پس چگونه شخص خردمند به دنبال مناسبت میان آب و آتش میباشد؟ اصولا جستجوی مناسبت میان آیاتی که میدانیم قطعأ ترتیب آنها در مصحف فعلی مقدم یا مؤخر از ترتیب نزول آنهاست چه معنا خواهد داشت؟ زیرا که این نحوه تدوین به ترتیب نزول باز نمیگردد بلکه کاری است که صحابه جمع کننده قرآن به هنگام تدوین آن انجام دادهاند.
مبنای اصلی این شبهه به اجتهادی بودن نظم آیات قرآن باز میگردد. بدیهی است اگر کسی به بشری بودن تالیف و نظم قرآن باور داشته باشد به سختی میتواند به وجود ارتباط و هماهنگی معجزه آسا بین آیات سراسر قرآن ایمان بیاورد. لکن همانطور که پیش از این متذکر شدیم توقیفی بودن ترتیب آیات با استناد به دهها دلیل عقلی و نقلی و بر اساس شواهد قرآنی، روایی و تاریخی اثبات شده است و جای هیچ گونه شک و شبههای در آن وجود ندارد. بنابراین آنچه «شوکانی» درباره تدوین قرآن گفته است، از پای بست ویران است.
بر همین مبنا «شیخ ولی الدین ملوی» به این شبهه چنین پاسخ داده است: این سخن که گفته میشود نباید برای آیات دنبال مناسبت گشت به دلیل اینکه برحسب وقایع پراکنده است. توهمی بیش نیست، جان کلام این است که قرآن از لحاظ نزول برحسب وقایع و رویدادهاست، اما از جهت ترتیب و اصل مطابق حکمت بوده، بر وفق لوح محفوظ ترتیب یافته و تمام آیات و سورههایش توقیفی است. چنانکه یکباره به بیت العزه نازل شد.
موضوع محوری، ویژه کتب علمی است
برخی اندیشمندان معاصر با تکیه بر جنبه هدایتی قرآن به مخالفت با نظریه ساختار هندسی سورهها برخاستهاند. آنان معتقدند مهمترین رسالت قرآن، هدایتگری آن است و اصولا قرآن برای هدایت و نشاندادن راه سعادت نازل شده است. بنابراین هرچه به قرآن مربوط باشد باید به نحوی به جنبه هدایتی آن باز گردد. اسلوب و سبک بیان قرآن نیز از این قاعده کلی مستثنی نیست.از سوی دیگر نظم مطالب کتابی که از هدایت انسانها و سعادت فرد و جامعه به طور گسترده بحث میکند با نظم علوم معمولی فرق دارد. علوم معمولی از یک رشته خاص بحث میکنند و دارای نظمی پیوسته و یکنواخت هستند؛ حتى علوم انسانی چون جامعه شناسی و روانشناسی نیز به همین ترتیب عمل میکنند. لیکن هدایت با همه جهان کار دارد، زیرا با انسان مرتبط است و با همه ابعاد گوناگون او چون عقل و عاطفه سروکار دارد. قرآن گاهی در اوج مطالب عقلی به ناگهان نرمشی عاطفی نشان میدهد و گاهی در اوج مسائل احساسی به بحثی عقلی گریز میزند. قاعدة خطابات ارشادی اغلب چنین است و از این جهت با خطابات تعلیمی تفاوت دارد. سبک قرآن به خطابات ارشادی نزدیک است زیرا هدف آن ارشاد به راه صحیح است. در خطابات ارشادی چه بسا روی یک مسئله خاص تکیه میشود و شواهد گوناگونی برای اثبات آن ارائه میشود و به نتیجه میرسد و گاهی موضوعات مختلف بررسی میشود.
بنابر این موضوعی بودن سورهها فرع هدایتی بودن آنهاست. چه بسا ایفای وظیفه هدایتگری در یک سوره مقتضی وجود موضوعات مختلف در ابواب پراکنده و متفاوت باشد و در سوره دیگر با طرح یک موضوع و اکتفا نمودن به آن هدایت قرآنی حاصل گردد. خلاصه قرآن بیش از آنکه به پرورش موضوعات و شاخ و برگ دادن به آنها توجه داشته باشد به ساختن انسانها و تأثیرگذاری بر فکر و روح آدمی اهمیت میدهد. اما در نظریه ساختار هندسی سورهها آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد سامان یافتن آیات حول یک غرض و موضوع واحد است و هدایتگری قرآن در درجه دوم قرار دارد. در کتب علمی نیز آنچه باعث تعیین حدود یک علم و تفکیک آن از سایر علوم میشود غرض علم است و گوناگونی موضوعات مطروحه در آن علم نیز آنجا وجه صحیحی پیدا میکند که همگی در پی تأمین هدف مشخصی برآمده باشند که آن دانش در نظر دارد.
در پاسخ به این شبهه که دغدغه صیانت از جنبه هدایتگری و قدسی قرآن را داشته و از فروغلتیدن قرآن به وادی روشها و خصلتهای بشری هراسناک است باید به چند نکته اشاره نمود:
آنچه با سبک قرآن و روش منحصر به فرد آن در تعارض است این است که بگوییم قرآن کریم به مانند کتابهای بشری خود را موظف دانسته که در ضمن هر سوره صرفا به گفتگو راجع به موضوعی واحد بپردازد و آن موضوع را به طور کامل در آن سوره به بحث بگذارد و دیگر راجع به آن موضوع و ابعاد مختلف آن در سایر سورهها نه بحثی را مطرح کند و نه سخنی به میان آورد و هر موضوعی را به طور جامع و مانع در یک سوره بررسی کند؛ مثلا یک سوره فقط درباره توحید یک سوره مختص به معاد و... بدون شک چنین تصوری از قرآن نادرست بوده و ساختار هندسی سورهها نیز هرگز در صدد آن نیست که چنین اندیشه خطایی را بر قرآن کریم تحمیل کند. از این رو طرفداران نظریه ساختار هندسی سورهها همیشه در این باره هشدار دادهاند که:
یکی از اشتباهات این است که وحدت موضوع سوره را بدین گونه تفسیر و تحلیل کنیم که سوره بسان یک موضوع مستقل و یا به مانند فصلی از یک باب یا به منزله بحث خاصی از یک کتاب میباشد. با اینکه هریک از سورههای قرآن کریم دارای نشانه و رنگ خاص و مشخصه ویژهای است، و از جان و روحی برخوردار است که در تمام زوایای آیات آنها جریان دارد اما نمیتوان این سورهها را بسان فصول و ابوابی تلقی کرد که کتابهای معمول در تألیف و ترتیب متداول بدآنها تقسیم شده و بر حسب آنها تنظیم میگردد. اگر کسی بخواهد سورههای قرآن کریم را به عنوان ابواب و فصول این کتاب آسمانی در نظر گیرد و با چنین دیدگاهی به تفسیر آن دست یازد باید گفت چنین کسی با دیدی تکلفآمیز و نه در خور قرآن بدان نگریسته و سخت به بیراهه افتاده، و می کوشد این کتاب آسمانی را از سبک و اسلوب ویژه آن خارج کند.
منبع: ساختار هندسی سورههای قرآن، محمد خامهگر، صص132-128، سازمان تبلیغات اسلامی شرکت چاپ و نشر بین الملل، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۵