اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن

وي قبله دل و ديده‌ي ما قبله نما کن اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن وانگاه يکي جلوه در آئينه‌ي ما کن از سينه‌ي ما سوختگان آينه‌اي ساز اين شيشه‌ي دل آينه‌ي غيب نما کن با زيبق اين اشک و به خاکستر اين...
سه‌شنبه، 8 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن
اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن
اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن

شاعر : شهريار

وي قبله دل و ديده‌ي ما قبله نما کن اي کعبه دري باز بر وي دل ما کن
وانگاه يکي جلوه در آئينه‌ي ما کن از سينه‌ي ما سوختگان آينه‌اي ساز
اين شيشه‌ي دل آينه‌ي غيب نما کن با زيبق اين اشک و به خاکستر اين غم
دردي هم از اين عاشق دلخسته دوا کن آنجاکه به عشاق دهي درد محبت
اي قافله‌سالار نگاهي به قفاکن لنگان به قفاي جرس افتاده‌ي عشقيم
چنگي زن و آفاق پر از شور و نوا کن چون زخمه به ساز دل اين پير خميده
خواهي تو بدو بنگري اي ديده حيا کن او در حرم هفت سرا پرده‌ي عفت
گل باش و در اين آب و هوا نشو و نما کن در گلشن دل آب و هوائي است بهشتي
باري چو عبادت کني از بهر خدا کن از بهر خلائق چه کني طاعت معبود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما