توضیحی مختصر در مورد تئوری خود شکوفایی

تئوری خود شکوفایی می‌گوید که نیازهای اساسی خاصی وجود دارد که فرد باید برای رسیدن به بالاترین پتانسیل خود، یعنی خود شکوفایی، تکمیل کند. در این مقاله، ما به اصول این نظریه نگاهی خواهیم انداخت و آنچه در مورد...
دوشنبه، 16 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توضیحی مختصر در مورد تئوری خود شکوفایی
آیا می‌دانید که در سال 1954، "مزلو" "سلسله مراتب نیازهای انسانی" را برای توضیح تئوری خود شکوفایی در کتاب "انگیزه و شخصیت" ترسیم نمود.
 
اصطلاح خود شکوفایی برای اولین بار توسط روانپزشک آلمانی و متخصص مغز و اعصاب، کورت گلدستین، مورد استفاده قرار گرفت تا انگیزه‌ای که فرد برای رسیدن به بروز و شکوفایی تمام توان خود نیاز دارد را توضیح دهد. خود شکوفایی شامل مفاهیمی مانند تلاش برای روشن بینی معنوی، پیگیری دانش و زندگی در جامعه، در میان دیگران است. نظریه‌های متعددی پس از آن برای معرفی این اصطلاحات به وجود آمد، با این حال، کامل‌ترین آنها، نظریه مزلو درباره خود شکوفایی بود، که در آن، سلسله مراتب نیازها، برجسته شد و این نظریه را به یکی از مهم‌ترین نظریه‌های روان شناسی، مورد استفاده برای توضیح طبیعت انسان، تبدیل کرد.
 
در این مقاله، به شما طریق تئوری خود شکوفایی مزلو را توضیح داده و در درک تفاوت‌های ظریف آن‌ها به شما کمک می‌کنیم.
 

سلسله مراتب نیازهای مزلو

ابراهیم مزلو روانشناسی بود که عمدتاً خواص مثبت انسانی و زندگی افراد نمونه را بررسی کرد. بر اساس این مطالعات و یافته‌ها بود که او تئوری سلسله مراتب نیازها را با خود شکوفایی به عنوان بالاترین سطح بالقوه‌ای که فرد می‌تواند به آن دست یابد، پیشنهاد کرد. اجازه دهید ما این نظریه را بیشتر درک کنیم.
 

هرم خود شکوفایی

نظریه مزلو  ناشی از نیاز او به درک آنچه که انگیزه و مردم را به انجام کارها وا می‌دارد، است. مزلو معتقد است که مردم نیاز به انگیزه برای رسیدن به چیزهای خاصی در زندگی دارند، و هنگامی که این نیاز فردی برآورده شود، فرد به نیاز بعدی می‌رود و تلاش می‌کند که آن را تحقق بخشد، و غیره. برای توضیح این ایده با جزئیات بیشتر، مزلو تشکیل آن چه که او هرم سلسله مراتب نامید، را انجام داد.
 
همان طور که در تصویر نشان داده شده است، هرم به 5 سطح تقسیم شده است- با نیازهای فیزیولوژیکی شروع شده و با صعودی به سطح نهایی خود شکوفایی می‌رسد.
 

سطوح مختلف نیازها

نیازهای فیزیولوژیکی
سطح پایه هرم شامل نیازهای فیزیولوژیکی مانند هوا، غذا و آب، خواب، نیاز جنسی و پناهگاه است.
 
نیازهای ایمنی
سطح دوم شامل نیازهایی است که در رابطه با امنیت از نظر منابع، اشتغال، خانواده، سلامتی، رفاه و آزادی و عدم وجود ترس است.
 
نیاز به عشق و وابستگی
سطح سوم شامل نیازهایی است که با دوستی، صمیمیت، عشق، و مهربانی از خانواده، دوستان، شرکای عشقی و گروه کاری مرتبط است.
 
نیاز به احترام
سطح چهارم هرم مزلو، نیازهایی با کیفیت ارادت، استقلال، کسب احترام از دیگران، احترام به خود، اعتماد به نفس، دستاورد و احترام به دیگران است.
 
خودشکوفایی
آخرین سطح این سلسله مراتب شامل مرحله‌ای است که نظر فرد را به خودش جلب می‌کند. در آن سطح، او به کیفیت خلاقیت، پذیرش حقایق، عدم تعصب، اخلاق، حل مسئله و غیره دست می‌یابد.
 

اینها چه معنایی دارد؟

مزلو گفت که یک فرد برای رسیدن به سطح خود شکوفایی (بالاترین سطح بالقوه خود)، ابتدا باید تمام نیازهای موجود در سطوح قبلی را برآورده کند، از سطح فیزیولوژیکی شروع کند و راه خود را تا سطح بعدی بالا ببرد. مزلو متوجه شد که زمانی که نیازهای فیزیولوژیکی مردم برطرف شود، نیازهای دیگر و نیازهای بالاتری ظاهر می‌شوند و هنگامی که این نیازهای آنها ارضا می‌شوند، سپس نیازهای بالاتری ظاهر می‌شوند و صعود ادامه می‌یابد. بنابراین تنها زمانی که یک فرد نیازهای اساسی (فیزیولوژیکی، ایمنی، عشق و احترام) را برآورده کند، قادر به رسیدن به سطح بعدی خواهد بود و تنها پس از آن می‌تواند خود را به عنوان خود شکوفایی نزدیک کند.
 
اگرچه به نظر می‌رسد این تئوری به اندازه کافی ساده است، اما در عمل، رسیدن به آن کمی پیچیده است. صعود در هرم همیشه سطحی صاف و هموار نیست و با خواست انجام نیازهای سطوح پایه‌ای دوباره و دوباره متوقف می‌شود. علاوه بر این، روند زندگی یک فرد و تجربیات دیگر (از دست دادن شغل، طلاق) منجر به ایجاد تغییر در بین سطوح مختلف سلسله مراتب می‌شود. مزلو همچنین اشاره کرد که همه مردم پیروی از الگوی ثابتی برای دستیابی به خودشکوفایی ندارند. برای برخی افراد نیاز به عزت نفس ممکن است بیشتر از نیاز آنها به امنیت و عشق باشد. بنابراین، همانطور که ملاول اشاره کرد، فقط یک نفر در صد نفر قادر به نیل به خود شکوفایی کامل می‌شود، زیرا مردم در پیچیدگی این نیازهای اساسی گیر می‌کنند و به علاوه، جامعه تنها انگیزه‌های لازم را برای نیازهای اجتماعی، عشق، و عزت نفس تامین می‌کند.
 

تغییرات در هرم

هرم سلسله مراتبی مزلو شامل این 5 سطح بود، اما با گذشت زمان، سطوح بیشتری از نیازها به این هرم اضافه شد، و آن را به هفت سطح هرم با افزودن نیاز شناختی و نیازهای زیبایی، افزایش داد. بعدا به یک هرم 8 طبقه تبدیل شد و نیازهای متعالی به آن افزوده شد. هر سه نیاز در دهه‌های 1960 و 70 اضافه شد. نیازهای شناختی و زیبایی شناختی به ترتیب در سطوح 5 و 6 به ترتیب پس از احتیاج به احترام و نیازهای متعالی در سطح 8 پس از سطح نیازهای خودشکوفایی افزوده شد. نیازهای شناختی شامل خواستن دانش، معنا و اطلاعات بود، در حالی که نیازهای زیبایی شناختی شامل نیاز به قدردانی و به دنبال زیبایی، تعادل و شکل یافتن بود. بالاترین سطح در هرم توسط نیازهای متعالی که شامل نیاز به کمک به دیگران برای به دست آوردن خودشکوفایی بود، مورد توجه قرار گرفت.
 
ویژگی‌های خود شکوفایی به طور خلاصه بیان داشتند که درصد افرادی که برای رسیدن به خودشکوفایی تلاش می‌کنند، بسیار محدود است. با این حال، بر اساس تحقیقات گسترده‌ای از افرادی که او در نظر گرفته است که به بالاترین سطح رسیده‌اند، او توانست لیستی از ویژگی‌های آنها را بسازد. که آنها به شرح زیر هستند:
 
*  این افراد ادراک واقع گرایانه از خودشان، دیگران و همچنین جهان اطراف‌شان دارند.
* علاوه بر این، آنها قادرند مردم و همچنین خودشان را همراه با نقایص خود بپذیرند. کمبودها و عوامل ناسازگار دیگر با تحمل و طنز پذیرفته می‌شوند.
* آنها مهارت‌های حل مسائل بزرگ را دارند که به این معنی است که آنها نه تنها قادر به حل مشکلات خود هستند، بلکه می‌توانند به دیگران کمک کنند (و می‌خواهند) جهان خارجی را بهتر کنند.
* آنها بر قضاوت و هوش خودشان تکیه می‌کنند تا نظرات و عقاید مردم و چیزها را شکل دهند. آنها تحت تأثیر محیط خارجی و یا مردم آن نیستند.
* آنها در رفتار خود به شدت خودپنداره هستند و هرگز به فشارهایی از جانب دیگران که می‌خواهند آن گونه رفتار کنند، تسلیم نمی‌شوند. با این حال، آنها همچنین شناخته شده به پیروی از قانون هستند.
* در حالی که آنها می‌توانند به خوبی در گروه کار انجام دهند، در صورت نیاز می‌توانند در توسعه پتانسیل فردی خود کار کنند.
* این افراد نگاه بی‌گناه نسبت به زندگی دارند، جایی که آنها قادر به درک هر چیزی با همان شدت در هر بار که آنها به آن نگاه می‌کنند، هستند.
* نه تنها آنها قادر به پیدا کردن و قدردانی از طنز در جهان و در دیگر افراد، هستند، بلکه آنها همچنین قادر به خنداندن خود نیز می‌باشند.
* خود آگاهی‌دهنده‌ها روابط عمیق و معنادار بین فردی را در زندگی شکل می‌دهند.
* آنها به این صفت شناخته شده هستند که تجارب بالایی دارند و افرادی هستند که با احساس هماهنگی و معنای عمیق مشخص می‌شوند. این تجربیات، آنها را با احساسی جهان، آرامش، پر از مثبت اندیشی، عشق و هدفمندی، و فارغ از احساسات دیگر، مثبت می‌سازد.
 

توسعه خودشکوفایی بر اساس این ویژگی‌ها

مزلو همچنین راه‌های خاصی را برای پاسخگویی به خودشکوفایی دارد. این عوامل شامل موارد زیر می‌شوند:

* اطمینان از قضاوت‌های خودتان و نه بر اساس نظر دیگران.
* نگاهی به زندگی مشابه چشم کودکی پر از بی‌گناهی، تمرکز و جذب.
* تلاش برای انجام دادن کارهای جدید در زندگی به جای تداوم تلاش یک مسیر آزمایش شده.
* سخت کار کنید و مسئولیت اقدامات را بر عهده بگیرید.
* شناسایی و رها کردن گارد دفاعی خود اگر باعث محدودیت رشد شما می‌شود.
* با خود و دیگران صادق باشید.
 

انتقاد از این نظریه

نظریه خود شکوفایی بر روی اساس روش شناسی آزمایشی مزلو است. در تدوین نظریه و ویژگی‌های خودشکوفایی، مزلو از یک روش به نام تجزیه و تحلیل بیوگرافی استفاده کرد، که در آن او شرح حال و نوشته‌های 18 نفر (که اکثر آنها مردمان سفید پوست بودند) را مورد مطالعه قرار داد. بنابراین، لیست ویژگی‌هایی که او توسعه داد، به نظر می‌رسید بیشتر درگیر این 18 باشد تا عموم مردم. بنابراین، یک رویکرد عینی است، زیرا دیدگاه‌های ذهنی امتحان از اولویت برخوردار نبودند. به این ترتیب، می‌توان اظهار داشت که آنچه که مزلو به عنوان "خودشکوفایی" در نظر گرفته است، لزوما نباید یک مفهوم جهانی باشد. مردم نیاز به انگیزه برای رسیدن به چیزهای خاصی در زندگی دارند، و هنگامی که این نیاز فردی برآورده شود، فرد به نیاز بعدی می‌رود و تلاش می‌کند که آن را تحقق بخشد. ثانیاً، طبق نظر مزلو، یک فرد باید نیازهای اساسی را برآورده کند تا به نیازهای بالاتر از خودشکوفایی برسد و بدون اینکه این نیازهای اساسی برآورده شود، امکان دستیابی به این امر وجود نداشت، زیرا هریک به دیگری وابسته بود. با این حال، این دیدگاه نادرست بود. مطالعه شده است که حتی اگر فردی نیازمندی‌های اولیه خود را رفع نکرده باشد (مانند گرسنگی)، هنوز قادر به دستیابی به مراتب بالاتر از نیازهای مانند عشق و محبت است. به همین ترتیب، فردی که ایده‌آل برای "خودشکوفایی" بود، مانند یک هنرمند، می‌توانست یک فرد معمولی باشد (نیازهای اساسی دیگر را نداشته باشد). بنابراین، نظریه مزلو در بسیاری از موارد مورد نقد قرار گرفت. در حالی که در نظریه خودمختاری مزلو، این واقعیت ممکن است به عنوان یک معیار برای سنجش میزان خودشکوفایی فرد مورد استفاده قرار نگیرد، اما هنوز هم یکی از نظریه‌هایی است که به طور گسترده‌ای مورد مطالعه و تدریس است. روی هم رفته، یک رویکردی را ارائه داد که جهان را به یک دیدگاه کاملاً جدید در زمینه طبیعت بشری سوق داد، و برای آن، مزلو همیشه مورد تحسین قرار خواهد گرفت.
 
منبع: Rujuta Borkar سایکو ژنی


مقالات مرتبط
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط