نگاهی گذرا به اخلاق حسینی

جلوه‌های ادب در عاشوراء - بخش نخست

یکی از مهم‌ترین خلق و خوهایی که می‌توان از واقعه‌ی فرهنگ‌ساز عاشوراء آموخت همین درس ادب در گفتار و رفتار است.
جمعه، 15 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: علی بهاری
موارد بیشتر برای شما
جلوه‌های ادب در عاشوراء - بخش نخست
«مادرت به عزایت بنشیند!» «اگر کسی غیر از تو این حرف را به من می‌زد، همین حرف را به او می‌زدم؛ هر کس که باشد؛ اما به خدا قسم که درباره مادر تو جز بهترین سخن‌ها، چیز دیگری نمی‌توان گفت». (1)
جملات بالا که به ترتیب از جانب امام حسین علیه السلام و جناب حر بن یزید ریاحی صادر شده است بخشی از گفتگوی امام با این دشمن سابق و یار کنونی امام است. حر جلوی پیش‌روی سپاه امام را گرفت و همین مساله باعث شد امام، حر را با جمله‌ای که در آغاز مقاله آمد نفرین کند. حُر در مقابل نفرین امام که نامی از مادر آن جناب هم به میانش بود سکوت می‌کند و حرمت حضرت زهرا سلام الله علیها را نگاه می‌دارد. چه بسا همین ادب‌ورزی در عاقبت‌به‌خیری جناب حر موثر بوده باشد! 

به راستی یکی از مهم‌ترین خلق و خوهایی که می‌توان از واقعه‌ی فرهنگ‌ساز عاشوراء آموخت همین درس ادب در گفتار و رفتار است. ادب از جمله فضایل پسندیده‌ای است که جامعه‌ی امروز ما به شدت به آن نیاز دارد. در اهمیت این فضیلت همین بس که بزرگان دین فرموده‌اند: «لا عَقلَ لِمَن لا اَدَبَ لَهُ؛ کسی که ادب ندارد از عقل بی‌بهره است»(2) و یا «لا یَرأَسُ مَن خَلا عَنِ الاَدَبِ؛ به آقایى نرسد کسى که از ادب تهى است»(3) و طبعا یکی از غنی‌ترین روی‌دادهای اسلامی که می‌توان از آن جلوه‌های ناب رفتار و گفتار ادب‌ورزانه را بیرون کشید همین قصه‌ی پرغصه‌ی عاشورای حسینی است؛ رخ‌دادی که به سخن پرچم‌دار انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه‌ای نه «یک حادثه‌ی تاریخىِ صرف» که یک «فرهنگ» و «جریان مستمر» و «سرمشق دائمی برای امت اسلام» است.(4) 

این جُستار حتما نمی‌تواند ادب‌ورزی عاشورائیان را در تمام جلوه‌هایش بازنمایی کند اما می‌کوشد به حد بضاعت اندک علمی و توان ناچیز قلمی نگارنده، پراهمیت‌ترین‌هایش را با بازیگری واژگان به روی صحنه‌ی کاغذ بیاورد.

ادب‌ورزی امام به یاران و یاران به امام

در صحنه‌ی عاشوراء یکی از جلوه‌های ناب رعایت ادب، آن جایی است که امام به اصحابش اجازه می‌دهد تا جان خود را بردارند و بروند. این رفتار مهربانانه‌ی امام که از ادب معصومانه‌اش سرچشمه می‌گیرد با واکنش شنیدنی و شگفت یاران مواجه می‌شود. در یکی از این موارد امام به فرزندان عقیل می‌فرماید: «یا بَنی عَقیل حَسبُکُم مِنَ القَتلِ بَمُسلِمِ بنِ عَقیل فَاذهَبُوا أَنتُم فَقَد أَذِنتُ لَکُم؛ ای فرزندان عقیل! کشته شدن مسلم بن عقیل برای خانواده‌تان بس است! برخیزید و (از این مخمصه) بگریزید که به شما اجازه‌ی رفتن می‌دهم.» اما فرزندان عقیل در پاسخ، اوج ادب و وفاداری‌شان را به امام نشان می‌دهند: «سُبحانَ اللهِ ما یَقُولُ النّاسُ؟ نَقولُ إنّا تَرَکنا شَیخَنا وَ سَیَّدَنا وَ بَنی عُمومَتَنا خَیرَ الاَعمامِ ... لا وَاللهِ مَا نَفعَلُ ذلکَ وَلکِن نَفدیکَ بِأَنفُسِنا وَ أَموالِنا وَ أَهلِنا، وَ نُقاتِلُ مَعَکَ حَتّى نَرِدَ مَورِدَکَ فَقَبَحَ اللهُ العیشَ بَعدَکَ؛ پناه بر خدا! مردم چه خواهند گفت؟ (حتما) ما در جواب‌شان خواهیم گفت که شیخ‌مان، سیدمان و فرزندان عمویمان را که بهترینِ عموها بود رها کردیم ... نه به خدا سوگند این کار را نمی‌کنیم و جان و مال و خانواده‌ی خود را فدای تو می‌کنیم و به همراهت می‌جنگیم تا با تو سرنوشت یکسانی بیابیم. خداوند سیاه کند روی زندگی بعد از تو را!»(5) به راستی که ادب‌ورزی و وفاداری فرزندان عقیل، روی ادب را سیاه کرده و شرمنده‌اش ساخته است. البته حق هم همین است! تربیت‌یافتگان مدرسه‌ی امیر عدالت باید هم این چنین به فرزند استادشان درس پس بدهند.

نمونه‎ی دیگر رفتار مودّبانه، سخنی است که امام به جمع اصحاب می‌فرماید و واکنش شگفت‌آور آنان را موجب می‌شود. سرور شهیدان برای اتمام حجت خطاب به آنان می‌گوید: «أَلا وَ إِنّی قَد أَذِنتُ لَکُم، فَانطَلِقُوا جَمیعاً فی حَلٍّ لَیسَ عَلَیکُم حَرَجٌ مِنّی وَ لا ذمامٌ، هذا اللَّیلُ قَد غَشِیَکُم فَاتَّخِذُوهُ جَمَلاً؛ بدانید که من به شما اجازه داده‌ام که بروید. هیچ حرج و ذمه‌ای از جانب من به گردن شما نیست. این شب چون پوششی شما را دربرگرفته است (از فرصت آن بهره بگیرید) و بروید.(6) واکنش مودبانه‌ی مسلم بن عوسجه به این سخن امام، بر پیشانی تاریخ به عنوان نماد ادب و وفاداری نقش بسته است: « أَنَحنُ نُخَلّی عَنکَ، وَ بِما نَعتَذِرُ إِلى اللهِ فی أَداءِ حَقِّک؟ ... وَاللهِ لا نُخَلّیکَ حَتّى یَعلمَ اللهُ أنا قد حَفِظنا غَیبة رَسولِ اللهِ فیکَ، أَما وَاللهِ لَو عَلِمتُ أَنّی اُقتَلُ ثُمّ اُحیَى ثُمّ اُحرَقُ ثُمّ اُحیَی ... یُفعَلُ ذلِکَ بی سَبعینَ مَرَّةً، مَا فَارَقتُکَ؛ آیا رهایت کنیم؟ آن وقت جواب خدا را چه بدهیم؟ به خدا قسم هرگز تو را رها نخواهیم کرد تا آن که خدا بداند ما حرمت پیامبر را در نبودش، درباره‌ی تو مراعات کردیم. به خدا سوگند اگر بدانم کشته می‌شوم، سپس زنده می‌شوم، سپس سوزانده می‌شوم و سپس دوباره زنده می‌شوم ... و این کار هفتاد بار تکرار می‌شود هرگز رهایت نخواهم کرد.» (7) زهیر بن قین نیز در واکنشی مشابه مسلم بن عوسجه خطاب به امام می‌گوید: «واللهِ لَوَدَدتُ أَنّی قُتِلتُ نُشِرتُ ثُمّ قُتِلتُ حَتّى اُقتَلَ هکذا ألفَ مَرَّةً، وَ أَنَّ اللهَ یَدفَعُ بِذلکَ القَتلَ عَن نَفسِک، وَ عَن أَنفُسَ هؤلاءِ الفتیانِ مِن أَهلِ بَیتِکَ؛ به خدا سوگند اگر بدانم کشته شدنم، باعث می‌شود تو و خانواده‌ات کشته نشوید دوست دارم هزار بار کشته شوم و زنده شوم (تا شما و خانواده‌تان در سلامت باشید)(8) 

مثال بعدی ادب‌ورزی امام به یاران و یاران به امام، آن‌جایی است که غلام سیاهش، جون بن حوی می‌خواهد به میدان برود. امام ابتدا مانع او می‌شود و می‌فرماید: «تو غلام ما شده‌ای برای خوشی و عافیت. خودت را با گرفتاری ما، گرفتار نکن» (9) اما غلام هم چنان اصرار می‌کند تا به میدان برود و جانش را فدای امام کند. او در فرآیند اقناع امام به سیاه‌پوستی و بدبویی بدن خودش اعتراف می‌کند و از امام می‌خواهد اجازه دهد خون سیاهش با خون امام و اصحابش درهم‌آمیزد.(10) ادب او نسبت به امام و التماس‌هایش آن چنان صادقانه و مخلصانه است که امام اجازه‌ی جنگ می‌دهد. این غلام آفریقایی پس از جنگی شجاعانه و کشتار شماری از دشمنان، بر زمین می‌افتد. شاید پس از روی زمین افتادن هیچ گاه در مخیله‌اش نمی‌گنجید که امام شخصا بالای سرش بیاید و برایش این چنین دعا کند: «خدایا! رویش را سفید کن و بویش را خوش گردان و با نیکان محشورش کن و او را با محمد و آل محمد آشناساز» (11) به راستی  این صحنه آن چنان تاثیرگذار، فوق العاده و سرشار از جوان‌مردی و ادب‌ورزی است که می‌تواند به عنوان سند مخالفت شیعه با نژادپرستی و قومیت‌گرایی در مجامع جهانی مطرح شود. به ویژه در دوره‌ی کنونی که رنگین‌پوست‌ستیزی در شماری از کشورهای جهان اوج گرفته است، چقدر نیازمند بازخوانی میراث حسینی و کاربست این ادب عاشورایی هستیم؛ آن هم در این زمانه که به حق باید آن را دوره‌ی غرق شدن اخلاق در مرداب مدرنیسم و ذبح شدن ادب در مسلخ رفاه‌زدگی نامید.

پی‌نوشت‌ها:
(1): ویکی فقه، مقاله‌ی «حر بن یزید ریاحی» به نقل از وقعة الطف، ص171
(2): غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه‌ی محمدعلی انصاری، ج2، ص846
(3): عیون الحکم و المواعظ، ج1، ص535 
(4): ‌‌بیانات در دیدار روحانیان و مبلغان در آستانه‌ی ماه محرم‌، 84/11/5
(5): بحار الأنوار، ج44، ص393
(6): همان
(7): همان
(8): همان
(9): بحار الانوار، ج45، ص22
(10): همان
(11): همان، ص23


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط