ملی کیست و نهضت ملی چیست؟
چکیده:
از زمان شروع نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری بر ایران، مبارزه با استعمارگران خارجی نیز بر مبارزه با استثمارگران داخلی افزوده شده و تلاش برای رها شدن از فقر و ظلم طبقاتی نه فقط جنبه داخلی بلکه جنبه خارجی نیز یافته است و این چیزی است که ما آن را ملت گرایی می نامیم.
تعداد کلمات: 1677 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
از زمان شروع نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری بر ایران، مبارزه با استعمارگران خارجی نیز بر مبارزه با استثمارگران داخلی افزوده شده و تلاش برای رها شدن از فقر و ظلم طبقاتی نه فقط جنبه داخلی بلکه جنبه خارجی نیز یافته است و این چیزی است که ما آن را ملت گرایی می نامیم.
تعداد کلمات: 1677 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 8 دقیقه
نویسنده: شاپور رواسانی
توضیح: مسئله ملی و ملت گرایی در ایران مانند همه جوامع دیگر، رابطه مستقیم با آرایش و بافت طبقاتی و میزان آگاهیهای اجتماعی دارد و از حیث محتوای اجتماعی چه از نظر ملت گرایان نژادی و چه از نظر ملت گرایانی که خواستار از میان رفتن بلای فقر و ظلم و رهایی از سلطه استثمار داخلی و استعمار خارجی اند، به گذشته تاریخی ما مربوط می شود.
در نوشته حاضر، مراد از آنچه در بالا آمد، بررسی طبقاتی جامعه ایرانی و سیر تطور فرهنگ طبقاتی از دوران باستان تا کنون نیست و تنها به این یادآوری بسنده می شود که تضاد میان فقر و غنا، مبارزه میان استثمارکنندگان و استثمارشوندگان، کوشش محرومان برای استقرار عدالت اجتماعی، نفى مالکیت خصوصی یک اقلیت بر اموال جامعه در تاریخ ایران دارای سابقه ای است که از دوران باستان آغاز شده است. این خواست انسانی و شریف اکثریت مردم - در هر دوره تاریخی - چه در دوران پیش از اسلام و چه پس از استقرار اسلام در ایران، در مطابقت با شرایط اقتصادی - اجتماعی و سیاسی و فرهنگی هر دوره به صورتی بیان شده است.
یادآوری این حقایق تاریخی بدان سبب است که روشن شود مبارزات طبقاتی زحمتکشان تهیدست ایران برای رهایی از فقر و ظلم طبقاتی مسئله ای نیست که در دوران ما یا در دهه های گذشته آغاز شده باشد. آنچه در رابطه با تاریخ ایران می تواند موجب مباهات و افتخار شود، همین مبارزات ضد ستم مردم محروم و عظمت فکری و اخلاقی رهبران آن است، نه کشتارها و غارتهای شاهان.
آنچه در توضیح محتوای اجتماعی مسئله ملی و ملت گرایی در ایران و سیر تحول و تکامل آن باید مورد توجه قرار گیرد این است که از زمان شروع نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری بر ایران، مبارزه با استعمارگران خارجی نیز بر مبارزه با استثمارگران داخلی افزوده شده و تلاش برای رها شدن از فقر و ظلم طبقاتی نه فقط جنبه داخلی بلکه جنبه خارجی نیز یافته است و این چیزی است که ما آن را ملت گرایی می نامیم. این تغییرات خود نتیجه تغییر ساختار طبقاتی جامعه ایران تحت شرایط سلطة استثمار سرمایه داری است. طبقه ای که در دوران پیش از نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری در ایران وجود نداشت و تحت شرایط نفوذ و سلطه اقتصادی و فرهنگی استعمار سرمایه داری در ایران پایه گذاری شد و رشد نمود، طبقه وابسته به استعمار سرمایه داری است.
یادآوری این حقایق تاریخی بدان سبب است که روشن شود مبارزات طبقاتی زحمتکشان تهیدست ایران برای رهایی از فقر و ظلم طبقاتی مسئله ای نیست که در دوران ما یا در دهه های گذشته آغاز شده باشد. آنچه در رابطه با تاریخ ایران می تواند موجب مباهات و افتخار شود، همین مبارزات ضد ستم مردم محروم و عظمت فکری و اخلاقی رهبران آن است، نه کشتارها و غارتهای شاهان.
با پیدایش و رشد این طبقه که پایگاه اجتماعی و اقتصادی دولت وابسته به استعمار سرمایه داری در ایران شد، مبارزه طبقاتی نیز خصلت دوگانه یافت و مبارزه ضد استعماری به صورت تفکیک ناپذیر با مبارزه طبقاتی زحمتکشان تهیدست ترکیب شد.
طبقه وابسته به استعمار سرمایه داری نه فقط از نظر اقتصادی بلکه از نظر سیاسی و فرهنگی نیز بخشی از سرمایه داری استعماری شد و ماند. بدین سبب مواضع فرهنگی و سیاسی این طبقه درباره مسئله ملی و ملت گرایی مانند طبقات حاکم در کشورهای سرمایه داری استعماری بر فرضیه های نژادی استوار است. با طرح فرضیه های نژادی و براساس آن پان بازیها و پان سازیها و تبلیغ این نظریات در داخل جوامع مستعمراتی و در منطقه به صورت گسترده و اقدامات سیاسی در این زمینه، طبقه وابسته به استعمار می کوشید و می کوشد نه فقط از طرح مسائل اقتصادی مربوط به زندگی اکثریت مردم محروم و زحمتکشان تهیدست جلوگیری کند بلکه با اسیر کردن جامعه و به خصوص روشنفکران آن در بند خاطرات و شرح وقایع تاریخی که در بسیاری از موارد با تحریف و با محتوای ایدئولوژیک و سیاسی طبقاتی مطرح می گردد، از تفکر اجتماعی درباره شرایط کنونی و آینده جامعه جلوگیری کند. تبلیغات نژادی درباره تاریخ ایران و غرق شدن در گذشته با دامن زدن به خصومتها، محتوای ملت گرایی طبقه وابسته به استعمار سرمایه داری در ایران است، درحالی که بررسیهای دقیق علمی ثابت می کند که همه فرضیه های نژادی در اصل، و فرضیه های نژادی «آریا»، «سامی» و «ترک» در رابطه با جوامع شرقی کاملا غلط و باطل است و تبلیغ درباره این واژه های سیاسی چیزی جز اشاعه افسانه هایی استعماری نیست.
در توضیح و تشریح تاریخ ایران در دوره ای که نفوذ و سلطه استعمار سرمایه داری بر ایران آغاز شد، باید به خاطر آورد که در دوران قاجار واژه «رعیت» به عموم مردم اطلاق می شد و «رعایا» در برابر شاه مستبد نه فقط دارای حقوق اقتصادی که دارای حقوق قضایی و سیاسی نیز نبودند.
بیشتر بخوانید : شاخههای انسان شناسی
از اواخر سده نوزدهم و اوایل سده بیستم میلادی، واژه ملت (ترجمه nation) با رشد سرمایه داری وابسته در کشور و به علت نفوذ اقتصاد و فرهنگ کشورهای سرمایه داری استعماری در ایران پا گرفت. طبقه سرمایه دار که هنوز کاملا به طبقه وابسته مبدل نشده بود و سودای سلطه بر بازار داخلی و رقابت با کالاها و سرمایه های خارجی و به دست آوردن حقوق سیاسی و قضایی در برابر دستگاه سلطنت استبدادی و امکانات رشد اقتصادی را در سر داشت، مبلغ و پایگاه اجتماعی ملت گرایی شد و در مبارزات اجتماعی و سیاسی، رهبری را به دست گرفت. از همین زمان باید به وجود و حضور در جریان اجتماعی - سیاسی با زیربنای اقتصادی و طبقاتی در درون جامعه ایرانی توجه کردن:
١. جریان اصلاح طلب متکی بر طبقات و اقشار مرفه و ثروتمند و سرمایه دار و روشنفکران وابسته به طبقات متوسط و متأثر از فرهنگ کشورهای سرمایه داری؛
٢. جریان اجتماعی انقلابی ملی متکی بر طبقات و اقشار استثمار شونده و به ویژه محرومان و زحمتکشان شهری و روشنفکرانی که خواستار رهایی قطعی توده های وسیع مردم از بلای فقر و ظلم بودند.
در بررسی نهضتهای اعتراضی و انقلابی مردم ایران از همان دوره مشروطیت علیه طبقه وابسته و دولت وابسته به استعمار و سلطه و نفوذ دول و شرکتهای استعماری باید میان این دو جریان اجتماعی فرق گذاشت؛ زیرا بدون مرزبندی اجتماعی میان این دو جریان که زمانی در کنار هم قرار می گیرند، معرفی «ملی» و «ملت گرایی» به روشنی و به صورت علمی مقدور نخواهد بود.
خطی که این دو جریان اجتماعی را از یکدیگر جدا میکرد و می کند، مرزی است که میان استثمارشوندگان و استثمارکنندگان، میان زحمتکشان تهدیست و گروههای شریک دزد و رفیق قافله، وجود داشته و دارد؛ درحالی که جریان اصلاح طلب که خواستار حفظ شیوه تولید استثماری (داخلی) و منافع طبقاتی و ادامه بهره برداری از منابع طبیعی و محصول کار جامعه و به دست آوردن سهم بیشتر از غارت اموال اکثریت بوده و هست و از یک ملت گرایی محدود و مشروط حمایت میکند و نهضت ضد استعماری را از مبارزات طبقاتی جدا میداند و حاضر است چنانچه منافعش به خطر افتد با استعمار سرمایه داری و با طبقه پیوسته به استعمار کنار بیاید و به علت دارا بودن وابستگان روشنفکر، رهبری نهضت را به عهده گیرد و به نفع خود رهبری کند و تا حد زیادی هم موفق بوده.) جریان انقلابی ملی با محتوای اجتماعی - مردمی خود به صورت اعتراض انقلاب اجتماعی در برابر استعمار و در همان حال در برابر استثمار داخلی خواستار رهایی قطعی از فقر و استقرار حاکمیت جامعه بر منابع و وسایل عمده تولید، سرمایه ها و ثروتهای بزرگ است و در این راه از فداکاری در همه زمینه ها دریغ نداشته و از دوران مشروطه تا کنون این حقیقت بارها به اثبات رسیده؛ اما این جریان انقلابی نتوانسته از پیروزیهای خود دفاع کند و شیوه تولید مستعمراتی همچنان حفظ شده است. جریان انقلابی ملی از نظر اهداف اصلی و انسانی دنباله همان جریان تاریخی و جنگ طبقاتی است که از دوران باستان در جامعه ما علیه فقر و مظالم طبقاتی وجود داشته؛ وجود این دو جریان اجتماعی را می توان در نهضت مشروطه، نهضت جنگل، نهضت برای ملی کردن صنایع و منابع نفت در سراسر کشور و .. در انقلاب اسلامی علیه سلطنت پهلوی به وضوح و روشنی نشان داد.
هورکهایمر نوشت: «کسی که نمی خواهد درباره سرمایه داری صحبت کند باید درباره فاشیسم ساکت بماند». به این سخن متین می توان اضافه کرد: «کسی و سازمانی که مسئله طبقاتی، مسئله فقر و ثروت، مسئله استثمار و استعمار جامعه ایرانی را مطرح نکند در حقیقت مسئله ملی و ملیت گرایی و دمکراسی را نیز مطرح نکرده است.
مسئله ملی و ملت گرایی از طرف وابستگان و روشنفکران این دو جریان اجتماعی به گونه هایی کاملا متفاوت و متضاد طرح و تعریف می شود. افراد و سازمانهایی که خود را ملی می دانند و می خوانند، باید به این پرسش غیر قابل اجتناب پاسخ دهند که به کدام جریان اجتماعی اقتصادی تعلق دارند و از آن حمایت می کنند. در جهت حفظ منافع طبیعی یک اقلیت و حفظ شیوه تولید مستعمراتی گام بر می دارند یا در راستای تأمین منافع و خواست زحمتکشان تهیدست که اکثریت ملت را تشکیل می دهند؟
این حقیقت را با همه زیرکیها و ظرافتهای مطبوعاتی و سیاسی نمی توان انکار کرد که حرکت در مسیر منافع و خواست طبقاتی اقلیت و دفاع از شیوه تولید مستعمراتی، چه روشن و صریح و چه به صورت سکوت در برابر مظام سرمایه داری و خودداری از طرح ریشه ها و علل فقر عامه، در حقیقت و عملا مخالفت با حاکمیت اکثریت «عموم طبقات مردم» و باقی ماندن در قفس ملت گرایی محدود و مشروط است. افراد و سازمانهایی که چنین عمل می کنند، نمی توانند اعتماد و احترام اکثریت یعنی زحمتکشان تهیدست جامعه را به دست آورند. بررسی ساختار جامعه ما و ساختار استعمار سرمایه داری در همه زمینه ها نشان می دهد که نمی توان نهضت ضد استعماری را از مبارزات طبقاتی جدا کرد و افراد و سازمانهایی که خواستار استقرار حاکمیت مردم در زمینه های سیاسی و قضایی اند، اگر در همان حال خواستار استقرار حاکمیت جامعه بر اقتصاد نباشند ملی و ملت گرا نیستند و نمی توانند باشند. این مفهوم و واژه را تنها برای معرفی هویت جریان اجتماعی انقلابی ملی و یارانش می توان به کار برد.
هورکهایمر نوشت: «کسی که نمی خواهد درباره سرمایه داری صحبت کند باید درباره فاشیسم ساکت بماند». به این سخن متین می توان اضافه کرد: «کسی و سازمانی که مسئله طبقاتی، مسئله فقر و ثروت، مسئله استثمار و استعمار جامعه ایرانی را مطرح نکند در حقیقت مسئله ملی و ملیت گرایی و دمکراسی را نیز مطرح نکرده است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
١. جریان اصلاح طلب متکی بر طبقات و اقشار مرفه و ثروتمند و سرمایه دار و روشنفکران وابسته به طبقات متوسط و متأثر از فرهنگ کشورهای سرمایه داری؛
٢. جریان اجتماعی انقلابی ملی متکی بر طبقات و اقشار استثمار شونده و به ویژه محرومان و زحمتکشان شهری و روشنفکرانی که خواستار رهایی قطعی توده های وسیع مردم از بلای فقر و ظلم بودند.
در بررسی نهضتهای اعتراضی و انقلابی مردم ایران از همان دوره مشروطیت علیه طبقه وابسته و دولت وابسته به استعمار و سلطه و نفوذ دول و شرکتهای استعماری باید میان این دو جریان اجتماعی فرق گذاشت؛ زیرا بدون مرزبندی اجتماعی میان این دو جریان که زمانی در کنار هم قرار می گیرند، معرفی «ملی» و «ملت گرایی» به روشنی و به صورت علمی مقدور نخواهد بود.
خطی که این دو جریان اجتماعی را از یکدیگر جدا میکرد و می کند، مرزی است که میان استثمارشوندگان و استثمارکنندگان، میان زحمتکشان تهدیست و گروههای شریک دزد و رفیق قافله، وجود داشته و دارد؛ درحالی که جریان اصلاح طلب که خواستار حفظ شیوه تولید استثماری (داخلی) و منافع طبقاتی و ادامه بهره برداری از منابع طبیعی و محصول کار جامعه و به دست آوردن سهم بیشتر از غارت اموال اکثریت بوده و هست و از یک ملت گرایی محدود و مشروط حمایت میکند و نهضت ضد استعماری را از مبارزات طبقاتی جدا میداند و حاضر است چنانچه منافعش به خطر افتد با استعمار سرمایه داری و با طبقه پیوسته به استعمار کنار بیاید و به علت دارا بودن وابستگان روشنفکر، رهبری نهضت را به عهده گیرد و به نفع خود رهبری کند و تا حد زیادی هم موفق بوده.) جریان انقلابی ملی با محتوای اجتماعی - مردمی خود به صورت اعتراض انقلاب اجتماعی در برابر استعمار و در همان حال در برابر استثمار داخلی خواستار رهایی قطعی از فقر و استقرار حاکمیت جامعه بر منابع و وسایل عمده تولید، سرمایه ها و ثروتهای بزرگ است و در این راه از فداکاری در همه زمینه ها دریغ نداشته و از دوران مشروطه تا کنون این حقیقت بارها به اثبات رسیده؛ اما این جریان انقلابی نتوانسته از پیروزیهای خود دفاع کند و شیوه تولید مستعمراتی همچنان حفظ شده است. جریان انقلابی ملی از نظر اهداف اصلی و انسانی دنباله همان جریان تاریخی و جنگ طبقاتی است که از دوران باستان در جامعه ما علیه فقر و مظالم طبقاتی وجود داشته؛ وجود این دو جریان اجتماعی را می توان در نهضت مشروطه، نهضت جنگل، نهضت برای ملی کردن صنایع و منابع نفت در سراسر کشور و .. در انقلاب اسلامی علیه سلطنت پهلوی به وضوح و روشنی نشان داد.
هورکهایمر نوشت: «کسی که نمی خواهد درباره سرمایه داری صحبت کند باید درباره فاشیسم ساکت بماند». به این سخن متین می توان اضافه کرد: «کسی و سازمانی که مسئله طبقاتی، مسئله فقر و ثروت، مسئله استثمار و استعمار جامعه ایرانی را مطرح نکند در حقیقت مسئله ملی و ملیت گرایی و دمکراسی را نیز مطرح نکرده است.
مسئله ملی و ملت گرایی از طرف وابستگان و روشنفکران این دو جریان اجتماعی به گونه هایی کاملا متفاوت و متضاد طرح و تعریف می شود. افراد و سازمانهایی که خود را ملی می دانند و می خوانند، باید به این پرسش غیر قابل اجتناب پاسخ دهند که به کدام جریان اجتماعی اقتصادی تعلق دارند و از آن حمایت می کنند. در جهت حفظ منافع طبیعی یک اقلیت و حفظ شیوه تولید مستعمراتی گام بر می دارند یا در راستای تأمین منافع و خواست زحمتکشان تهیدست که اکثریت ملت را تشکیل می دهند؟
این حقیقت را با همه زیرکیها و ظرافتهای مطبوعاتی و سیاسی نمی توان انکار کرد که حرکت در مسیر منافع و خواست طبقاتی اقلیت و دفاع از شیوه تولید مستعمراتی، چه روشن و صریح و چه به صورت سکوت در برابر مظام سرمایه داری و خودداری از طرح ریشه ها و علل فقر عامه، در حقیقت و عملا مخالفت با حاکمیت اکثریت «عموم طبقات مردم» و باقی ماندن در قفس ملت گرایی محدود و مشروط است. افراد و سازمانهایی که چنین عمل می کنند، نمی توانند اعتماد و احترام اکثریت یعنی زحمتکشان تهیدست جامعه را به دست آورند. بررسی ساختار جامعه ما و ساختار استعمار سرمایه داری در همه زمینه ها نشان می دهد که نمی توان نهضت ضد استعماری را از مبارزات طبقاتی جدا کرد و افراد و سازمانهایی که خواستار استقرار حاکمیت مردم در زمینه های سیاسی و قضایی اند، اگر در همان حال خواستار استقرار حاکمیت جامعه بر اقتصاد نباشند ملی و ملت گرا نیستند و نمی توانند باشند. این مفهوم و واژه را تنها برای معرفی هویت جریان اجتماعی انقلابی ملی و یارانش می توان به کار برد.
هورکهایمر نوشت: «کسی که نمی خواهد درباره سرمایه داری صحبت کند باید درباره فاشیسم ساکت بماند». به این سخن متین می توان اضافه کرد: «کسی و سازمانی که مسئله طبقاتی، مسئله فقر و ثروت، مسئله استثمار و استعمار جامعه ایرانی را مطرح نکند در حقیقت مسئله ملی و ملیت گرایی و دمکراسی را نیز مطرح نکرده است.
منبع:
مفاهیم اجتماعی در جوامع مستعمراتی(مجموعه مقالات سیاسی- اقتصادی) ، شاپور رواسانی ، طهران: امیر کبیر، چاپ اول (1386)
بیشتر بخوانید :
انسان شناسی و ساختارگرایی
انسان شناسی در ایران
انسان شناسی و تطورگرایی