نگاه اینشتاین، نگاه خلاق

آنچه اهمیت دارد تربیت انسان هایی متفاوت، پاک سرشت و مسئول است. پول می تواند انسان را به سوی سیاه بختی بکشاند، اما اگر ما در مدارس بچه‌ها را به گونه ای تربیت کنیم که عشق را بفهمند و احساس کنند و براساس آن عمل کنند.
سه‌شنبه، 1 مرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاه اینشتاین، نگاه خلاق
اگر نگاهی گذرا به تفکر و اندیشه‌های آلبرت بیندازیم، می توانیم تا حدی روشهایی برای تدریس خلاق در کلاسهای درس بیابیم. در این قسمت به برخی از نظریه‌های کاربردی این متفکر کم نظیر می پردازیم.
 
 ۱- اینشتاین معتقد است کسی که هیچ گاه خطایی مرتکب نشده، هرگز کار جدیدی را هم شروع نکرده است. این بیان به صراحت به ما می گوید بگذارید بچه‌ها  مرتکب اشتباه شوند. هر قدر آنها بیشتر اشتباه کنند، بیشتر به دنبال کارها با روشهای جدید خواهند رفت.
 
۲- آلبرت می گوید: «من آنقدر هنرمند هستم که در خیال خود آزادانه هر چیزی را ترسیم کنم». خیال مهم تر از دانش است. دانش محدود است ولی خیال دنیا را در بر می گیرد. این همان اصلی است که باید محور و اساس تدریس در مدارس جدید باشد. آزادی فکرا، آزادی احساس؟، هیجان و آزادی عمل . وقتی به دانش آموز آزادی داده شود، او می تواند دنیا را تغییر دهد. ما امروز نیازمند معلومات انباشته شده در ذهن کودکان نیستیم، وظیفه ما خالی کردن ذهن آنها از اطلاعات درهم و برهم و غیرمرتبط است و به جای آن باید به کنجکاویهای آنها پاسخ مناسبی دهیم.
 
 ۳- آلبرت می گوید: بگذارید هر کس مطابق رأی، فکر، آرزو، مطالعات و معلومات خود قضاوت کند، نه مانند طوطی بازگوی گفته های دیگران شود. کودکان باید حرف بزنند، آن هم حرف خودشان را. آنها باید جمله بسازند، آن هم جملات خودشان را. آنها باید نقاشی کنند اما نه درخت یا آسمانی را که معلم کشیده است. به آنها ماهیگیری یاد بدهیم، نه دستیابی به یک ماهی.
 
 ۴- آلبرت بر این باور است که هر فرد می تواند فکر کند و از این راه ارزشهای جدیدی در اختیار اجتماع بگذارد. او اعتقاد دارد که کشف گیاهان خوردنی، طرز استفاده از آتش، ساختن لوکوموتیو توسط افرادی، میسر شده که برای اولین بار آنها را یافتند. در واقع هر فکر نو، یک دنیای نو و یک زندگی نو محسوب میشود. در کلاس نابغه ها ما باید قدرت فکر، تأمل را به کودکان بیاموزیم و این همان جوهره و احساس کلاس های نوین است.
 
 ۵- در کلاس های درس، همیشه صحبت از علم بهتر است یا ثروت، پیش می آید. هر چند در هزاره سوم بر خلاف گذشته دیگر این پاسخ کلیشه ای به این سؤال داده نمیشود که علم از ثروت بهتر است و حتی در مباحث علم کارآفرینی، کسی که بتواند ارزش افزوده یا ثروت ایجاد کند نه تنها مذموم نیست، بلکه بسیار پسندیده و با ارزش تلقی می شود. اما در یک نگاه انسانی باید به ثروت و علم و یا نحوه ثروت اندوزی توجه شود. نابغه بزرگ قرن بیستم معتقد است: «پول نمی تواند کاروان بشری را به سوی ترقی راهبری کند، حتی اگر در دست فداکارترین فرد بشر به خاطر این مقصود باشد. بلکه فقط یک انسان ترقی خواه و پاکنهاد است که میتواند منشاء اعمال و عقاید بزرگ گردد. پول و نقش پول تنها راندن به سوی خودخواهی است و صاحبش را به طور دائم به سوی استفاده از خود ترغیب و اغوا می کند»( اینشتاین ۱۳۵۱: ۴۹-۱۷).دیوانگی یعنی انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن. ما باید در کلاس نابغه ها درس دیوانگی بدهیم. دیوانگی که اینشتاین به ما نشان میدهد. یعنی انجام کارها به طور مکرر و دائم بدون خستگی و ایستادن. آنچه ما را نابود می کند سکون است نه فعالیت و کار. به زعم آلبرت، آنچه اهمیت دارد تربیت انسان هایی متفاوت، پاک سرشت و مسئول است. پول می تواند انسان را به سوی سیاه بختی بکشاند، اما اگر ما در مدارس بچه‌ها  را به گونه ای تربیت کنیم که عشق را بفهمند و احساس کنند و براساس آن عمل کنند، در آن صورت به پول بهایی در حد و اندازه خود میدهند و هیچ چیز را فدای مادیات نخواهند کرد. ضمن اینکه همانطور که اشاره شد باید بپذیریم که امروزه کسب پول مثل گذشته امری منفی و مذموم تلقی نمی شود. اما نکته اساسی تری که آلبرت بر آن تأکید دارد این است که اخلاق و اخلاقی زیستن بر هر عملی اولویت دارد.
 
 ۶- آلبرت اینشتاین معتقد است: «بزرگترین هنر معلم، برانگیختن روح فعالیت و نشاط در جهان به خاطر ابداع و تحصیل علوم است. بنابراین هنر معلم به تلاش زیادی نیاز دارد. چون اگر قرار بود معلمها صرفأ علوم را به بچه‌ها  آموزش دهند، کار آنها چندان سخت نبود. اما این فیزیکدان برجسته، کار آنها را بسیار سخت کرده است؛ وقتی که وظیفه آنها برانگیختن روح نشاط و فعالیت در جهان است که در سایه آن پیشرفت علوم به دست می آید.»
 
 ۷- آلبرت در مورد خود می گوید: «من هوش خاصی ندارم، ولی شدید، کنجکاو هستم». این روحیه او نشان میدهد که کنجکاوی و ذهن جستجوگر داشتن، مهم تر از سرمایه ای به نام هوش است. او فردی است که به دنبال همه چیز می گردد و از جست وجو و تحقیق خسته نمیشود. در کلاسها باید به ذهن کنجکاو بچه‌ها  اجازه پرواز دهیم و از سؤالات و مسائل کلیشه ای برای امتیازگذاری و تمایز میان آنها جدا خودداری کنیم.
 
 ۸- اینشتاین درس زندگی و همه جانبه نگری به ما میدهد. او می گوید: «ماهها و سالها فکر می کنم. در نود و نه مورد نتیجه گیریام غلط است، ولی در صدمین بار حق با من است». این یعنی روحیه تلاش و صبر داشتن و در برابر سختیها کمر خم نکردن. دانش آموزان اگر یاد بگیرند که روی خواسته ها و مسائل مورد علاقه شان پافشاری کرده و کوشا باشند، به نتایج خیره کننده ای خواهند رسید. هیچ کس شکست نمی خورد جز آنکه دست از تلاش بردارد.
 
 ۹- دیوانگی یعنی انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن. ما باید در کلاس نابغه ها درس دیوانگی بدهیم. دیوانگی که اینشتاین به ما نشان میدهد. یعنی انجام کارها به طور مکرر و دائم بدون خستگی و ایستادن. آنچه ما را نابود می کند سکون است نه فعالیت و کار.
 
 ۱۰- فیزیکدان جاودانه تاریخ بشری بر این باور است که باید بتوان فیزیک را به یک پیشخدمت توضیح داد. حال چگونه است که ما در کلاسها به سرعت خسته می شویم و یا با برچسب تنبل بر روی پیشانی برخی از کودکان می زنیم و می گوییم: با آنها دیگر هیچ کاری نداریم. ما باید صبور باشیم و به روش های گوناگون دروس را به بچه‌ها  آموزش دهیم. اگر آنها ضعیف هستند، در قطعیت این موضوع شک کنیم. چرا که این ضعف ماست، نه ضعف آنها. تجربه نشان داده اگر شرایط مساعد باشد بچه‌ها  به خوبی مسائل را یاد خواهند گرفت (اینشتاین، ۱۳۵۱: ۴۹-۱۷).
 
منبع: جامعه‌شناسی نخبه‌پروری، مهرداد ناظری، چاپ دوم، نشر علم، تهران 1396


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط