مقاومتگرایی ایدئولوژیک در دوران دفاع مقدس (2)
عوامل موثر در روند قدرتسازي ايران اسلامی
1ــ شاخصهای جغرافیایی
از سوی دیگر، مطالعات انجامشده بیانگر آن است که تناوب جنگ، با تعداد مرزهای مشترک یک کشور ارتباط نزدیک دارد و همین یافته به طرح تئوری استعداد جغرافیایی منجر شده است. زمانی در مطالعه روابط بینالملل رسم بر این بود كه برای ترسیم قدرت ملی همواره قوانین جغرافیایی سادهای کشف شود. سه نمونه مشهور در این زمینه عبارتاند از: 1ــ فرمول سرزمین مرکزی که هالفورد مکیندر در سال 1904 عنوان كرد؛ 2ــ جمله مشهور ماهان: «کنترل بر دریاها برای توازن جهانی، جنبه حیاتی دارد»؛ 3ــ تلاشهایی که در زمینه تشریح تحرکات امپریالیسم به عنوان گامی در جهت دستیابی به آبهای گرم دنیا به عمل آمده است.[6]
هرچند نیروهای نظامی عراق در مراحل اولیه جنگ به حوزه سرزمینی ایران وارد گردیدند، تحولات بعدی نشان داد که بهرهگیری از شاخصهای جغرافیایی ميتواند قدرت ملی ایران را برای مقاومت و همچنین مقابله با تهدیدات ارتقا دهد.
در ضمن باید توجه كرد که اهمیت ویژگیهای جغرافیایی قدرت، فقط به مسائل امنیتی محدود نمیشود، بنادر آبهای گرم، علاوه بر فراهم ساختن تسهیلات لازم براي استقرار ناوگان عظیم جنگی، میتواند ضمن تسهیل تجارت بینالملل و ممکن ساختن مطالعات مربوط به بستر اقیانوسها تسهیلات دیگری را نیز فراهم نمايد که برای رونق ملی جنبه حیاتی دارد.
موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی به گونهای بود که قابلیت لازم برای خطوط انتقال انرژی را داراست و از سوی دیگر، چنین شاخصهایی میتواند فضای مقاومت در برابر تهدیدات را ارتقاء دهد. کشوری که قدرت جغرافیایی دارد، میتواند عامل کنترل تحرک اقتصادی و استراتژیک گردد. به همین ترتیب، وسعت جغرافیایی نه تنها عامل مهمی در معادله دفاع ملی محسوب میشود، بلکه تاحدودی در تامین منابع لازم برای فراهم ساختن مایحتاج مردم کشور در زمان صلح و رفاه اقتصادی نیز تاثيري تعیینکننده دارد. هریک از این عوامل میتواند بهگونهاي مهم در انسجام ملی، اعتبار کشور در میان جامعه جهانی و در مجموع رضایت مردم از رویدادهای بینالمللی و توانایی آنان برای تقویت این رضایت خاطر موثر باشد. متنوع بودن حوزه عملیاتی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با رژیم عراق را باید نشانهای از شاخصهای قدرت ملی دانست. این امر ابتکار عمل را برای اجراي اقدامات ابتکاری در جنگ افزایش میداد.
2ــ منابع طبیعی
در این نکته تردیدی نیست که منابع طبیعی سرشار، زمینه را برای تبدیل امریکا و شوروی به ابرقدرت فراهم ساخته و همین منابع ممکن است چین و برزیل را در آینده به ابرقدرت تبدیل کند.
کشورهایی که از مواد خام سرشار برخوردارند، وابستگی کمتری به جهان خارج داشته و آسیبپذیری آنان در برابر تدابیر تنبیهی، همچون محاصره اقتصادی، تحریم و... ، کمتر است. این کشورها با در اختیار داشتن منابع طبیعی و مواد خام فراوان ميتوانند به گونهای موثر، تدابیر تنبیهی یا تشویقی را علیه مخالفان خود اتخاذ کنند. ثروت ناشی از منابع طبیعی ممکن است به عنوان پاداش مورد استفاده قرار گيرد یا اینکه با برخورداری از اعطای آن به طرف مقابل به عنوان وسیلهاي براي ایجاد حس محرومیت وسوسهانگیز بهکار گرفته شود. در عین حال از منابع طبيعي میتواند برای تقویت توان نظامی کشور، که منفیترین شکل استفاده از ثروت ملی است، استفاده كرد.
اعتقاد عدهای از نظریهپردازان، همانند هانس مورگنتاو، جيمز بيل، همايون الهي و پيروز مجتهدزاده، بر این امر قرار گرفته است که منابع طبیعی و اقتصادی ایران عوامل پایدار مقاومت محسوب میشود. به هر میزان، قابلیتهای اقتصادی ناشی از منابع طبیعی متنوعتر باشند، طبعاً در شرایط بحرانی از مطلوبیت بیشتری برای قدرت ملی کشورها برخوردار میشوند. در بين نظريهپردازان يادشده، ميتوان به قالبهاي تحليلي دكتر همايون الهي در كتاب «نقش ژئوپولتيكي ايران در جنگ دوم جهاني»، و همچنين كتاب «واقعيتهاي ژئوپولتيكي و ايدههاي ايراني» پيروز مجتهدزاده اشاره كرد. دو نظريهپرداز يادشده، بر شاخصهاي ژئوپولتيكي و منابع ايراني در شرايط بحرانهاي منطقهاي و بينالمللي تاكيد نمودهاند.
با این حال، بسیاری از کشورهای فاقد منابع طبیعی، قدرتمنداند و بسیاری از کشورهای غنی از لحاظ منابع طبیعی ضعیف میباشند. یک کشور میتواند، با بسیج صحیح امکانات اقتصادی و صنعتی خود و افزایش ذخایر کالاهای اساسی برای مقابله با محاصره احتمالی زمان جنگ، بر کمبود مواد اولیه فائق آيد و در ضمن برای جبران کمبودها از مولد طبیعی و مصنوعی استفاده نماید.
منابع طبیعی، علاوه بر کاربرد در زمینه تدارکات نظامی، برای قدرت ملی جنبه حیاتی دارد. حجم عظیم تجارت بینالمللی در زمینه مواد خام، به خودی خود، میزان وابستگی به این مواد را به خوبی نشان میدهد. این حجم عظیم در عین حال اهميت منابع سرشار طبیعی در بالابردن نفوذ یک کشور بر کشورهای دیگر و سرانجام تحتتاثیر قراردادن نتایج رویدادهای بینالمللی را بدون کاربرد علنی زور کاملاً مشخص میسازد. فقط در مواقع بسیار حاد، که توسل به زور گریزناپذیر میباشد، منابع طبیعی با تدارکات نظامی ارتباط نزدیک پیدا میکند. منابع طبيعي جمهوری اسلامی ایران تنوع گستردهای دارد. این منابع بخشی از تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل ميدهد و عامل افزایش تحرک منطقهای و بینالمللی ایران محسوب میشود. منابع طبیعی ایران شامل حوزههایی است که هر یک از آنها در تامین نیازهای اقتصادی و استراتژیک کشور، در دوران جنگ، موثر بودند.
3ــ عوامل جمعیتی
سومین عنصر طبیعی قدرت، جمعیت میباشد. در مجموع جمعیت انبوه باعث ميشود انواع وظایف اجتماعی و خدمات انجام پذيرد. با جمعیت فراوان میتوان به صنعت رونق بخشید، از منابع موجود حداکثر استفاده را به عمل آورد و طرحهای بزرگ نظامی را اجرا كرد. با این حال در قاعده کلی، در مورد ارتباط میان میزان جمعیت و قدرت استثناهای مهمی وجود دارد.
تاثيرگذاري جمعیت در قدرت فقط به تعداد جمعیت بستگی ندارد، بلکه با پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی آن نیز ارتباط دارد. در میان این عوامل کیفی، مهارت فنی، میزان بهرهوری، سطح پیشرفت اجتماعی و سیاسی موثر منابع انسانی و طبیعی را میتوان برشمرد. جمعیت غیرماهر، گرسنه و تحت حاکمیت ناقص نمیتواند به گونهای موثر از منابع استفاده كند. با اين حال، شرایط ایران متفاوت میباشد. تنوع جمعیتی و نیروی انسانی جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس به گونهای بود که جبههها با مازاد نیروی انسانی روبرو میشدند. طي اين هشت سال، نیروهای انقلابی همواره تلاش ميكردند تا به گونهاي سازنده اداي وظيفه كنند.
4ــ ادراکات قدرتمحور
کشورهایی که از ادراک مطلوبی در نزد همسایگان خود برخوردارند، تمایل بیشتری به همکاری با دیگران دارند. در همين چارچوب، اصلیترین نیاز سیاست خارجی ایران، ایجاد ادراک مطلوب در اذهان و افكار عمومي منطقهاي و بينالمللي بوده است. تصور و برداشتی که دیگران در مقابل یک گروه دارند نیز جزء مهمی از چارچوب سیاستگذاری است. در مواقعی که مردم در حکومت نقش دارند و به ملل دیگر به دیده احترام مینگرند، دیدگاه آنها در قبال روابط خارجی با تحمل و گذشت همراه است، ولی در مواقعی که در قبال کشور دیگر، حس بیاعتمادی، سوءظن و وحشت حاکم باشد، در آن صورت نظر مردم درباره روابط خارجی به بهترین شکل خود حالات انفعالی خواهد داشت. پژوهشهای اجتماعی ــ روانی به خوبی نشان میدهد که انتظارات و چشمداشتها از سیاست خارجی تا حدود زیادی از برداشتها و دیدگاههایی سرچشمه ميگيرد که مردم نسبت به دیگران دارند.
در دوران جنگ تحمیلی، ادراکات سیاسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با نشانههایی از رویکرد انقلابی در جهت نفی قانونمندیهای موجود قرار داشت. ادراک انقلابی به افزایش انگیزشهای اجتماعی و منطقهای برای ایجاد چالش در برابر قدرت کشورهای غربی منجر گردید.
تمامی این برداشتها محصول «اجتماعیشدن سیاست» است؛ مسالهاي که از طریق آن، فرد دیدگاههای سیاسی کسب میکند. همزمان با آمادگی یک ملت برای اعتماد یا بياعتماد به یک حکومت از طریق ترس، احساس تعلق خاطر یا تبلیغات، مردم خود را برای تاثيرات سیاسی رویدادهای بینالمللی آماده میکنند. اطلاعات سیاسی در عین حال با معیارهای ذهنی پدیدآمده از روندهاي اجتماعی ارزیابی میشوند و همین امر برداشت خاصی از اوضاع را به همراه دارد. باید توجه كرد که هر رویدادی جنبه بحران ندارد و به نشان دادن واکنش نيازمند نيست. واکنش در برابر یک رویداد، نتیجه حساسیت پیامدهای آن است.
انقلاب اسلامی ایران توانست ادراک انقلابی را در تمامی کشورهای منطقه ایجاد نماید. به عبارت دیگر، زمانی که ادراکسازی، زمینههای لازم برای تولید قدرت را فراهم میآورد، میتوان به این نتیجه رسید که در دوران جنگ، «ادراک انقلابی» (Revolutionary Perception) یکی از نشانههای قدرت ملی ایران محسوب میشد.
بهطوركلي، اگر یک رویداد با منافع کشور خاص ارتباط نزدیک داشته باشد و پیامدهای مهم و نامطلوبی به دنبال آورد، واکنش در برابر چنین رویدادی شدید خواهد بود، ولی اگر پیامدهای رویدادی بعید به نظر بیاید، واکنش نیز آرام خواهد بود. آنچه در مناقشات و جنگها حائز اهمیت است، بهکارگیری موثر مردم به منظور بسیج منابع و آمادگی آنها برای جانفشانی لازم برای تحقق اهداف مورد نظر است. از این رو، وحدت و اراده ملی، دو عامل انکارناپذیر در راه تبدیل قدرت بالقوه به قدرت بالفعل میباشند.
در سالهاي پاياني جنگ، جمهوری اسلامی ایران، به شدت، به بازسازی ادراک محیط پیرامونی نسبت به اهداف ملی خود نيازمند بود؛ خصوصا بازسازی ادراک سیاست خارجی کشورهای منطقه كه عامل موثری در فرایندهای تولید قدرت در آن مقطع زماني بوده است. اگر جمهوری اسلامی ایران در ادراك بينالمللي عامل برهمزننده منطقه تلقی ميشد، طبعا بخش زيادي از مطلوبیتهاي سیاسی خود را از دست ميداد. بنابراين هرگونه مطلوبیت استراتژیک در جهت قدرتسازی باید به همبستگی ارگانیک بین نیروهای اجتماعی و گروههای منطقهای منجر گردد. به عبارت دیگر، قدرت زمانی ایجاد میشود که زمینه برای همبستگی ادراکی فراهم شود.[7]
5ــ رهبری ایدئولوژیک
رهبران انقلاب اسلامی ایران، در حالی که دارای شاخصهای انقلابی میباشند، نشانههایی از عملگرایی را در رفتار سیاسی خود منعکس میسازند. در چنین شرایطی، نیروهای اجتماعی، حداکثر توان خود را در جهت رویکردهای انقلابی و نيز به منظور مقاومت به کار گرفتند.
کارایی رهبری، بیش از هر عامل دیگر تشکیلدهنده قدرت ملی، پیشبینیناپذير میباشد. رهبری، اجزای دیگر قدرت را هماهنگ ميسازد، اهداف را به گونهای اجراشدني مشخص مينمايد و استراتژی رسیدن به اهداف را تعیین میکند. یک ملت خاص با قلمرو جغرافیایی و منابع طبیعی یکسان، با توجه به ناتوانی یا کارآیی کادر رهبری، میتواند ضعیف و پراکنده یا قوی و پویا باشد. در دوران جنگ تحميلي عراق عليه ايران، رهبری امامخمینی(ره) عامل انسجام اجتماعی و در نتیجه، متمرکزسازی قدرت ملی محسوب میشد.
6ــ کنترلگرایی منطقهای
تاثيري که یک کشور در توازن قدرت بینالمللی و منطقهای بر جاي ميگذارد به تواناییها و اهداف آن کشور بستگی دارد. دولتها در زمینه روابط خارجی، با ارزیابی دقیق سود و زيان سیاستي خاص در قبال هدفي ويژه، تصمیماتي منطقی و حسابشده اتخاذ میکنند. به هر میزان واحدهای سیاسی از جایگاه بیشتری برخوردار باشند، طبیعی است که امکان تحرک و تاثیرگذاری آنان افزایش خواهد یافت.
کارل براون در مورد قدرت تاثیرگذاری کشورهای خاورمیانهای به این نتیجه میرسد که «کشورهای خارومیانه، بخشی از قدرت تاثیرگذار خود را از دست دادهاند. این امر ناشی از کنترل و دخالت نیروهای خارجی است. کشورهای منطقهای دیگر نمیتوانند نقش موازنهگر را ایفا نمایند. بنابراین در روابط خارجی خود، تحتتاثیر الگوی مرکز ــ پیرامون قرار میگیرند. این الگو بیانگر آن است که کشورهای خاورمیانه، قدرت موازنهکننده خود را با کشورهای غربی از دست دادهاند.»[9]
بنابراین هر کشوری که در شرایط ائتلاف قرار میگیرد به حداقل قدرت ملی نياز دارد. این امر برای کشورهای موازنهدهنده از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار است. کشوری که فاقد سطح گستردهای از قدرت باشد، نخواهد توانست توازن را برقرار كند. بر این اساس میتوان قابلیتهای موازنهکننده را عنصر اصلی قدرت در شرايط ائتلافسازی دانست. جمهوری اسلامی ایران توانست از طریق کنترل نیروهای منطقهای و جلب حمايت آنها قابلیت و قدرت موثر خود را اعمال نماید. از جمله مهمترين اين نيروها ميتوان به حزبالله لبنان، حماس و جبهه خلق براي آزادي فلسطين به رهبري نايف حواتمه اشاره نمود.
7ــ تعامل بینالمللی
نظام بینالملل محیطی است که واحدهای سیاست بینالملل در آن عمل میکنند. هدفها، خواستهها، نیازها، ایستارها، عرصه انتخابات و اعمال اين واحدها به طور عمده تحتتاثیر توزیع کلی قدرت در نظام بینالملل، دامنه و قواعد حاکم بر این نظام قرار دارند. بازیگران همواره تلاش ميكنند قدرت ملی خود را به حوزههای منطقهای پیوند دهند. این امر ناشی از ماهیت سیاست خارجی است. پدیدههایی که فراتر از مرزهای ملی میروند، همچون ارسال یادداشت دیپلماتیک، اعلام دکترین، تشکیل اتحاد یا تنظیم هدف بلندمدت، اما مبهم، بروندادهای سیاست خارجی محسوب میشوند.
جمهوری اسلامی ایران، براي اينكه در سیاست بینالمللی و مساله ائتلافسازی موثر عمل كند، به درک نظام بینالملل نياز همهجانبهاي دارد؛ بهگونهای که بتواند اهداف خود را با ضرورتهای این نظام به نحو موثری تطبیق دهد. همواره قدرتهای بزرگ در پي محدودسازی بازیگران منطقهای میباشند. جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ شرایطی بهوجود آورد تا زمینههای لازم برای ایجاد روندهای وارونه فراهم گردد. به عبارت دیگر ایران با قابلیتهای سیاسی و استراتژیک خود توانست قدرتهای بینالمللی را به پذیرش اهداف خویش وادار نماید.
فعالیتهای داوطلبانه برای نیل به منافع ملی مشخص ميتواند به فعالبودن و خروج از حالت انفعالي كمك كند. علاوه بر آن، میتوان شرایطی را مدنظر قرار داد که بر مبنای آن، زمینههای رویارویی بهوجود ميآيد و یا اینکه کشورها از طریق جلوههایی از اجماع اجباری به فعاليت با سایر بازیگران مبادرت میورزند. در این ارتباط جین هی بیان میكند: «کشورهای منطقهای در وضعیت وابستگی به قدرتهای بزرگ قرار دارند. واحدهایی که قادر به درک روندهای نظام بینالملل باشند، از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهند بود. درحالیکه دیگران به اجماع اجباری با قدرتهای بزرگ مبادرت مینمایند.»[10]
هرگونه تاثیرگذاری بر قدرتهای بزرگ میتواند وزن مخصوص کشورها را در سطح بینالمللی ارتقا دهد. جمهوری اسلامی، برخلاف سایر بازیگران، از الگوی «انطباق انفعالی» در مواجهه با قدرتهای بزرگ استفاده نکرد. كشورهايي كه در رفتار سياسي و امنيتي خود به شاخصهايي همانند نقش قدرتهاي بزرگ توجه مينمايند و سياست خارجي خود را براساس رويكرد آنان تنظيم ميكنند در زمره كشورهايي با انطباقپذيري انفعالي در سياست خارجي تلقي ميشوند؛ درحاليكه جمهوری اسلامی روح ابتكاري دارد و در نتيجه داراي «الگوي انطباق ابتكاري» در سياست خارجي ميباشد.
8ــ ارتقای اهداف امنیتی ایران در دوران جنگ تحمیلی
اگر اهداف امنیتی کشورها در سيري کاهشیابنده قرار گیرد، در آن شرایط، زمینه برای کاهش قدرت ملی آنان فراهم خواهد شد؛ درحالیکه اگر اهداف امنیتی واحدهای سیاسی ارتقا یابد، در آن شرایط زمینه برای ارتقاي جایگاه کشورها بهوجود میآید.
دستهاي از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارای ماهیت موضوعی میباشد، درحالیکه بعضی دیگر براساس عامل زمانی مورد توجه قرار میگیرد. این امر بیانگر آن است که سیاست خارجی هر کشوری، از جمله جمهوری اسلامی ایران، تابعی از ماتریس دوبعدی میباشد. یک بعد آن براساس شاخصهای موضوعی است و بعد دیگر آن براساس شاخص زمانی. با تاکید بر عوامل یادشده، میتوان هدفهای اصلي سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به شرح ذیل بررسی كرد:
الفــ تسرّی استقلالگرایی به حوزههای امنیتی
بــ استقلالگرایی به عنوان کنترل امنیت سرزمینی
بسیاری از رویکردهای رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران براساس حفظ تمامیت ارضی کشور شکل گرفته است. الگوی سیاسی نظام جمهوری اسلامی به مفهوم امکان پیروزی در یک کشور میباشد. به عبارت دیگر، توسعه اهداف امنیتی بدون حفظ تمامیت ارضی تحقق پیدا نمیکند.
مدلسازی استراتژیک در انقلاب اسلامی ایران
جمهوری اسلامی ایران توانست از طریق تکثیر هنجارهای انقلابی، زمینههای لازم را برای قدرتسازی فراهم آورد. در مجموع، هنجارهای محصور، به فرسایش قابلیتهای ملی گروهها و بازیگران منجر میشود.
الفــ مدلسازی انقلابی بهعنوان امالقرای اسلامی
براساس دکترین امالقری، اگر کشوری در میان کشورهای اسلامی، امالقرای دارالاسلام شد، به نحوی که شکست یا پیروزی آن، شکست و پیروزی کل جهان اسلام به حساب آید، در آن صورت، حفظ امالقری بر هر امر دیگری اولویت دارد. شايان ذكر است که این مساله همواره با واکنش کشورهای اسلامی روبرو گردیده است. واحدهای اسلامی بر این اعتقاد بودهاند که اقدام ایران برای همبستگی کشورها نمادی از توسعه نفوذ محسوب ميگردد. بهطوركلي، طرح نظريه امالقراي اسلامي توسط ايران را كشورهاي اسلامي جلوههايی از مداخلهگرایی تلقی میكنند.
از سوی دیگر، قدرتهای بزرگ نیز با شکلگیری امالقرای اسلامی در ایران مخالفاند. آنان از این امر نگران میباشند که هرگونه انقلابیگری به تکثیر ایدئولوژی انقلاب اسلامی منجر شود. مشروعیت فرایندهای معطوف به مدلسازی ایرانی ــ اسلامی در چارچوب امالقری در شرایط جنگی و دفاع مقدس حاصل شد.
بــ دفاع از حقوق سیاسی گروههای انقلابی
شکلگیری هرگونه فرایندی که به تکثیر مدل انقلابی منجر شود، نشانهای از قدرت ملی محسوب میشود. قدرتسازی از طریق گسترش قابلیتهایی حاصل میشود که زمینه لازم را به منظور ایجاد «نمونه عالی» برای گروههای مختلف فراهم آورد. بهطورکلی، کشورهای انقلابی میتوانند ادبیاتی تولید نمایند که دارای «نمونه عالی انقلابی» (Revolutionary Paradigm) باشد. دفاع از گروههای انقلابی را میتوان نشانهای از تکثیر قدرت در حوزههای جغرافیایی متنوع دانست.
رهبران جمهوری اسلامی ایران هرگونه حمایتگرایی سیاسی و اقتصادی از جهان اسلام را مسالهاي ضروري تلقی نمودهاند که میتواند ذخیرههای حمایتی از اهداف انقلاب اسلامی را بهوجود آورد. بهطور کلی، میتوان سیاست دفاع از حقوق مسلمانان را یکی از جلوههای اسلام سیاسی دانست.
عملکرد سیاست مبتنی بر دفاع از حقوق مسلمانان، در این مقطع زمانی، به نگرانی کشورهای میانهرو و محافظهکار منطقه از ظهور جنبشهای انقلابی مشابه افزود. بنابراین نقشی که ایران برای خود در بین کشورهای اسلامی تعریف کرده بود میتوان گامی در جهت مقابله با کشورهای هژمون در نظام بینالملل دانست. این امر بسترهای لازم برای مقابله با واحدهای قدرتمند را فراهم آورده است. به هر میزان کشورها بتوانند قابلیتهای بیشتری را در جهت تکثیر اندیشههای انقلابی و حمایت از هویت گروههای معترض به وضع موجود بهدست آورند، به ایجاد «خوشۀ قدرت» (Cluster of Power) منجر میشوند. این امر با حمایت از گروههای انقلابی حاصل میشود. نکته مهم در مورد جمهوری اسلامی، اتکا بر دین اسلام بود.
جــ تاکید بر اصل وحدت
کشوری که محوریت انقلاب جهانی را عهدهدار است، از طریق هماهنگسازی نیروهای سیاسی و بینالمللی خواهد توانست فضای جدیدی از مبارزه سیاسی را سازماندهی نماید. اصل وحدت به معنای آن است که گروههای انقلابی از قالبهای ادراکی و همچنین رفتار استراتژیک یکسانی برخوردار باشند. بدیهی است که بنیانهای ایدئولوژیک میتواند زمینهساز همبستگی گروههای انقلابی، جنبشهای آزادیبخش و همچنین نیروهای سیاسی فراملی باشد. صرفاً در چنین شرایطی است که قدرت سیاسی و استراتژیک تکثیر میشود. جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی توانست مخاطبانی را بيابد که از وحدت استراتژیک در مقابله با نیروهای حافظ وضع موجود برخوردار باشند. این نیروها همواره پشتوانه استراتژیک ایران محسوب میشوند.
نتیجه
در طي جنگ تحمیلی، مقاومتگرایی ایدئولوژیک ایران اسلامی افزایش یافت. این امر نشان داد که قالبهای ایدئولوژیک میتواند زمینههای لازم برای تولید قدرت را فراهم آورد. ایدئولوژی انقلاب اسلامی، از یک سو، به وحدت نیروهای سیاسی داخلی منجر گردید و از سوی دیگر، زمینههای لازم برای انسجام و همبستگی گروههای اسلامی بینالمللی را فراهم آورد. در این شرایط، ایران اسلامی شاخصها و نشانههایی از قدرت نرم (Soft Power) را ایجاد نمود و قابلیتهای سختافزاری خود را در جهت ارتقاي توان ملی به کار گرفت. این امر به بازسازی قدرت ملی ایران براساس شاخصهای ایدئولوژیک منجر گردید. آرمانگرایی انقلاب اسلامی ایران را باید زمینهای برای تولید قدرت استراتژیک دانست.
پی نوشت ها :
[6]ــ والتر جونز، منطق روابط بينالملل، ترجمه داود حيدري، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، چاپ اول، 1373، ص8
[7]- Anthony Parsons, "In War, Resolution… Iran, Iraq & the security Policy", in Islam and Foreign policy, PP. 12 -14
[8]ــ روحالله رمضاني، چارچوبههاي تحليلي براي بررسي سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، ترجمه عليرضا طيب، تهران، نشر ني، چاپ اول، 1380، ص133
[9]- Karl Brown, International Politics and the Middle East, Old Rules and Dangerous Games, Princeton, university Press, 1984, P. 4
[10] - Jeanne Hey, "Foreign Policy Analysis: Contivuity and Changing Its Second Generation", Englewood Cliffs, Nj: Prentice Hall, 1995, P. 201
[11]ــ كي جي هالستی، مباني تحليل سياست بينالملل، ترجمه بهرام مستقيمي و مسعود طارم سری، تهران، دفتر مطالعات سياسي و بينالمللي، چاپ اول، 1373، ص219
[12]ــ منوچهر محمدي، اصول سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، تهران، اميركبير، چاپ اول، 1366، ص42
[13]ــ روحالله رمضانی، همان، ص31
[14]ــ محمدجواد لاريجاني، مصاحبه با روزنامه رسالت، 16 مرداد 1368
[15]ــ منوچهر محمدي، همان، ص44
/خ