دوست داشتم شاگرد اول باشم یا شاید هم آن شاگرد موفق که در هر مسابقهای شرکت میکند یک لوح تقدیری، مدالی، تندیسی چیزی میگیرد. دوست داشتم مامان به دوستهایش مرا با دست نشان دهد و از افتخارهایم حرف بزند. دوست داشتم بابا با «آفرین» گفتنی به شانهام بزند و حس افتخار مثل پرندهای از دلم پر بکشد. خیلی چیزها دوست داشتم؛ ولی چیزی نداشتم. نه شاگرد اول بودم، نه مدالآور، نه قهرمان خانه. فقط یک طومار از آرزوها بود که میگفتند بر جوانان عیب نیست با یک حواس پرت که همه میخواستند جمعش کنند. تا این که معلممان دربارهی تواناییهای مغز و کنترل ذهن و موفقیت حرف زد. راستش را بخواهید وقتی هم که شروع به صحبت دربارهی این موضوع کرد، اصلاً حواسم نبود. بین حرفها کلمه ی «موفقیت» را که شنیدم، مثل یک ستاره توی آسمان تاریک حرفها شروع به درخشیدن کرد. ذهن؟ کنترل؟ من؟
پس چقدر جالب
1. در هر دقیقه دویست و پنجاه هزار سلول عصبی در طول دورهی اولیهی جنینی رشد میکنند. پس چقدر هر دقیقهی یک جنین، سرنوشتساز است.2. یک نوزاد تازه به دنیاآمده سه برابر کودک یک ساله سریع تر رشد میکند.
3. نخستین حسی که در انسان ایجاد میشود حس لامسه است. از هفتهی هشتم لبها و گونهها و تا هفتهی دوازدهم همهی بدن حس لامسه را درک میکنند.
پس چقدر نوازش و بوسیدن کودکان میتواند برای شان پر از حس باشد.
4. بچههایی که تا پیش از پنج سالگی دو زبان میآموزند، در ساختار مغزیشان تغییر ایجاد میشود. این بچهها در بزرگسالی ماده ی خاکستری بیش تری در مغزشان دارند. پس چقدر خوش به حال بچههای دوزبانه است.
5. مغز 20 درصد از کل اکسیژن بدن را مصرف میکند. پس چقدر هوای خوب، حال مغز را خوب میکند!
6. وقتی ما بیداریم، مغزمان میتواند بین 10 تا 23 وات انرژی الکتریکی تولید کند. این برق برای روشن کردن یک لامپ حبابی معمولی کافی است! پس چقدر مغز ما براق است!
7. شما نمیتوانید خودتان را قلقلک دهید؛ چون مغز تفاوت بین تماس ناخواسته و ناگهانی از بیرون و تماسهای خود شخص را درک میکند. پس چقدر سخت است وقتی خندهی مان نمیگیرد، خودمان را بخندانیم!
8. خاطرههایی که با عطر و بوی خاصی همراه میشوند، دارای حس بیش تری بوده و طولانیتر از دیگر خاطرات در ذهن باقی خواهند ماند. پس چقدر بوی جانماز مادربزرگ و عطر پیراهن بابا و نان قندی مامان خاطرهانگیز است!
9. کم یا بیخوابی هم به مغز آسیب میزند و هم خاطرهها دیرتر در ذهن نقش میبندند. پس چقدر بیخوابها خاطره از دست میدهند!
10. آدمی به طور متوسط بیش از هفتاد هزار بار در روز فکر میکند! پس چقدر ما کار داریم، هر چقدر هم بیکار باشیم!
روشهای تمرکز فکری
1. قدیمها میگفتند با یک دست چند هندوانه را برنداری که یا دستت میشکند یا هندوانه! اما پیش خودمان بماند، گاه چندکاره بودن حس ابرقهرمانی دارد. من نمیگویم این کار بدی است؛ ولی به شدت تمرکز و حواستان را کم میکند. پیشنهاد کم کردن مشغله برای افزایش تمرکز فکر است.2. دیگر همهی ما میدانیم ورزش دوست سلامتی بدن و مغز است. انرژیای که شما صرف ورزش میکنید در کم شدن حواس پرتی خیلی تأثیر دارد.
3. همیشه یک دفترچه یا حتی یک کاغذ تمیز برای فهرست کردن کارهای ناتمام و باید انجام شودها داشته باشید. با رنگ، شکل یا شماره اولویت بندیشان کنید. این طوری خیال تان از بابت کارهای روز راحت است.
4. طبق برنامه، زمان کار و درستان که تمام شد، همه چیز را ببوسید و بگذارید کنار. موقع مهمانی یا تلویزیون دیدن یا وقتی همهی خانواده دور هم جمع هستند فقط از همان برنامه لذت ببرید. این کار موجب افزایش تمرکز حواس میشود و به مغز استراحت میدهد.
5. بعضی بازیها یا تمرینهای ذهنی به افزایش تمرکز کمک میکند. جدول حل کنید. بازیهای فکری را در برنامهی تان بگذارید. در اینترنت یا کتابها تمرینهای ذهنی را جست وجو نمایید و آنها را اجرایی کنید.
6. هرچه بیش تر در معرض صداهای محیطی باشیم، بدن ما حساستر خواهد بود. برای تمرکز بیش تر، محیطهای آرام و خلوت را انتخاب کنید. زمانی در روز را هم دور از شلوغی بگذرانید.
7. بعضی تمرینها عجیب است و آسان؛ مثلاً در روز دقایقی را به دور دست نگاه کنید. اگر شب است، ستارهای را انتخاب کنید و دقیقههایی را به آن خیره شوید.
8. اینترنت قطع شود خیلی از حواس پرتیها هم کم میشود. قطعش کنید!
9. هر روز 7 تا 8 ساعت خواب شبانهی خوب داشته باشید تا تمرکزتان هم افزایش پیدا کند. بیخوابی، بیتمرکزی میآورد.
10. یک زمان و مکان مشخص برای کارهای تان داشته باشید. هر روز دنبال زمان و جای تازه گشتن حواس تان را خط خطی میکند. از ما گفتن بود، از شما شنیدن!
منبع: مجله باران