نقد فلسفی تاریخ (قسمت اول)

توین بی سه جلد اول از اثری را در اختیار ما قرار داده است که پروژه ی بسیار بزرگ تری است، و این سه جلد، صرفنظر از آنچه در مجلدات بعدی ظاهر شود، بی تردید نمونه ی کاملی از روش او و دلالت اهداف او را در اختیار ما قرار می دهد.
يکشنبه، 23 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد فلسفی تاریخ (قسمت اول)
مطالعه‌ی تاریخی برای نقد فلسفی
 
چکیده:
توین بی سه جلد اول از اثری را در اختیار ما قرار داده است که پروژه ی بسیار بزرگ تری است، و این سه جلد، صرفنظر از آنچه در مجلدات بعدی ظاهر شود، بی تردید نمونه ی کاملی از روش او و دلالت اهداف او را در اختیار ما قرار می دهد.

تعداد کلمات: 1150 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 5 دقیقه
نقد فلسفی تاریخ (قسمت اول)
نویسنده: رابین جورج کلینگوود
ترجمه: علی اکبر مهدیان
 
مطالعه‌ی تاریخ ، اثر بزرگ آرنولد توین بی بیم بیانگر مجدد نظر اثبات گرایانه است. توین بی سه جلد اول از اثری را در اختیار ما قرار داده است که پروژه ی بسیار بزرگ تری است، و این سه جلد، صرفنظر از آنچه در مجلدات بعدی ظاهر شود، بی تردید نمونه ی کاملی از روش او و دلالت اهداف او را در اختیار ما قرار می دهد. کار او در جزئیات، به اعتبار انبوه تقریبا باورنکردنی معلوماتی که در آن گنجانیده شده، تأثیر بسیار زیادی بر انسان می گذارد، اما من در این جا به اصول می پردازم، نه به جزئیات. به نظر می رسد که اصل اول آن باشد که بن مایه ی تاریخ زندگی بخشهای منفردی از نوع بشر است که توین بی آنها را جامعه می خواند. یکی از آنها از آن خود ماست که او آن را مسیحیت غربی می خواند. دیگری مسیحیت شرقی یا بیزانسی است. سومی، جامعه ی اسلامی است و چهارم، جامعه ی هندو و پنجم، جامعهی خاور دور. همه ی اینها در زمان حال به عنوان تمدن وجود دارند، ولی ما می توانیم چیزهایی کشف کنیم که بازمانده های فسیل شدهی جوامعی به نظر می رسند که اکنون از بین رفته اند. یک دسته از این آثار شامل مسیحیان یعقوبی و نستوری در شرق توأم با قوم یهود و پارسیان (هند) است و دسته ی دیگر، شامل شاخه های گوناگون بودایی و پیروان آیین جنین در هند. او اختلاف ها و روابط بین این جوامع را جامع می خواند؛ تفاوتها و روابط بین یک جامعه ی واحد، از جمله بین آتن و اسپارت یا فرانسه و آلمان را به نحو کاملا متفاوتی تلقی می کند و اینها را محلی می خواند. عرصه ی مطالعات مورخ وظایف بی نهایت گوناگونی را به او عرضه می کند، اما مهم ترین اینها به درک و تشخیص این موجودیتهای موسوم به جوامع و مطالعه ی روابط آنها مربوط می شود.
 
این بررسی به مدد مفاهیم یا مقولاتی کلی پیگیری می شود. یکی از این مقولات، فرزندخواندگی و مرتبط با آن پدرخواندگی است که نمونه ی آن را مثلا در رابطه ی میان جامعه ی خودمان و جامعه ی یونانی (که جامعه ی ما از نظر بعد هم در آن تجدید نظر نکرد. جلدهای چهارم تا ششم مطالعه ی تاریخ در سال ۱۹۳۹ انتشار یافت.)

   بیشتر بخوانید:  تاریخ‌نگاری رومی و پولوبیوس

 تاریخی از آن مشتق شده است می توان دید. به عبارت دیگر، بعضی جوامع مثلا جوامع Melchizedek با هیچ جامعه ی دیگری نسبت فرزندی ندارند؛ بعضی دیگر هستند که هیچ جامعه ی دیگری با آنها نسبت فرزندی ندارد؛ بعضی از طریق فرزندخواندگی با یک جامعه ی پدر ارتباط دارند و غیره. به این سان ممکن است جوامع را برحسب مفهوم خویشاوندی در طبقات گوناگون مرتب کرد و این مفهوم را به طرق گوناگون به نمایش گذاشت. مقوله ی دیگر، مقوله ی تمدن در مقابل جامعه ی ابتدایی است. هر جامعه ای یا ابتدایی است یا متمدن، اکثرا ابتدایی اند و اینها عموما به نسبت از لحاظ وسعت جغرافیایی و جمعیت کوچک اند؛ عمرشان نسبتا کوتاه است و جملگی کارشان با خشونت به پایان می رسد؛ یا جامعه ای متمدن به کارشان پایان می دهد یا به دست جامعه ی نامتمدن دیگری نابود می شوند. شمار تمدنها کمتر و به صورت فردی مقیاس وسیع تری دارند، ولی نکته ی مهمی که در مورد آنها باید به خاطر داشته باشیم این است که وحدتی که آنها تشکیل میدهند وحدت فرد نیست، وحدت طبقه است. تمدن یک چیز واحد نیست مگر در احساس خصوصیت مشترک «مدنیت» متعلق به تمدن های متعدد متفاوت. وحدت تمدن وهمی است بر آمده از طریق خاصی که تمدنی خود ما با آن تمام تمدن های دیگر را در تارهای نظام اقتصادی خودش گره زده است، و اگر ما به جای توجه به نقشه ی اقتصادی جهان نظرمان را به نقشه ی فرهنگی آن برگردانیم، فورا از بین می رود. مقوله ی دیگر مقولهی فترت یا زمان سختی هاست؛ یعنی دورهی هرج و مرج بین فساد یک جامعه و ظهور یک جامعه ی منسوب به آن؛ مانند عصر ظلمت بین مرگ چلنی گرایی و ظهور مسیحیت غربی. یکی دیگر پرولتاریای درونی است؛ یعنی هیأتی از اشخاص درون یک جامعه که چیزی جز حیات جسمانی خود به جامعه بدهکار نیست، اگرچه بسیار ممکن است در جامعه ی منسوب به خود عنصر مسلط شود. از جمله، مسیحیان حدودا پایان جامعه ی چلنی. مقوله ی دیگر پرولتاریای بیرونی است یا جهان بربر اطراف یک جامعه ی معین، که هنگامی که توان خلاقانهی آن جامعه فرسوده می شود، با پرولتاریای درونی دست به دست هم میدهند و آن جامعه را بر می اندازند. از دیگر مقولات، حکومت سراسری و کلیسای سراسری است که، به ترتیب، کلیات حیات سیاسی و دینی جامعه ای را که در آن ظهور کرده اند، در خود متمرکز می سازند. با بررسی سوابق تاریخی در پر تو این مقولات می توانیم جوامع بسیاری کشف کنیم که اکنون وجود ندارند اما در زمان خودشان متمدن بوده اند؛ از جمله آشوری، مینوسی، سومری، هیتی، بابلی، آندی، یوکاتی، مکزیکی، مایایی، و مصری که عمر آخری طولانی تر از همه بود، زیرا از هزاره ی چهارم ق. م. تا قرن اول میلادی دوام یافت.
 مطالعه‌ی تاریخ ، اثر بزرگ آرنولد توین بی بیم بیانگر مجدد نظر اثبات گرایانه است. توین بی سه جلد اول از اثری را در اختیار ما قرار داده است که پروژه ی بسیار بزرگ تری است، و این سه جلد، صرفنظر از آنچه در مجلدات بعدی ظاهر شود، بی تردید نمونه ی کاملی از روش او و دلالت اهداف او را در اختیار ما قرار می دهد. کار او در جزئیات، به اعتبار انبوه تقریبا باورنکردنی معلوماتی که در آن گنجانیده شده، تأثیر بسیار زیادی بر انسان می گذارد، اما من در این جا به اصول می پردازم، نه به جزئیات. به نظر می رسد که اصل اول آن باشد که بن مایه ی تاریخ زندگی بخشهای منفردی از نوع بشر است که توین بی آنها را جامعه می خواند. یکی از آنها از آن خود ماست که او آن را مسیحیت غربی می خواند. دیگری مسیحیت شرقی یا بیزانسی است. سومی، جامعه ی اسلامی است و چهارم، جامعه ی هندو و پنجم، جامعهی خاور دور.
توینبی، با این مقدمه، به کار اصلی خود می پردازد که بررسی تطبیقی تمدنهاست؛ نخستین پرسش مهم او این است که تمدن ها چگونه و چرا پدید آمدند؛ دومین پرسش او، آنها چگونه و چرا رشد کردند؛ سوم، آنها چگونه و چرا از هم پاشیدند. او آنگاه بر طبق نقشهای کلی که ضمیمهی جلد اول کتابش است، به بررسی ماهیت حکومت های سراسری، کلیساهای سراسری، اعصار حماسی، و پیوندهای بین تمدنها در مکان و زمان می پردازد. کل اثر باید به بخش های مربوط به دورنمای تمدن غربی و «الهامات مورخان» ختم شود.
 
من در آغاز بحث دربارهی توین بی گفتم که این اثر نشانگر بیان مجدد اثبات گرایی تاریخی است. منظورم این بود که اصول تشکیل دهنده ی فردیت آن اصولی اند که از روش شناسی علوم طبیعی گرفته شده اند. این اصول بر مفهوم روابط بیرونی مبتنی اند. طبیعی دان خود را با واقعیات گسسته و جدا مواجه می بیند که آنها را می توان بر شمارد: یا به عبارت دیگر، پدیده هایی را که با آنها برخورد می کند به چنین واقعیات گسسته ی قابل شمارشی برش می دهد. آنگاه به تعیین روابط آنها می پردازد، درحالی که این روابط پیوسته عبارت اند از حلقه هایی که یک واقعیت را با واقعیت دیگر در خارج آن متصل می کنند. مجموعه ای از واقعیات که به این طریق به هم پیوسته اند، بار دیگر با هم واقعیت واحدی را تشکیل میدهند که روابطش با واقعیت های دیگر از همان نوع، همان گونه خارجی است. اگر روش های طبیعی دان بخواهد اصلا اثری داشته باشد، اولین نکته ی ضروری این است که باید خط واضحی میان یک واقعیت و واقعیت دیگر ترسیم کند. تجاوز از یکی به دیگری نباید صورت پذیرد.

ادامه دارد..
 
منبع:
مفهوم کلی تاریخ، رابین جورج کالینگوود، ترجمه علی اکبر مهدیان،چاپ سوم، اختران، تهران (1396)

   بیشتر بخوانید:
  تاریخ‌نگاری هلنیستیکی
  هرودوت هیچ جانشینی نداشت
  محدودیت‌های تاریخ‌نگاری یونانی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط