آبراهام لینکلن، سیاستمدار مشهور آمریکایی، نخستین رئیس جمهوری بود که با توزیع عکسهای خود در میان حامیان خود، کارزار اصلی ریاست جمهوری را انجام داد. افرادی که این کارتهای عکس را خریداری میکردند، معتقد بودند که میتوانند از طریق این عکسها دانشی درونی درباره لینکلن استنباط کنند.
این ایده ریشه داشت در یک علم محبوب رایج در بین مردم در آن زمان - فرنولوژی. محبوبیت این علم به حدی بود که A. T. Rollner ، که خود را یک متخصص روانشناسی عملی مینامید، در سال 1864 کتاب راهنمایی را منتشر کرد به نام «ابراهیم لینکلن و اولیسس اس. گرانت: توضیح علمی شخصیت و فطرت آنها، با حکاکیها».
این غافلگیر کننده است که ببینیم چگونه روزی مردم اعتقاد داشتند که میتوانند در مورد دیگران فقط با بررسی سر آنها قضاوت کنند. این نظریه امروز هنوز غالب است، اما شاید به اندازهی آن زمان مشهور نباشد. بگذارید اطلاعات بیشتری درباره فرنولوژی کسب کنیم.
تعریف
مطابق فرهنگ لغتMerriam-Webster ، فرنولوژی به معنی مطالعه ترکیب جمجمه بر اساس این عقیده است که نشانگر استعدادها و شخصیت ذهنی است. به عبارت دیگر، این علم، مطالعهی شکل سر است.آنچه تاریخ نشان میدهد
- ایده بررسی برجستگیها در جمجمه برای استنباط شخصیت یک شخص، نخستین بار توسط یک پزشک آلمانی، فرانتز جوزف گال، تصور شد. با این حال، این همکار وی، یک پزشک آلمانی دیگر به نام یوهان گاسپار اسپورزهایم بود که این ایده را محبوب کرد.- در حدود سال 1796، گال شروع به کار در جدا سازی استعدادهای ذهنی و بررسی شکلهای جمجمهها کرد.
در کار برجسته خود، به نام «آناتومی و فیزیولوژی سیستم عصبی به طور کلی، و آنچه مربوط به مغز است به طور خاص، با مشاهداتی درباره امکان کسب اطمینان در مورد چندین وضعیت عقلانی و اخلاقی انسان و حیوان از طریق پیکربندی سرهایشان» (1819)، او اصولی را معرفی کرد که پایه و اساس فرنولوژی شد.
اصول
1- مغز، عضو ذهنی است.2- مغز، مجموعهای از چندین عضو ذهنی با عملکردهای خاص برای هر کدام است.
3- این اندامها مکانهایی را در مناطق مختلف سطح مغز اشغال میکنند.
4- اندازه نسبی هر اندام خاص، نشان دهنده توان یا قدرت آن اندام است.
5- شکل جمجمه نشان دهنده رشد این اندامها است.
- گال معتقد بود که بین جنبههای مختلف شخصیتها و اندامهای مختلف در مغز ارتباط وجود دارد. اعتقاد وی با مشاهدات دقیق و آزمایشهای گسترده به دست آمده بود.
- گال و اسپورزهایم در سال 1813 به نتایجی دائمی دست یافتند. به هر حال، اسپورزهایم برای محبوبیت این علم ، انتشار آثار فناورانه مربوطه را تحت نام خود آغاز کرد. تورهای مطالعاتی وی در انگلستان در 1814 و 1815 و در ایالات متحده در سال 1832 این پدیده را در سراسر جهان غربی معرفی کرد.
- با این حال، چیزی نگذشت که جورج کامب مسئولیت ارتقاء فناوری را بر عهده گرفت و نظریاتش مورد پذیرش جهانی قرار گرفت. وی در سال 1820 انجمن دیرینه شناسی ادینبورگ را تأسیس کرد. این انجمن در سال 1826، تقریباً 120 عضو داشت که قسمتی از جامعه بودند، که شامل شخصیتهای با وقاری میشدند. این کامب بود که فرنولوژی را در بین توده ها محبوب کرد.
- با این وجود تا دهه 1940، بسیاری از شواهد علیه این نظریه شروع به رشد کردند. به عنوان یک نظریه علمی بی اعتبار شد و سقوط فرنولوژی شروع شد. فیزیولوژیست فرانسوا مگندی در رساله ابتدایی خود در مورد فیزیولوژی انسان، فرنولوژی را به عنوان یک علم کنار گذاشت.
وی گفت: فرنولوژی، یک شبه علم روز، مانند طالع بینی، غیب گویی، و کیمیاگری از زمانهای گذشته است، و وانمود میکند که در مغز انواع مختلفی از حافظه را مکان یابی میکند، اما تلاشهای آن ادعاهایی صرف است، که برای یک لحظه معاینه تاب تحمل نخواهد داشت.
- اما در قرن بیستم، علاقه به مطالعه این موضوع احیا شد. توسعه مطالعات تکامل، جرم شناسی و انسان شناسی به احیای آن کمک کرد.
- فرنولوژی همچنین در زمینه عصب شناسی نقش داشته است. این، توجه محققان را به این واقعیت جلب کرد که تواناییهای فلزی با قسمتهای مختلف مغز در ارتباط است. با این حال امروزه دانشمندان از اسکنهای MRI و PET برای بررسی مغز به جای ماساژ دادن آن با دست برای احساس برآمدگیها استفاده میکنند.
یک فرنولوژیست چه چیزی را مطالعه میکند؟
توضیح تصویر: فنولوژیست در محل کارش
- یک متخصص فرنولوژی عمدتاً به مطالعه سر و تحلیل شخصیت میپردازد.
او نوک انگشتان یا کف دست خود را روی سر شخص قرار میدهد تا هرگونه بلندی، دست انداز، تورفتگی و غیره را احساس کند. بعضی اوقات از یک کولیس مخصوص یا نوار اندازه گیری برای اندازه گیری بزرگی و محل دقیق برجستگیها استفاده میشود. روزی مردم اعتقاد داشتند که میتوانند در مورد دیگران فقط با بررسی سر آنها قضاوت کنند. آنها ثبت خواهند شد، و قرائتها با کمک نمودارها و چارتهای فرنولوژیک ثبت میشود.
توضیح تصویر: نمودار سرشناسی فرنولوژی
این نمودارها و چارتها به فرنولوژیست کمک میکنند که جنبههای شخصیت یک فرد را استنباط کند.
بیست و هفت استعداد
گال 27 استعداد یا عضو را ذکر کرده است که بیان کننده ویژگیهای شخصیتی مختلفی هستند.1- غرایز تولید مثل
2- عشق به فرزندان
3- محبت و دوستی
4- دفاع از خود، شجاعت و جنگیدن
5- غریزههای سبعیت
6- حیله، ذکاوت ، زیرکی
7- حس تمول، تمایل به سرقت
8- غرور، نخوت، خود بزرگ بینی، عشق به اقتدار، علو
9- خود بینی، جاه طلبی ، عشق به جلال
10- احتیاط، دور اندیشی
11- توانایی تحصیل
12- حس موقعیت و مکان
13- یادآوری مردم
14- حافظه شفاهی
15- توانایی زبان
16- حس رنگها
17- حس صدا و استعداد موسیقیایی
18- استعدادهای ریاضی
19- استعدادهای مکانیکی
20- فراست مقایسهای
21- متافیزیک
22- طنز و شوخ طبعی
23- استعداد شاعرانه
24- مهربانی، دلسوزی، حساسیت، حس اخلاقی
25- تقلید و شکلک سازی
26- دینداری
27- پشتکار، استحکام
- با این حال، تعداد اندامها با گذشت زمان تا حدود سی و نه عضو افزایش یافت.
منبع: روچا فاتاک