امت مبناي نظم اجتماعي در اسلام
امت (The Ummah)، مبناي نظم اجتماعي است که گستره ي وسيعي به اندازه ي تمام بشريت مي تواند داشته باشد. (قرآن 2:143) شريعت، بخش عظيمي از تلاش خود را به نظم اجتماعي، اختصاص داده و قسمت اندکي را متوجه ي مراسم عبادي و اخلاق فردي کرده است. هم چنين در سنت اسلامي بر «امت»، تأکيد فراوان شده به گونه اي که عضويت در «امت» شرط مسلماني به شمار مي رود. دوره ي اسلامي نه با تولد پيامبر اسلام (ص) شروع مي شود و نه با اولين نزول وحي، بلکه با هجرت پيامبر به مدينه آغاز مي شود و هجرت، هنگامي است که مسلمانان، وفاداري و اعتقاد به الله (سبحانه و تعالي) را بر پيوندهاي خويشاوندي و قبيله اي ترجيح دادند. حيات مسلمانان تنها هنگامي با اهميت مي شود که عضوي از اين امت «براستي متعادل» باشد و از اين پس براي رستگاري ايشان، همين است که بسيار مهم است. بايد توضيح داد که چرا مفهوم امت در فهرست واژگان نظريه سياسي اسلامي، محوري ترين جايگاه را دارد؟ بر اين اساس، امت چيست؟ در قرآن و سنت چگونه تصوير شده است؟ چگونه در تاريخ پيدا شده است؟ و سرانجام با مفهوم ملي گرايي چه نسبتي دارد؟
تلاش هاي اوليه براي مساوي دانستن «امت» با «ملت» يا «دولت - ملت» در مقابل مساوي دانستن آن با اجتماع (Community) که اخيرا در محافل غربي سياست رواج يافته، نتيجه نداده است. چرا که اصطلاح ملت يا «دولت - ملت» خاستگاهي کاملا غربي دارد و توسط روشنفکران بومي که تحصيلات غربي، آنها را به تقليد از معلمان خارجي شان رهنمون ساخته، به کار رفته است. کابرد واژه ي «اجتماع» نيز به عنوان مترادفي براي «امت» اشتباه است و بايد پذيرفت که مشابهت اين دو واژه سطحي است.
واژه اجتماع تقريبا به «هر گونه اي از زندگي مشترک» اطلاق مي شود و از گروهي محلي «تا» هر حوزه زندگي اجتماعي، چون روستا و شهر و کشور را در برخواهد گرفت. اجتماع، يک نظام اجتماعي پيچيده با جايگاهي مادي، روان شناختي معلوم است و گروهي از مردم را شامل مي شود که به منطقه اي مشخص وابستگي مشترک چون پيوندهاي خويشاوندي، فرهنگ مشترک، سرزمين مشترک و يا ترکيبي از اين ها دارند. حال آنکه اصل تعيين کننده در «امت» هيچ يک از نژاد، زبان، تاريخ و يا ترکيبي از آنها و نيز عوامل جغرافيايي نيست. امت، فراتر از نژاد، زبان و جغرافياست. نظم جهاني محصور در جماعتي کامل از مسلمان ساکن در کره زمين است که با تعهد نسبت به ايدئولوژي اسلامي متحد شده اند.
بيشترين کابرد واژه ي امت، در سنت پيامبر (ص) است که پيروان خود را امت ناميده و بر حفظ اتحاد اندام وار و يکپارچگي رواني آن نظم اجتماعي نوپا، تأکيد فراوان داشته است. مفهوم سازي امت بوسيله ي پيامبر (ص) و در «قانون اساسي مدينه» که به قول حميدالله اولين قانون اساسي نوشته شده در جهان است، صورت بندي شد. قانون اساسي مدينه که «حتي انتقادي ترين ديدگاهها در اعتبار آن ترديدي ايجاد نمي کند» ، سند اساسي تأسيس امت اسلامي و اولين معاهده ميان مسلمانان و اهل کتاب (که در اين سند، يهوديان مدينه هستند) مي باشد.
اين که قانون اساسي مدينه با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده، نشان مي دهد که مؤمنان، امتي مستقل هستند. آنها موالي (حاميان و دوستان) يکديگر، همچون بدني واحد عمل مي کنند و با غير مؤمنان، يعني يهوديان و مشرکان، در تضاد هستند.
با وجود چنين تأکيدات آشکاري، تلاش هايي صورت گرفته تا اثبات کند «امت» همان گونه که در قانون اساسي مدينه آمده است در واقع پايه اي سرزميني (Territorial basis) دارد، «روزنتال» و «مونتگمري وات» گفته اند که قانون اساسي مدينه، واژه ي امت را در «معنايي اجتماعي و سياسي، دل بر اعطا کننده ي حق انحصاري ويژه براي همه اعضاء» به کار برده است. مبناي چنين توهماتي معمولا نص قانون اساسي مدينه است:
«همانا يهوديان بني عوف به همراه مؤمنين، يک امت واحد هستند»
بدين معنا که يهوديان و مسلمانان با يکديگر يک امت را در مدينه تشکيل مي دهند. چنين تفسيري به دلايل متعدد، غير قابل قبول است. اولا ناقض مفهوم امت در قرآن است. ثانيا اولين قانوني اساسي مدينه را نفي مي کند که مؤمنان، يعني مسلمانان و کساني را که از آنها پيروي مي کنند و به همراه آنها مجاهدت مي کنند، به عنوان اعضاي امتي جداگانه متمايز مي سازد و آنها را در مقابل يهوديان و ملحدان قرار مي دهد. سرانجام آنکه در تمامي متون، يهوديان در مقابل مؤمنان و نه هرگز در ميان آنان قرار داشته اند. هنگامي هم که مذاکره با دو گروه يهوديان و ملحدان لازم شده، قانون اساسي، اصطلاح «اهل هذه الصحيفه» (مردم معتقد به اين سند) را به کار گرفته است. بنابراين يهوديان بني عوف، امتي در مقابل مؤمنان هستند. در نتيجه همان گونه که الفاروقي توضيح داده امت اسلامي عبارت است از:
«کالبدي جمعي، اندام وار و مدني که به سرزمين، مردم، نژاد و فرهنگ خاصي محدود نيست. بلکه جهان گرا (Universal)، تمام عيار و مسئول زندگي فردي و جمعي هر يک از اعضاء است. براي دستيابي هر انسان به سعادت در دو جهان و عملي سازي زماني - مکان اراده الهي، وجود امت، غير قابل اجتناب است.»
اولا: امت مسلمان، با توجه به ديدگاهها در مورد پروردگار هستي، اعضاء خود را بر مي گزيند و بدين ترتيب، خود را از ديگر اجتماعات متمايز مي کند. اساسا موجوديت مؤمنان بايد اتحادي مستحکم را ميان خود و مستقل از کساني که ايمان را نمي پذيرند، بنا نهد. مؤمنان بر ايمان خود به وحدانيت خدا و خاتميت حضصرت محمد (ص) شهادت مي دهند، يک کتاب را مي پذيرند، مناسک را به جاي مي آورند و از شريعت، پيروي مي کنند. اسلام ذات امت را شکل مي دهد و بدين ترتيب تمامي بنيانها را بر يک کل، بنا مي نهد و اعضايش را از بقيه بشريت متمايز مي کند. بدون شک در قانون اساسي مدينه، يهوديان نيز امتي غير از امت مسلمانان هستند زيرا به ايمان ديگر ي شهادت داده اند و از ايدئولوژي ديگري طرفداري مي کرده اند.
ثانيا: همان گونه که اسلام به امت، هويت مي بخشد آن را ملزم مي کند به جاي گروه گرايي، جهاني باشد. قرآن، آشکارا اعلام مي نمايد تمامي انسان ها از يک زوج همانند هستند و اگر در درون قبايل و ملتها قرار داده شده اند تا با يکديگر معاشرت نمايند و متقابلا يکديگر را ياري کنند. از همان ابتدا، مخاطبان قرآن و پيامبر (ص)، تمامي مردم و همه ي بشريت بوده اند. از آنجا که امت اسلامي مستقيما بر نظامي عقيدتي بنا شده که جهاني است، لذا نمي تواند غير جهاني باشد. امت هرگز نمي تواند خود را به هيچ کاست، طبقه يا نژاد و رنگي محدود کند، بلکه همه ي مسلمانان را شامل مي شود. قرآن، امت اسلامي را امت واحدي مي داند که بايد اراده الله را عملي کنند. لازم به تأکيد است که جهان گرايي نه به معني ممنوع دانستن گروه بندي هاي طبيعي انسان ها در قالب قباليل و اجتماعات است و نه به معني ناديده انگاشتن جاذبه مرزبندي سرزميني در چارچوب واحدها و دولت هايي که هدف از آنها سهولت و کارآيي اجرايي و اداري است. در هر صورت، چنين گروه بندي هايي و تقسيمات اجرايي و اداري نبايد آخرين معيار براي همه چيز باشد. بلکه در چنين گروه بنديهايي، شريعت بايد بالاترين حاکم باشد و اعضاي اين گروهها بايد در جهت حاکم کردن شيوه ي الهي زندگي بر روي زمين، پيوسته تلاش کنند. امت اسلامي متکي به زيست شناسي، جغرافيا و تشابه زباني نيست. اسلام اين گروه بندي ها را به عنوان جعل الهي مي شناسد. در وراي اين سرنوشت اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي ظاهري، تجانس بنيادين تمدن اسلامي قرار مي گيرد که اجتماع کامل مسلمانان را شامل مي شود. مسلمانان ممکن است به سرزمين هاي مختلف و اجتماعات متنوع تعلق داشته باشند. اما پذيرش «شهادت» و «شريعت» اين تفاوتها را از بين مي برد و همه مسلمانان را به دليل ماهيت شان، اعضاي يک امت مي شناسد.
ثالثا: امت اسلامي علاوه بر جهاني بودن، در ذات خود اندام وار نيز است. امت ساز و کاري منظم است که ميان قسمت هاي مختلف آن هماهنگي وجود دارد. به عبارتي قسمت هاي مختلف، مناسب يک ديگرند و به هم متصل اند و يک کل قابل تشخيص را تشکيل مي دهند. در قرآن کريم مي خوانيم: مؤمنان، چه مرد و چه زن، اولياء يک ديگرند، آنها انصار و اعوان يک ديگرند و روابط دوستانه و محبت به يک ديگر قلبهايشان را يکي کرده است. اين ارتباط والا و عميق بيشتر با مفهوم «اخوت» عينيت يافته است. چنان که مي خوانيم: «همانا مؤمنان با يک ديگر برادرند» اين برادري نه به دليل نسب، بلکه به واسطه مذهب ايجاده شده است و در محبت و همکاري ميان اعضاي امت تجلي مي يابد. اين پيوند برادري در به جاي آوردن نمازهاي جماعت، قبول دعوت برادر مسلمان و هم چنين حضور در تشييع جنازه مؤمني که از دنيا رفته تجلي عيني نيز مي يابد. به ديگر سخن، اعضاي امت متقابلا و در موارد متعدد با يک ديگر مرتبط هستند. در واقع مباني سخن پيامبر (ص) که مؤمنان را به يک بدن تشبيه کرده که هر عضو از ديگر اعضاء مراقبت مي کند، همين است. اين معنا در تشبيه جامعه انساني به «عمارتي متحد» که در آن قسمتهاي مختلف بنا يکديگر را تقويت مي کنند، نيز آمده است. در تشبيه ديگر از امت به «يد واحد» ياد شده، همان گونه که انگشتان از طريق دست با يک ديگر مرتبطند اعضاي امت نيز از طريق پيامبر (ص) با يک ديگر در ارتباط هستند. پيامبر (ص) بارها بر اين مسأله تأکيد کرده است.
«وارد بهشت نخواهيد شد مگر اين که ايمان داشته باشيد و نمي توانيد به ايمان دست يابيد مگر آنکه يکديگر را دوست بداريد». ايشان هم چنين فرموده اند:
«هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است نه به او ظلم مي کند و نه اجازه مي دهد به او ظلم شود»
رابعا: اسلام در تکيه بر طبيعت اندام وار امت، نه از گروه گرايي و نه جمع گرايي طرف داري نمي کند و عنان ويژگي هاي فردي را نيز کاملا رها نمي کند. بلکه توازن ظريفي ميان فردگرايي و جمع گرايي برقرار مي کند و هدفش را تکامل امت معرفي مي نمايد. شريعت از طريق جعل مفاهيمي چون واجب و حد کفايت، ميان تلاش جمعي و آزادي فردي، داوري و جمع مي کند.
آخرين ويژگي امت تأکيد بر «نظام سياسي» است. البته نه به مفهوم غربي که يک هويت مستقل و ملي گرا و سرزميني را مي رساند. بلکه به عنوان بعد سياسي تلاش جمعي مسلمانان براي عملي کردن اراده الهي. «حکومت» در اسلام، «حکومت» الله است و مؤمنان حزب الله را بوجود مي آورند که اصطلاح مترادف به کار رفته در قرآن براي مفهوم امت اسلامي است. پايه ايدئولوژيک اين حکومت همچون امت، اصل توحيد است. در حکومت اسلامي نيز پيروزي نهايي مرهون عنايت الله است که در فرمانروايي يکتاست، حکومت اسلامي مانند امت موضوع احکام و هنجاري هاي شريعت است. در حکومت اسلامي، مسائل عمومي از طريق تبادل نظر و بحث متقابل (شوري) حل و فصل مي شود و تصميمات در بهترين حالت از طريق اجماع اتخاد مي شوند، نظم سياسي اسلامي به معني دقيق کلمه، انجمني مشارکتي است که اندام هاي مختلف به عنوان ابزارهاي امت براي پايه ريزي شريعت از طريق شورا و اجماع عمل مي کنند.
«هدف انحصاري» يا به قول ابوالعلا مودودي «علت وجودي» امت آن است که اعضايش در برابر همگان به حقيقت و هدايتي که الله به انسان ها ارزاني داشته است، شهادت دهند. قرآن مي گويد: «و اين چنين شما را امتي ميانه قرار داديم تا بر مردمان گواه بر حقيقت باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. در اين جا حقيقت گواهي داده شد، همان شهادت است و شهادت عبارت است از اقرار به اين که جزء الله، کسي شايسته پرستش نيست و محمد (ص) فرستاده اوست. شهادت تمام حقايق را در بر مي گيرد و اقرار و التزام به اين حقيقت است که همه ي جنبه هاي زندگي انسان را تحت ربوبيت الله قرار مي دهد. اين مسئله همان گونه که «مودودي» بيان داشته لوازم اجتماعي زيادي دارد که مهم ترين آنها عبارتست از:
«راه درست زندگي، قواعد رفتاري که براي کسب رضايت خداوند بايد رعايت شود، اعمالي که بايد انجام داد، اعمالي که نبايد انجام داد و آن چه که مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. و همه اين ها را بايد به انسان ها آموخت».
بنابراين امت بايد عملا و نظرا به حقيقت گواهي دهد. گواهي با بيان از طريق سخنراني، نوشتن، گفتار عقلاني و ارايه دليل قاطع، کاربرد همه روشهاي ممکن براي آموزش، برقراري ارتباطات و تبليغات صورت مي گيرد. گواهي با کردار نيز به عمل و اشاعه اسلام در شکل کامل و جامع آن اشاره دارد. به اين معنا که زندگي هاي فردي و اجتماعي انسان ها به گونه اي قالب ريزي شوند که تجسم زنده اي از اسلام بوده و متوجه جهاد براي ايجاد عدالت باشد و راه خدا را بر هر چيز ديگري ترجيح دهد.
مفسران معتقدند واژه وسط در آيه 143 سوره بقره (آيه وسط سوره بقره) به تعادل دو کفه ترازو براي حفظ عدالت اشاره دارد. بر اين اساس، مسلمانان بر خلاف انعطاف ناپذيري يهودي و طبيعت و انعطاف پذيري افراطي مسيحيت، در دينشان افراط نمي کنند، بلکه از «صراط مستقيم» به همان صورتي که بر پيامبر (ص) نازل شده است، پيروي مي کنند. به بيان عملي، مسلمانان حدود افراط را تعيين مي کنند و به عنوان مصلحان براي از ميان برداشتن اين افراط ها اقدام مي کنند. خلاصه آنکه گواهي با گفتار، کارکردي تشخيصي و اقدامي فکري است در حاليکه گواهي با کردار، کارکردي عملياتي دارد و فعاليتي عملي است.
آيه ي 41 از سوره حج مي گويد:
«همان کساني که اگر ايشان را در زمين جايگاه و قدرت دهيم نماز را به ياد دارند و زکات دهند و به کار نيک فرمان دهند و از کار زشت باز دارند. و خداي راست فرجام کارها».
با توجه به اين آيه، مسئوليت امت آن است که بر اساس دستورات پروردگار يکتا و يگانه نظمي اجتماعي و سياسي بر روي زمين ايجاد کند تا از شر جلوگيري و بر انجام خير تأکيد کنند. واضح است که موضوع حکومت با دو مفهوم سلبي و ايجابي توضيح داده مي شود. حکومت نمي خواهد صرفا مردم را از سوء استفاده و سرکوب يکديگر و تجاوز خارجي حفظ کنند، بلکه همان گونه که در قرآن و سنت آمده است، حکومت علاوه بر اين ها، مي خواهد نظامي بر مبناي عدالت اجتماعي را توسعه و تکامل بخشد. آيه ي 104 از سوره ي آل عمران با نتيجه اي مشابه مي گويد:
«و بايد از شما گروهي باشند که به خير فرا بخوانند و به کار نيک فرمان دهند و از کار زشت بازدارند و آنانند رستگاران».
اين آيه فراخواني براي گردن نهادن به خواست الله است و پذيرش خواست خداوند اين عناصر را به حداقل شامل مي شود:
1) ايمان 2)عمل صواب 3)پرهيز از باطل.
با توجه به آيات قرآن و ديدگاههاي مفسران، واضح است که مسئوليت تأسيس نظامي اجتماعي - سياسي و مسئوليت گواهي دادن نزد مردم، در اصل به هم وابسته اند و يکي بدون ديگري امکان ندارد.
مسئوليت گواهي دادن بر عهده ي تمامي مؤمنان اختصاص دارد. عبارت «باشد در ميان شما امتي» را مي توان به دو صورت تفسير کرد. يکي اين که به تمامي اعضاي امت اشاره دارد. ديگر آنکه تنها بخشي از امت مورد نظر است. در هر صورت، اين عبارت، رهبر دين را شامل مي شود. رهبر ديني در ميان امت، عهده دار مسئوليت دعوت مردم به پيروي از شريعت و داوري براي تشخيص و از بين بردن افراطها است. «طبري» و «قرقابي» تفسير دوم را برگزيده اند در حاليکه «ابن تيميه» و «ابن خلدون» و مفسران معاصر ديدگاه اول را پذيرفته اند. در قرآن عباراتي وجود دارد که از مسلمانان مي خواهد گروهي از ايشان شناخت عميقي از دين به دست آورند و سپس آن را به وسيله ي آموزش و موعظه تبليغ کنند. به عنوان نمونه مي توان به آيه ي 122 از سوره ي توبه اشاره کرد. کار ويژه ي حصول شاخت عميق دين و تبليغ اين شناخت، در صورتي که مختص يک گروه خاص باشد. مسئوليت جامعي که واژه ي گواهي دادن مشخص مي کند را شامل نخواهد شد. قرآن عقيده ي نخبه گرايي را نمي پذيرد. از اين رو صراحتا اعلام مي کند که همه ي مسلمانان، چه مرد و چه زن، حاملان اين مسئوليت هستند. آيه ي 79 از سوره ي توبه بيان مي کند:
«مردان و زنان مؤمن دوستان و ياوران يکديگرند به کار نيک فرمان مي دهند و از کار زشت باز مي دارند و زکات مي دهند و خدا و پيامبرش را فرمان مي برند، اينانند که خداوند به زودي برايشان مهر و بخشايش آرد که خدا تواناي بي همتا و داناي درستکار است».
ابن تيميه بر اساس اين آيه، معتقد است فريضه امر به معروف و نهي از منکر هدف نهايي دين و همه حکومت امت و بر همه مسلمانان مکلفي واجب شده است. اين فريضه ممکن است توسط کارگزاران مربوطه اش و يا به وسيله پيکره آن يعني امت انجام پذيرد. در غير اين صورت، عمل «گواهي دادن»، وظيفه ي مشخصي است که بر هر مرد و زن مسلمان که توانايي آن را دارند، واجب است.
«گواهي دادن» بر امت به عنوان يک کل تأثيرات متعددي دارد. اول آنکه نخبه گرايي را که از نگاه قرآن بسيار انزجار آميز است، رد مي کند. به اين دليل که قرآن صراحتا بيان مي کند که: «مردان و زنان مؤمن حاملان اين مسئوليت هستند». ديگر آنکه با تلقي از مردم به عنوان «امت» توحيدي که جهاني، اندام وار و بر اساس حس نيت، همکاري، اخوت و مساوات طلبي است، در هماهنگي و تجانس دارد. سرانجام، پذيرش اين مسئوليت توسط امت، در طول تاريخ اسلام، نيروي محرک عظيمي براي انقلاب و تغيير در جهان اسلام فراهم آورده است.
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س
واژه شناختي:
تلاش هاي اوليه براي مساوي دانستن «امت» با «ملت» يا «دولت - ملت» در مقابل مساوي دانستن آن با اجتماع (Community) که اخيرا در محافل غربي سياست رواج يافته، نتيجه نداده است. چرا که اصطلاح ملت يا «دولت - ملت» خاستگاهي کاملا غربي دارد و توسط روشنفکران بومي که تحصيلات غربي، آنها را به تقليد از معلمان خارجي شان رهنمون ساخته، به کار رفته است. کابرد واژه ي «اجتماع» نيز به عنوان مترادفي براي «امت» اشتباه است و بايد پذيرفت که مشابهت اين دو واژه سطحي است.
واژه اجتماع تقريبا به «هر گونه اي از زندگي مشترک» اطلاق مي شود و از گروهي محلي «تا» هر حوزه زندگي اجتماعي، چون روستا و شهر و کشور را در برخواهد گرفت. اجتماع، يک نظام اجتماعي پيچيده با جايگاهي مادي، روان شناختي معلوم است و گروهي از مردم را شامل مي شود که به منطقه اي مشخص وابستگي مشترک چون پيوندهاي خويشاوندي، فرهنگ مشترک، سرزمين مشترک و يا ترکيبي از اين ها دارند. حال آنکه اصل تعيين کننده در «امت» هيچ يک از نژاد، زبان، تاريخ و يا ترکيبي از آنها و نيز عوامل جغرافيايي نيست. امت، فراتر از نژاد، زبان و جغرافياست. نظم جهاني محصور در جماعتي کامل از مسلمان ساکن در کره زمين است که با تعهد نسبت به ايدئولوژي اسلامي متحد شده اند.
1- امت در قرآن و سنت
بيشترين کابرد واژه ي امت، در سنت پيامبر (ص) است که پيروان خود را امت ناميده و بر حفظ اتحاد اندام وار و يکپارچگي رواني آن نظم اجتماعي نوپا، تأکيد فراوان داشته است. مفهوم سازي امت بوسيله ي پيامبر (ص) و در «قانون اساسي مدينه» که به قول حميدالله اولين قانون اساسي نوشته شده در جهان است، صورت بندي شد. قانون اساسي مدينه که «حتي انتقادي ترين ديدگاهها در اعتبار آن ترديدي ايجاد نمي کند» ، سند اساسي تأسيس امت اسلامي و اولين معاهده ميان مسلمانان و اهل کتاب (که در اين سند، يهوديان مدينه هستند) مي باشد.
اين که قانون اساسي مدينه با «بسم الله الرحمن الرحيم» آغاز شده، نشان مي دهد که مؤمنان، امتي مستقل هستند. آنها موالي (حاميان و دوستان) يکديگر، همچون بدني واحد عمل مي کنند و با غير مؤمنان، يعني يهوديان و مشرکان، در تضاد هستند.
با وجود چنين تأکيدات آشکاري، تلاش هايي صورت گرفته تا اثبات کند «امت» همان گونه که در قانون اساسي مدينه آمده است در واقع پايه اي سرزميني (Territorial basis) دارد، «روزنتال» و «مونتگمري وات» گفته اند که قانون اساسي مدينه، واژه ي امت را در «معنايي اجتماعي و سياسي، دل بر اعطا کننده ي حق انحصاري ويژه براي همه اعضاء» به کار برده است. مبناي چنين توهماتي معمولا نص قانون اساسي مدينه است:
«همانا يهوديان بني عوف به همراه مؤمنين، يک امت واحد هستند»
بدين معنا که يهوديان و مسلمانان با يکديگر يک امت را در مدينه تشکيل مي دهند. چنين تفسيري به دلايل متعدد، غير قابل قبول است. اولا ناقض مفهوم امت در قرآن است. ثانيا اولين قانوني اساسي مدينه را نفي مي کند که مؤمنان، يعني مسلمانان و کساني را که از آنها پيروي مي کنند و به همراه آنها مجاهدت مي کنند، به عنوان اعضاي امتي جداگانه متمايز مي سازد و آنها را در مقابل يهوديان و ملحدان قرار مي دهد. سرانجام آنکه در تمامي متون، يهوديان در مقابل مؤمنان و نه هرگز در ميان آنان قرار داشته اند. هنگامي هم که مذاکره با دو گروه يهوديان و ملحدان لازم شده، قانون اساسي، اصطلاح «اهل هذه الصحيفه» (مردم معتقد به اين سند) را به کار گرفته است. بنابراين يهوديان بني عوف، امتي در مقابل مؤمنان هستند. در نتيجه همان گونه که الفاروقي توضيح داده امت اسلامي عبارت است از:
«کالبدي جمعي، اندام وار و مدني که به سرزمين، مردم، نژاد و فرهنگ خاصي محدود نيست. بلکه جهان گرا (Universal)، تمام عيار و مسئول زندگي فردي و جمعي هر يک از اعضاء است. براي دستيابي هر انسان به سعادت در دو جهان و عملي سازي زماني - مکان اراده الهي، وجود امت، غير قابل اجتناب است.»
2- ويژگي ذاتي امت:
اولا: امت مسلمان، با توجه به ديدگاهها در مورد پروردگار هستي، اعضاء خود را بر مي گزيند و بدين ترتيب، خود را از ديگر اجتماعات متمايز مي کند. اساسا موجوديت مؤمنان بايد اتحادي مستحکم را ميان خود و مستقل از کساني که ايمان را نمي پذيرند، بنا نهد. مؤمنان بر ايمان خود به وحدانيت خدا و خاتميت حضصرت محمد (ص) شهادت مي دهند، يک کتاب را مي پذيرند، مناسک را به جاي مي آورند و از شريعت، پيروي مي کنند. اسلام ذات امت را شکل مي دهد و بدين ترتيب تمامي بنيانها را بر يک کل، بنا مي نهد و اعضايش را از بقيه بشريت متمايز مي کند. بدون شک در قانون اساسي مدينه، يهوديان نيز امتي غير از امت مسلمانان هستند زيرا به ايمان ديگر ي شهادت داده اند و از ايدئولوژي ديگري طرفداري مي کرده اند.
ثانيا: همان گونه که اسلام به امت، هويت مي بخشد آن را ملزم مي کند به جاي گروه گرايي، جهاني باشد. قرآن، آشکارا اعلام مي نمايد تمامي انسان ها از يک زوج همانند هستند و اگر در درون قبايل و ملتها قرار داده شده اند تا با يکديگر معاشرت نمايند و متقابلا يکديگر را ياري کنند. از همان ابتدا، مخاطبان قرآن و پيامبر (ص)، تمامي مردم و همه ي بشريت بوده اند. از آنجا که امت اسلامي مستقيما بر نظامي عقيدتي بنا شده که جهاني است، لذا نمي تواند غير جهاني باشد. امت هرگز نمي تواند خود را به هيچ کاست، طبقه يا نژاد و رنگي محدود کند، بلکه همه ي مسلمانان را شامل مي شود. قرآن، امت اسلامي را امت واحدي مي داند که بايد اراده الله را عملي کنند. لازم به تأکيد است که جهان گرايي نه به معني ممنوع دانستن گروه بندي هاي طبيعي انسان ها در قالب قباليل و اجتماعات است و نه به معني ناديده انگاشتن جاذبه مرزبندي سرزميني در چارچوب واحدها و دولت هايي که هدف از آنها سهولت و کارآيي اجرايي و اداري است. در هر صورت، چنين گروه بندي هايي و تقسيمات اجرايي و اداري نبايد آخرين معيار براي همه چيز باشد. بلکه در چنين گروه بنديهايي، شريعت بايد بالاترين حاکم باشد و اعضاي اين گروهها بايد در جهت حاکم کردن شيوه ي الهي زندگي بر روي زمين، پيوسته تلاش کنند. امت اسلامي متکي به زيست شناسي، جغرافيا و تشابه زباني نيست. اسلام اين گروه بندي ها را به عنوان جعل الهي مي شناسد. در وراي اين سرنوشت اجتماعي، فرهنگي و اخلاقي ظاهري، تجانس بنيادين تمدن اسلامي قرار مي گيرد که اجتماع کامل مسلمانان را شامل مي شود. مسلمانان ممکن است به سرزمين هاي مختلف و اجتماعات متنوع تعلق داشته باشند. اما پذيرش «شهادت» و «شريعت» اين تفاوتها را از بين مي برد و همه مسلمانان را به دليل ماهيت شان، اعضاي يک امت مي شناسد.
ثالثا: امت اسلامي علاوه بر جهاني بودن، در ذات خود اندام وار نيز است. امت ساز و کاري منظم است که ميان قسمت هاي مختلف آن هماهنگي وجود دارد. به عبارتي قسمت هاي مختلف، مناسب يک ديگرند و به هم متصل اند و يک کل قابل تشخيص را تشکيل مي دهند. در قرآن کريم مي خوانيم: مؤمنان، چه مرد و چه زن، اولياء يک ديگرند، آنها انصار و اعوان يک ديگرند و روابط دوستانه و محبت به يک ديگر قلبهايشان را يکي کرده است. اين ارتباط والا و عميق بيشتر با مفهوم «اخوت» عينيت يافته است. چنان که مي خوانيم: «همانا مؤمنان با يک ديگر برادرند» اين برادري نه به دليل نسب، بلکه به واسطه مذهب ايجاده شده است و در محبت و همکاري ميان اعضاي امت تجلي مي يابد. اين پيوند برادري در به جاي آوردن نمازهاي جماعت، قبول دعوت برادر مسلمان و هم چنين حضور در تشييع جنازه مؤمني که از دنيا رفته تجلي عيني نيز مي يابد. به ديگر سخن، اعضاي امت متقابلا و در موارد متعدد با يک ديگر مرتبط هستند. در واقع مباني سخن پيامبر (ص) که مؤمنان را به يک بدن تشبيه کرده که هر عضو از ديگر اعضاء مراقبت مي کند، همين است. اين معنا در تشبيه جامعه انساني به «عمارتي متحد» که در آن قسمتهاي مختلف بنا يکديگر را تقويت مي کنند، نيز آمده است. در تشبيه ديگر از امت به «يد واحد» ياد شده، همان گونه که انگشتان از طريق دست با يک ديگر مرتبطند اعضاي امت نيز از طريق پيامبر (ص) با يک ديگر در ارتباط هستند. پيامبر (ص) بارها بر اين مسأله تأکيد کرده است.
«وارد بهشت نخواهيد شد مگر اين که ايمان داشته باشيد و نمي توانيد به ايمان دست يابيد مگر آنکه يکديگر را دوست بداريد». ايشان هم چنين فرموده اند:
«هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است نه به او ظلم مي کند و نه اجازه مي دهد به او ظلم شود»
رابعا: اسلام در تکيه بر طبيعت اندام وار امت، نه از گروه گرايي و نه جمع گرايي طرف داري نمي کند و عنان ويژگي هاي فردي را نيز کاملا رها نمي کند. بلکه توازن ظريفي ميان فردگرايي و جمع گرايي برقرار مي کند و هدفش را تکامل امت معرفي مي نمايد. شريعت از طريق جعل مفاهيمي چون واجب و حد کفايت، ميان تلاش جمعي و آزادي فردي، داوري و جمع مي کند.
آخرين ويژگي امت تأکيد بر «نظام سياسي» است. البته نه به مفهوم غربي که يک هويت مستقل و ملي گرا و سرزميني را مي رساند. بلکه به عنوان بعد سياسي تلاش جمعي مسلمانان براي عملي کردن اراده الهي. «حکومت» در اسلام، «حکومت» الله است و مؤمنان حزب الله را بوجود مي آورند که اصطلاح مترادف به کار رفته در قرآن براي مفهوم امت اسلامي است. پايه ايدئولوژيک اين حکومت همچون امت، اصل توحيد است. در حکومت اسلامي نيز پيروزي نهايي مرهون عنايت الله است که در فرمانروايي يکتاست، حکومت اسلامي مانند امت موضوع احکام و هنجاري هاي شريعت است. در حکومت اسلامي، مسائل عمومي از طريق تبادل نظر و بحث متقابل (شوري) حل و فصل مي شود و تصميمات در بهترين حالت از طريق اجماع اتخاد مي شوند، نظم سياسي اسلامي به معني دقيق کلمه، انجمني مشارکتي است که اندام هاي مختلف به عنوان ابزارهاي امت براي پايه ريزي شريعت از طريق شورا و اجماع عمل مي کنند.
کارهاي ويژه امت:
«هدف انحصاري» يا به قول ابوالعلا مودودي «علت وجودي» امت آن است که اعضايش در برابر همگان به حقيقت و هدايتي که الله به انسان ها ارزاني داشته است، شهادت دهند. قرآن مي گويد: «و اين چنين شما را امتي ميانه قرار داديم تا بر مردمان گواه بر حقيقت باشيد و پيامبر بر شما گواه باشد. در اين جا حقيقت گواهي داده شد، همان شهادت است و شهادت عبارت است از اقرار به اين که جزء الله، کسي شايسته پرستش نيست و محمد (ص) فرستاده اوست. شهادت تمام حقايق را در بر مي گيرد و اقرار و التزام به اين حقيقت است که همه ي جنبه هاي زندگي انسان را تحت ربوبيت الله قرار مي دهد. اين مسئله همان گونه که «مودودي» بيان داشته لوازم اجتماعي زيادي دارد که مهم ترين آنها عبارتست از:
«راه درست زندگي، قواعد رفتاري که براي کسب رضايت خداوند بايد رعايت شود، اعمالي که بايد انجام داد، اعمالي که نبايد انجام داد و آن چه که مورد بازخواست قرار خواهد گرفت. و همه اين ها را بايد به انسان ها آموخت».
بنابراين امت بايد عملا و نظرا به حقيقت گواهي دهد. گواهي با بيان از طريق سخنراني، نوشتن، گفتار عقلاني و ارايه دليل قاطع، کاربرد همه روشهاي ممکن براي آموزش، برقراري ارتباطات و تبليغات صورت مي گيرد. گواهي با کردار نيز به عمل و اشاعه اسلام در شکل کامل و جامع آن اشاره دارد. به اين معنا که زندگي هاي فردي و اجتماعي انسان ها به گونه اي قالب ريزي شوند که تجسم زنده اي از اسلام بوده و متوجه جهاد براي ايجاد عدالت باشد و راه خدا را بر هر چيز ديگري ترجيح دهد.
مفسران معتقدند واژه وسط در آيه 143 سوره بقره (آيه وسط سوره بقره) به تعادل دو کفه ترازو براي حفظ عدالت اشاره دارد. بر اين اساس، مسلمانان بر خلاف انعطاف ناپذيري يهودي و طبيعت و انعطاف پذيري افراطي مسيحيت، در دينشان افراط نمي کنند، بلکه از «صراط مستقيم» به همان صورتي که بر پيامبر (ص) نازل شده است، پيروي مي کنند. به بيان عملي، مسلمانان حدود افراط را تعيين مي کنند و به عنوان مصلحان براي از ميان برداشتن اين افراط ها اقدام مي کنند. خلاصه آنکه گواهي با گفتار، کارکردي تشخيصي و اقدامي فکري است در حاليکه گواهي با کردار، کارکردي عملياتي دارد و فعاليتي عملي است.
آيه ي 41 از سوره حج مي گويد:
«همان کساني که اگر ايشان را در زمين جايگاه و قدرت دهيم نماز را به ياد دارند و زکات دهند و به کار نيک فرمان دهند و از کار زشت باز دارند. و خداي راست فرجام کارها».
با توجه به اين آيه، مسئوليت امت آن است که بر اساس دستورات پروردگار يکتا و يگانه نظمي اجتماعي و سياسي بر روي زمين ايجاد کند تا از شر جلوگيري و بر انجام خير تأکيد کنند. واضح است که موضوع حکومت با دو مفهوم سلبي و ايجابي توضيح داده مي شود. حکومت نمي خواهد صرفا مردم را از سوء استفاده و سرکوب يکديگر و تجاوز خارجي حفظ کنند، بلکه همان گونه که در قرآن و سنت آمده است، حکومت علاوه بر اين ها، مي خواهد نظامي بر مبناي عدالت اجتماعي را توسعه و تکامل بخشد. آيه ي 104 از سوره ي آل عمران با نتيجه اي مشابه مي گويد:
«و بايد از شما گروهي باشند که به خير فرا بخوانند و به کار نيک فرمان دهند و از کار زشت بازدارند و آنانند رستگاران».
اين آيه فراخواني براي گردن نهادن به خواست الله است و پذيرش خواست خداوند اين عناصر را به حداقل شامل مي شود:
1) ايمان 2)عمل صواب 3)پرهيز از باطل.
با توجه به آيات قرآن و ديدگاههاي مفسران، واضح است که مسئوليت تأسيس نظامي اجتماعي - سياسي و مسئوليت گواهي دادن نزد مردم، در اصل به هم وابسته اند و يکي بدون ديگري امکان ندارد.
مسئوليت گواهي دادن بر عهده ي تمامي مؤمنان اختصاص دارد. عبارت «باشد در ميان شما امتي» را مي توان به دو صورت تفسير کرد. يکي اين که به تمامي اعضاي امت اشاره دارد. ديگر آنکه تنها بخشي از امت مورد نظر است. در هر صورت، اين عبارت، رهبر دين را شامل مي شود. رهبر ديني در ميان امت، عهده دار مسئوليت دعوت مردم به پيروي از شريعت و داوري براي تشخيص و از بين بردن افراطها است. «طبري» و «قرقابي» تفسير دوم را برگزيده اند در حاليکه «ابن تيميه» و «ابن خلدون» و مفسران معاصر ديدگاه اول را پذيرفته اند. در قرآن عباراتي وجود دارد که از مسلمانان مي خواهد گروهي از ايشان شناخت عميقي از دين به دست آورند و سپس آن را به وسيله ي آموزش و موعظه تبليغ کنند. به عنوان نمونه مي توان به آيه ي 122 از سوره ي توبه اشاره کرد. کار ويژه ي حصول شاخت عميق دين و تبليغ اين شناخت، در صورتي که مختص يک گروه خاص باشد. مسئوليت جامعي که واژه ي گواهي دادن مشخص مي کند را شامل نخواهد شد. قرآن عقيده ي نخبه گرايي را نمي پذيرد. از اين رو صراحتا اعلام مي کند که همه ي مسلمانان، چه مرد و چه زن، حاملان اين مسئوليت هستند. آيه ي 79 از سوره ي توبه بيان مي کند:
«مردان و زنان مؤمن دوستان و ياوران يکديگرند به کار نيک فرمان مي دهند و از کار زشت باز مي دارند و زکات مي دهند و خدا و پيامبرش را فرمان مي برند، اينانند که خداوند به زودي برايشان مهر و بخشايش آرد که خدا تواناي بي همتا و داناي درستکار است».
ابن تيميه بر اساس اين آيه، معتقد است فريضه امر به معروف و نهي از منکر هدف نهايي دين و همه حکومت امت و بر همه مسلمانان مکلفي واجب شده است. اين فريضه ممکن است توسط کارگزاران مربوطه اش و يا به وسيله پيکره آن يعني امت انجام پذيرد. در غير اين صورت، عمل «گواهي دادن»، وظيفه ي مشخصي است که بر هر مرد و زن مسلمان که توانايي آن را دارند، واجب است.
«گواهي دادن» بر امت به عنوان يک کل تأثيرات متعددي دارد. اول آنکه نخبه گرايي را که از نگاه قرآن بسيار انزجار آميز است، رد مي کند. به اين دليل که قرآن صراحتا بيان مي کند که: «مردان و زنان مؤمن حاملان اين مسئوليت هستند». ديگر آنکه با تلقي از مردم به عنوان «امت» توحيدي که جهاني، اندام وار و بر اساس حس نيت، همکاري، اخوت و مساوات طلبي است، در هماهنگي و تجانس دارد. سرانجام، پذيرش اين مسئوليت توسط امت، در طول تاريخ اسلام، نيروي محرک عظيمي براي انقلاب و تغيير در جهان اسلام فراهم آورده است.
منبع: کتاب طرح تحقيقاتي شهر اسوه
/س