اسطوره و یادمان بهار (قسمت سوم)

بگذریم که نثر و نوشته معاصر ما به زبان فارسی را تا چه حد باید متأثر از این برگردانها شمرد؛ درباره ترجمه استادانی برگزیده و رایمند در این رشته می توان مستقلا سخن گفت.
سه‌شنبه، 11 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اسطوره و یادمان بهار (قسمت سوم)
پژوهشی در اساطیر ایران
 
چکیده:
بگذریم که نثر و نوشته معاصر ما به زبان فارسی را تا چه حد باید متأثر از این برگردانها شمرد؛ درباره ترجمه استادانی برگزیده و رایمند در این رشته می توان مستقلا سخن گفت.
 
تعداد کلمات: 1915 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 10 دقیقه
 
اسطوره و یادمان بهار (قسمت سوم)
نویسنده: کتایون مزداپور
 
آنچه ترجمه بهار و آثار دیگر استادان ایرانی را در برگردان متون کهن فارسی میانه به فارسی دری، ممتاز و بارز می گرداند، پیوندی است که میان این دو زبان به چشم می خورد. فارسی میانه زرتشتی یا پهلوی، مادر فارسی دری است و روابط واژه ها در زبان مبدأ و مقصد، در لفظ و معنی و نیز نحو جمله ها جای دقت و بحث و گفتگوی بسیار دارد. از روزگار صادق هدایت و برگردانهای سخت مقید به اصل و واژه بواژه این نویسنده هنرمند و شاگرد هوشیار بهرام گور انگلساریا، استاد سرشناس زبان پهلوی، تاکنون در ترجمه این متون به فارسی شیوه های گوناگونی دیده می شود. بگذریم که نثر و نوشته معاصر ما به زبان فارسی را تا چه حد باید متأثر از این برگردانها شمرد؛ درباره ترجمه استادانی برگزیده و رایمند در این رشته می توان مستقلا سخن گفت. قول شادروان استاد احمد تفضلی که بجز ترجمه از پهلوی به فارسی، از پهلوی به زبانهای دیگر نیز ترجمه های ممتاز دارد، این بود که برگردان از پهلوی به فارسی معضلی بزرگ و معمایی دشوار است. استاد تفضلی برگردان همه خوان و سهل در زبان فارسی را می پسندید و شادروان بهار ترجمه دقیق و واژه بواژه را این دو فرزانه صاحب نظر در زبان پهلوی و مسلط بر ادب فارسی دری، دو قطب مخالف در سلیقه در این باب بودند و آثار بازمانده از این دو بزرگوار، که هر دو بسیار زود در میان حزن و اندوه سخت هواخواهان فرهنگ ایران به خاموشی گراییدند، نمونه های بارزی از این اختلاف نظر و شیوه ترجمه است. استادان بزرگ دیگر هر یک به راه خویش رفته اند و می روند و میان گرایش به حفظ اصل و سهولت در تفهیم، به سبک خویش، راهی ویژه را برمی گزینند. بعنوان مثال، شادروان دکتر بهرام فره وشی را می توان یاد کرد که بسیار به متن پهلوی در ترجمه فارسی وفادار است و نیز استادان گرانقدری چون دکتر ماهیار نوابی و دکتر صادق کیا که خداوند زندگانی ایشان را برای فرهنگ کشور ما بپایاد.
 
بیگمان اصل و زبان مبدأ در هنگام ترجمه، اثر محرز خود را بر زبان مقصد و شیوه نگارش فارسی بر جای می گذارد، ولی چگونگی بهره گرفتن از واژه ها و معانی و روابط آنها در جمله تا حدی بسیار به میل و اراده و شاید بتوان گفت هنر مترجم باز میگردد. در اینجا جزئیاتی بسیار دقیق و ظریف به میان می آید که القای معنی روشن و صریح و وفاداری به اصل متن و سردنویسی را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد. راست است که گاهی خود متن تکلیف را تعیین می کند و مثلا کتابی چون مادیان هزار دادستان، متن حقوقی ساسانی را، که هم بسیار قدیمی است و هم اصطلاحاتی متفاوت از حقوق جدید دارد، نمی توان به فارسی بسیار سره برگردانید و آن را تحت اللفظی ترجمه کرد، ولی اغلب در بسیاری از موارد جای کافی برای اعمال سلیقه و نظر مترجم باز می ماند.

نثر بهار در نوشتن مطالب مستقل، مثلا پاره دویم از پژوهشی در اساطیر ایران نمونه عالی روشن و رسایی در زبان فارسی امروزی است. چندان که حتی گاهی به شوخی به استاد میگفتند نگران شعر عالی پدر نباشد که نثر پسر از پدر بهتر پیشی می گیرد. با وجود این، دکتر بهار در ترجمه از زبان پهلوی به فارسی هرگز حاضر به کوتاه آمدن نبود و صراحتا وفاداری به اصل را بر آسانی ادراک نوشته رجحان می نهاد. میگفت اگر کسی بخواهد بفهمد، زحمت می کشد و می فهمد، و اگر بخواهند ترجمه مرا به زبان خیلی روان و همه فهم برگردانند، هرکس بخواهد آن را ساده نویسی کند؛ آن کار دیگری است. ولی من بیش از این نمی توانم از متن اصلی دور شوم؛ این کار من نیست.

بیشتر بخوانید:  انسان شناسی نمادین و تفسیری

سبک بهار در ترجمه از همان آغاز پرجاذبه و زیبا و ممتاز بود. با اینهمه، از آن جا که استاد همواره با انتقاد و آرزوی بهبود بر کار خود می نگریست و با ابرام از دیگران نظرخواهی می کرد و با فروتنی آن را به کار میبست، نثر وی با گذر زمان روشنی و رسایی هرچه بیشتری یافته است. وی اغلب نظر خانم دکتر مهیندخت صدیقیان درگذار و دیگرگونی از نثر اساطیر ایران به پژوهشی در اساطیر ایران را پذیرفت و ابرام جسورانه بنده و توصیه های سودمند خانم دکتر رقیه بهزادی را در رفع ابهاماتی در پیش نویس ترجمه بندهش بعضا درست میدید و آنها را منظور می داشت.
 نثر بهار در نوشتن مطالب مستقل، مثلا پاره دویم از پژوهشی در اساطیر ایران نمونه عالی روشن و رسایی در زبان فارسی امروزی است. چندان که حتی گاهی به شوخی به استاد میگفتند نگران شعر عالی پدر نباشد که نثر پسر از پدر بهتر پیشی می گیرد. با وجود این، دکتر بهار در ترجمه از زبان پهلوی به فارسی هرگز حاضر به کوتاه آمدن نبود و صراحتا وفاداری به اصل را بر آسانی ادراک نوشته رجحان می نهاد. میگفت اگر کسی بخواهد بفهمد، زحمت می کشد و می فهمد، و اگر بخواهند ترجمه مرا به زبان خیلی روان و همه فهم برگردانند، هرکس بخواهد آن را ساده نویسی کند؛ آن کار دیگری است. ولی من بیش از این نمی توانم از متن اصلی دور شوم؛ این کار من نیست.
نهایتا، این ذوق و سلیقه شخصی و کوشندگی و شوقمندی وی بود که سرانجام نثر فاخر و درخشان بهار را بویژه در ترجمه بندهش (توس، ۱۳۶۹) شکل داد که حقأ فارسی سره و سلیس است و نوعی بازگشت به بلاغت و زیبایی زبان کهن را باز نمون می کند و آن را باید نمونه والای شیوایی و استواری در نگارش دانست.
 
بهار همچنان که راه خاص خود را در ترجمه می پیمود و نیز با وجود منظور داشتن پژوهشهای هر چه تازه تر، در کار علمی خویش با استقلال نظری قاطع و نوجویانه، نظر فرجامین را خود پیشنهاد میکرد و اعلام می داشت. پس، در نوشتن یادداشتهای پژوهشی در اساطیر ایران که در واقع تفسیر و شرحی بر متن کهن است و در ردیف مقالات و جستارهای او به شمار می رود، روش متمایز و شخصی خویش را به کار گرفته است. وی ضمن این که اسطوره را تا حد شعر، زیبایی و طراوت می بخشد؛ آثار تازه علمی را می خواند و از آنها بهره می جوید؛ بر بنیاد نظریه های متنوع و با استمداد از ذوق و ابتکار خویش راههایی نو در تحلیل و بحث می یابد و آنها را عرضه می دارد. احتمال نفوذ اساطیر و آیینهای بومی این خطه در باورها و عقاید و آداب و رسوم نیاکان هندوایرانی ما را نخست در پیشگفتار اساطیر ایران مطرح کرد. وی همچنین در صدد بود تا دلائل بیشتر خویش و نیز تحلیل نظری خود را از اساطیر در جلد دوم کتاب بیاورد، ولی افسوس که به دلیل بیماری و کوتاهی عمر، زحمت او در نهایت به بار ننشست و این کار ناتمام رها شد. ۲۵۶ بهار با تأسف و حساسیت و رنج، این پایان نافرجام را به چشم می دید و به همین دلیل بود که کوشید تا یافته ها و نظریه های جدید خویش را اجمالا در مصاحبه ای بیان کند (کلک، شماره ۵۴). یادداشتهای استاد را پس از درگذشت غمبارش جستجو کردیم و اوراقی را که یافتیم، کوشیدیم به نظم درآوریم. سه طرح مختلف برای کتاب به دست آمد که یکی مشتمل بر هشت فصل و یکی مشتمل بر په فصل (صص ۵۰۹-۵۱۴) و یکی یازده فصل بود. متأسفانه فقط فصل اول از آن احتمالأ کامل بود و فصل دوم به شکل حاضر خویش مجموعه ای است که تا پایان کتاب را در بر دارد. با وجود این که کتاب شکل نهایی و مورد پسند بهار را هنوز به خود نگرفته است، در مجموع چنین پیدا است که همه آنچه را که می خواسته است به رشته تحریر کشد، خلاصه و فهرست وار ضبط کرده است. در واقع اواخر فصل دوم از پاره دویم کتاب حالت یادداشتهای سریع و فشرده و وصیتی دارد که نظریات استاد را در بر میگیرد، ولی با نهایت تأسف، ابزار اثبات آنها را نتوانسته است به تمامی و تفصیل ارائه دهد؛ گو این که می توان یقین آورد که همه را در ذهن وقاد و روشن خویش آماده داشته و بر اساس آنها طرح فصلهای کتاب را نوشته است.
 
ادراک و دریافت بهار در پاره دویم در واقع تداوم طرز برداشت و تفکر او در مقدمه اساطیر ایران و نیز مقالات او است. او همچنان ابراز می دارد که اندیشه و فرهنگ ایرانی آمیزه ای است از عقاید مهاجران آریایی و بومیان انیرانی و این تلفیق در تمدن و دین و فرهنگ جامعه، در اساطیر انعکاس دارد. این برداشت نه تنها دور از ذهن نیست، بلکه بسیار هم قابل انتظار است و دلائلی را که بهار در اثبات این نظر آورده است، پذیرفتنی است؛ گو این که هرگاه موفق به بیان و ضبط آنها بصورت کامل و تمام می شد، بیگمان بر استواری استدلال و روشنی کار خود می افزود.
 نهایتا، این ذوق و سلیقه شخصی و کوشندگی و شوقمندی وی بود که سرانجام نثر فاخر و درخشان بهار را بویژه در ترجمه بندهش (توس، ۱۳۶۹) شکل داد که حقأ فارسی سره و سلیس است و نوعی بازگشت به بلاغت و زیبایی زبان کهن را باز نمون می کند و آن را باید نمونه والای شیوایی و استواری در نگارش دانست.
همچنان که متأسفانه این کتاب به پایان نرسیده است، در ویرایش نیز کوشش بر این بود که همان صورت اصلی دستنوشته بهار در دسترس خواننده گرامی قرار گیرد. به همین مناسبت کتاب خود می تواند به مثابه طرحی به شمار رود که احتمال دارد پژوهندگان علاقمند بر مبنای آن پژوهش را ادامه دهند و این خود همان آرزوی بهار بود در ترغیب دانشجویان و همکاران خویش به کار و تحقیق مثمر و زنده. به هر صورت به نظر بنده ضبط نظریه های استاد و به یادگار ماندن آنها گرامی و مغتنم است و گمان نگارنده بر این است که در مجموع آنچه را او میل داشت به نگارش در آورد، در این پاره دویم از پژوهشی در اساطیر ایران می توان بازیافت و دیدگاههای او را بصورت کلی باز شناخت. در نهایت این گام بلندی که در شناخت فرهنگ و اساطیر و اندیشه ایران کهن اصولا ناتمام مانده است، بصورت سوگنامهای درآمده است در رثای «بزرگ مردی چو مهرداد بهار.
 
پیش از رفتن بهار، خوشبختانه بخشی از ویرایش پاره نخست از پژوهشی در اساطیر ایران به دست دانشجویان عزیز او انجام شده بود. کوشش همه بر این بود که اعمال نظر شخصی به کمترین میزان تقلیل یابد و تا جایی که ممکن شود آخرین نظریات استاد به دست خواننده عزیز برسد. بنا بر خواست وی، برای هر بخش خلاصه ای فراهم شد و نیز یادداشتهای او در حاشیه کتاب خودش، به متن آمد و هم تغییراتی را که انتظار می رفت بپسندد و آنها را روا دارد منظور گردید. در این راه دشواری هرگز کم نبوده است و امید آن است که احتمال خطا نیز اندک باشد. بویژه در پاره دویم کتاب جای پوزش خواهی باز است. بهار بیگمان آرزو داشت که نوشته های او بسیار منقح و پاکیز و موجز، پس از بازبینیهای مکرر و جدی انتشار یابد و هرگز چنین امری بی حضور و تصمیم او میسر نبود.
 
در چاپ کتاب، دوستان بهار هر یک نقش و سهمی مشتاقانه و سرشار از مهر و احساس تکلیف داشته اند، چنان که در خور وجود گرانقدری چون او است. اینهمه ملاطفت درخور قدردانی و سپاسگزاری است و بنده نام چند تن از آنان را در آغاز پژوهشی در اساطیر ایران (پاره نخست و دویم) یاد کرده ام. همکاران نشر آگاه و مسئولان آن در این راه به اصطلاح سنگ تمام گذاشته اند و چاپ کتاب خوب و پاکیزه از آب درآمده است. این اثر یادگاری از فرزانه مردی است که بسیاری مردم او را چونان سرنمونی در آزادگی و اخلاق متعالی و شجاعت و خرد و دانش ستودهاند و می ستایند. گفتنی است که مجالس سوگواری پیاپی پس از درگذشت بهار و نیز مقالات متعددی که به یاد او نوشته شد، نشانه ای است از سپاس و عشق مردم به این دانشمند آزاده و درویش که دانایی و مهربانی را با توانمندی و نیروی ادراک و سرزندگی در کار همراه با یکدیگر داشت و خوی ستوده و سعه صدرش برای ما آموختنی است و آثار بسیارش برای آیندگان بیادماندنی بیگمان پژوهشی در اساطیر ایران از بهترین کارهای او است و آگاهی و دانشی را که به مردم محبوب و به اصطلاح شخصی خودش «نازنین» خود می دهد، همواره یادش را در دل همگان زنده نگاه خواهد داشت.
 
منبع:
چند سخن ، کتایون مزداپور، به کوشش ویدا نداف ، تهران: فروهر (1389)

بیشتر بخوانید :
  انسان شناسی و ساختارگرایی
  انسان شناسی در ایران
  انسان شناسی و تطورگرایی

 


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.