عینی گرایی زیبایی

به عقیده ما، خوب و بد نیز، مانند باید و نباید، نه صرفأ نشانه عواطف و احساسات گوینده (رد نظریه ذهنی گرایی) هستند و نه قرارداد و اعتبار محض‌اند
يکشنبه، 29 دی 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عینی گرایی زیبایی
بر اساس نظریه عینی گرایی زیبایی ، زیبایی حقیقتی است برون ذاتی، برون سو و فرااحساسی. هرچه در خارج هست مانند اندام متناسب، منظره دل گشا و باصفا، سبزهها، بوستان‌ها، کوههای صحراها، زیبایند و زیبایی آنها از ظاهر و برونشان تراوش می کند. فطرت الهی انسان در درک و دریافت ذات پدیده‌های زیبا نقشی ندارد، بلکه آیینه ای است شفاف که کارش تصویربرداری یا بازتاب دادن نمودهای زیباست. در این صورت، زیبایی، واقعیتی عینی است که ذهن در ایجاد آن نقشی ندارد. عقل مابا استمداد از ابزار بینایی، می فهمد که افزون بر رنگ و شکل، یک صفت خارجی عینی دیگر به نام زیبایی در گل وجود دارد؛ درست به همان صورت که همه فیلسوفان درباره وجود جوهر معتقدند و می گویند هرچند ما حس مستقل جوهریاب نداریم، عقل به کمک حواس دیگر می فهمد که در خارج چیزی وجود دارد که مقدم بر امور عرضی و تکیه گاه آن است. بنابراین هرچند ما نتوانیم مستقیم زیبایی را حس کنیم، به هرحال مابازایی عینی و خارجی دارد که بدون نیاز به تأمل عقلانی می توانیم آن را از خارج بگیریم.
 
ویکتور روماننکو در مقاله «زیبایی طبیعت» می نویسد: زیبایی یک گل سرخ مشاهده شده، تا آنجا که به شعور انسانی مربوط می شود، زیبایی واقعی است نه خیالی، و در عصر فضا هم می تواند احساس و شگفتی ما را برانگیزد؛ همچنان که به ظاهر در دو یا سه هزار سال پیش، چنین می کرد. .. اخیرة رزهای آبی و سیاه رنگ برای اولین بار در باغ های گیاه شناسی ورشو شکوفه کرده است؛ اما در این مورد هم، ما چیزی را از نو خلق نمی کنیم، بلکه صرفا در نقاط طبیعی رشد طبیعت به آن یاری می رسانیم. البته زیبایی کانیها، گلها، بوته های گل، درختها و جنگل ها و تمام منظره ها به طور عینی، مقدم بر انسان و مستقل از او وجود دارد.
 
ملاصدرا نیز عین گراست. برخی محققان، نظریۀ وی را در باب زیبایی، نظریه ای عینی گرایانه دانسته، مینویسند: او نه تنها زیبایی را وصفی واقعی تلقی می کند، بلکه آن را عین واقع و عین وجود می داند. بر این اساس، از دیدگاه وی، زیبا دانستن امور زیبا، به لذت بردن یا دوست داشتن آنها ارتباطی ندارد و امور زیبا، چه عامل شناسایی داشته باشند و چه نداشته باشند، همواره زیبا هستند.
 
به نظر می رسد مصباح یزدی نیز پیرو همین نظریه باشد. وی در کتاب دروس فلسفه اخلاق، مباحث گوناگونی را در حوزه افعال خوب و بد اخلاقی و بایدها و نبایدها مطرح می سازد و حتی با قرین سازی بحث - به زیبایی و زشتی نیز می پردازد؛ ولی به صراحت درباره عینی یا ذهنی بودن زیبایی اظهار نظر نمی کند. البته از مجموعه مباحث ایشان در آن اثر و اذعان شفاهی یکی از محققان - که فلسفه اخلاق معظم له را نگارش و تدوین دوباره کرده است. استفاده میشود که وی به نظریه عینی بودن زیبایی معتقد است:
 
به عقیده ما، خوب و بد نیز، مانند باید و نباید، نه صرفأ نشانه عواطف و احساسات گوینده (رد نظریه ذهنی گرایی) هستند و نه قرارداد و اعتبار محض اند؛ اعم از آنکه اعتبار کننده آنها را عقل فردی یا جمعی افراد بدانیم یا امر و نهی الهی؛ بلکه مفاهیمی حقیقی و خارجی اند؛ البته نه به صورت مفاهیم ماهوی که دارای مابازای عینی و مستقل باشند، بلکه از قبیل مفاهیم فلسفی اند که منشأ انتزاع خارجی دارند و به اصطلاح، عروض آنها ذهنی و اتصافشان خارجی است. درست مانند دیدگاه دوم (عینی گرایی) درباره زیبایی حسی که حقیقت زیبایی را همان تناسب میان اشیای خارجی می دانست.
 
فیاضی نیز زیبایی را امری عینی می داند. وی در گفت وگو با نگارنده، در تبیین نظریه عینی گرایی بر این باور است که امور عینی دو قسم است: یک قسم از امور عینی، خودشان مابازای مستقل دارند و قسم دیگر اوصافشان عینی اند. به عبارت دیگر، امور عینی به ذوات و صفات تقسیم میشوند. ذوات (یا اعیان) آنهایی هستند که موجودیتشان قائم به دیگری نیست. صفات نیز به دو قسم تقسیم می شود: صفات خارج محمول (محمول من صمیمه) یا صفات محمول بالضمیمه.
 
خارج محمول: محمول، واقعیتی جدا از واقعیت موضوع ندارد؛ یعنی در خارج هیچ نوع دوگانگی و کثرتی میان موضوع و محمول نیست، و ذهن است که با قدرت تجزیه و تحلیلی که دارد، از یک واقعیت، مفاهیم گوناگونی را انتزاع، و بر آن حمل می کند؛ مانند قضیة «انسان ممکن است»، «انسان معلول است» و یا انسان واحد است». امکان، معلولیت و وحدت، هیچ کدام واقعیتی جدا از واقعیت انسان ندارند، بلکه از دل و صمیم انسان بیرون کشیده و بر آن حمل می شود؛ یعنی دارای ما بازای خارجی نیستند، بلکه منشأ انتزاع دارند، و به بیان دیگر، خود یک مرتبه وجودی در خارج ندارند. این دسته از محمولات را «خارج محمول» می نامند.
 
محمول بالضمیمه: همانطور که محمول در ظرف تشکیل قضیه، تصوری جدا از تصور موضوع دارد که عارض بر موضوع شده و به اتحاد آن با موضوع حکم می شود، در خارج نیز واقعیتی جدا از واقعیت موضوع دارد که عارض بر موضوع شده و نوعی اتحاد و یگانگی با آن پیدا می کند؛ مانند قضیة «انسان متعجب است» یا « انسان خندان است». تعجب و خنده، هر دو، در خارج واقعیتی جدا از ذات انسان دارند که به انسان ضمیمه شده، و آن را متصف به متعجب و خندان می کنند (علی شیروانی، ترجمه و شرح بدایة الحکمة، ج ۲، ص ۵۲).
 
منبع: اسلام و زیبایی‌های زندگی: رویکردی تحلیلی و تربیتی به سبک زندگی ، دکتر داود رجبی‌نیا، صص100-96، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ اول، 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.