ايرانيان و جنگ هاي ديني
نويسنده:علي رضا بابايي
تاريخ بشري ، سرشار از جنگ هاي خونين و صلح هاي ريشه دار است. جنگ و صلح، براي آدميان پديده اي غريب و نادر نيست؛ بلکه هماره بوده است و گويا همچنان خواهد بود.
جهان بدون جنگ، بسيار دور از تصور آدميان است؛ چرا؟ شايد از آن رو که خوي زياده خواهي و هوس جهان گيري ، همواره در برخي از انسان ها بوده است و تا اين خوي و خصلت هست، از جنگ و نزاع گريزي نيست. اما آيا جز اين، انگيزه و منشا ديگري براي جنگ هاي خونين نمي توان يافت ؟ نگاهي به انگيزه ها و سرچشمه هاي جنگ در ميان ملل و اقوام مختلف بشري، واقعيات بسياري را آشکار مي کند؛ زيرا آنچه در درجه ي اول اهميت قرار دارد، انگيزه ها و اسباب بروز درگيري هاي و نزاع ها است.
به راستي چرا انسان ها خون يکديگر را مي ريزند و به روي هم تيغ مي کشند؟ چرا سلب حيات، هماره يکي از معمول ترين اتفاقات در همه ي روزها و ماه هاي تاريخ چند هزار ساله ي بشري است ؟ پاسخ به اين سؤال ، آسان نيست ؛ اما درباره ي ايرانيان ، آنچه آشکار است، انگيزه هاي پاک و ديني آنان در جنگ ها و درگيري ها است. اگر فهرستي از همه ي نزاع هاي خرد و کلان مردم فلات ايران را با اقوام و ملل ديگر پيش رو گذاريم، در خواهيم يافت که در اکثر اين درگيري ها و مقاومت ها دو انگيزه ي مهم، بيش از همه به چشم مي خورد: « دين » و «زمين » ؛ يعني اکثر جنگ ها يا براي حفظ کيان ملي بوده است و يا در پي گسترش خدا پرستي و آيين مداري و جلوگيري از نفوذ شرک و کفر . حتي بنا به گزارش فردوسي در شاهنامه و يا ديگر منابع کهن ، نخستين رويارويي ايرانيان با دشمنان خود، انگيزه ي ديني داشته است. داستان جنگ کيومرث خدا پرست با ديوچه هاي ناپرستنده، نخستين داستان شاهنامه ي فردوسي است.
پس از يک سال ، سروشي از سوي خداوند مي آيد و ندا مي دهد که سوگواري بس است و به جنگ اهريمن رويد. اين بار سپاهي به سالاري هوشنگ، فرزند سيامک به جنگ ديو سياه مي رود. هوشنگ او را مي کشد و پيروزمندانه به وطن باز مي گردد. پس از چندي کيومرث نيز مي ميرد و هوشنگ بر تخت پادشاهي مي نشيند . (1)
در اين حکايت که نخستين داستان شاهنامه است، به خوبي برخي از مهم ترين وجوه فرهنگ ايراني آشکار مي گردد؛ خصايلي همچون دين داري، جايگاه رفيع پدر و سنت سوگواري .
جنگ هوشنگ با ديو سياه ، اولين جنگ ديني ايراني با دشمنان دينش بود ؛ اما آخرين آنها نبود. نمونه ي واقعي و تاريخي اين گونه نزاع هاي خونين و بي امان ، جنگ هاي صليبي است که وسعت زماني و مکاني آن شگفت انگيز است. آنان که تاريخ اين جنگ هاي دنباله دار و قساوت بار را خوانده اند، مي دانند که سرزمين هاي اسلامي ، براي حفظ هويت ديني و کيان ملي خود چه روزهاي سخت و خونيني را پشت سر گذاشتند. جنگ هاي صليبي که ديني ترين جنگ هاي تاريخ گذشته ي ايران است ، به معناي واقعي کلمه، تحميلي و به انگيزه ي نابودي کامل اسلام و مسلمانان بود. اين جنگ ها که به بهانه ي باز پس گيري اورشليم از دست مسلمانان آغاز شد، از قرن يازدهم تا اواسط قرن سيزدهم به طول انجاميد. (2)
نمونه ي ديگر ، تاريخ هشت ساله ي دفاع مقدس در دوره ي معاصر است. اين دفاع مظلومانه و خوش فرجام، اگر چه به ظاهر در برابر دشمني بود که دعاوي ارضي داشت و سخن از دين ستيزي نمي گفت، اما به واقع منشا ديني داشت؛ زيرا قرار بر آن بود که ايران، ايرانستان شود تا تفکر بعثي جاي تفکر انقلابي ايراني ها را بگيرد. اگر دفاع مقدس به فرجام نمي رسيد و يا شکل نمي گرفت، آنچه بيش از همه آماج اعتراضات مي شد، تفکر جديدي بود که از انقلاب اسلامي سر برآورده بود. حکومت بعثي عراق، مأمور بود که اين تفکر پا نگيرد و ره به جايي نبرد. اما دفاع مقدس و جانانه ي امت مسلمان ايران ، ميان دشمنان و اهداف شوم آنان حائل شد و ورق را برگرداند. اکنون که سخن دفاع مقدس است، به واقع سخن از منجي بزرگي مي گوييم که مرزهاي ايران را بر جاي خود نگه داشت و تا قرن هاي پاي بد انديشان را سست خواهد کرد. چنين باد !
/س
جهان بدون جنگ، بسيار دور از تصور آدميان است؛ چرا؟ شايد از آن رو که خوي زياده خواهي و هوس جهان گيري ، همواره در برخي از انسان ها بوده است و تا اين خوي و خصلت هست، از جنگ و نزاع گريزي نيست. اما آيا جز اين، انگيزه و منشا ديگري براي جنگ هاي خونين نمي توان يافت ؟ نگاهي به انگيزه ها و سرچشمه هاي جنگ در ميان ملل و اقوام مختلف بشري، واقعيات بسياري را آشکار مي کند؛ زيرا آنچه در درجه ي اول اهميت قرار دارد، انگيزه ها و اسباب بروز درگيري هاي و نزاع ها است.
به راستي چرا انسان ها خون يکديگر را مي ريزند و به روي هم تيغ مي کشند؟ چرا سلب حيات، هماره يکي از معمول ترين اتفاقات در همه ي روزها و ماه هاي تاريخ چند هزار ساله ي بشري است ؟ پاسخ به اين سؤال ، آسان نيست ؛ اما درباره ي ايرانيان ، آنچه آشکار است، انگيزه هاي پاک و ديني آنان در جنگ ها و درگيري ها است. اگر فهرستي از همه ي نزاع هاي خرد و کلان مردم فلات ايران را با اقوام و ملل ديگر پيش رو گذاريم، در خواهيم يافت که در اکثر اين درگيري ها و مقاومت ها دو انگيزه ي مهم، بيش از همه به چشم مي خورد: « دين » و «زمين » ؛ يعني اکثر جنگ ها يا براي حفظ کيان ملي بوده است و يا در پي گسترش خدا پرستي و آيين مداري و جلوگيري از نفوذ شرک و کفر . حتي بنا به گزارش فردوسي در شاهنامه و يا ديگر منابع کهن ، نخستين رويارويي ايرانيان با دشمنان خود، انگيزه ي ديني داشته است. داستان جنگ کيومرث خدا پرست با ديوچه هاي ناپرستنده، نخستين داستان شاهنامه ي فردوسي است.
يزدان و اهريمن
پس از يک سال ، سروشي از سوي خداوند مي آيد و ندا مي دهد که سوگواري بس است و به جنگ اهريمن رويد. اين بار سپاهي به سالاري هوشنگ، فرزند سيامک به جنگ ديو سياه مي رود. هوشنگ او را مي کشد و پيروزمندانه به وطن باز مي گردد. پس از چندي کيومرث نيز مي ميرد و هوشنگ بر تخت پادشاهي مي نشيند . (1)
در اين حکايت که نخستين داستان شاهنامه است، به خوبي برخي از مهم ترين وجوه فرهنگ ايراني آشکار مي گردد؛ خصايلي همچون دين داري، جايگاه رفيع پدر و سنت سوگواري .
جنگ هوشنگ با ديو سياه ، اولين جنگ ديني ايراني با دشمنان دينش بود ؛ اما آخرين آنها نبود. نمونه ي واقعي و تاريخي اين گونه نزاع هاي خونين و بي امان ، جنگ هاي صليبي است که وسعت زماني و مکاني آن شگفت انگيز است. آنان که تاريخ اين جنگ هاي دنباله دار و قساوت بار را خوانده اند، مي دانند که سرزمين هاي اسلامي ، براي حفظ هويت ديني و کيان ملي خود چه روزهاي سخت و خونيني را پشت سر گذاشتند. جنگ هاي صليبي که ديني ترين جنگ هاي تاريخ گذشته ي ايران است ، به معناي واقعي کلمه، تحميلي و به انگيزه ي نابودي کامل اسلام و مسلمانان بود. اين جنگ ها که به بهانه ي باز پس گيري اورشليم از دست مسلمانان آغاز شد، از قرن يازدهم تا اواسط قرن سيزدهم به طول انجاميد. (2)
نمونه ي ديگر ، تاريخ هشت ساله ي دفاع مقدس در دوره ي معاصر است. اين دفاع مظلومانه و خوش فرجام، اگر چه به ظاهر در برابر دشمني بود که دعاوي ارضي داشت و سخن از دين ستيزي نمي گفت، اما به واقع منشا ديني داشت؛ زيرا قرار بر آن بود که ايران، ايرانستان شود تا تفکر بعثي جاي تفکر انقلابي ايراني ها را بگيرد. اگر دفاع مقدس به فرجام نمي رسيد و يا شکل نمي گرفت، آنچه بيش از همه آماج اعتراضات مي شد، تفکر جديدي بود که از انقلاب اسلامي سر برآورده بود. حکومت بعثي عراق، مأمور بود که اين تفکر پا نگيرد و ره به جايي نبرد. اما دفاع مقدس و جانانه ي امت مسلمان ايران ، ميان دشمنان و اهداف شوم آنان حائل شد و ورق را برگرداند. اکنون که سخن دفاع مقدس است، به واقع سخن از منجي بزرگي مي گوييم که مرزهاي ايران را بر جاي خود نگه داشت و تا قرن هاي پاي بد انديشان را سست خواهد کرد. چنين باد !
پي نوشت :
1. شاهنامه ، انتشارات علمي و فرهنگي ، ج 1، ص 15.
2. دايره المعارف مصاحب ، ج 1، ص 763.
/س