جان دانز اسکوتوس
چکیده:
چون اسکوتوس عمر چندانی نکرد، آثار کمی از وی باقی مانده اند. آثار اصلی او دو تفسیر بر اربعة عقاید لومبارد است که آنها را در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد. وی آنقدر زندگی نکرد تا اثری قطور، همچون مدخلی بر الهیات تألیف کند.
تعداد کلمات: 1222 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
چون اسکوتوس عمر چندانی نکرد، آثار کمی از وی باقی مانده اند. آثار اصلی او دو تفسیر بر اربعة عقاید لومبارد است که آنها را در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد. وی آنقدر زندگی نکرد تا اثری قطور، همچون مدخلی بر الهیات تألیف کند.
تعداد کلمات: 1222 کلمه / تخمین زمان مطالعه: 6 دقیقه
نویسنده: تونی لِین
ترجمه: روبرت آسریان
ترجمه: روبرت آسریان
جان دانز اسکوتوس در سال ۱۲۶۵ در اسکاتلند و در نزدیکی مرز آن با انگلستان چشم به جهان گشود. هنگامی که در آکسفورد؟ مشغول تحصیل و دانش اندوزی بود، به فرقه راهبان فرانسیسکن پیوست. پس از اتمام تحصیلات خود در دانشگاههای آکسفورد و پاریس، در این دانشگاه، کماب اربعه عقاید پیتر لومبارده را تدریس کرد. در سال ۱۳۰۷ به کولونی نقل مکان کرد و یک سال پس از آن، در حالی که سن چندانی نداشت، چشم از جهان فروبست.
چون اسکوتوس عمر چندانی نکرد، آثار کمی از وی باقی مانده اند. آثار اصلی او دو تفسیر بر اربعة عقاید لومبارد است که آنها را در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد. وی آنقدر زندگی نکرد تا اثری قطور، همچون مدخلی بر الهیات تألیف کند. درک افکار و نظریه های او بسیار مشکل است؛ به همین جهت به او لقب «آموزگار موشکاف» را داده اند. در قرن شانزدهم انسان گرایان و پروتستانها برخورد محترمانه ای با افکار مبهم و پیچیده وی نداشتند و واژه «Dunce» که در انگلیسی معنای کودن می دهد، از نام او برگرفته شده است.
اسکوتوس به عنوان یک فرانسیسکن، در بسیاری موارد از بوناونتوره پیروی نمود، اما نظریه او را در مورد تنویر الاهی رد کرد. بسیاری از نوشته های اسکوتوس، آگاهانه در مخالفت با آراء توماس آکویناس * به نگارش درآمده اند. در واقع الهیات وی «الهیات ضد تومیستی» نام گرفته است. توماس بر تقدم و برتری عقل و دانش بر اراده باور داشت. اراده، آنچه را عقل به او به عنوان عالی ترین نیکویی معرفی می کند، می پذیرد. بدین سان، بابه کارگیری عقل می توان آنچه را اراده خداست، دریافت. اسکوتوس در مقابل، بر تقدم و برتری اراده تأکید داشت. از نظر او، عقل آنچه را ممکن و محتمل است به اراده نشان می دهد، اما اراده، این آزادی و اختیار را دارد که آنچه می خواهد برگزیند. آزادی اراده بدین معناست که اراده صرفا از اموری که عقل به آن دیکته می کند پیروی نمی کند.
بیشتر بخوانید : چنگ روح القدس
از مبحث فوق دو امر را می توان نتیجه گرفت. اسکوتوس بر آزادی خدا تأکید می کند. از نظر او واقعیت امور نه به واسطه اینکه عقل و منطق چنین حکم می کند؛ بلکه به واسطه اینکه خدا آزادانه چنین اراده کرده است، شکل می گیرند. اما اسکو توس تعلیم نمی دهد که هیچ قانون منطقی بر اراده خدا حاکم نیست و نیز تعلیم نمی دهد که این اراده، ورای هر منطق و محدودیتی عمل می کند. برای مثال، اراده خدا نمی تواند به شکلی متناقض باشد، ابتدا کاری انجام دهد و سپس آن را نفی کند.) یک بعد از آزادی خدا به تقدیر الاهی او مربوط می شود. اسکوتوس چهار مرحله را در تقدیر الاهی مشخص می سازد. برای مثال، وی در مرحله نخست پطرس را (که او را می توان نماینده برگزیدگان دانست)، برمی گزیند تا وارث جلال ابدی شود. در مرحله دوم، وی طرقی را در اختیار پطرس می گذارد که تحقق این هدف را ممکن می سازند که این امر به معنای عملکرد فیض الاهی در زندگی پطرس است. در مرحله سوم، وی به پطرس و یهودا ( که او را می توان نماینده کسانی دانست که برای نجات برگزیده نشده اند) اجازه می دهد که مرتکب گناه بشوند. و بالاخره در مرحله چهارم، پطرس توسط فیض الاهی رستگار می شود، در حالی که یهودا چون به ارتکاب گناه ادامه می دهد، طرد شده و سزای عادلانه رفتارش را می یابد.
چون اسکوتوس عمر چندانی نکرد، آثار کمی از وی باقی مانده اند. آثار اصلی او دو تفسیر بر اربعة عقاید لومبارد است که آنها را در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد. وی آنقدر زندگی نکرد تا اثری قطور، همچون مدخلی بر الهیات تألیف کند. درک افکار و نظریه های او بسیار مشکل است؛ به همین جهت به او لقب «آموزگار موشکاف» را داده اند. در قرن شانزدهم انسان گرایان و پروتستانها برخورد محترمانه ای با افکار مبهم و پیچیده وی نداشتند و واژه «Dunce» که در انگلیسی معنای کودن می دهد، از نام او برگرفته شده است.
اسکوتوس بر این نکته تأکید می کند که آزادی خدا بدین معناست که نقش عقل و فلسفه ضرورت محدود می شود. آنسلم، این موضوع را مطرح کرده بود که تجسم و صلیب مسیح آنقدر ضرورت داشت که خدا انتخاب دیگری پیش روی خود نداشت و «باید» بدین شکل عمل می کرد. اما اسکوتوس بر این باور بود که این وقایع بدین سبب اتفاق افتاده اند، چون «انتخاب» خدا چنین بوده است. این نگرش اسکوتوس بر آزادی خدا تأکید می کند و نیز امکان عقلانی و منطقی بودن این آموزه ها را از بین می برد. اسکوتوس حتی این نظر را مطرح می سازد که حتی اگر انسان هم مرتکب گناه نشده بود، پسر خدا می توانست مجسم شود و بدین سان، او عمل تجسم را انتخابی آزادانه از سوی خدا میداند و نه اجبار و ضرورتی که به واسطه گناه انسان بر خدا تحمیل شده باشد. اسکوتوس بر این باور بود که عقل و فلسفه می توانند وجود خدا و برخی از صفات او، چون نامتناهی بودن وی را ثابت کنند. بسیاری از اموری که به اعتقاد توماس می توان توسط عقل بدانها رسید (مانند نیکویی خدا، عدالت و رحمت او و نیز تقدیر الاهی)، از نظر اسکوتوس تنها توسط مکاشفه می توان در موردشان شناخت و معرفت حاصل کرد. چنین آموزه هایی توسط عقل نمی توانند ثابت شوند و آنها را فقط باید توسط ایمان پذیرفت.
اسکوتوس به عنوان نخستین مدافع آموزه لقاح مطهرا مریم، مشهور است. بر اساس این باور، حضرت مریم، مادر عیسی بدون هیچ گناهی به دنیا آمد؛ یعنی از زمان بسته شدن نطفه وی او پاک و بی گناه بوده است. از ابتدای قرون وسطا بی گناه بودن حضرت مریم، باوری پذیرفته شده در میان مردم بود؛ اما همه عالمان الاهی مهم پیش از اسکوتوس، مانند آنسلم ، برنار، آکویناس*، و بوناونتوره بر این باور بودند که وی پس از لقاح از گناه پاک گشته است. اما اسکو تو کسی بود که در بررسی این موضوع، نقطه عطفی به وجود آورد و این کار را به طریقی انجام داد که برازنده وی بود. یعنی کسی که به قدرت عقل در مورد شناخت خدا اطمینان چندانی نداشت. وی چنین استدلال می کرد که حفظ کردن یک فرد از گناه در مقایسه با آزاد کردن و تطهیر وی از گناه، عملی کامل تر و ارجح تر محسوب می شود. عیسی مسیح در مقام نجات دهنده کامل، باید به کامل ترین شکل ممکن فردی را نجات دهد و برای چنین نجات کاملی چه کسی مناسب تر از مادر وی را می توان تصور کرد؟ اسکوتوس با رائه مفهوم لقاح مطهر مریم به عنوان کامل ترین شکل رستگاری، به جدی ترین ایرادی که بر این آموزه وارد بود، پاسخ گفت. این ایراد چنین مطرح می شد که اگر در مورد مریم، لقاح مطهر صورت گرفته باشد پس نیازی به نجات او نیست. اما خود اسکوتوس فقط احتمال وقوع لقاح مطهر را مطرح کرده بود و ادعا نمی کرد که این امر، یقین به وقوع پیوسته است. در نهایت، نظریه اسکوتوس در این مورد پذیرفته شد و در سال ۱۸۴۵ در اعلامیه ای توسط پاپ پیوس نهم، یکی از اصول ایمانی کلیسای کاتولیک اعلام شد.
درباره این موضوع باید بگویم، خدا قادر است عملی انجام دهد که مریم از گناه اولیه کاملا مصون بماند. وی همچنین قادر است به گونه ای عمل کند که مریم برای یک لحظه و یا برای یک دوره زمانی کوتاه در گناه اولیه باقی بماند و سپس به یکباره پاک شود. اینکه کدام یک از این راه حل هایی که من احتمال وجود آنها را ذکر کردم حقیقت به وقوع پیوسته است، من نمیدانم و فقط خدا از این امر آگاه است. اگر نظریة اول با مرجعیت کلیسا و کتاب مقدس در تضاد نباشد، به نظر می رسد که در مقایسه با نظریات دیگر، با مقام والای مریم متناسب تر باشد. (تفسیر بر کتاب عقاید اربعة لومبارد 3:1:4)
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
چون اسکوتوس عمر چندانی نکرد، آثار کمی از وی باقی مانده اند. آثار اصلی او دو تفسیر بر اربعة عقاید لومبارد است که آنها را در آکسفورد و پاریس به نگارش در آورد. وی آنقدر زندگی نکرد تا اثری قطور، همچون مدخلی بر الهیات تألیف کند. درک افکار و نظریه های او بسیار مشکل است؛ به همین جهت به او لقب «آموزگار موشکاف» را داده اند. در قرن شانزدهم انسان گرایان و پروتستانها برخورد محترمانه ای با افکار مبهم و پیچیده وی نداشتند و واژه «Dunce» که در انگلیسی معنای کودن می دهد، از نام او برگرفته شده است.
اسکوتوس بر این نکته تأکید می کند که آزادی خدا بدین معناست که نقش عقل و فلسفه ضرورت محدود می شود. آنسلم، این موضوع را مطرح کرده بود که تجسم و صلیب مسیح آنقدر ضرورت داشت که خدا انتخاب دیگری پیش روی خود نداشت و «باید» بدین شکل عمل می کرد. اما اسکوتوس بر این باور بود که این وقایع بدین سبب اتفاق افتاده اند، چون «انتخاب» خدا چنین بوده است. این نگرش اسکوتوس بر آزادی خدا تأکید می کند و نیز امکان عقلانی و منطقی بودن این آموزه ها را از بین می برد. اسکوتوس حتی این نظر را مطرح می سازد که حتی اگر انسان هم مرتکب گناه نشده بود، پسر خدا می توانست مجسم شود و بدین سان، او عمل تجسم را انتخابی آزادانه از سوی خدا میداند و نه اجبار و ضرورتی که به واسطه گناه انسان بر خدا تحمیل شده باشد. اسکوتوس بر این باور بود که عقل و فلسفه می توانند وجود خدا و برخی از صفات او، چون نامتناهی بودن وی را ثابت کنند. بسیاری از اموری که به اعتقاد توماس می توان توسط عقل بدانها رسید (مانند نیکویی خدا، عدالت و رحمت او و نیز تقدیر الاهی)، از نظر اسکوتوس تنها توسط مکاشفه می توان در موردشان شناخت و معرفت حاصل کرد. چنین آموزه هایی توسط عقل نمی توانند ثابت شوند و آنها را فقط باید توسط ایمان پذیرفت.
اسکوتوس به عنوان نخستین مدافع آموزه لقاح مطهرا مریم، مشهور است. بر اساس این باور، حضرت مریم، مادر عیسی بدون هیچ گناهی به دنیا آمد؛ یعنی از زمان بسته شدن نطفه وی او پاک و بی گناه بوده است. از ابتدای قرون وسطا بی گناه بودن حضرت مریم، باوری پذیرفته شده در میان مردم بود؛ اما همه عالمان الاهی مهم پیش از اسکوتوس، مانند آنسلم ، برنار، آکویناس*، و بوناونتوره بر این باور بودند که وی پس از لقاح از گناه پاک گشته است. اما اسکو تو کسی بود که در بررسی این موضوع، نقطه عطفی به وجود آورد و این کار را به طریقی انجام داد که برازنده وی بود. یعنی کسی که به قدرت عقل در مورد شناخت خدا اطمینان چندانی نداشت. وی چنین استدلال می کرد که حفظ کردن یک فرد از گناه در مقایسه با آزاد کردن و تطهیر وی از گناه، عملی کامل تر و ارجح تر محسوب می شود. عیسی مسیح در مقام نجات دهنده کامل، باید به کامل ترین شکل ممکن فردی را نجات دهد و برای چنین نجات کاملی چه کسی مناسب تر از مادر وی را می توان تصور کرد؟ اسکوتوس با رائه مفهوم لقاح مطهر مریم به عنوان کامل ترین شکل رستگاری، به جدی ترین ایرادی که بر این آموزه وارد بود، پاسخ گفت. این ایراد چنین مطرح می شد که اگر در مورد مریم، لقاح مطهر صورت گرفته باشد پس نیازی به نجات او نیست. اما خود اسکوتوس فقط احتمال وقوع لقاح مطهر را مطرح کرده بود و ادعا نمی کرد که این امر، یقین به وقوع پیوسته است. در نهایت، نظریه اسکوتوس در این مورد پذیرفته شد و در سال ۱۸۴۵ در اعلامیه ای توسط پاپ پیوس نهم، یکی از اصول ایمانی کلیسای کاتولیک اعلام شد.
درباره این موضوع باید بگویم، خدا قادر است عملی انجام دهد که مریم از گناه اولیه کاملا مصون بماند. وی همچنین قادر است به گونه ای عمل کند که مریم برای یک لحظه و یا برای یک دوره زمانی کوتاه در گناه اولیه باقی بماند و سپس به یکباره پاک شود. اینکه کدام یک از این راه حل هایی که من احتمال وجود آنها را ذکر کردم حقیقت به وقوع پیوسته است، من نمیدانم و فقط خدا از این امر آگاه است. اگر نظریة اول با مرجعیت کلیسا و کتاب مقدس در تضاد نباشد، به نظر می رسد که در مقایسه با نظریات دیگر، با مقام والای مریم متناسب تر باشد. (تفسیر بر کتاب عقاید اربعة لومبارد 3:1:4)
منبع:
تاریخ تفکر مسیحی، تونی لِین، ترجمه روبرت آسریان، چاپ پنجم، فروزان روز، طهران (1396)
بیشتر بخوانید :
پدر تاریخ کلیسا
فلسفهی افلاطون برای مردم عامی
راستدینی هوشمندانه