آیات قرآن از آغاز و ختم جهان و بر پا شدن روز «قیامت» و به کمال رسیدن انسان سخن مى گوید، که در تصوّف و «عرفان اسلامی» از آن تعبیر به «قوس صعودى» مى شود.
موارد بیشتر برای شما
همه موجودات ناشى از وجود «حق» و نازل شده از وجود مطلقند و بازگشت همه آنها بسوى حق است.
چکیده
آیات قرآن و تعبیر (النِّهایاتُ هِىَ الرُّجوعُ الى الْبِدایاتِ)، از آغاز و ختم جهان و بر پا شدن روز «قیامت» و به کمال رسیدن انسان سخن مى گوید، که در تصوّف و «عرفان اسلامی» از آن تعبیر به «قوس صعودى» می شود؛ در این نوشتار به بررسی مبحث «رجوع» بسوی خدا که همان «قوس صعودی» است، و به «النِّهایاتُ هِىَ الرُّجوعُ الى الْبِدایاتِ» یعنى آخرها و نهایتها همان بازگشت به اولهاست، در اندیشه و کلام محققان و عارفان مسلمان می پردازم.
تعداد کلمات: 1357/ تخمین زمان مطالعه: 7 دقیقه.
نویسنده: حمید حنائی نژاد
کارشناسی ارشد تصوف و عرفان اسلامی
صابران در وقت وقوع مصیبت می گویند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»... وَ «إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» یعنی: و ما بسوى حق بازمی گردیم؛ و این اعتراف است به بعث و نشور.گفته اند هر حادثه مکروه که بر بنده رسد مصیبت است و آن صابران در وقت وقوع مصیبت، قالُوا گویند: إِنَّا لِلَّهِ ما از آنِ خداوندیم، اقرار است بانقیاد حکم قضا و اتصاف به تسلیم و رضا وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ و ما بسوى حق بازگردندگانیم اعتراف است به بعث و نشور.(کاشفی سبزواری، حسین بن علی، جلالی نائین، مواهب علیه، 1369ش، ص 47).
همه موجودات ناشى از وجود «حق» و نازل شده از وجود مطلقند و بازگشت همه آنها بسوى حق است.
منشأ صدور اشیاء در «قوس نزول»، ذات مقدس است و به مقتضاى کریمه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، و به حکم «النهایات هى الرجوع الى البدایات»،منشأ صدور اشیاء در «قوس نزول»، ذات مقدس است و به مقتضاى کریمه «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، و به حکم «النهایات هى الرجوع الى البدایات»، انتهاى سیر اشیاء در «قوس صعود» همان ذات بى مانند است. انتهاى سیر اشیاء در «قوس صعود» همان ذات بى مانند است.مرحوم آشتیانی (ره) در بیان قوس نزول برای درک بهتر و ورود در مبحث ما که عبارت از رجوع همه بسوی خدا که مبداء آنهاست و «قوس صعود» است می گوید:
و قد اشتهر عنهم: «ان النهایات هى الرجوع الى البدایات». مسئله هبوط آدم از بهشت و جنت بعالم ناسوت، همان مسئله قوس نزول است».(آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، 1370ش، ص 63).
ما از خداییم، مال خداییم، ما چیزى نداریم خودمان، هر چه هست از اوست، و به سوى او مى رویم. و باید ببینیم چطور از آنجا آمدیم و چطور در اینجا هستیم و چطور به آنجا مى رویم.
مرحوم امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد ذیل تفسیر آیه ی مبارکه ی «اهدنا الصراط المستقیم» می گوید: "إِنَّا لِلَّهِ؛ ما از خداییم، مال خداییم، ما چیزى نداریم خودمان، هر چه هست از اوست، و به سوى او مى رویم. ...مستقیم باشیم، یمین و شمال نباشد در کار، مستقیم حرکت کنیم از اینجا به لا نهایت، سعادتمندیم و ملتى را سعادتمند کردیم. و اگر چنانچه خداى نخواسته انحراف به چپ، انحراف به راست، انحراف به یمین، انحراف به یسار باشد، منحرف هستیم. و اگر چنانچه در بین ملت یک مقامى داشته باشیم، ملتى را منحرف مى کنیم".(خمینی، سید روح الله، تفسیر سوره حمد، 1375ش، صص 240-241 با تلخیص).
بیشتر بخوانید: منظور عارفان مسلمان از «قوس صعود».
عرفا مسیر حرکت از نقطه مبدأ تا دورترین نقطه را «قوس نزول» و مسیر حرکت از دورترین نقطه تا نقطه مبدأ را «قوس صعود» مى نامند.
حرکت اشیاء از مبدأ تا دورترین نقطه یک فلسفه دارد. آن فلسفه به تعبیر فلاسفه اصل علّیت است و در تعبیر عرفا اصل تجلّى است. به هرحال حرکت اشیاء در قوس نزول مثل این است که از عقب رانده مى شوند. آن فلسفه اصل میل و عشق هر فرع به بازگشت به اصل و مبدأ خویش است، به عبارت دیگر اصل فرار هر جدا شده و تنها و غریب مانده به سوى وطن اصلى خودش است. عرفا معتقدند که این میل در تمام ذرات هستى و از آن جمله انسان هست.ولى حرکت اشیاء از دورترین نقطه تا نقطه مبدأ فلسفه اى دیگر دارد. آن فلسفه اصل میل و عشق هر فرع به بازگشت به اصل و مبدأ خویش است، به عبارت دیگر اصل فرار هر جدا شده و تنها و غریب مانده به سوى وطن اصلى خودش است. عرفا معتقدند که این میل در تمام ذرات هستى و از آن جمله انسان هست ولى در انسان گاهى کامن و مخفى است. شواغل مانع فعالیت این حس است.(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (عرفان(کلیات علوم اسلامى، ج 2))، 1377ش، ج 23، ص 73).
در «قوس صعود» بازگشت انسان بسوى پروردگار است، اگر با ایمان و با تقوى باشد بازگشتش بسوى رحمت خداست و اگر کافر و شقى و تیره بخت باشد، بازگشتش بسوى غضب خدا است.
در «قوس صعود» بازگشت انسان بسوى پروردگار است، اگر با ایمان و با تقوى باشد بازگشتش بسوى رحمت اوست و اگر کافر و شقى و تیره بخت باشد و روزگار خود را بشهوت رانى و هوا پرستى تباه نموده باشد بازگشتش بسوى غضب و سخط وى است.(امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، 1361ش، ج1، ص 228 با تصرّف). همان طورى که موجودات در «قوس نزول» از «مرتبه علم حق تعالى» نزول نموده تا به «مرتبه حسّ» (دنیا) رسیده اند؛ در «قوس صعود» نیز مراتبى را مى پیمایند تا به مرتبه اول برسند.
انسان در «قوس صعودى» از «مرتبه حس» به «مرتبه خیال» می رسد، و از آن به «مرتبه عقل»، و از مرتبه عقل صعود می نماید و به «عقل فعال»، و همین طورى که موجودات در قوس نزول از «مرتبه علم حق تعالى» نزول نموده تا به مرتبه حسّ انسانى رسیده اند در «قوس صعود» نیز مراتبى را مى پیمایند تا برسند به مرتبه اول (منه البدء و الیه الرجعى).(همان، ج13، ص 153 با اندکی تصرّف).
مولوى اصل «النِّهایاتُ هِىَ الرُّجوعُ الَى الْبِدایات» را اینچنین بیان کرده است:
جزءها را رویها سوى کُل است بلبلان را عشق با روى گل است
آنچه از دریا، به دریا مى رود از همانجا کآمد آنجا مى رود
(مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری (عرفان(کلیات علوم اسلامى، ج 2))، 1377ش، ج 23، ص 74).
بیشتر حکماى الهى و عرفا و متصوفه که از آن جمله مولوى است، جان آدمى و نفس ناطقه انسانى را «جسمانى الحدوث» نمى دانند!.
لطیفه «روح انسانى» در آغاز وجودش ذاتا مجرد است و به جهت سیر و سفر استکمالى و پیمودن «قوس نزول» از عالم نورانى که در لسان شریعت به «عالم امر» تعبیر شده است، به جهان ظلمانىِ خاک فرود آمده و به بدن انسانى تعلق گرفته است؛ حالا براى اینکه به مقام «انسان کامل» که اشرف مخلوقات است برسد؛ همان روح لطیف باز با پیمودن «قوس صعود» به مرجع اصلى باز مى گردد که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».بیشتر حکماى الهى و عرفا و متصوفه که از آن جمله مولوى ماست، جان آدمى و نفس ناطقه انسانى را «جسمانى الحدوث» نمى دانند؛ یعنى اعتقاد ندارند که روح انسانى در آغاز وجود که ببدن عنصرى تعلق مى گیرد مانند سایر قواى مادى جسمانى منطبع در جسم باشد، و تدریجا به حرکت استکمالى جوهرى به مرتبه تجرد روحانى برسد؛ بلکه معتقدند که نفس ناطقه ملکوتى و لطیفه روح انسانى در آغاز وجودش ذاتا مجرد است؛ و به سیر و سفر استکمالى و پیمودن قوس نزول از عالم نورانى مفارقات که در لسان شریعت به «عالم امر» تعبیر شده است مأخوذ از آیه کریمه «یَسْئَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی»، به جهان ظلمانى خاک فرود آمده و به بدن انسانى تعلق گرفته است؛ براى اینکه به مقام کامل انسانى یا انسان کامل که کون جامع و اشرف مخلوقات است برسد و جسم نیز از پرتو لطافت ذاتى روح تلطیف مى شود و همان روح لطیف که صافى پاک شده باشد باز با پیمودن قوس صعود به مرجع اصلى باز مى گردد که «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».(همایی، جلال الدین، مولوی نامه؛ مولوی چه می گوید؟، ج1، ص 121 با اندکی تلخیص).
منابع:
1 - کاشفی سبزواری، حسین بن علی، جلالی نائین، مواهب علیه، ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، چاپ اول، 1369ش.
2 - آشتیانی، سید جلال الدین، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ سوم، 1370ش.
3 - خمینی، سید روح الله، تفسیر سوره حمد، ایران، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، 1375ش.
4 - مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، تهران – قم، انتشارات صدرا، چاپ هشتم، 1377ش.
5 - امین (بانوی اصفهانی)، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ایران، تهران، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، 1361ش.
6 - همایی، جلال الدین، مولوی نامه؛ مولوی چه می گوید؟، ایران، تهران، انتشارات هما، چاپ دهم، 1385ش.