نگاهی به واژهی «تیر» در ادب پارسی
چکیده:
در این مقاله، ده معنای واژهی «تیر» در ادب پارسی آمده و هر یک از سوی نویسنده، مورد ارزیابی و پژوهش قرار گرفتهاند. نویسنده هر یک از معانی را در معتبرترین منابع کهن جستوجو کرده و دامنهی معنایی گستردهای برای واژه فراهم آورده است.
تعداد کلمات: 1213 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
در این مقاله، ده معنای واژهی «تیر» در ادب پارسی آمده و هر یک از سوی نویسنده، مورد ارزیابی و پژوهش قرار گرفتهاند. نویسنده هر یک از معانی را در معتبرترین منابع کهن جستوجو کرده و دامنهی معنایی گستردهای برای واژه فراهم آورده است.
تعداد کلمات: 1213 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: اسماعیل حاکمی
در فرهنگها برای واژهی «تیر» معانی مختلفی آوردهاند که مهم ترین آنها عبارتند از:
1- ابزار و آلت جنگ که با کمان پرتاب میشده است. این واژه در اوستا به صورت Tighra و در پهلوی (فارسی میانه) به صورت Tir آمده است.
پر چه تیر از کمان همی گذرد *** از کماندار بیند اهلِ خرد
(گلستان سعدی)
تیر امید کز کمان بجهد *** مال و گنج تو را نشانه کند
(مسعود سعد)
2- نام فرشتهای که بر ستوران موکل است و تدبیر و مصالحی که در روز تیر و ماه تیر واقع شود به او تعلق دارد. به این معنی در اوستا Tishtrya و در پهلوی Tishtar است که به ستارهی شعرای یمانی و یکی از ایزدان اطلاق شده است. این فرشته نگهبان باران است و به کوشش او زمین پاک از باران بهره مند گردد و کشتزارها سیراب شود. نام این فرشته در برخی فرهنگها به صورت تصحیف شده «بشتر» آمده است. در اوستا قطعهی «تیریشت» در نیایش فرشتهی باران است. ماه چهارم سال و روز سیزده هر ماه به نام ایزد مذکور است. در کردهی 13 (تیریشت) از کتاب اوستا آمده است: «تشتر» ستارهی رایومند فرهمند را میستاییم، کسی را که اهورامزدا سرور و پاسبان همهی ستارگان قرار داد... کسی که اهریمن وی را تباه نتواند نمود. برای فروغ و فرّش او را میستاییم.»
استاد ابراهیم پورداوود در جلد اول یشتها دربارهی «تشتر» مینویسد:
«آنطور که تشتر در اوستا تعریف شده است، شکی نمیماند که این ستاره شعرای یمانی باشد. ابوریحان بیرونی شعرای یمانی را به «گذرانده» تفسیر کرده است و گوید: آن ستارهای است بر دهان کلب الجبار (از صور کواکب) در بخشی از «تشتر یشت» کتاب اوستا آمده است: «ما ستارهی تشتر درخشان و باشکوه را تعظیم میکنیم که اهورامزدا او را سرور و نگهبان همهی ستارگان برگزیده...» کلیهی مستشرقان و دانشمندان اروپا تشتر را همان سیریوس (Sirius) نوشتهاند که مناسبت ندارد آن را به عطارد یا مرکور (Mercur) ترجمه کنیم و تیر را با تشتر یکی بدانیم. درست معلوم نیست که آیا تیر به معنی عطارد و تشتر به معنی شعری از یک ریشه و بنیان است و یا از دو اصل متفاوت. همین قدر میتوان گفت که تیر غیر از تشتر است، هر چند که تشتر اوستایی در فارسی، تیر هم خوانده شده است. یشت هشتم اوستا معمولاً به تیر یشت مرسوم است... دو صفتی که همیشه برای تشتر آمده. اولی رایومند و دومی فرهمند است. پس از دانستن این مقدمات باید دید که مناسبت میان تشتر یا شعرای یمانی و باران چیست که این ستاره را نیز فرشتهی باران دانستهاند. در تیرماه، همان ماهی که به اسم تشتر است، این ستاره طلوع میکند و در بحبوحهی تابستان، در فصلی که دل خاک از تشنگی چاک چاک است و گیاهها سوخته و درختان پژمرده، ستور و مردم چشم به بخشایش ایزدی و باران رحمت دوختهاند، تشتر مانند پیک خدایی سر از گریبان افق به در میکند و مژدهی رحمت میرساند.
ضمناً در اینجا به این نکته باید اشاره کرد که تشتر یشت، مانند بیشتر قطعات اوستا نمونهای است از مبارزهی خوبی و بدی:؟ «زرد و خورد فرشتهی باران در عالم بالا به ضد دیو خشکی...».
3- نام ماه چهارم است از سالهای شمسی و آن مدت بودن آفتاب است در برج سرطان، در لغت نامه آمده است: «تیر، ماه چهارم از ماههای ایرانی، مطابق سرطان عرب و حزیران سریانی و آن سی و یک روز است».
در لغتنامه به نقل از تاریخ مشیرالدوله پیرنیا آمده است: «منوچهر در آخر دورهی حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدان جای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد. آرش نام، پهلوان ایرانی از قلهی دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد». این قضیه به روایت مجمل التواریخ و القصص چنین است: »... و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرد، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غایب بودند و بر آخر صلح افتاد بر تیر انداختن آرش و از قلعهی آمل با عقبهی مزدوران برسید و آن مرز، توران خواندهاند...».
بهار آرد و تیرماه و خزان *** برآرد پر از میوه دار رزان
(فردوسی)
مسعود سعد سلمان گوید:
ماه تیر استای نموده تیره از روی تو ماه *** میدر این مه لعل روشن گرددای مه میبخواه
در روزنامه منسوب به حکیم عمر خیام آمده است: «این ماه را بدان تیرماه خوانند که اندرو جو و گندم و دیگر چیزها را قسمت کنند و تیر آفتاب از غایت بلندی فرود آمدن گیرد، و اندرین ماه آفتاب در برج سرطان باشد و اول ماه از فصل تابستان بود».
نام برخی از اعیاد و ایام مشهور قدیم ایرانی که در تیرماه بوده به قرار زیر است:
روز ششم تیر: جشن نیلوفر (به قول بیرونی).
روزسیزدهم تیر: تیرگان کوچک (بیرونی)، آبریزگان (فرهنگ جهانگیری)، نوروز طبری (طبق نسخهای خطی از کتابهای زردشتی)، تیرگان مهین.
روز چهاردهم تیر: تیرگان بزرگ (بیرونی).
روز هجدهم تیر: (تیرگان بزرگ (به قول سنجری).
4- نام روز سیزدهم است از هر ماه شمسی. در برهان قاطع آمده است: «نیک است در این روز دعا کردن و حاجت خواستن؛ و روز عید فارسیان هم هست بنا بر قاعدهی کلیهی ایشان که چون نام روز با نام ماه موافق آید آن روز را عید کنند و جشن سازند. بعضی گویند چون در این روز میان افراسیاب که بر بلاد ایران مستولی شده بود و منوچهر که در قلعهی ترکستان متحصن گردیده بود، به این شرط صلح شد که یک کس از لشکر منوچهر به همهی نیروی خویش تیری بیندازد، هر جا که آن تیر بیفتد، آنجا سرحدّ باشد. گویند آرش تیری انداخت؛ آن تیر بر کنار آب اموی (جیحون) افتاد و آنجا سرحدّ شد و فارسیان از نکبت و فلاکت نجات یافتند. بنابر این در این روز از این ماه جشن سازند و عید کنند و این روز را مانند مهرگان و نوروز مبارک دانند و این روز را تیرگان و جشن این روز را جشن تیرگان خوانند».
بیشتر بخوانید: دو تیر و یک نشان
در التفهیم ابوریحان بیرونی آمده است: «تیرگان چیست؟ سیزدهم روز است از تیرماه و نامش تیر است همنام ماه خویش و همچنین است به هر ماهی آن روز که همنامش باشد او را جشن دارند و بدین تیرگان گفتند که آرش تیر انداخت از بهر صلح منوچهر که با افراسیاب ترکی کرده است بر تیر پرتابی از مملکت. «آن تیر گفت او از کوههای طبرستان بکشید تا بر سوی تخارستان».
در لغتنامه به نقل از تاریخ مشیرالدوله پیرنیا آمده است: «منوچهر در آخر دورهی حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدان جای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد. آرش نام، پهلوان ایرانی از قلهی دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد». این قضیه به روایت مجمل التواریخ و القصص چنین است: »... و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرد، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غایب بودند و بر آخر صلح افتاد بر تیر انداختن آرش و از قلعهی آمل با عقبهی مزدوران برسید و آن مرز، توران خواندهاند...».
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
در لغتنامه به نقل از تاریخ مشیرالدوله پیرنیا آمده است: «منوچهر در آخر دورهی حکمرانی خویش از جنگ با فرمانروای توران، افراسیاب ناگزیر گردید. نخست غلبه افراسیاب را بود و منوچهر به مازندران پناهید لکن سپس بر آن نهادند که دلاوری ایرانی تیری گشاد دهد و بدان جای که تیر فرود آید مرز ایران و توران باشد. آرش نام، پهلوان ایرانی از قلهی دماوند تیری بیفکند که از بامداد تا نیمروز برفت و به کنار جیحون فرود آمد و جیحون حدّ شناخته شد». این قضیه به روایت مجمل التواریخ و القصص چنین است: »... و افراسیاب تاختنها آورد و منوچهر چند بار زال را پذیره فرستاد تا ایشان را از جیحون زانسوتر کرد، پس یک راه افراسیاب با سپاهی بی اندازه بیامد و چند سال منوچهر را حصار داد اندر طبرستان و سام و زال غایب بودند و بر آخر صلح افتاد بر تیر انداختن آرش و از قلعهی آمل با عقبهی مزدوران برسید و آن مرز، توران خواندهاند...».
ادامه دارد..
منبع مقاله:
یاد یار مهربان ، با یاد دکتر بهرام فرهوشی ، به کوشش هما گرامی (فرهوشی)، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی فرهوهر، تهران، چاپ اول (1378)
بیشتر بخوانید:
بررسی ادیان ایران باستان
خدایان ایران باستان
چشم چرانی، تیر مسموم