بنابراین، اسمیت نظام مرکانتیلیستی را متهم می کرد که حکومت ها را به سیاستی نادرست سوق می دهد. اما توجه داشته باشید که استدلال های او متکی بر اولویت کشاورزی بر صنایع تولیدی و صنایع تولیدی بر تجارت خارجی بود. در غیاب محدودیت های حکومتی و در نبود انحصار بر مستعمرات آمریکای شمالی، اسمیت استدلال می کرد که منابع بیشتری ابتدا به کشاورزی و سپس به تولید اختصاص داده می شود و این تخصیص مجدد منابع برای فزونی بخشیدن به توانگری مفید است. اسمیت با دفاع از داد و ستد آزاد از داد و ستد و تجارت حمایت نمی کرد، بلکه با آن چه وی تکامل بیش از حد مصنوعی و زیان بار می دانست، مخالف بود.
این تفسیر درک این موضوع را ساده تر میکند که چگونه اسمیت با چنین خشونتی دربارهی تولیدکنندگان و تجار، اربابان و کارفرمایان می توانسته سخن بگوید. در سراسر ثروت ملل تفسیرهای ناسازگاری دربارهی «روحیهی پست و آزمندانه ای کارخانه داران و تجار وجود دارد؛ تفسیرهایی که هنگامی معنی پیدا میکنند که تشخیص داده می شود ثروت ملل در مدح و ستایش تجارت و صنایع تولیدی نوشته نشده است، بلکه تحلیلی است از تسلط و نفوذ مفرط آنها. اسمیت به تلخی از فعالیت های کارخانه داران و تجار سخن می گوید و توصیه میکند که هر طرحی برای قانون و مقرراتی جدید دربارهی تجارت «همیشه باید با احتیاط زیاد شنیده شود، زیرا «دستور مردانی است که منافع آنان هرگز دقیقا همان منافع عموم مردم نیست، و عموما نفع شان در فریفتن مردم و حتی سرکوب آنهاست، و متعاقبا در بسیاری از فرصت ها مردم را فریفته و سرکوب کرده اند».
این فرازها نشان می دهد که اسمیت نظریهی ساده لوحانه ای دربارهی دست نامرئی مطرح نکرده است که بنا به آن، تعقیب منافع شخصی همیشه به نفع عموم مردم می انجامد. اسمیت انگیزها و ادعاهای گروه خاصی، خواه کارخانه داران، کشیش ها، استادان و خواه دولت مردان، را تا حدی با شکایت می نگریست و موضع او در بسیاری از مسائل سیاسی موضع تحلیل گری شکاک بود تا اصطلاح طلبی پرشور و شوق.
[وابستگی انگلستان به تجارت خارجی]
همان طور که اسمیت این بحث را مطرح می کرد که در غیاب دخالت حکومت، نظم «طبیعی» تکامل از کشاورزی به صنایع تولیدی و از آنجا به بازرگانی می انجامد، توانست طرح واره ای از تکامل اقتصادی با تکیه بر نظام آزادی طبیعی ارائه کند که به جهت گیری دولت وابسته نبود. با این همه، چنانکه دیدیم، این نشان نمی دهد که اسمیت هیچ نقشی برای حکومت قائل نبوده، یا نشان نمی دهد که خواهان برچیدن ناگهانی مقررات موجود دربارهی تجارت بوده است. اسمیت همیشه تغییر تدریجی ای را ترجیح می داده که افکار عمومی را در نظر بگیرد، حتی جایی هم که احساس می کرد این افکار به بیراهه می رود. وابستگی انگلستان به تجارت خارجی با همان شدت در سدهی نوزدهم و فراتر از آن ادامه یافت. در پایان سدهی بیستم یکی از ویژگی های ضعیف اقتصاد انگلستان، توانایی اش در فراهم آوردن صادرات برای پرداخت واردات بود، گرایشی که به نظر می رسد بدتر شده است. اما اقتصاددانان اکنون از این نظر دفاع نمیکنند که مسیری طبیعی یا هنجاری وجود دارد که هر اقتصادی باید آن را دنبال کند. علاوه بر این، اقتصاددانان اکنون با اسمیت موافق نیستند که کشاورزی، به خودی خود، مفیدترین شکل فعالیت اقتصادی است. در این جا اسمیت تحت تأثیر گروهی از نویسندگان فرانسوی بود که به عنوان فیزیوکرات ها شناخته می شدند و گروهی را پیرامون فرانسوا کنه françois Quesnay که پزشک بود تشکیل داده بودند. این نویسندگان در دههی ۱۷۶۰ هنگامی که آدام اسمیت به عنوان مربی دوک جوان، بوکلوچ، از فرانسه دیدار میکرد فعال بودند. فیزیوکرات ها این بحث را مطرح می کردند که تنها بخش کشاورزی در تولید محصول خالص مولد است، که مالیات های حکومت می تواند از آن پرداخته شوند. اسمیت با استدلال فیزیوکرات ها مخالف بود که اعتقاد داشتند تمامی بخش های دیگر به جز کشاورزی نامولدند، اما هنگام تدوین نقد خود دربارهی نظریهی آنها رهیافت فیزیوکرات ها را در یکسان دانستن بخش های متفاوت اقتصاد، از لحاظ سهمی که در درآمد سالانهی جامعه دارند، اقتباس کرد. در حالی که فیزیوکرات ها بحث می کردند که تنها کشاورزی در درآمد سالانه سهم دارد، اسمیت معتقد بود که تمامی بخش ها سهم دارند اما سهم کشاورزی از همه بیشتر است، و پس از آن صنایع تولیدی، و پس از آن تجارت و داد و ستد قرار می گیرند.
به این گونه، پایهی نظری برداشت اسمیت از پیشرفت طبیعی توانگری تا حدی از فیزیوکرات ها مشتق شده است؛ این به خاطر آن است که اسمیت تا حدی دیدگاه آنان را در مقوله بندی و درجه بندی بخش های متفاوت اقتصاد پذیرفته بود، گرچه او نقدهای خاصی بر نظریه های آنان داشت. حال نمونهی دیگری را می بینیم در مورد این که چگونه ثروت ملل از رابطه اش با سایر گفتمان های سدهی هجدهم مشتق می شود و تنها در چارچوب آنها می تواند درک شود. رهیافت فیزیوکرات ها رهیافتی است که به سرعت کنار گذاشته شد. در اوایل سدهی نوزدهم نظریه های آنها به شدت مورد انتقاد قرار گرفت و مقدار ناچیزی از آثار آنان به صحنهی اصلی اقتصاد راه پیدا کرد، اگرچه مارکس مفهوم کار مولد و نامولد را که اسمیت از فیزیوکرات ها اخذ کرده بود بسط داد. این بخش های ثروت ملل عمدتا بخش های فراموش شدهی کتاب او هستند. به این گونه، تحلیل اسمیت از وارونه شدن پیشرفت طبیعی توانگری به عنوان پایه ای برای نقد گسترده اش از نظام مرکانتیلیستی از دید بسیاری از تفسیرهای ثروت ملل دور مانده است. برعکس، چون تحلیل اسمیت از بازار رقابتی شکلی از تحلیل است که مفسران می توانند در چارچوب درک خویش از عرضه و تقاضا معنا کنند، به عنوان برجسته ترین ویژگی نظام مورد نظر او در مورد آزادی طبیعی بازتفسیر شده است.
به این گونه، آن مواردی را که در بخش هایی از ثروت ملل می بینیم که به نظر می رسد به سادگی با اشکال مدرین تحلیل اقتصادی پیوند می یابند، بخش هایی هستند که در تفسیرهای مدرن اثر اسمیت مورد تأکید قرار گرفته اند و آن بخش هایی که به رهیافت فراموش شده یا کنارگذاشته شده مربوط هستند به تدریج از نظرها دور مانده است. به این طریق، در یک دوره زمانی، تصویری که از ثروت ملل پدیدار شده، تصویری است که با علائق و دیدگاه های مدرن خوانایی دارد.
منبع: درآمدی بر فهم جامعهی مدرن، کتاب یکم: صورتبندیهای مدرنیته، استوارت هال و برم گیبن، مترجمان: محمود متحد، عباس مخبر، حسن مرتضوی، مهران مهاجر و محمد نبوی، صص232-229، نشر آگه، تهران، چاپ چهارم، 1397