تاريخچه اصناف در جهان اسلام
يکي از ويژگيهاي اساسي بازارها تا قرن اخير، تشکل بازاريان در انجمن هاي صنفي، يعني «اصناف» بودهاست. اين انجمن ها اصولاً به صاحبان حرفهها تشکل ميبخشيدند و داراي وظايف اجتماعي وسيعي بودند، ابتداي پيدايش اصناف اسلامي به قرن سوم هجري ميرسدکه دوره شکوفايي تمدن اسلامي و رونق تجارت و شهرنشيني بود. در اين قرن بود که تشکل افزارمندان و صنعتگران بر اساس حرفهها و پيشهها بوجود آمد، رشد و توسعه کامل شهرها در دو قرن پنجم و ششم هجري، فعاليت هاي اصناف را توسعه فراوان بخشيد برخي از خاورشناسان شوروي، مبدأ پيدايش انجمن هاي صنفي در شهرهاي ايراني را، دوره ساسانيان ميدانند.
برخي ديگر از خاورشناسان، منشأ انجمن هاي صنفي اسلامي را در خرقههاي درويشان و صوفيان و يا صنفهاي غازيان جستجو ميکنند مثلاً ماسينيون بر آن است که تاريخ اصناف با «جنبش کرامتيه» ارتباط نزديک دارد. اين جنبش يک شورش بزرگ اجتماعي و سياسي و مذهبي بود که جهان اسلام را از قرن سوم تا ششم فراگرفت. کرامتيان يک اجتماعي بزرگ ماسوني پديد آوردند که در ميان بازرگانان و پيشه وران گسترش يافت و موجب پيدايش، پرورش و گسترش سازمان هاي صنفي شد. اما ثبات اين ارتباط کار دشواري است. کلودکائن که در زمينه اصناف اسلامي پژوهشهاي با ارزشي کردهاست، ضمن آنکه وجود نوعي سازمان هاي صنفي را در سده چهارم و پنجم تائيد ميکند، ميگويد:
« نميتوان با دقت تاريخ رشد و تکامل آنها را تعيين کرد و رابطه آنها را با اسماعيليه و انجمن هاي فتوت با اطمينان کامل تائيدنمود.»
وي همچنين ميافزايد: «استدلال ماسينيون در مورد وجود پيوند ميان فتوت و اصناف خيلي کلي و مبهم است.»
در« اخوان الصفا» که چند بخش آن به کارهاي دستي و حرفهاي اختصاص دارد، و نيز در ساير منابع اشارههايي شدهاست مبني بر اينکه نمايندگان اسماعيليه به حرفهها و اصناف به صورت محدود و نظري باقي ماند. ريچارد فراي نيز در اين ارتباط ميگويد: «به هر حال ارتباط دادن مستقيم صنفها با غازيان يا با صوفيه يا فرق دراويش تنها جنبه نظري ميتواند داشته باشد. زيرا درباره آنها اطلاعات کافي نداريم. مع هذا حقيقت آن است که جمعيتها يا گروههايي از مردم شهرنشين سرزمينهاي شرقي جهان اسلام، به علت اشتراک منافع گردهم آمده بودند، بعضي از صنفها احتمالاً از ابتدا سبغه مذهبي داشتند. همچنانکه در ميان اعضاء بعضي از سازمان هاي اخوت صوفيه، افرادي از طبقات مختلف وجود داشت. البته مشهورترين پيشه وري که در عين حال غازي بود، يعقوب ليث مؤسس سلسله صفاريان است و ميتوان پذيرفت که نظاير اين قبيل افراد کم نبودهاند. در بعضي مأخذ، سازمان غازيان را اهل «فتوت» خواندهاند و تعجب آور نيست مجاهديني که داوطلبانه به جنگ کفار ميرفتند قواعد و رفتاري زاهدانه يا زندگي صوفي منشانه را پذيرفته باشند و اين قواعد بعدها رسميت سازماني يافته باشد. ميتوان حدس زد که بعد از پايان جهادها در آسياي مرکزي، اين قبيل سازمان ها هر چند به طريقي ديگر هم چنان در شهرها نضج گرفت شايد همين امر رشتههاي پيوندي ميان غازيان و صاحبان حرف را ايجاد کرده باشد.
به هر حال، منشأ انجمن هاي صنفي هر چه باشد، در سدههاي چهارم و پنج بر شمار اين انجمن ها افزوده شد و پيشه وران هر حرفه براي خود صنف جداگانهاي پديد آوردند. چنانکه اين بطوطه در سده هشتم درباره اصناف اصفهان ميگويد: هر دسته از پيشه وران اصفهان، رئيس و پيشکسوتي براي خود انتخاب ميکند که او را «کلو» مينامند.
مساله اساسي در شناخت پايگاه اجتماعي و سياسي و اقتصادي انجمن هاي صنفي، موقعيت آنها در برابر انجمن هاي صنفي شهرهاي اروپايي است که «گيلد» ناميده شدهاند. گيلدهاي اروپاي غربي نوعاً انجمن هايي اختياري و خود مختار بودهاند. اين انجمن ها ابتدا به عنوان انجمن هاي برادري که رنگ و بوي ديني داشت، تشکيل شدند و بعدها به صورت انجمن هايي براي دفاع از منافع اقتصادي در آمدند.
گيلدهاي غربي با قانوني کردن منافع صنفي و يا با مبارزات سياسي و اقتصادي دعاوي خويش را تأمين و تثبيت ميكردند تا بتوانند در برابر زورگويي و فشارهاي خارجي ايستادگي کنند. گيلدها به عنوان انجمن هاي صنفي در قلمرو فعاليت هاي خود، خود مختار و مسئول بودند. آنها ميتوانستند اعضاي گيلدها را تعيين کنند، رهبران خود را برگزينند و اموال مشترک و جمعي انجمن را اداره کنند.
اما انجمن هاي صنفي در امپراتوري روم شرقي وضع ديگري داشتند. و با گيلدهاي غربي تفاوت داشتند. انجمن هاي صنفي اين امپراتوري را نيروي دولت مرکزي. سازمان داده بودند، نه اراده و اختيار اعضاي آنها، مقصود از ايجاد آنها نيز انجام وظايف اقتصادي و مالي به سود دولت بود. از اينرو،در قلمرو فعاليت هاي خود امتيازها و انحصارهايي داشتند. با اين همه، گيلدهاي روم شرقي خود مختار نبودند و دارايي و خزانه مشترک نداشتند و مديران آنها برگزيده اعضاء بشمار نميآمدند. نه تنها مديران گيلدها از خارج گمارده ميشدند، بلکه قوانين و مقررات مربوط به آنها نيز از خارج به آنها تحميل ميشد. هر چند که چنين وضعي مانع همبستگي دروني انجمن ها نميشد ولي نظارت کسبه و پيشه وران را بر امور اقتصادي از ميان ميبرد.
چنانکه «آيرالاپيدوس» به درستي بيان کردهاست در معناي محدود و مشخص و دقيق کلام همانند گيلدهاي اروپايي و روم شرقي در بازارهاي کشورهاي مسلمان يافته نشدهاست. کسبه و پيشه وران در روزگار مملوکان، همچون گيلدهاي روم شرقي تحت سلطه شديد و نظارت سازمان هاي غير صنفي قرار داشتند و فعاليت هاي آنان، در محدوده سياسي و اقتصادي سازمان هاي غير صنفي قرار داشتند و فعاليت هاي تفتيش و نظارت سازمان هاي دولتي بر امور انجمن هاي صنفي، ادغام انجمن ها در سازمان هاي دولتي نبود. در شهرهاي اسلامي نظارت اصلي بر کسبه و پيشه وران بعهده محتسب يا مفتش بود.
در دوره صفويه به علت رونق اقتصادي کشور و رشد شهر نشيني، بر شمار اصناف و ميزان کار و کوشش آنها افزوده شد. در اين دوره نيز اصناف زير نظر دستگاه حکومت شهر از استقلال کامل بي بهره بودند. انجمن هاي صنفي زير نظر دستگاه حکومتي شهر بودند. داروغه از نظر انتظامي و امور جزايي با کمک عسسها، بازارها را تحت نظارت داشت. محتسب بر جزئيات فعاليت هاي اصناف از لحاظ کيفيت کار و اوزان و مقايسات و تنظيم فهرست قيمتهاي جاري نظارت ميکرد و خلافکاران را به شديدترين وجهي کيفر ميداد و کلانتر شهر نيز که به ظاهر بايد از اصناف حمايت کند عملا مهمترين وظيفه اش سهميه بندي مالياتها بود و در واقع واسطهاي ميان دستگاه مالياتي و پيشه وران شهري بود.
هر صنف متشکل از مجموعه استادان صنف بود که با کمک کارگران و شاگردان فعاليت ميکردند.استادان هر صنف معمولاً از ميان خود يکي از افراد مورد اعتماد را که حداقل دو سوم استادان صنف به او راي تمايل ميدادند نامزد ريش سفيدي يا کدخدايي صنف ميکردند و آن را به شهادت نقيب الملك که سرپرستي کد خدايان اصناف و محلات و نيابت کلانتر شهر را داشت و آنگاه آن را براي صدور حکم و به کلانتر شهر معرفي ميکردند. ميرزا رفيعا در «دستور الملوک» خود در اينباره ميگويد: «رضانامچه تعيين استا دان اصناف و کد خدايان محلات که موافق دستور منوط به رضاي چهار دانگ از هر صنف محله ميباشد به اعتراف جماعت مزبور نقيب شهادت مينويسد و بعد از آن کلانتر تعليقه ميدهد». ميرزا رفيعا در شرح وظايف کلانتر اصفهان ميگويد: «کدخدايان محلات و استادان اصناف بر نصب او منصوب و به عزل او معزول ميباشند و احدي را مدخليتي نيست».
انجمن هاي صنفي از نظر دستگاه حکومت وسيله مناسبي بودند تا سازمان گردآوري ماليات و بيگاري بتواند با پيشه وران شهري به طور دسته جمعي روبرو شود و به اساني وظيفه اش را انجام دهد. چنانکه سلسله مراتب مذکور که از کلانتر آغاز و از طريق نقيب الملک و ريش سفيدان يا کدخدايان اصناف به استادان صنف منتهي ميشد.
دربرخي از شهرها، همه اصناف را در يک سازمان واحد متشکل ميکردند. مانند اصناف شهر نخجوان در اواخر سده دوازدهم و اوايل سده سيزدهم هجري قمري، در اين صورت همه اصناف يک رئيس داشتند. ولي هر صنفي مراسم و جشنهاي خود را جداگانه اجرا ميکرد. اوايل سده گذشته در شهرهاي آذربايجان شمالي (قفقاز) رياست اصناف شهر با يک نقيب يا اوستا باشي بود. شغل وي که رهبري روحاني اصناف را داشت انتخابي بود. وظايف وي شامل: نظارت بر رفتار اعضاء اجراي وظايف قضايي رسيدگي به امور شاگردان و گماردن آنها به مقام استادي، بررسي شعائر صنفي. تعيين ماليات صنف و توزيع آن با نظر کدخداي صنف ميان پيشه وران توزيع کالاها ميان پيشه وران، تعيين قيمتها و تنظيم روابط هر صنف با اصناف همسايه بود. وظيفه اساسي ريش سفيدان نظارت بر آموزش استادان به شاگـردان گرد آوري ماليـــاتها واسطه شدن ميان بازرگانان و پيشه وران بود.
انجمن صنفي، در واقع مجموعهاي از استادان هر صنف بود که پرداخت کننده ماليات و عوراض بودند. هر استاد ميتوانست به ميل خود شاگرداني داشته باشد. هر استاد در ايروان به طور متوسط يک شاگرد داشت و در اوايل قرن نوزدهم، 722 استاد و 667 شاگرد در آن شهر اشتغال داشتند. سن ورود به شاگردي معمولاً از 12 سالگي بود و 10 سال طول ميکشيد تا شاگرد به مقام استادي برسد استادان امور حقوقي دريافت نميکرد ولي به همراه غذا و لباس شاگردانه ميگرفت و هنگام ارتقا به مقام استادي کمربند مخصوصي با تصويب کلانتر دريافت ميکرد در مواردي نيز اصناف کارگر روز مزد استخدام ميکردند برخي از پيشه وران کارگر روز مزد ميگرفتند و برخي ديگر هم کارگر روز مزد و هم شاگرد داشتند.
به نظر «کوزنتسوا» اصناف در اين دوره يک سازمان مالي و اداري بودند که در داخل نظام حکومتي قرار داشتند. در نتيجه وظايف اصلي انجمن هاي صنفي از اين قرار بود:
نخست : وظيفه جمعي گرد آوري ماليات
دوم : وظيفه جمعي تثبيت قيمت ها
سوم : وظيفه قضايي بدين معني که دادگاه عالي صنفي مرکب بود از نقيب و ريش سفيدان صنف که به اختلافات جزيي اصناف رسيدگي ميکردند.
اصناف و پيشه وران معمولاً به دادگاه مظالم و دادگاه شرع که براي آنان گران تمام ميشد مراجعه نميکردند و دادگاه صنفي را که مجاني بود ترجيح ميدادند.
اينک ميتوانيم تفاوتهاي اساسي «گليد»هاي غربي را با سازمان هاي اصناف شرقي به اختصار بيان کنيم نخست اينکه وظايف و کارکردهاي اختصاصي سازمان هاي اصناف شرقي از گيلدها وسيعتر بود دوم قدرت اقتصادي گيلدها و معمولاً شامل افزار مندان و بازرگانان بود. در حالي که اصناف شرقي از يک سو جدا از تجار بود و از سوي ديگر حرفههاي متعددي را در بر ميگرفت. چهارم روساي اصناف به نمايندگاني از طرف حکومت شهري وظايف اداري و مالي داشتند و مباشر مالي حاکم شهر بودند حال آنکه روساي گيلدها داراي چنين وظايفي نبودند. پنجم روساي گيلدها را رسما حاکم شهر منصوب ميکرد. بدين ترتيب روسا يا کدخدايان اصناف در برابر حاکم شهر مسئول وصول ماليات و اداره امور صنف خود بودند.
منبع:روزنامه اطلاعات /س