یکی از مفاهیم فلسفی فیثاغورثیها که اهمیت بنیادینی برای زیباشناسی داشت آفرینش ریاضی وار جهان بود. ارسطو می نویسد فیثاغورثیان چنان مجذوب ریاضیات بودند که «فکر میکردند اصول ریاضی، اصول همه چیز است». به ویژه آنها در صوت شناسی، قانون و نظمی ریاضی را بنا نهادند، زیرا متوجه شدند که وجود هارمونی یا عدم وجود هارمونی صدا در سازهای زهی بر اساس طول زمان میباشد. آنها زمانی هارمونیک به نظر می رسند که طولشان روابط عددی بیواسطهای را منعکس کند.
آنها أکورد «هماهنگ» (harmonious) می نامیدند، ایجاد میکرد. بنابراین، پدیده شگفت انگیز هارمونی را به زبان نسبت، اندازه و عدد بیان کردند و گمان کردند که هارمونی به رابطه ریاضی میان اجزاء بستگی دارد. این یک کشف مهم بود. به سبب آن، موسیقی به یک هنر تبدیل شد. یعنی هنر در معنای یونانی این واژه.
فیثاغورثیها از زیباشناسی به عنوان یک علم مستقل تصوری نداشتند. در نظر آنها هارمونی خصوصیتی از جهان است و آنها در چهارچوب جهان شناسی بدان می اندیشیدند. فیثاغورثیها واژه «زیبایی» (beauty) را به کار نمی بردند، بلکه بیشتر از واژه «هارمونی» که احتمالا خودشان آن را ابداع کردند، استفاده می نمودند. فیلولائوس فیثاغورثی (Philolaus) مینویسد: «هارمونی وحدتی از عناصر آمیخته و توافقی میان عناصر متضاد است».
از لحاظ ریشه شناسی، هارمونی با واژه هماهنگ، سازگار و اتحاد به یک معناست، و به توافق و یکپارچگی میان اجزاء سازنده دلالت دارد. اساسا به خاطر همین یکپارچگی و وحدت است که هارمونی برای فیثاغورثیها، در مفهوم یونانی کلمه، چیزی مثبت و زیبا بود. فیلالائوس مینویسد چیزهایی که «نامشابه و بی ارتباط و نامساویند تنها با چنین هارمونی ای می توانند به هم متصل و مرتبط شوند»
فیثاغورثیان هارمونی اصوات را به ندرت تجلیگاه هارمونی عمیق تر می دانستند که بیانگر یک نظم و قانون درونی در ساختار اشیاست یکی از ویژگیهای اساسی نظریه فیثاغورثی این بود که آنها هارمونی و تقارن را نه تنها ارزشمند، زیبا و سودمند، بلکه به عنوان نسبت مشخص عینی در اشیاء میدانستند. یکی دیگر از اعتقادات آنها این بود که خصوصیتی که هارمونی اشیاء را به وجود می آورد، نظم و ترتیب آنهاست. ثالثا، هارمونی ویژگی یک شیء خاص نیست، بلکه ترکیب و آرایش درستی از چند شیء است.
رابعة، نظریه فیثاغورث پا را از این نیز فراتر نهاد و معتقد بود، هارمونی یک نظم و آرایش ریاضی و عددی است که وابسته به عدد، اندازه و نسبت است. این تز، نظریه مشخص فیثاغورث را به وجود آورد که از فلسفه ریاضیشان ناشی شده و بر کشف های آنها در علم صوت شناسی مبتنی بود. مسأله فوق بنیانهای زیباشناسی آینده یونانیان را بنا نهاد و ویژگی اساسی آن شد. همچنین نظریه مذکور، بر هنر یونان، به ویژه در حوزه موسیقیه به طور مستقیم و در حوزه معماری و مجسمه سازی به طور غیرمستقیم تأثیر گذاشت. فلسفه فیثاغورثی این اعتقاد راسخ یونانی را که نظم، هارمونی و زیبایی را تضمین میکند، تقویت کرد. تفسیر ریاضی موسیقی، دستاورد مکتب فیثاغورث بود: اما قوانین و قواعد هنرهای بصری و محاسبات عددی و ساختار هندسیشان نیز از اندیشههای فیثاغورثی تأثیر کمی نگرفته بود.
یونانیان زیبایی را به عنوان ویژگی جهان مرئی می دانستند، اما نظریه زیبایی آنها تنها از هنرهای بصری متأثر نبود، بلکه از موسیقی نیز تأثیر پذیرفت، چنان که برای اولین بار موجب رشد این باور شد که زیبایی مسألهای مربوط به نسبتها، اندازه و عدد است.
هارمونی جهان
از آن جایی که آنها یقین داشتند که جهان هارمونی دارد، نام آن را کوسموس ( rooqoG , kosmos ) نهادند، به معنای «نظم». بدین وسیله خصیصههای زیباشناختی را در جهان شناسی و با واژه ای که آن را توصیف میکند، مطرح کردند. آنها درباره هارمونی جهانی، تصورات دامنه داری را پروراندند. برای مثال با فرض اینکه هر حرکت منظمی، صدای هارمونیک تولید میکند، نتیجه گرفتند که تمام عالم یک «موسیقی کروی» را ایجاد میکند، سمفونی ای که به علت تداوم و استمرار اصوات شنیده نمیشود. براساس این فرض، آنها نتیجه گرفتند که شکل و ساختار جهان نیز بایستی منظم و هارمونیک باشد: همچنین تصور کردند که جهان کروی است. روان شناسی آنها نیز آکنده از گزارههای زیباشناختی شان بود. برای مثال با فرض اینکه ارواح به بدنها شبیه اند، تصور می کردند ارواحی کاملند که به طور هارمونیک خلق شده اند. به عبارت دیگر ارواحی که دارای نسبت های مناسب میان اجزا هستند.اصل زیباشناختی فیثاغورثیها که تنها در یک مفهوم مسامحه آمیز، زیبایی را برآمده از نظم و ترتیب میان اجزا تعریف میکرد، در یونان به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفت. می توان گفت که این تز، در این معنا، اصلی بنیادین از زیباشناسی باستان شد. مفهوم مقیدتر زیبایی به عنوان موضوعی برآمده از عدد و نظم عددی، عقیده برخی از گرایشهاست که در هنر و نظریه هنر باقی ماند. برای زیبایی در معنای نخستین، یونانیان اصطلاح فیثاغورثی هارمونیا (Harmonia) را در خاطر نگه داشتند، در حالی که برای توصیف زیبایی در معنای دوم طبیعت واژه سیمتریا (Symmetria) را به کار بردند.
منبع: تاریخ زیباشناسی، جلد اول، ووادیسواف تاتارکیوچ، ترجمه: سید جواد فندرسکی، صص149-146، نشر علم، تهران، چاپ أول، 1392