این کارشناسان و اساتید، عادت دیگری هم که دارند این است که تا ازشان دربارهی فرهنگ سؤال می کنی زود می گویند فرهنگ از دو بخش «فر» به معنای فلان به اضافهی «هنگ» به معنای بیسار تشکیل شده که از نظر ما اینطور نیست. ما حدس می زنیم فرهنگ از کلمهی «سرهنگ» منهای «س» به اضافهی «ف» تشکیل شده و دنیایی حرف در آن نهفته است که از حوصلهی جمع خارج است؛ ولی واقعاً چرا؟ چرا باید به فرهنگ های خارجکی اجازه بدهیم تا این قدر به ما نزدیک بشوند؟ البتّه حرف ما به معنای قطع ارتباطات فرهنگی نیستها! بدهبستان های فرهنگی اتّفاقی لازم و حیاتی است؛ امّا باید فرق بین بدهبستان را با حمله و غارت بدانیم! مثلاً وقتی شما از همسایه سه تا پیاز می گیرید و در عوض وقتی می خواهید ظرف شان را پس بدهید چهارتا سیب زمینی در آن می گذارید، این می شود بده بستان؛ امّا اگر دوتا پیاز به او بدهید و در عوض شب ها زباله هایتان را از بالکن طبقهی پنجم بیندازید در حیاط خانهی شان این دیگر اسمش بدهبستان نیست؛ بلکه شبیخون هم نیست. آها! یک جور کثیف کاری حساب می شود! در ادامهی متن چند مصداق از بدهبستان ها و کثیف کاری های فرهنگی را با هم مرور می کنیم!
- اینکه ما، در پاییز و تابستان و زمستان و بهار و بعضاً آن وسطمسط ها برای مناسبتهایی مانند هالووین، کریسمس و این قبیل چیزها انواع پوشیدنی ها و خاک های برسر ریختنی را می خریم و می ریزیم، امّا ممکن است اصلاً به آن ها نیاز جدّی نداشته باشیم. جشن هالووین چه ربطی به فرهنگ ما ایرانی ها دارد که برایش هزینه می کنیم؟ خود کدو قلقلی که در فرهنگ ما نماد نجات خالهپیرزن از دست گرگ و این جور جکوجانورهاست هم خیال نمی کرد یک روزی تویش را خالی کنند و مثلاً آن را روی سرشان بگذارند و بقیّه مردم را بترسانند! کاری که غربی ها در هالووین می کنند یا خرید هدایای بی فایده ای مثل خرسهای عروسکی غول پیکر که خود خرس گیریزلی هم از آن ها می ترسد. پول هایی که برای این رسم های بیگانه خرج می شود، معمولاً از سلامتی بدن و اعصاب ما کم می شود؛ مثلاً شلوارتان تُرک است؛ ولی دندان هایتان تَرَک تَرَک! تیشرتتان مارک است؛ ولی غذایتان نون و سیبزمینی! موهایتان فشن است؛ ولی اخلاقتان خشن!
- از هالووین بدتر، همین خوراک است! الآن که شما در سنین رشد هستید، هی می روید به جای آب هویج و آب طالبی و چیزهای مفید، انواع نوشابه های باگاز و بیگاز را میخورید! خب بیا این هم نتیجه اش، یا چشمتان ضعیف می شود یا قدتان کوتاه می شود یا جوش می زنید. کباب و آبگوشت که هیچ والّا همین استامبولی پلو و عدس پلو و کشک و بادمجان خودمان می ارزد به این برگرها و کنتاکی ها که معلوم نیست کدام زبان بسته ای را توی شان استفاده کرده اند. الآن همین که یک نفر بتواند سه بار پشت سر هم سریع بگوید «لازانیا کانه لونی با سس فتوچینی» باید جایزه بگیرد چه برسد که بتواند همچین چیز عجیب و غریبی را بخورد. باید حواسمان به غذاهای خودمان و سفره های صمیمی خانوادگی باشد.
- حالا از خوراک بدتر، مدل لباس است. بر اساس همهی استانداردهای جهان همیشه آدم ها وقتی لباس هایشان کهنه و پوسیده می شود می روند و لباس جدید می خرند. حالا تصوّر کنید ما برای جا نماندن از مد مجبور می شویم از اوّل برویم لباس پاره بخریم! لباس هایی که وقتی از فروشگاه می آیی بیرون اگر روی دیوار مهربانی بگذاری کسی برنمیدارد، مگر اینکه بخواهد با جاهای سالمش دم کنی درست کند یا ماشینش را تمیز کند. انتخاب سایز لباس هم گویا برعکس شده! مثلاً آقا یا خانمی که در سنّ رشد است و امسال از پارسال بزرگتر شده می رود مغازه و لباس یک سایز کوچکتر از قبلی بر می دارد. به نظر می رسد این اتّفاقات به دلیل عجله در خرید باشد و الّا بعید است کسی عمداً این شکلی خرید کند که ما خواهش می کنیم حتماً در موقع خرید دقّت کنید!
- امّا مهم تر از لباس، مدل مو است. در دوران قدیم مدل موها مثل لامپ بود؛ یعنی یا روشن بود یا خاموش! یا شما مو داشتی یا کچل بودی. بعداً با پیشرفت بشر و اختراع ماشین های اصلاح، لامپِ مدل ها شبیه لوستر شد؛ یعنی وقتی روشن بود و مو داشتیم یک تزئیناتی هم داشت؛ جوری که وقتی نگاه می کردی به مدل موها لذّت می بردی؛ امّا امروزه مدل مو ها مثل چراغ چشمکزن یا رقص نور شده است. یه جای سر کچل است بعد یه وجب آن ورترش آنقدر بلند است که دم اسبی بسته شده. خب چرا؟ اگر همین طور پیش برود و ما به خاطر تقلید از آدم های غربی، فرهنگ خودمان را از یاد ببریم، دیگر چه چیزی از ما باقی می ماند؟! اگر یک سیبِ درختی را زیر خاک دفن کنیم، این کار نمی تواند آن را به یک سیب زمینی تبدیل بکند؛ ولی باعث می شود سیب، کثیف و فاسد شود. اینکه ما کارهای عجیب از فرهنگ های دیگر را انجام بدهیم هیچ وقت باعث غربی شدن ما نمی شود؛ ولی ممکن است وقتی به خودمان بیاییم که دیگر ایرانی هم نباشیم!
- منبع: مجله باران