اصل ماند در گذر تاریخ
رضیه برجیان
مقدمه
در یونان قدیم همه علوم زیر چتر فلسفه بود. این نگرش در دوره تمدن اسلامی و در قرونوسطای مسیحی نیز حاکم بود و در شروع علم جدید نیز رواج داشت؛ اما کمکم با رشد مکتب تجربهگرا این نگاه کنار گذاشته شد.[1] تا قبل از آن فیزیک بهعنوان فلسفه طبیعی و به عبارت دقیقتر بخشی از فلسفه طبیعی نامبرده میشد. بعد از رنسانس بود که گام به گام رشتههای مختلف از هم تفکیک شدند.[2] در این مقاله به بررسی اصل ماند می پردازیم.
اصل ماند
یکی از مسائل مهم در بحث از حرکت اجسام این است که حرکت اجسام در اثر فاعل خارجی است یا منشأ درونی دارد یا ترکیبی از این دو عامل در حرکت و سکون اجسام دخیل است. ابنسینا با توجه به مبانیاش برای هر جسم مکان طبیعیای قائل است که مربوط به صورت معدنی آن است. او مینویسد:«هیچ شی ای نمیتواند خودبهخود ساکن یا متحرک شود»[3] درواقع ابنسینا حرکت و سکون مطلق را قبول دارد و معتقد است که مکان طبیعی جسم نقطهای است که جسم در آن مکان ساکن است و وقتی از آن فاصله بگیرد میل طبیعی درونی جسم آن را به سمت مکان طبیعیاش سوق خواهد داد. میل طبیعی در نظر ابنسینا عرضی است که بر جسم آن هنگام که از مکان طبیعیاش مفارقت کند، عارض میشود.[4] او وجود مکان طبیعی را برای اجسام ضروری میداند و بدون آن حرکت را ممکن نمیداند و مینویسد:«ان کل جسم لامیل له فی طبعه فانه لا یقبل الحرکه عن السبب من خارج»[5] چراکه اگر نسبت جسم به همه مکانها یکسان باشد دیگر غایتی برای حرکت نمیتوان تصور کرد. علت غایی یکی از علل چهارگانه در نزد ابنسیناست و بدون وجود علت غایی علت خارجی (علت فاعلی) نمیتواند منشأ اثر باشد. علت غایی بعدها با این استدلال دکارت که « آسان میتوانم دریابم که خداوند بر اشیا بینهایتی قادر است که علل آنها از دسترس و شناخت من فراتر است و تنها همین دلیل کافی است تا قانع شوم که نوع علت بهاصطلاح غایی در مورد اشیا فیزیکی (یا طبیعی) هیچ کاربرد و سودمندی نخواهد داشت »[6]علت غایی را کنار میگذارد. این نگاه را نیوتن نیز تعقیب میکند.
ابنسینا با پذیرش تعریف« ان الحرکه هی فعل و کمال اول للشی الذی بالقوه من جهه المعین الذی هو له بالقوه»[7] برای حرکت تأکید میکند که حرکت جسم از مکان طبیعیاش تنها به علت تاثیر جسم دیگری بر آن است.[8] شیء ساکن از نظر او ساکن میماند ؛ چراکه در مکان طبیعیاش قرار دارد تا نیرویی خارجی در آن تغییری ایجاد کند حال یا صورت آن را به کل دگرگون کند و درنتیجه شیء مکان طبیعی دیگری پیدا کند و یا آن را از مکان طبیعیاش دور کند که در این صورت با حذف عامل خارجی جسم به مکان طبیعیاش بازخواهد گشت. بنابراین درهرحال نه سکون جسم متحرک خود به خودی خواهد بود (مگر اینکه نیرویی خارجی آن را از حرکت بازدارد یا به مکان طبیعیاش که غایت حرکت است،برسد) و نه به حرکت درآمدن جسم ساکن.
ابنسینا معتقد است هر حرکت طبیعی در جسم زمینی باید در مسیر مستقیم اتفاق بیفتد . او مینویسد:« کل حرکه بالطبیعه ... ینبغی ان تکون مستقیمه ان کانت فی المکان لان هذه الحرکه لمیل الطبیعی و کل میل طبیعی فعلی اقرب المسافه و کلما کان علی اقرب المسافه فهو علی خط مستقیم»[9] جسمی که نه در اثر محرک خارجی (قاسر ) که در اثر طبیعت خودش عمل میکند چون در طلب مکان طبیعی خودش است کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مکان طبیعی خودش انتخاب خواهد کرد و کوتاهترین مسیر نیز مسیر مستقیم است.
ابنسینا با تقسیم حرکت به دو دسته حرکت طبعی و حرکت قسری تغییر خودبهخودی در مسیر حرکت جسم و همینطور تغییر در سرعت حرکت آن را نفی میکند . او بیان میکند که اگر محرک خارجی (قاسر) بر جسم اثر نکند، جسم تحت تأثیر طبیعت خودش اگر ساکن است(در مکان طبیعی خودش است) ساکن خواهد ماند و اگر متحرک است (بهسوی مکان طبیعی خودش) به حرکت مستقیمالخط خودش در آن راستا ادامه خواهد داد.
البته میبینیم نیوتن نیز در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعیاش مینویسد: «vis insita یا نیروی ذاتی ماده قدرت مقاومتی است که هر جسم با داشتن آن حالت فعلی خود را خواه ساکن و یا در حرکت یکنواخت رو به جلو بر خط راست ادامه میدهد. » از نظر او حرکت و سکون فقط بهطور نسبی قابلتشخیصاند و اجسامی که همواره ساکن به نظر میرسند بهراستی چنین نیستند.[10]
ابنسینا چون قائل به مکان طبیعی برای اجسام است ؛ اما نیوتن فارغ از نگاه تحلیلگرایانه به جسم و حرکت بر دو نکته تأکید میکند یکی اینکه حرکت مستقیمالخط یکنواخت تفاوتی با سکون ندارد و دیگر آنکه ترجیح میدهد نیرویی ذاتی به نام لختی را به میان آورد که توضیحدهنده این باشد که چرا یک جسم خودبهخود حرکت نمیکند یا ساکن نمیشود.
نیوتن با توجه به اینکه حرکت یکنواخت و سکون را نسبی میداند در قانون دومش فاعل خارجی را علت تغییر در سرعت اجسام میداند. او مدعی است «نیروی وارده کنشی است که بر جسم وارد میشود تا حالت سکون یا حرکت یکنواخت آن بر خط راست را تغییر دهد. این تغییر نیرو تنها در کنش نهفته است و با پایان یافتن کنش در جسم باقی نمیماند»[11] درواقع از منظر وی نیروی لختی سبب بقای هر جسم است. او نیروی گرانش را عامل خارجیای میداند که سبب میشود اشیا به سمت زمین میل پیدا کنند. نیروی گرانی نوعی نیروی ذاتی است که از ذرات اجسام سرچشمه میگیرد. نیروی گرانش به تمام اجسام خواه سبک ، خواه سنگین بزرگ یا کوچک شتاب یکسانی میدهد.[12] درواقع دکارت گام اول را برمیدارد و مفهوم سبکی و سنگینی را از تحلیل حرکت حذف میکند و در گام بعدی نیوتن در توضیح حرکت اجسام مفهوم نیروی گرانش را بهعنوان تنها عامل مؤثر درونی به کار میگیرد. گرچه دکارت خود مفهوم گرانش را رد میکند و مینویسد:«من وجود آن را در هر جسمی تا آنجا که فینفسه لحاظ شود، انکار میکنم؛ زیرا ثقل کیفیتی است قائم به نسبت اجسام از لحاظ موقعیت»[13] البته او ابهام در این مفهوم را نیز دلیل دیگری بر کنار گذاشتن آن میداند.
ابنسینا معتقد است هر حرکت طبیعی در جسم زمینی باید در مسیر مستقیم اتفاق بیفتد . او مینویسد:« کل حرکه بالطبیعه ... ینبغی ان تکون مستقیمه ان کانت فی المکان لان هذه الحرکه لمیل الطبیعی و کل میل طبیعی فعلی اقرب المسافه و کلما کان علی اقرب المسافه فهو علی خط مستقیم» جسمی که نه در اثر محرک خارجی (قاسر ) که در اثر طبیعت خودش عمل میکند چون در طلب مکان طبیعی خودش است کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مکان طبیعی خودش انتخاب خواهد کرد و کوتاهترین مسیر نیز مسیر مستقیم است.
این روند درواقع نمایانگر تحول نگرشی است که اتفاق میافتد که سبب آن کنار گذاشتن تحلیلهای ماهوی جسم و حرکت آن است. موفقیت این روند باعث شده نگاه ماهوی در علم بهعنوان مسئله اصلی کنار گذاشته شود. گرچه قبل از نیوتن این گالیله بود که گام اصلی را در این زمینه برداشت و مدعی شد که علم بهتر است به چگونگی رخدادها بپردازد نه چیستی اشیا . [14]
نکته جالب این است که ابنسینا در تحلیل و استدلالش بر حرکت مستقیمالخط به این مطلب استناد میکند که جسم کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مقصدش(مکان طبیعیاش) میپیماید و خط مستقیم چون صرفاً کوتاهترین مسیر است انتخاب میگردد. این نکته یادآور اصل فرما و اصل کمترین کنش در فیزیک است که البته از آن میتوان قوانین نیوتن را به لحاظ ریاضی نتیجه گرفت.[15]
درواقع ما میبینیم که ابنسینا، دکارت و نیوتن هر سه بر این مطلب تأکید میکنند که جسم ساکن خودبهخود و بدون اثرپذیری از عامل (نیروی) خارجی به حرکت در نخواهد آمد و همینطور هم جسم متحرک اگر فاعلی از خارج حرکت آن را تغییر ندهد در مسیر مستقیمالخط به حرکتش ادامه خواهد داد. البته دلایلی که برای این امر اقامه میکنند متفاوت است و همینطور نیز نوع برداشتشان از این اصل که این خود تفاوتهای دیگری را نیز ایجاب میکند.[16]
ابنسینا با پذیرش تعریف« ان الحرکه هی فعل و کمال اول للشی الذی بالقوه من جهه المعین الذی هو له بالقوه»[7] برای حرکت تأکید میکند که حرکت جسم از مکان طبیعیاش تنها به علت تاثیر جسم دیگری بر آن است.[8] شیء ساکن از نظر او ساکن میماند ؛ چراکه در مکان طبیعیاش قرار دارد تا نیرویی خارجی در آن تغییری ایجاد کند حال یا صورت آن را به کل دگرگون کند و درنتیجه شیء مکان طبیعی دیگری پیدا کند و یا آن را از مکان طبیعیاش دور کند که در این صورت با حذف عامل خارجی جسم به مکان طبیعیاش بازخواهد گشت. بنابراین درهرحال نه سکون جسم متحرک خود به خودی خواهد بود (مگر اینکه نیرویی خارجی آن را از حرکت بازدارد یا به مکان طبیعیاش که غایت حرکت است،برسد) و نه به حرکت درآمدن جسم ساکن.
ابنسینا معتقد است هر حرکت طبیعی در جسم زمینی باید در مسیر مستقیم اتفاق بیفتد . او مینویسد:« کل حرکه بالطبیعه ... ینبغی ان تکون مستقیمه ان کانت فی المکان لان هذه الحرکه لمیل الطبیعی و کل میل طبیعی فعلی اقرب المسافه و کلما کان علی اقرب المسافه فهو علی خط مستقیم»[9] جسمی که نه در اثر محرک خارجی (قاسر ) که در اثر طبیعت خودش عمل میکند چون در طلب مکان طبیعی خودش است کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مکان طبیعی خودش انتخاب خواهد کرد و کوتاهترین مسیر نیز مسیر مستقیم است.
ابنسینا با تقسیم حرکت به دو دسته حرکت طبعی و حرکت قسری تغییر خودبهخودی در مسیر حرکت جسم و همینطور تغییر در سرعت حرکت آن را نفی میکند . او بیان میکند که اگر محرک خارجی (قاسر) بر جسم اثر نکند، جسم تحت تأثیر طبیعت خودش اگر ساکن است(در مکان طبیعی خودش است) ساکن خواهد ماند و اگر متحرک است (بهسوی مکان طبیعی خودش) به حرکت مستقیمالخط خودش در آن راستا ادامه خواهد داد.
البته میبینیم نیوتن نیز در کتاب اصول ریاضی فلسفه طبیعیاش مینویسد: «vis insita یا نیروی ذاتی ماده قدرت مقاومتی است که هر جسم با داشتن آن حالت فعلی خود را خواه ساکن و یا در حرکت یکنواخت رو به جلو بر خط راست ادامه میدهد. » از نظر او حرکت و سکون فقط بهطور نسبی قابلتشخیصاند و اجسامی که همواره ساکن به نظر میرسند بهراستی چنین نیستند.[10]
ابنسینا چون قائل به مکان طبیعی برای اجسام است ؛ اما نیوتن فارغ از نگاه تحلیلگرایانه به جسم و حرکت بر دو نکته تأکید میکند یکی اینکه حرکت مستقیمالخط یکنواخت تفاوتی با سکون ندارد و دیگر آنکه ترجیح میدهد نیرویی ذاتی به نام لختی را به میان آورد که توضیحدهنده این باشد که چرا یک جسم خودبهخود حرکت نمیکند یا ساکن نمیشود.
نیوتن با توجه به اینکه حرکت یکنواخت و سکون را نسبی میداند در قانون دومش فاعل خارجی را علت تغییر در سرعت اجسام میداند. او مدعی است «نیروی وارده کنشی است که بر جسم وارد میشود تا حالت سکون یا حرکت یکنواخت آن بر خط راست را تغییر دهد. این تغییر نیرو تنها در کنش نهفته است و با پایان یافتن کنش در جسم باقی نمیماند»[11] درواقع از منظر وی نیروی لختی سبب بقای هر جسم است. او نیروی گرانش را عامل خارجیای میداند که سبب میشود اشیا به سمت زمین میل پیدا کنند. نیروی گرانی نوعی نیروی ذاتی است که از ذرات اجسام سرچشمه میگیرد. نیروی گرانش به تمام اجسام خواه سبک ، خواه سنگین بزرگ یا کوچک شتاب یکسانی میدهد.[12] درواقع دکارت گام اول را برمیدارد و مفهوم سبکی و سنگینی را از تحلیل حرکت حذف میکند و در گام بعدی نیوتن در توضیح حرکت اجسام مفهوم نیروی گرانش را بهعنوان تنها عامل مؤثر درونی به کار میگیرد. گرچه دکارت خود مفهوم گرانش را رد میکند و مینویسد:«من وجود آن را در هر جسمی تا آنجا که فینفسه لحاظ شود، انکار میکنم؛ زیرا ثقل کیفیتی است قائم به نسبت اجسام از لحاظ موقعیت»[13] البته او ابهام در این مفهوم را نیز دلیل دیگری بر کنار گذاشتن آن میداند.
ابنسینا معتقد است هر حرکت طبیعی در جسم زمینی باید در مسیر مستقیم اتفاق بیفتد . او مینویسد:« کل حرکه بالطبیعه ... ینبغی ان تکون مستقیمه ان کانت فی المکان لان هذه الحرکه لمیل الطبیعی و کل میل طبیعی فعلی اقرب المسافه و کلما کان علی اقرب المسافه فهو علی خط مستقیم» جسمی که نه در اثر محرک خارجی (قاسر ) که در اثر طبیعت خودش عمل میکند چون در طلب مکان طبیعی خودش است کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مکان طبیعی خودش انتخاب خواهد کرد و کوتاهترین مسیر نیز مسیر مستقیم است.
این روند درواقع نمایانگر تحول نگرشی است که اتفاق میافتد که سبب آن کنار گذاشتن تحلیلهای ماهوی جسم و حرکت آن است. موفقیت این روند باعث شده نگاه ماهوی در علم بهعنوان مسئله اصلی کنار گذاشته شود. گرچه قبل از نیوتن این گالیله بود که گام اصلی را در این زمینه برداشت و مدعی شد که علم بهتر است به چگونگی رخدادها بپردازد نه چیستی اشیا . [14]
نکته جالب این است که ابنسینا در تحلیل و استدلالش بر حرکت مستقیمالخط به این مطلب استناد میکند که جسم کوتاهترین مسیر را برای رسیدن به مقصدش(مکان طبیعیاش) میپیماید و خط مستقیم چون صرفاً کوتاهترین مسیر است انتخاب میگردد. این نکته یادآور اصل فرما و اصل کمترین کنش در فیزیک است که البته از آن میتوان قوانین نیوتن را به لحاظ ریاضی نتیجه گرفت.[15]
درواقع ما میبینیم که ابنسینا، دکارت و نیوتن هر سه بر این مطلب تأکید میکنند که جسم ساکن خودبهخود و بدون اثرپذیری از عامل (نیروی) خارجی به حرکت در نخواهد آمد و همینطور هم جسم متحرک اگر فاعلی از خارج حرکت آن را تغییر ندهد در مسیر مستقیمالخط به حرکتش ادامه خواهد داد. البته دلایلی که برای این امر اقامه میکنند متفاوت است و همینطور نیز نوع برداشتشان از این اصل که این خود تفاوتهای دیگری را نیز ایجاب میکند.[16]
پی نوشت
[1] گلشنی،1396،ص 70
[2] گلشنی،1396،ص 72
[3] ابنسینا،1379، ص 193
[4] ابنسینا، شفا ، ص3
[5] ابنسینا،1379، ص277
[6] دکارت،1390،ص74-75
[7] ابنسینا،1379 ص204
[8] ابنسینا،1379 ،ص193
[9] ابن سینا،1379، ص213
[10] نیوتن،1395،ص27
[11] نیوتن،1395، ص27
[12] نیوتن،1395، ص29
[13] دکارت،1390، ص306
[14] سجادی،1387،ص65-66
منابع
1- ابنسینا، حسین بن عبدالله؛النجاه من الغرق فی بحر الضلالات؛ چاپ دوم،تهران:دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ،1379.
2- دکارت، رنه؛اصول فلسفه؛ منوچر صانعی دره بیدی، تهران: آگاه،1360.
3- سجادی، هدایت، "مکانیک گالیلهای و حرکتشناسی در فلسفة اسلامی"، فصلنامه فلسفه و کلام اسلامی آینه معرفت،دانشگاه شهید بهشتی، بهار1387.
4- فاولز،گ.ر؛مکانیک تحلیلی؛جعفر قیصری؛چاپ سوم،تهران:مرکز نشر دانشگاهی،1378.
5- گلشنی، مهدی،" سیر تحول ازعلوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه"ص69-76، فلسفه علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال هشتم، شماره اول بهار و تابستان 1396.
1- ابنسینا، حسین بن عبدالله؛النجاه من الغرق فی بحر الضلالات؛ چاپ دوم،تهران:دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ،1379.
2- دکارت، رنه؛اصول فلسفه؛ منوچر صانعی دره بیدی، تهران: آگاه،1360.
3- سجادی، هدایت، "مکانیک گالیلهای و حرکتشناسی در فلسفة اسلامی"، فصلنامه فلسفه و کلام اسلامی آینه معرفت،دانشگاه شهید بهشتی، بهار1387.
4- فاولز،گ.ر؛مکانیک تحلیلی؛جعفر قیصری؛چاپ سوم،تهران:مرکز نشر دانشگاهی،1378.
5- گلشنی، مهدی،" سیر تحول ازعلوم رشته ای تا علوم میان رشته ای و علوم یکپارچه"ص69-76، فلسفه علم، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال هشتم، شماره اول بهار و تابستان 1396.