نیاکان ما بیش از آنکه خشن باشند مهربان بودهاند
چکیده
نیاکان ما بیش از آنکه خشن باشند، مهربان بودهاند؛ چون رگههای خشونتبار و آزاردهنده در تاریخ اساطیری ما کمتر دیده میشود. این ادعا، دلایل تاریخی و اقلیمی دارد. نویسنده به جز یاد کردن از دشمن مشترک و اندیشهی ثنویت، شماری از موجودات اساطیری را نیز بر میشمرد و ماهیت مهربانانهی آنها را آشکار میکند.
تعداد کلمات: 2584 کلمه / تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
نیاکان ما بیش از آنکه خشن باشند، مهربان بودهاند؛ چون رگههای خشونتبار و آزاردهنده در تاریخ اساطیری ما کمتر دیده میشود. این ادعا، دلایل تاریخی و اقلیمی دارد. نویسنده به جز یاد کردن از دشمن مشترک و اندیشهی ثنویت، شماری از موجودات اساطیری را نیز بر میشمرد و ماهیت مهربانانهی آنها را آشکار میکند.
تعداد کلمات: 2584 کلمه / تخمین زمان مطالعه 13 دقیقه
نویسنده: ژاله آموزگار
اسطورههای هر سرزمینی آیینهی فرهنگ و اندیشهی مردمان آن سرزمین در دوردستهای تاریخ و پیش تاریخاند. بررسی این اسطورهها از دیدگاههای گوناگون ما را به راهی رهنمون میشود که به شناخت بیشتر روحیات گذشتگان میانجامد و این امکان را، هر چند اندک، برای ما فراهم میآورد که با مقایسهی تطبیقی میان اسطورههای همسانِ سرزمینها، به روان شناسی و روانکاوی مردمان آن دوران بپردازیم.
با تکیه بر چنین استدلالی میتوانیم بگوییم که نیاکان ما بیش از آنکه خشن باشند مهربان بودهاند، چون رگههای خشونتبار و آزاردهنده در تاریخ اساطیری سرزمین ما و به خصوص در روایتهای آغازین، در مقایسه با اساطیر سرزمینهای همجوار، کمتر دیده میشود و هراسانگیزی دیوان و موجودات اهریمنی ما نسبت به دیوان فرهنگهای دیگر به مراتب کم رنگتر است و برعکس نشانههای مهربانی و همیاری فراوان دیده میشود. در این صورت آیا میتوانیم بگوییم که فرهنگ دیرپای ما در آغاز بیشتر بر مدار عشق و دوستی چرخیده است؟
این ادعا اگر قابل قبول باشد، مسلماً دلایل تاریخی و اقلیمی دارد. ما به دلیل سختی سرزمینمان، از گذشتههای بسیار دور با مهاجمان خود کنار آمدهایم، با هم سختکوشی کردهایم که هم بر طبیعت ناهموار چیره شویم و هم کملطفیهای طبیعی را چاره کنیم و هم، با هم در برابر دشمنی مشترک که از سوی دیگر به ما میتاخته است متحد شویم. این موضوع ما را به مدارا کشانده است و در سایهی آن از خشونتهای روایتهای مان کاسته شده است.
از سوی دیگر، اساطیر ما با اندیشهی ثنویت گره خورده است. ثنویت در اندیشهی کهن ما، به معنی دوگانه پرستی نیست بلکه قائل بودن به تعارض میان دو نیروی خوب و بد کائنات است که در اعتقادات مردمان سرزمینهای آریایی به گونههای مختلف دیده میشود.
دربارهی هند دوران ودایی هم تقابل میان خیر و شر هست، ولی در کنار آن در وداها به دو گروه متفاوت از خدایان برخورد میکنیم که مورد ستایشاند: آسورهها که گروه خدایان فرمانروا و روحانیت را تشکیل میدهند و دئوها که خدایان جنگجو هستند. در آغاز این خدایان با هم زیستی دارند. اما رفته رفته در برابر هم قرار میگیرند و در متنهای متأخر هندی رقابت این دو گروه به وضوح دیده میشود و سرانجام دئوها، که خدایان خشنتری هستند، منصب خدایی خود را نگاه میدارند و آسورهها از سریر خدایی تنزل داده میشوند. تنها دو خدای مهم این گروه، ورونه و میتره، باقی میمانند که به گروه دئوها میپیوندند.
با چنین تحولی شاید بتوانیم این چنین نتیجهگیری کنیم که مردمان آن سرزمین به خدایان خشنتر گرایش بیشتری داشتهاند.
اما این اندیشه در گذر به ایران راهی کاملاً جدا طی میکند. گروه خدایان دئو به سبب خشونتی که در صفاتشان دیده میشود در فرهنگ ایرانی جای مناسبی نمی یابند، نخست به صورت خدایان بیگانه و سپس خدایان دشمن درمیآیند و سرانجام مفهوم امروزی «دیو» را پیدا میکنند. (1)
اما گروه خدایان آسوره در ایران جایگاه بهتری مییابند. لقب آسوره تبدیل به اهوره میشود و با معنی سرور بزرگ، لقب «مزدا» میگردد. آفریدگار بزرگ اهوره مزدا نامیده میشود و به همراه ایزدان مهربان دیگر همگی در اندیشهی ایرانیان آیتهایی از مهربانی میشوند.
اهوره مزدا خود مظهر مهربانی است. در توصیفات او که در متنهای اوستایی و پهلوی آمده داست هیچ صفت قهرآلودی دیده نمی شود. ویژگیهای او را به تلخیص میتوان چنین برشمرد (2): آفریدگار، سرچشمهی دانش و آگاهی و خرد و خردمندی، بخشندهی گله و رمه، توانا، نشان همهی دهشهای نیک ورجاوندی، نگاهبان همهی آفریدگان، پزشک همگان... .
او خدای مهربان و بخشایشگری است که نه بر آفریدگان خود خشم میگیرد و نه از آنان انتقام. او آنان را دوست دارد، همانگونه که آفریدگان بر او مهر میورزند. فلسفهی آفرینش او از میان بردن شر است و برای مقابله با آن، دنیای گیتیی (3) را پی میافکند. او نخست پیش نمونههای (4) گیتی:» آسمان، آب، زمین، گیاه، جانور و انسان را، در سه هزارهی دوم از دوازده هزار سال آفرینش، در حالت آرمکانی میآ،ؤِند تا در دنیای مادی سلاح او در رویارویی با بدی باشند. در سه هزارهی سوم که یورش اهریمن به جهان مادی رخ میدهد و جهان را از حالت مینوی (5) به حالت گیتی درمی آید، نیروهای خیر را از رویارویی با نیروهای شر گزیری نیست. اهوره مزدا آگاهانه و خردمندانه به یاری آنان میآید.
بیشتر بخوانید : جایگاه شیر در اساطیر و فرهنگ ایران
زمانی که اهریمن آسمان را که سراسر روشنایی است تاریک میکند و نورها با ظلمت میآمیزند (6)، او فروهرهای پاک را به یاری آسمان میفرستد که به او کمک کنند تا چون دژی محکم گردد و سدی در برابر گریز اهریمن (7). سپس روشنان، چون خورشید و ماه و ستارگان نور میتابند تا تاریکی را برانند.
چون اهریمن به پیش نمونهی آبِ زلال و پاک میتازد و آن را شور و گلآلود میکند، به فرمان اهوره مزدا ایزد تیشتر (= ایزد باران) به یاری میآید تا با همکاری ایزد باد، از ورای ابرها، آبها را در جهان بپراکند و در مقابل آبهای شور و تلخ، دریاها و دریاچه و رودهایی با آب زلال به وجود آیند. (8)
چون اهریمن به پیشنمونهی زمینِ صاف و هموار میتازد، زمین میترسد و میلرزد و از لرزش او کوهها و درهها به وجود میآیند و آبها در میان آنها جاری میشوند و هفت کشور شکل میگیرد (9). آسمان به فرمان اهوره مزدا مهربانانه، همچون پرندهای که تخم خود را حمایت میکند و ترس را از میراند. چون اهریمن به پیشنمونهی گیاه میتازد و آن را پژمرده و خشک میکند، اهوره مزدا امرداد امشاسپند را فرمان میدهد که گیاه خشک را برپیرد و بساید و به ایزد تیشتر بسپارد، تا آنها را در سراسر زمین بباراند و رستنیهای برویند و گیاه از میان نرود.
نمونههای معدودی از مجموعههای بزرگ ذکر شد و پایان سخن این که بنا بر روایتهای اساطیری ایران هیچ انسانی دوزخی ابدی نخواهد بود، زیرا انسان موجودی اهورایی است و انسان گناهکار در حقیقت موجودی ناتوان است که مقاومت کمی در برابر ارتکاب گناه داشته است. و به عبارت دیگر انسان گناهکار بیماری است که نیاز به درمان دارد. از این رو در برخی از متنهای پهلوی دوزخ همچون بیمارستانی توصیف شده است که روان در آن جا تاوان ناتوانیهای خود را در برابر ارتکاب گناه پس میدهد. ولی همیشه در ان جا نمی ماند، در واپسین روزهای رستاخیز سپندارمد مهربان شفاعت همهی بندگان را به عهده خواهد گرفت و دروازهی بهشت مهربانانه بر روی همهی آدمیان گشوده خواهد شد.
چون اهریمن به پیش نمونهی جانور یعنی گاو ایوک داد که چون ماه سپید است و فارغ از گرسنگی و نیاز میتازد و میخواهد او را گرسنه و نیازمند و پر آز کند، اهوره مزدا در همان زمان به او دارویی میدهد که رنج این مرگ را احساس نکند و تن او پس از مرگ منشأ غلات و گیاهان دارویی میشود و نطفهی او که به زمین میریزد و در ماه پالوده میشود باعث زایش انواع جانوران میگردد. (10)
اهوره مزدا در پاسخِ گلههای گوشورن (= ایزد موکل بر چهارپایان) که از این رنج گاو نخستین به داد آمده است، نوید آمدن زردشت را میدهد که بر تسلط شر پایان خواهد داد. (11)
سرانجام چون اهریمن استویداد (= دیو مرگ) را با هزاران درد و فرتوتی برای نابودی کیومرث (= پیش نمونهی انسان) میفرستد، اهوره مزدا او را به خوابی سی ساله فرو میبرد و چون بیدار میشود و جهان را تاریک و انباشته از جانوران آزاردهنده میبیند، مرگ را میپذیرد (12). از تن او فلزات به وجود میآیند و نطفهاش که به زمین میریزد ادامهی نسل آدمیان را به دنبال خواهد داشت.
نمونهای از مهربانیهای اهوره مزدا و همراهانش را دیدیم. اشارهای به امشاسپندان او نیز میکنیم. بهمن که موکل بر اندیشهی نیک است به روان پارسایان در آن جهان خوش آمد میگوید و آنان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون میگردد. اوست که چون بدخواهان در پی آزار زردشتِ نوزاد هستند در او دمیده میشود و لبخند بر لبانش میآورد و با این معجزه دیوان را از آسیب رساندن به او باز میدارد (13) و اردیبهشت که زیباترین امشاسپند و نمادی از نظان جهانی است حتی بر گناهکاران نیز توجه دارد و مراقبت میکند که مبادا دیوان بدکاران را بیش از آنچه سزاواراند تنبیه کنند. (14)
سپندار مد، امشاسپند موکل بر زمین که نماد اخلاص و بردباری است و همانگونه که زمین بارها را تحمل میکند او نیز نمادی از تحمل است و همیشه آماددهی یاری رساندن به آفریدگان. او خشنود است که پارسایان بر روی زمین به کشت و کار میپردازند و فرزند پارسازاده میشود. (15) اوست که چون افراسیاب آب را از ایرانشهر بازمیدارد و به یاری منوچهر میشتابد و با تمهیدات او آب دوباره به سرزمین ایران سرازیر میگردد (16). او مادرانه به همهی بندگان عشق میورزد و با میانجیگری اوست که در پایان جهان همهی گناهکاران بخشوده میشوند.
می توان گفت که خویشکاری (= طبقه) همهی ایزدان نیز یاری رساندن به آدمیان است و به عبارت دیگر همهی آنها را میتوان جلوههای مهربانی در اساطیر ایران دانشست. از میان آنها به رپیتوین (17) اشاره میکنیم.
رپیتوین نماد و سرور و نگهبان گرمای نیمروزی است که زمانی مقدس در اساطیر ایران است. خویشکاری (= وظیفه) عمدهی او این است که چون دیو سرما به جهان میتازد او به زیرزمین میرود و به یاری چشمههای آبهای زیرزمینی میشتابد تا آنان را گرم نگاه دارد و ریشههای گیاهان و درختان را در آغوش گرم خود جای میدهد تا خشک نشوند و از میان نروند. اگر در فضل تابستان دوباره از چشمهها آب میجوشد و گیاهان سرسبز و درختان پربارند، از تیمارهای دلسوزانهی این ایزد است. از این روست که در فصل زمستان که این ایزد در زیر زمین به سر میبرد آب چشمهها گرم تاست و در تابستان که او در روی زمین است آب چشمهها سرد است.
او با نوروز به زمین بازمی گردد، چون دیگر آسیبی در کمین آفریدههای مورد حمایت او نیست. مردمان بازگشت او را در آغاز بهار همراه با آئینهای نوروزی جشن میگیرند. (18)
ایزد بانوی ارد یا اشی، مهربانی دیگر است، نامش به معنی سهم و بخشش است و خود نماد توانگری و پاداش. او پیشرفت و آسایش و برکت در خانهها میبرد و خرد و خواسته میبخشد و زنان را سفیدبخت میکند. (19)
ایزد بانوی دین به آدمیان نیرو میبخشد که راه اهورایی را برگزینند و در جهان دیگر در هیئتی زیبا، با نسیمی خوشبو به پذیرهی روانهای نیکوکار میآید و به آنان خوش آمد میگوید تا غم مرگ را برای آنان به شادی تبدیل کند. (20)
به ایزد رشن، که ترازودار اعمال در گذشتگان است، نیز میتوان اشاره کرد که با سروش و مهر داوری انجامین را با عطوفتی یکسان برای همه انجام میدهند. (21) از اریامن یا ایرمان یاد کنیم که خود نماد دوستی داست و خویشکاری (= وظیفهی) اصلی او این است که دردهای جسمانی مردمان را نیز با مهربانی درمان کند. (22)
ایزد بانوی اردوی سوره، آناهیتا، که با شخصیت بسیار برجستهی خود مقام والایی در آئینهای ایران باستان دارد، در کنار خویشکاریهای دیگر، با آن برازندگی و زیبایی نماد عشق است و یاری دهندهی عاشقان و در نماد باروری، هنگام زایمان میآید، نطفهی مردان را پاک میکند و زاهدان زنان را برای زایش آماده میسازد. (23)
مهر، این شخصیت به نام دنیای اساطیری که در محدودهی گستردهای از سرزمین هند تا قلمرو هیتیها و بغازکوی به عنوان ایزد پیمان شهره است (24)، در اساطیر ایران بیشتر با مفهوم دوستی و پیمان ظاهر میشود. نیرومند و شکستناپذیر همهی پیمانها را زیرنظر دارد. پیمان میان زن و مرد، پدر و پسر، آموزگار و شاگرد و... و سرانجام پیمان میان دو کشور. و تنها زمانی به خشم میآید که پیمانها و دوستیها گششته شوند. در مهریشت که سرود مخصوص اوست توصیف زیبایی از او میشود، او پیش از خورشید برمی آید و پس از فرورفتن خورشید نیز ظاهر میشود تا بر پیمانها نظارت کند و برای بهتر انجام دادن چنین وظیفهای است که صفت همیشه بیدار دارد و هرگز خواب به چشمانش نمی آید.
در اسطورههای غربی مربوط به مهر روایتی هست بدینسان که این ایزد پس از زادن بر آن شد تا نیروی خود را بسنجد و از این روی نخست با خورشید زورآزمایی کرد، خورشید تاب نیروی او را نیاورد و بر زمین افتاد و مهر او را یاری داد تا برخیزد و دست راست خود را با محبت به سوی او دراز کرد و آن دو با هم دست دادند و این نشان از بیعت خورشید با مهر بود. مهر تاجی بر سر خورشید نهاد و از آن پس آن دو یاران وفادار هم شدند. (25)
از بهرام، ایزد نبرد، نیز باید سخن گفت: نام بهرام یا ورهرام تحول یافتهی واژهی ورثرغنه است که معنی درهم شکنندهی مقاومت را دارد و در اصل صفت ایندره، خدای هندی است که در رأس گروه خدایان دئو قرار دارد و خدایی است با اعمال خشنونت بار. صفت او در ایران مفهومی انتزاعی مییابد و به صورت ایزد بهرام و خدای نبرد در میآید، ولی دیگر نه از خشونت ایندرهی هندی در آن اثری میماند و نه نشانی از سنگدلی مارس دارد که همتای یونانی اوست (26). او شخصیت مورد ستایش و محبوب سربازان بوده است و معتبرترین آتش آیینی مزدیسنایی نیز بهرام نام دارد. او دست روانهای درگذشتگان را میگیرد و آنان را به سوی داوری انجامین میبرد.
نمونههای معدودی از مجموعههای بزرگ ذکر شد و پایان سخن این که بنا بر روایتهای اساطیری ایران هیچ انسانی دوزخی ابدی نخواهد بود، زیرا انسان موجودی اهورایی است و انسان گناهکار در حقیقت موجودی ناتوان است که مقاومت کمی در برابر ارتکاب گناه داشته است. و به عبارت دیگر انسان گناهکار بیماری است که نیاز به درمان دارد. از این رو در برخی از متنهای پهلوی دوزخ همچون بیمارستانی توصیف شده است که روان در آن جا تاوان ناتوانیهای خود را در برابر ارتکاب گناه پس میدهد. (27) ولی همیشه در ان جا نمی ماند، در واپسین روزهای رستاخیز سپندارمد مهربان شفاعت همهی بندگان را به عهده خواهد گرفت و دروازهی بهشت مهربانانه بر روی همهی آدمیان گشوده خواهد شد.
پی نوشتها:
1-برای توضیحات بیشتر نک: ژاله آموزگار، «دیوان در آغاز دیو نبودند» زبان فرهنگ اسطوره، انتشارات معین چاپ دوم، 1387، صص 339-349.
2- هرمزد یشت (یشت اول)، بندهای 7-16.
3- یعنی مادی.
4- Prototype
5- یعنی فراسویی و غیرمادی.
6- بندهشن، فصل 4، بند 10 به بعد، بهار 52.
Anklesaria. B. T. Zand- Ākāsīh.& Greater Bundahish Bomlay, 1956.
بندهشن، ترجمهی مهرداد بهار، انتشارات توس، چاپ اول، 1369.
7- بندهشن، و فصل 6 الف بندهای 2 و 3و بهار 63.
8- ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، انتشارات سمت، چاپ یازدهم 1387، ص 24 و 47.
9- وندیدا، فصل 19، بند 39.
10- بندهشن، فصل 4، بند 19، بهار 52.
11- بندهشن، فصل 4 الف، بند یک تا پنج، بهار 53.
12- بندهشن، فصل 14، بند 22 به بعد، بهار 53.
13- ژاله آموزگار، احمد تفضلی، اسطورهی زندگی زردشت، نشر چشمه، چاپ نهم، 1389، ص 36.
14- بندهشن، فصل 26، بند 35، بهار 111.
15- یسنا 43، بند 16، یسنا 44، بند 10، یسنا 47، بند 3 و...
16- احمد تفضلی، «خواستگاری افراسیاب از سپندارمد»، ایراننامه، سال هفتم، شمارهی 2 1367، صص 189-202.
17- با گونههای ربیهوین و ریپتوین.
Rapitwin/ Rabihwin/ Rapiθwin
18- ژاله آموزگار، «ایزدانی که با نوروز به زمین بازمیگردند» زبان، فرهنگف اسطوره، ص 394 به بعدا.
19- ارت یشت، (یشت 17)، بندهای 16 و 17.
20- مینوی خرد، فصل اول، بند 125 به بعد، نک مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی، انتشارات توس، چاپ سوم، 1379، ص 25.
21- مینوی خرد، فصل اتول، بند 118 به بعد، تفضلی، 24 و 25.
22- بندهشن، فصل 26، بند 67، بهار 115.
23- آبان یشت (یشت پنجم)، بندهای 5 ، 7، 87.
24- ورمارزن، آئین میترا، ترجمهی بزرگ نادرزاد، نشر چشمه، 1373، ص16.
25- ورمادرن، ص 116.
26- تاریخ اساطیری ایران، ص 27 و 28.
27- شکندگمانیک وزار، فصل 4، بند 94 به بعد، نک، ژاله آموزگار، «نیکیها و بدیها از کجا میآیند؟»، تا به خورشید به پرواز برم، یادنامهی حمید محامدی. به اهتمام کتایون مزداپور،هایده معیری. کتاب روشن، تهران، 1389، ص 190.
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390 بیشتر بخوانید :
چون اهریمن به پیش نمونهی آبِ زلال و پاک میتازد و آن را شور و گلآلود میکند، به فرمان اهوره مزدا ایزد تیشتر (= ایزد باران) به یاری میآید تا با همکاری ایزد باد، از ورای ابرها، آبها را در جهان بپراکند و در مقابل آبهای شور و تلخ، دریاها و دریاچه و رودهایی با آب زلال به وجود آیند. (8)
چون اهریمن به پیشنمونهی زمینِ صاف و هموار میتازد، زمین میترسد و میلرزد و از لرزش او کوهها و درهها به وجود میآیند و آبها در میان آنها جاری میشوند و هفت کشور شکل میگیرد (9). آسمان به فرمان اهوره مزدا مهربانانه، همچون پرندهای که تخم خود را حمایت میکند و ترس را از میراند. چون اهریمن به پیشنمونهی گیاه میتازد و آن را پژمرده و خشک میکند، اهوره مزدا امرداد امشاسپند را فرمان میدهد که گیاه خشک را برپیرد و بساید و به ایزد تیشتر بسپارد، تا آنها را در سراسر زمین بباراند و رستنیهای برویند و گیاه از میان نرود.
نمونههای معدودی از مجموعههای بزرگ ذکر شد و پایان سخن این که بنا بر روایتهای اساطیری ایران هیچ انسانی دوزخی ابدی نخواهد بود، زیرا انسان موجودی اهورایی است و انسان گناهکار در حقیقت موجودی ناتوان است که مقاومت کمی در برابر ارتکاب گناه داشته است. و به عبارت دیگر انسان گناهکار بیماری است که نیاز به درمان دارد. از این رو در برخی از متنهای پهلوی دوزخ همچون بیمارستانی توصیف شده است که روان در آن جا تاوان ناتوانیهای خود را در برابر ارتکاب گناه پس میدهد. ولی همیشه در ان جا نمی ماند، در واپسین روزهای رستاخیز سپندارمد مهربان شفاعت همهی بندگان را به عهده خواهد گرفت و دروازهی بهشت مهربانانه بر روی همهی آدمیان گشوده خواهد شد.
چون اهریمن به پیش نمونهی جانور یعنی گاو ایوک داد که چون ماه سپید است و فارغ از گرسنگی و نیاز میتازد و میخواهد او را گرسنه و نیازمند و پر آز کند، اهوره مزدا در همان زمان به او دارویی میدهد که رنج این مرگ را احساس نکند و تن او پس از مرگ منشأ غلات و گیاهان دارویی میشود و نطفهی او که به زمین میریزد و در ماه پالوده میشود باعث زایش انواع جانوران میگردد. (10)
اهوره مزدا در پاسخِ گلههای گوشورن (= ایزد موکل بر چهارپایان) که از این رنج گاو نخستین به داد آمده است، نوید آمدن زردشت را میدهد که بر تسلط شر پایان خواهد داد. (11)
سرانجام چون اهریمن استویداد (= دیو مرگ) را با هزاران درد و فرتوتی برای نابودی کیومرث (= پیش نمونهی انسان) میفرستد، اهوره مزدا او را به خوابی سی ساله فرو میبرد و چون بیدار میشود و جهان را تاریک و انباشته از جانوران آزاردهنده میبیند، مرگ را میپذیرد (12). از تن او فلزات به وجود میآیند و نطفهاش که به زمین میریزد ادامهی نسل آدمیان را به دنبال خواهد داشت.
نمونهای از مهربانیهای اهوره مزدا و همراهانش را دیدیم. اشارهای به امشاسپندان او نیز میکنیم. بهمن که موکل بر اندیشهی نیک است به روان پارسایان در آن جهان خوش آمد میگوید و آنان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون میگردد. اوست که چون بدخواهان در پی آزار زردشتِ نوزاد هستند در او دمیده میشود و لبخند بر لبانش میآورد و با این معجزه دیوان را از آسیب رساندن به او باز میدارد (13) و اردیبهشت که زیباترین امشاسپند و نمادی از نظان جهانی است حتی بر گناهکاران نیز توجه دارد و مراقبت میکند که مبادا دیوان بدکاران را بیش از آنچه سزاواراند تنبیه کنند. (14)
سپندار مد، امشاسپند موکل بر زمین که نماد اخلاص و بردباری است و همانگونه که زمین بارها را تحمل میکند او نیز نمادی از تحمل است و همیشه آماددهی یاری رساندن به آفریدگان. او خشنود است که پارسایان بر روی زمین به کشت و کار میپردازند و فرزند پارسازاده میشود. (15) اوست که چون افراسیاب آب را از ایرانشهر بازمیدارد و به یاری منوچهر میشتابد و با تمهیدات او آب دوباره به سرزمین ایران سرازیر میگردد (16). او مادرانه به همهی بندگان عشق میورزد و با میانجیگری اوست که در پایان جهان همهی گناهکاران بخشوده میشوند.
می توان گفت که خویشکاری (= طبقه) همهی ایزدان نیز یاری رساندن به آدمیان است و به عبارت دیگر همهی آنها را میتوان جلوههای مهربانی در اساطیر ایران دانشست. از میان آنها به رپیتوین (17) اشاره میکنیم.
رپیتوین نماد و سرور و نگهبان گرمای نیمروزی است که زمانی مقدس در اساطیر ایران است. خویشکاری (= وظیفه) عمدهی او این است که چون دیو سرما به جهان میتازد او به زیرزمین میرود و به یاری چشمههای آبهای زیرزمینی میشتابد تا آنان را گرم نگاه دارد و ریشههای گیاهان و درختان را در آغوش گرم خود جای میدهد تا خشک نشوند و از میان نروند. اگر در فضل تابستان دوباره از چشمهها آب میجوشد و گیاهان سرسبز و درختان پربارند، از تیمارهای دلسوزانهی این ایزد است. از این روست که در فصل زمستان که این ایزد در زیر زمین به سر میبرد آب چشمهها گرم تاست و در تابستان که او در روی زمین است آب چشمهها سرد است.
او با نوروز به زمین بازمی گردد، چون دیگر آسیبی در کمین آفریدههای مورد حمایت او نیست. مردمان بازگشت او را در آغاز بهار همراه با آئینهای نوروزی جشن میگیرند. (18)
ایزد بانوی ارد یا اشی، مهربانی دیگر است، نامش به معنی سهم و بخشش است و خود نماد توانگری و پاداش. او پیشرفت و آسایش و برکت در خانهها میبرد و خرد و خواسته میبخشد و زنان را سفیدبخت میکند. (19)
ایزد بانوی دین به آدمیان نیرو میبخشد که راه اهورایی را برگزینند و در جهان دیگر در هیئتی زیبا، با نسیمی خوشبو به پذیرهی روانهای نیکوکار میآید و به آنان خوش آمد میگوید تا غم مرگ را برای آنان به شادی تبدیل کند. (20)
به ایزد رشن، که ترازودار اعمال در گذشتگان است، نیز میتوان اشاره کرد که با سروش و مهر داوری انجامین را با عطوفتی یکسان برای همه انجام میدهند. (21) از اریامن یا ایرمان یاد کنیم که خود نماد دوستی داست و خویشکاری (= وظیفهی) اصلی او این است که دردهای جسمانی مردمان را نیز با مهربانی درمان کند. (22)
ایزد بانوی اردوی سوره، آناهیتا، که با شخصیت بسیار برجستهی خود مقام والایی در آئینهای ایران باستان دارد، در کنار خویشکاریهای دیگر، با آن برازندگی و زیبایی نماد عشق است و یاری دهندهی عاشقان و در نماد باروری، هنگام زایمان میآید، نطفهی مردان را پاک میکند و زاهدان زنان را برای زایش آماده میسازد. (23)
مهر، این شخصیت به نام دنیای اساطیری که در محدودهی گستردهای از سرزمین هند تا قلمرو هیتیها و بغازکوی به عنوان ایزد پیمان شهره است (24)، در اساطیر ایران بیشتر با مفهوم دوستی و پیمان ظاهر میشود. نیرومند و شکستناپذیر همهی پیمانها را زیرنظر دارد. پیمان میان زن و مرد، پدر و پسر، آموزگار و شاگرد و... و سرانجام پیمان میان دو کشور. و تنها زمانی به خشم میآید که پیمانها و دوستیها گششته شوند. در مهریشت که سرود مخصوص اوست توصیف زیبایی از او میشود، او پیش از خورشید برمی آید و پس از فرورفتن خورشید نیز ظاهر میشود تا بر پیمانها نظارت کند و برای بهتر انجام دادن چنین وظیفهای است که صفت همیشه بیدار دارد و هرگز خواب به چشمانش نمی آید.
در اسطورههای غربی مربوط به مهر روایتی هست بدینسان که این ایزد پس از زادن بر آن شد تا نیروی خود را بسنجد و از این روی نخست با خورشید زورآزمایی کرد، خورشید تاب نیروی او را نیاورد و بر زمین افتاد و مهر او را یاری داد تا برخیزد و دست راست خود را با محبت به سوی او دراز کرد و آن دو با هم دست دادند و این نشان از بیعت خورشید با مهر بود. مهر تاجی بر سر خورشید نهاد و از آن پس آن دو یاران وفادار هم شدند. (25)
از بهرام، ایزد نبرد، نیز باید سخن گفت: نام بهرام یا ورهرام تحول یافتهی واژهی ورثرغنه است که معنی درهم شکنندهی مقاومت را دارد و در اصل صفت ایندره، خدای هندی است که در رأس گروه خدایان دئو قرار دارد و خدایی است با اعمال خشنونت بار. صفت او در ایران مفهومی انتزاعی مییابد و به صورت ایزد بهرام و خدای نبرد در میآید، ولی دیگر نه از خشونت ایندرهی هندی در آن اثری میماند و نه نشانی از سنگدلی مارس دارد که همتای یونانی اوست (26). او شخصیت مورد ستایش و محبوب سربازان بوده است و معتبرترین آتش آیینی مزدیسنایی نیز بهرام نام دارد. او دست روانهای درگذشتگان را میگیرد و آنان را به سوی داوری انجامین میبرد.
نمونههای معدودی از مجموعههای بزرگ ذکر شد و پایان سخن این که بنا بر روایتهای اساطیری ایران هیچ انسانی دوزخی ابدی نخواهد بود، زیرا انسان موجودی اهورایی است و انسان گناهکار در حقیقت موجودی ناتوان است که مقاومت کمی در برابر ارتکاب گناه داشته است. و به عبارت دیگر انسان گناهکار بیماری است که نیاز به درمان دارد. از این رو در برخی از متنهای پهلوی دوزخ همچون بیمارستانی توصیف شده است که روان در آن جا تاوان ناتوانیهای خود را در برابر ارتکاب گناه پس میدهد. (27) ولی همیشه در ان جا نمی ماند، در واپسین روزهای رستاخیز سپندارمد مهربان شفاعت همهی بندگان را به عهده خواهد گرفت و دروازهی بهشت مهربانانه بر روی همهی آدمیان گشوده خواهد شد.
پی نوشتها:
1-برای توضیحات بیشتر نک: ژاله آموزگار، «دیوان در آغاز دیو نبودند» زبان فرهنگ اسطوره، انتشارات معین چاپ دوم، 1387، صص 339-349.
2- هرمزد یشت (یشت اول)، بندهای 7-16.
3- یعنی مادی.
4- Prototype
5- یعنی فراسویی و غیرمادی.
6- بندهشن، فصل 4، بند 10 به بعد، بهار 52.
Anklesaria. B. T. Zand- Ākāsīh.& Greater Bundahish Bomlay, 1956.
بندهشن، ترجمهی مهرداد بهار، انتشارات توس، چاپ اول، 1369.
7- بندهشن، و فصل 6 الف بندهای 2 و 3و بهار 63.
8- ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران، انتشارات سمت، چاپ یازدهم 1387، ص 24 و 47.
9- وندیدا، فصل 19، بند 39.
10- بندهشن، فصل 4، بند 19، بهار 52.
11- بندهشن، فصل 4 الف، بند یک تا پنج، بهار 53.
12- بندهشن، فصل 14، بند 22 به بعد، بهار 53.
13- ژاله آموزگار، احمد تفضلی، اسطورهی زندگی زردشت، نشر چشمه، چاپ نهم، 1389، ص 36.
14- بندهشن، فصل 26، بند 35، بهار 111.
15- یسنا 43، بند 16، یسنا 44، بند 10، یسنا 47، بند 3 و...
16- احمد تفضلی، «خواستگاری افراسیاب از سپندارمد»، ایراننامه، سال هفتم، شمارهی 2 1367، صص 189-202.
17- با گونههای ربیهوین و ریپتوین.
Rapitwin/ Rabihwin/ Rapiθwin
18- ژاله آموزگار، «ایزدانی که با نوروز به زمین بازمیگردند» زبان، فرهنگف اسطوره، ص 394 به بعدا.
19- ارت یشت، (یشت 17)، بندهای 16 و 17.
20- مینوی خرد، فصل اول، بند 125 به بعد، نک مینوی خرد، ترجمهی احمد تفضلی، انتشارات توس، چاپ سوم، 1379، ص 25.
21- مینوی خرد، فصل اتول، بند 118 به بعد، تفضلی، 24 و 25.
22- بندهشن، فصل 26، بند 67، بهار 115.
23- آبان یشت (یشت پنجم)، بندهای 5 ، 7، 87.
24- ورمارزن، آئین میترا، ترجمهی بزرگ نادرزاد، نشر چشمه، 1373، ص16.
25- ورمادرن، ص 116.
26- تاریخ اساطیری ایران، ص 27 و 28.
27- شکندگمانیک وزار، فصل 4، بند 94 به بعد، نک، ژاله آموزگار، «نیکیها و بدیها از کجا میآیند؟»، تا به خورشید به پرواز برم، یادنامهی حمید محامدی. به اهتمام کتایون مزداپور،هایده معیری. کتاب روشن، تهران، 1389، ص 190.
منبع:
به یاد دکتر علی محمد حق شناس ، عنایت سمیعی وعباس مخبر ، نشر آگه ، چاپ اول 1390 بیشتر بخوانید :
زمین در اساطیر ایران باستان
جولانگاه اساطیر
پادشاه و آسمان در اساطیر ایران