لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند

دلم در بيقراري چشمه‌ي مهتاب را ماند لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند به شبهاي دل تاريک من مهتاب را ماند گهي کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند خزان خواهيم شد ساقي کنون مستي غنيمت دان
چهارشنبه، 25 آذر 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند
لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند
لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند

شاعر : شهريار

دلم در بيقراري چشمه‌ي مهتاب را ماند لبت تا در شکفتن لاله‌ي سيراب را ماند
به شبهاي دل تاريک من مهتاب را ماند گهي کز روزن چشمم فرو تابد جمال تو
که لاله ساغر و شبنم شراب ناب را ماند خزان خواهيم شد ساقي کنون مستي غنيمت دان
وفاي بي‌مروت گوهر ناياب را ماند بتا گنجينه حسن و جواني را وفايي نيست
حذر کن از غريق آري که خود غرقاب را ماند بدين سيماي آرامم درون درياي طوفانيست
کي آن آسايش خوابش که گويم خواب را ماند بجز خواب پريشاني نبود اين عمر بيحاصل
خدا را شهريار اين طبع جوي آب را ماند سخن هرگز بدين شيريني و لطف و رواني نيست


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.