پرتگاههای جهنمی در دعای ابوحمزه ثمالی
یک سالک و رهرو واقعی در مسیر بندگی حق تعالی و سلوک اخلاقی علاوه بر تقویت فضایل و کمالات اخلاقی میبایست توجه جدّی و هوشمندانهای نیز به رذایل و زشتیهای اخلاقی داشته باشد؛ چرا که اگر رذایل و کاستیهای اخلاقی در این مسیر در حاشیه سلوک اخلاقی قرار داشته باشد، سرانجام کار او همانند تلاش و زحمت کشاورزی خواهد شد که حاصل یکسال زحمتش مکانی پر از موشهای مختلف باشد.
اول ای جان دفع شر موش کن .... وانگهان در جمع گندم جوش کن
گر نه موشی دزد در انبار ماست .... گندم اعمال چل ساله کجاست[1]
دعا و نیایش ابوحمزه ثمالی با عنایت به ضرورت گندزدایی مسیر سلوک اخلاقی در فرازهای مشخصی از این مناجات عارفانه، عاشقان کوی دوست را از مناطق ممنوعه و رذایل اخلاقی آگاه نموده است.
1-ریشه و سنگ بنای رذایل اخلاقی
یکی از مهمترین و خطرناکترین مناطق ممنوعهای که در دعای ابوحمزه ثمالی به آن اشاره شده و به روشنی سالکان کوی دوست را از آن برحذر داشته، رذیله خطرناک و ویرانگر ریا، ظاهرسازی و شهرتطلبی است. «اللَّهُمَّ خُصَّنِی مِنْکَ بِخَاصَّةِ ذِکْرِکَ، وَ لا تَجْعَلْ شَیْئا مِمَّا أَتَقَرَّبُ بِهِ فِی آنَاءِ اللَّیْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ رِیَاءً وَ لا سُمْعَةً؛[2] خداوندا! مرا به ذکر ویژهات، اختصاص بده و عباداتی که در لحظه لحظههای شب و اطراف روز انجام میدهم و به وسیلهی آنها به تو تقرب میجویم، ریایی (که دیگران ببینند و من شادمان گردم) و سُمعهای (که دیگران بشنوند و من خشنود شوم)، شهرت طلبی و برتری جویی قرار مده». منشأ بسیاری از ناآرامیهای زندگی فراموشی و حذف اخلاص در زندگی است، در واقع ریاکاری شعبهای از شرک است که برخی افراد به منظور جذب و جلب قلوب بندگان در دام آن گرفتار شدهاند. ریشه این بیماری مرگبار می تواند حب دنیا و یا فقدان معرفتی به بزرگی و عظمت باری تعالی باشد، اگر انسان به اهمیت و برکات شگفت انگیز اکسیر اخلاص واقف بود هیچگاه زحمات و تلاشهای خود را به اندک بهانهای جذب قلوب بندگان نکرده و با مال و موقعیت دنیوی معاوضه نمیکرد.
گوهر پاک بباید که شود قابل فیض ... ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود
2-تأخیر، تعلل کردن و آرزوهای باطل
از جمله مناطق ممنوعهای دیگری که در دعای ابو حمزه ثمالی به آن اشاره شده است، تعللهای ناپسند و آرزوهای باطل است، «فَقَدْ أَفْنَیْتُ بِالتَّسْوِیفِ وَ الْآمَالِ عُمُرِی، وَ قَدْ نَزَلْتُ مَنْزِلَةَ الْآیِسِینَ مِنْ خَیْرِی؛[3] من عمرم را به امروز و فردا کردن و آرزوهای باطل نابود ساختم، و اینک به جایگاه ناامیدان از خیر و صلاح فرود آمده ام». شاید این بیماری در نگاه برخی افراد بسیار کوچک و ناچیز باشد، این در حالی است که تعللهای مذموم میتواند عواقبی همچون گرفتاری در عذاب جهنم را برای انسان به دنبال داشته باشد، به واسطه همین بیماری خطرناک است که برخی افراد توبه و بازگشت به سوی باری تعالی را به تأخیر انداخته، حقوق الهی را در زمان مشخص انجام نمیدهند.در ادای حقوق مردم با کاهلی و سستی کرده، برای انجام امور خیر و خدا پسندانه امروز و فردا میکنند، این تعلل و تأخیر کار بسیاری از این افراد را به جایی میرساند که قبل از آنکه وظیفه خود را انجام دهند، زمان حیات و درنگ آنها در حیات دنیوی به اتمام رسیده و فرصت انجام امور نیک از آنها سلب شده است. در مذمت آرزوهای باطل نیز در منابع روایی از امام علی(علیه السلام) این چنین نقل شده است: «اتَّقُوا باطِلَ الأملِ ، فَرُبَّ مُسْتَقْبِلِ یومٍ لیسَ بِمُسْتَدْبِرِهِ ، و مَغْبُوطٍ فی أوَّلِ لَیلِهِحدیث قامَتْ بَواکِیهِ فی آخِرِهِ؛[4]از آرزوى پوچ و باطل بپرهیزید؛ زیرا چه بسا کسى که به امید فردا بود ، ولى آن را پشت سر نگذاشت و چه بسا کسى که در آغاز شب به او غبطه مى خورند ولى در پایان آن به حال او مى گریند».باید به این موضوع توجه داشته باشیم که رسیدن به درجات عالی و رفیع بندگی و سلوک اخلاقی بدون گذشتن از تعلقات مادی و دنیوی امکان پذیر نیست.
3-ناشکری و ناسپاسی
گاهی اوقات وضعیت روحی و اخلاقی انسان در زندگی به حدی بحرانی و نگران کننده میشود که گویی چشم و زبانش را از دست داده است؛ چراکه علیرغم قرار داشتن در نعمتهای بیشمار الهی، و با وجود مشاهده آنها در مقام انکار و ناسپاسی باری تعالی برآمده، گرفتار بلا و بیماری ناشکری و ناسپاسی میشود. ندیدن نعمتهای الهی به این معنا است که انسان چشم زیبا بین خود را کور کرده و قادر به مشاهده زیباییهای الهی نیست. ناسپاسی در سرنوشت و عاقبت انسان تأثیر مستقیمی دارد، به طوری که انسان را در معرض عذاب الهی قرار میدهد و او را از رحمت حق باز میدارد. «وَإِذ تَأَذَّنَ رَبُّکُم لَئِن شَکَرتُم لَأَزیدَنَّکُم ۖ وَلَئِن کَفَرتُم إِنَّ عَذابی لَشَدیدٌ؛[5]و (همچنین به خاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگارتان اعلام داشت: «اگر شکرگزاری کنید، (نعمت خود را) بر شما خواهم افزود؛ و اگر ناسپاسی کنید، مجازاتم شدید است!».البته باید به این موضوع توجه داشت که کفران نعمت و ناشکری دارای ابعاد و شکلهای مختلفی است، که بدترین نوع آن به جا نیاوردن حق نعمت و قرار دادن آن در مسیر معصیت و گناه است. نعمت اعضای و جوارح در سبک زندگی برخی افراد به جای اینکه ابزاری برای تقرب و نزدیکی به خدای متعال باشد، اهرمی برای ارتکاب معاصی و دوری از باری تعالی شده است: «شُکْرُ کُلِّ نِعْمَةٍ الْوَرَعُ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَل؛[6]و شکر هر نعمتى کنارهگیرى از حرامهاى الهى است». تبعات شوم ناشکری در دعای ابوحمزه ثمالی این چنین مورد توجه قرار گرفته است: «أَوْ لَعَلَّکَ رَأَیْتَنِی غَیْرَ شَاکِرٍ لِنَعْمَائِکَ فَحَرَمْتَنِی؛ یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی پس محرومم نمودی».
4-بخل ورزی و تنگ نظری
منطقه ممنوعهی دیگری که در فرهنگ اخلاق و همچنین نیایش ابوحمزه ثمالی به شدت از آن نهی شده است، رذیله مذموم بخل ورزی است. ا«للَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ ... الْبُخْلِ؛ خدایا به تو پناه می آورم از ...بخل»، و یا در فراز دیگری از نیایش ابوحمزه ثمالی به درگاه الهی این چنین استغاثه میجوییم: «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَسْأَلُهُ فَیُعْطِینِی، وَ إِنْ کُنْتُ بَخِیلاً حِینَ یَسْتَقْرِضُنِی». در فرهنگ روایات دورترین افراد به خدای متعال افراد بخیل معرفی شدهاند.[7] واقعیت این موضوع نیز روشن است، چرا که خدای متعال در اوج جود و سخاوت قرار دارد و افراد بخیل از این ویژگی و خصوصیت الهی بهره ای ندارند.باید به این موضوع توجه داشته باشیم که رسیدن به درجات عالی و رفیع بندگی و سلوک اخلاقی بدون گذشتن از تعلقات مادی و دنیوی امکان پذیر نیست، کسانی که از توحید و یکتا پرستی سخن میگویند، و خواهان دستیابی به مرتبه انسانیت هستند، میبایست قلب و روح خود را از تعلقات مادی پاک نمایند، بخلورزی مهمترین سدّ دستیابی به صفت اخلاقی جود و کرم است. در نکوهش و پرهیز از بخل ورزی تنها این آیه کفایت میکند تا خود را انسان از تعلقات مادی جدا سازد و به مکارم اخلاقی وارد نماید: «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ یَبْخَلُونَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ ما بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ لِلَّهِ میراثُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ؛[8] کسانى که بخل مىورزند، و آنچه را خدا از فضل خویش به آنان داده، انفاق نمىکنند، گمان نکنند این کار به سود آنها است؛ بلکه براى آنها شر است؛ بزودى در روز قیامت، آنچه را نسبت به آن بخل ورزیدند، همانند طوقى به گردنشان مىافکنند. و میراث آسمانها و زمین، از آن خداست؛ و خداوند، از آنچه انجام مىدهید، آگاه است».
خواهی که شود دل تو چون آئینه ده چیز برون کن از میان سینه
حرص و دغل و بخل و حرام و غیبت بغض و حسد و کبر و ریا و کینه
پینوشتها:
[1]. مولوی ،مثنوی معنوی، دفتر اول.
[2]. إقبال الأعمال، ج1، ص74.
[3]. المصباح للکفعمی (جنة الأمان الواقیة)، ص596.
[4]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم ؛ ؛ ص312، ح7231.
[5]. سوره مبارکه ابراهیم آیه ۷.
[6]. الخصال، ج1، ص14.
[7]. تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص292، ح6518 أَبْعَدُ الْخَلَائِقِ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى الْبَخِیلُ الْغَنِیُّ».
[8]. سوره آل عمران آیه 180.