ريشهيابي تهاجم عراق به ايران (1)
نويسنده: غلامرضا ثاني نژاد
مقدمه
در عين حال، پيروزي انقلاب اسلامي در فوريه 1979 باعث سقوط شاه، قدرت برتر منطقه گرديد و با از هم پاشيدن موازنه قدرت در منطقه خليج فارس، وضعيت نامساعد داخلي ايران و روابط تيره اين كشور در سطح خارجي، فرصت مناسبي براي رهبران عراق بوجود آورد تا بالغو يكجانبه قرارداد الجزاير به حمله گسترده نظامي در شهريور 1359 عليه ايران دست بزنند و ضمن سركوب حركت شيعيان در داخل عراق، خلاء قدرت در منطقه را بپوشانند و عراق را به يك قدرت منطقهاي تبديل كنند.
مقاله حاضر مروري گذرا بر ريشهيابي تهاجم عراق به ايران در دو سطح منطقهاي، داخلي ايران و عراق دارد و رخدادها و حوادث سالهاي 1359 - 1357 را بطور اجمال مورد بررسي قرار ميدهد. در گردآوري و تنظيم مطالب اين نوشتار، سه محور به هم خوردن تعادل قدرت در خليج فارسف وضعيت نامساعد ايران و فرصت مناسب براي عراق مورد توجه بوده است سه محوري كه عوامل اصلي بروز جنگ ايران و عراض فرض شدهاند.
برهم خوردن تعادل قدرت در منطقه خليج فارس
در اين خصوص، ويليان كوانت محقق موسسه بروكينگز ميگويد:
مهمترين مساله در منطقه خليج فارس حفظ موازنه قدرت است. آمريكا همواره خواهان منطقهاي است كه در آن هيچ قدرت متخاصم با او بر منطقه مسلط نشود.
در دهه 1970، بر مبناي دكترين نيكسون قدرتهاي منطقهاي تقويت شدند و مسئوليت حفظ ثبات و امنيت مناطق به آنها واگذار گرديد. در منطقه خليج فارس ايارن و عربستان سعودي دو ستون قدرتمند منطقه، ساختار و تعادل قدرت را عهدهدار شدند. نقش مسلط نظامي به لحاظ جمعيت و ارتش قوي به ايران واگذار شد و عربستان سعويد به يك قدرت اقتصادي پرنفوذ مبدل گشت. الگوي موفق سياست منطقهاي آمريكا در خليج فارس از بروز بحرانهاي شديد منطقهاي جلوگيري كرد و تداوم جريان نفت به سوي غرب را تضمين نمود. ايران با تقويت سياسي و نظامي آمريكا و در اجراي اين خط مشي به ايفاي نقش ژاندار ميپرداخت و ضامن اصلي ثبات در منطقه گرديد.
نيروهاي ايران در اين جهت شورشيان ظفار را قلع و قمع كردند و اين كشور با حمايت آمريكا و رضايت تلويحي شيخ نشينهاي خليج فارس امكان يافت تا از منافع كشورهاي منطقه در مقابل تهديد عراق حمايت كند. در چنين اوضاعي قرارداد 1975 بين دو كشور ايران و عراق منعقد گرديد و خطوط مرزي كه همواره مورد اختلاف دو كشور ايران و عراق منعقد گرديد و خطوط مرزي كه همواره مورد اختلاف دو كشور بود، معين شد. براساس اين قراردادف مرز مشترك آبي در رودخانه اروند طبق قوانين بين المللي خط تالوگ شناخته شد و ادعاي عراق مبني بر حاكميت مطلق بر اروند مردود اعلام گرديد. ايران با انعقاد اين قرارداد به موضع برتري دست يافت و رژيم عراق نه شدت تحقير شد. پس از اين واقعه رهبران عراق به تجديد نظر در سياست خارجي خود پرداخته، سياست نزديكي به كشورهاي غربي بويژه كشورهاي اروپايي را مورد توجه قرار دادند. رهبران عراق با حفظ رابطه استرتژيك خود با شوروي اقدام به ارتباط با كشورهاي غربي نمودند و با بستن قراردادهاي نظامي با اين كشورها موقعيت سياسي و نظامي خود را تقويت كردند. فرانسه در اين دوران پس از شوروي، اصليترين تامين كننده سلاحهاي عراق بود. از اين رو در اواخر دهه 1970 ارتش عراق به يكي از مجهزترين و قويترين ارتشهاي منطقه مبدل شد. با اين همه، حمايتهاي همه جانبه آمريكا از ايران، رژيم شاه را به عنوان قدرت مسلط بر منطقه مطرح ميساخت.
تاثير پيروزي انقلاب اسلامي بر ساختار امنيتي منطقه
در واقع، سياستهاي غرب با توجه به از دست دادن ايران و فعال شدن عراق دچار بحران ميشد. آمريكا به عنوان حافظ منافع غرب ميبايست از ميان دو تهديد موجود (ايران و عراق) يكي را انتخاب كند و با فراموشي موقت يكي، راهحلهاي اساي را در مورد ديگري بكار بندد. در اين ميان انقلاب اسلامي با توجه به ويژگيهاي آن، تهديد اصلي براي غرب محسوب ميشد. اين مساله با توجه به تمايل رهبران عراق به عادي سازي روابط خود با غرب براي آمريكا حائز اهميت بود. از سوي ديگر پيروزي انقلاب اسلامي ايران در سطح منطق، موازنه قوا را به ضرر غرب تغيير داد و راه را براي گسترش نفوذ شوروي باز كرد. با سقوط ساختار امنيتي گذشته رقابت بر سر كب مقام ژاندارمي و جانشيني شاه در بين كشورهاي منطقه شدت يافت. روسها با استفاده از اين فرصت در 24 دسامبر 1979 افغانستان را به اشغال در آوردند و دومين ضربه را به سياستهاي منطقهاي آمريكا وارد كردند. عراق در اين ميان فرصت به دست آمده را مغتنم شمرد و با اتخاذ مواضع همسو و هم جهت با غرب، به تقويت سياستهاي خود پرداخت. موضع خسمانه مسئولان عراق در برابر انقلاب اسلامي با حربه حمايت از جامعه عرب و تهديد انقلاب اسلامي، رفته رفته عراق را به قدرت برتر منطقه تبديل ساخت. رهبران عراق در اين وضعيت در تلاش بودند تا از خلاء امنيتي منطقه سود ببرند و كشور خود را به عنوان بازيگر اصلي در ميان كشورهاي منطقه مطرح سازند. در اين ميان سياستهاي آمريكا در نظر كشورهاي منطقه در هالهاي از ابهام قرار داشت. ناتواني واشنگتن در جلوگيري از انقلاب اسلامي و اشغال افغانستان، آمريكا را به كشوري متزلزل و نامطمئن در اعمال سياستهاي خود مبدل ساخته بود. تنها يك ضربه ديگر ميتوانست اعتبار سياسي و نظامي اين كشور را بطور كلي خدشه دار نمايد. با اشغال لانه جاسوسي توسط دانشجويان پيرو خط امام، ضربه آخر بر سياستهاي آمريكا وارد آمد و اعتبار ابرقدرتي آمريكا به شدت زير سوال رفت. در چنين اوضاعي هيچگونه نظم و ترتيب امنيتي در منطقه حاكم نبود و ساختار امنيتي گذشته نيز كاملا از بين رفته بود.
زمينهها و اوضاع داخلي ايران
روند اين تحولات در زمان آغاز جنگ برخلاف ميل غربيها به گونهاي بود كه حاكميت نيروهاي انقلابي بر كشور، وسعت و تحكيم بيشتري يافته، تصميمات اتخاذ شده از سوي مسئولان در تضاد بيشتري با منافع غرب قرار داشت. مروري اجمالي بر اين تحولات در ابعاد گوناگون بيانگر تاثير شرايط داخلي در اغاز جنگ تحميلي است.
سياست داخلي
در واقع، حاكميت نسبي عناصر ليبرال بر اركان اجرايي كشور كه با سياستهاي غرب همسو عمل ميكردند، موجب تعديل برخوردهاي غرب بويژه آمريكا با انقلاب شده بود. طراحان سياستهاي آمريكا با مشاهده اوضاع داخلي، بويژه سياست حفظ ارتش توسط دولت موقت در تلاش بودند تا حتيالامكان وضع موجود را حفظ كنند تا موقعيت دلخواه براي اجراي سياستهاي گسترده تر فراهم آيد. از سوي ديگر، جنگ قدرت از سوي گروهها براي به دست آوردن بخشي از حاكميت به منظور اعمال سياستهاي خود آغاز شده بود. گروههاي وابسته به قدرتهاي خارجي در سطوح مختلف كشور پراكنده شده، با اخلال در روند جاري انقلاب در پي به دست آوردن امتياز بيشتر بودند. اخلال گروهها حتي به برخوردهاي مسلحانه نيز كشيده شده و درگيريهاي گستردهاي در مناطق حساس كشور از جمله كردستان، گنبد، خوزستان و ... آغاز شده بود. در مركز حكومت، گروهها با اشغال بخشي از مراكز دانشگاهي، سازمانها و نهادهاي اجرايي عملا باعث توقف امور اداري و فرهنگي انقلاب شده بودند.
اين گروهها با انجام يك اقدام از سوي تصميمگيرندگان و مسئولان كه با سياستهاي آنها در تضاد و تناقض بود، اعتصاب و تظاهرات به راه انداخته، باعث توقف امور مي شدند. اين برخوردها با توجه به سياستهاي ليبرالي دولت موقت در بيشتر مواقع منجر به نتيجه ميشد و گروهها به تدريج موضع خود را تقويت ميكردند. در اين حال نيروهاي انقلابي با الهام از رهنمودهاي امام در تلاش بودند تا از خروج انقلاب اسلامي از خط اصلي آن جلوگيري كنند. با گذشت زمان و آشكار شدن بيشتر ماهيت دولت موقت، مخالفت نيروهاي انقلابي با سياست نزديكي دولت موقت با آمريكا جديتر شد. دانشجويان خط امام در يك اقدام انقلابي سفارت آمريكا را به اشغال خود در آوردند و پرده از سياستهاي توسعه طلبانه آمريكا در برخورد با انقلاب اسلامي برداشتند. با افشاي اسناد جاسوسي آمريكا در ايران و ارتباط بعضي از سران دولت موقت با آمريكا، مهندس بازرگان رئيس دولت موقت مجبور به استعفا شد و شوراي انقلاب عملا اداره امور كشور را به دست گرفت.
در اين بين با تصويب قانون اساسي، گام مهمي در جهت تثبيت مواضع انقلاب برداشته شد. اين مساله باعث شد پس از استعفاي دولت موقت، انتخابات رياست جمهوري برگزار شود و بنيصدر به دليل ارتباط نزديكي كه با نيروهاي انقلابي برقرار كرده بود به عنوان رئيس جمهور انتخاب شود. با انتخاب بنيصدر درگيري داخلي بين نيروهاي انقلابي با جناح بنيصدر به دليل اتخاذ سياست حذف نيروهاي انقلابي از تمام صحنهها و نيز ادامه سياستهاي ليبرالي دولت موقت، همچنان ادامه يافت و در نهايت بدنبال اقدام مسلحانه منافقين در خرداد سال 60 بنيصدر به همراه رجوي سركده منافقين به فرانسه فرار كرد.
نيروهاي خط امام در اين موقعيت با راهاندازي انقلاب فرهنگي و حذف عناصر وابست به غرب و شرق از دانشگاه تا حدودي بر اوضاع جاري انقلاب مسلط شده بودند. انتخاب شهيد رجايي به عنوان رئيس جمهور و شهيد باهنر به عنوان نخست وزير اوج حاكميت خط امام بر نظام نوپاي اسلامي بود. در اين فاصله انقلاب اسلامي چند تهديد جدي همچون توسعه طلبي گروهكها، نفوذ و تسلط جريانات وابسته، حاكميت ليبرالها، كودتاهاي برنامهريزي شده و .... را كه از سوي غرب به سركردگي آمريكا تدارك ديده شده بود، پشت سر گذاشت و موفق شد حاكميت خود را محقق نمايد. شكست توطئههاي سياسي غرب در كنار موفقيت سپاه و نيروهاي مردمي در سركوب حركت تجزيه طلبنه كردستان موجب شد تا نيروهاي خط امام بر اوضاع جاري مسلط شوند و موجبات پيشبرد هدفهاي انقلاب اسلامي را در داخل فراهم آورند. غرب در چنين اوضاعي با نااميدي از جريانات داخلي در صدد برآمد با استفاده از فشارهاي خارجي گام ديگري در جهت شكست انقلاب اسلامي بردارد. در سناريوي جديد آمريكا، عراق بازيگر اصلي بود.
وضعيت اقتصادي
وضعيت نظامي ايران
از اين رو ژنرال هايزر ماموريت يافت تا به حضور در تهران، ضمن تاكيد بر حفظ انسجام ارتش، آنرا از مداحله در امور سياسي پرهيز دهد. در حالي كه قبل از اين، از جمله ماموريتهاي ارتش حفظ نظام شاهنشاهي در مقابل حركتهاي داخلي تعيين شده بود. اين سياست با روي كارآمدن دولت موقت همچنان دنبال ميشد. اما حركتهاي انقلابي بويژه در زمينه برخورد با سران وابسته به نظام شاهنشاهي موجب شد تا تعدادي از فرماندهان ارتش كه در خونريزيهاي دوران انقلاب، نقش اساسي به عهده داشتند از ايران فرار كنند. سياست پاكسازي ارتش از عناصر وابسته و اميران، بلافاصله پس از پيروزي انقلاب آغاز شد و تعداد زيادي از افسران ارشد و اميران از ارتش اخراج شدند. انسجام داخلي ارتش در اين اوضاع با توجه به سياستهاي امام همچنان مورد تاكيد قرار ميگرفت اما برخي تصميمات مشكوك همچون انتقال پرسنل كادر به منطقه دلخواه خود و يكسال شدن دوران خدمت سربازي و ... باعث ايجاد نابساماني در ارتش گرديد.
در كنار ارتش، سپاه تنها نيروي محدود اما منسجمي بود كه تا حدودي موفق به پر كردن خلاء ارتش در درگيريهاي داخلي و مرزي شده بود. در استانهاي مرزي نيروهاي گريز از مركز حاكميت انقلاب را شديدا تضعيف كرده بودند. حركتهاي جدايي طلبانه در كردستان، خوزستان، سيستان و بلوچستان، به همراه شورشهاي آذربايجان و تركمن صحرا موجب شده بود تا توان اصلي سپاه در اين مناطق صرف شود. سپاه به شدت در بحرانهاي داخلي كشور درگير بود و برنامه مشخصي براي گسترش سازمان نظامي آن وجود نداشت. در اين شرايط طبيعي به نظر ميرسيد كه توان موجود دفاعي در كشور (ارتش و سپاه) ميبايست به حل اين مشكلات بپردازند. در اين فاصله كشف كودتاي نوژه، كه به وسيله عناصري از ارتش سازمان يافته بود بر اعتبار و پرستيژ آن لطمه وارد ساخت و فرار تعدادي از عناصر ارتشي كودتا در تيرماه 1359 به خارج از كشور، بويژه به عراق اطلاعات ذيقيمتي از سازمان و توان دفاعي ايران را در اختيار دشمنان كشور و مسئولان عراق قرار داد. پس از خنثي سازي كودتا، تبليغات گستردهاي براي انحلال ارتش از سوي گروهها صورت گرفت. اما امام با توجه به فداكاري پرسنل وفادار ارتش در سطوح پائينتر باز هم بر انسجام داخلي ارتش تاكيد داشتند.
در چنين موقعيتي، محافل بينالمللي و منطقهاي از توان نظامي و دفاعي ايران چهره نامناسب و ضعيفي ترسيم نمودند. تصميمگيرندگان عراقي در تجزيه و تحليل خود از اوضاع ايران ناتواني نظامي اين كشور را مورد توجه قرار داده، آن به صراحت ابراز ميكردند. طارق عزيز وزير خارجه عراق در تابستان 1980 طي تحليلي از اوضاع ايران مينويسد: "امروز ارتش ايران از هم پاشيده است. " صدام حسين رئيس جمهور عراق نيز با اشاره به قرارداد 1975 الجزاير ميگويد: "اكنون ما براي باز پس گرفتن حقوق خود از ايران نيروي كافي در اختيار داريم. "
عراق به منظور عملي ساختن نيات خود در ايجاد آشوبهاي داخلي ايران و تحريك ضدانقلاب در كردستان و خوزستان به صورت گسترده فعاليت ميكرد. فرستادن سلاح و مهمات براي گروهها، آموزش و تدارك و تحويل پول، بعلاوه تبليغات گسترده در اين مناطق، از جمله اقدامات عراق بود كه به صورت آشكار و علني انجام ميگرفت. در تيرماه 1358 عراق بطور فعال در درگيريهاي خرمشهر دخالت داشت و گروههاي ضد انقلاب را تجهيز ميكرد. عراق با حمايت گروهك خلق عرب در خوزستان عملا به دنبال زمينهسازي فعاليتهاي بعدي خود بود.
ادامه دارد ........
/خ