مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (4)

خبرگزاري فارس:روزنامه آمريكايي واشنگتن پست كه غالبا مواضع وزارت امور خارجه امريكا را تبيين مي‌كند در مقاله‌اي با نام ايران و عراق در حال جنگ به قلم ريچارد هومان مي‌نويسد: يك تحليلگر نظامي آمريكايي مي‌گويد: من روي عراق شرط بندي خواهم كرد، ايران كاملا از هم گسيخته است.
چهارشنبه، 23 دی 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (4)
مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (4)
مروري بر نقش آمريكا در جنگ عراق عليه ايران (4)






يك تحليلگر نظامي آمريكايي: من روي عراق شرط مي بندم

خبرگزاري فارس:روزنامه آمريكايي واشنگتن پست كه غالبا مواضع وزارت امور خارجه امريكا را تبيين مي‌كند در مقاله‌اي با نام ايران و عراق در حال جنگ به قلم ريچارد هومان مي‌نويسد: يك تحليلگر نظامي آمريكايي مي‌گويد: من روي عراق شرط بندي خواهم كرد، ايران كاملا از هم گسيخته است.

بررسي نقش آمريكا در آغاز حمله عراق به ايران

آنچه مسلم است اينكه صدام حسين در سال 59 براي آغاز تهاجم نظامي عليه ايران، داراي انگيزه‌هاي شخصي جاه‌طلبانه بوده است. صدام حسين يك سياستمدار با عقده‌هاي قدرت‌طلبانه، جنايتكارانه، جنگ‌افروزانه وانتقام‌جويانه است بنابر اين قطعا صدام حسين انگيزه‌هاي مختلفي برا‌ي آغاز تعرض نظامي عليه ايران داشت كه برخي از آنها منبعث از خصوصيات روحي و رفتاري خود وي و برخي ديگر ملهم از شرايط خارجي و بيروني بوده است. ما در اينجا به انگيزه‌هاي شخصي صدام كه بسيار به آن پرداخته شده است (به لحاظ موضوع فرضيه) كاري نداريم و بيشتر به انگيزه‌هاي بيروني دخيل در تصميم‌گيري وي مي‌پردازيم. خواست و تمايل صدام قطعي بود اما چه عواملي به تحقق اين خواست و اراده كمك كرد؟ بدون شك شرايطي را كه آمريكايي‌ها براي صدام حسين در سال 58 و 59 فراهم كردن به نحو بارزي در تصميم‌گيري وي موثر افتاد و اگر اين شرايط فراهم نمي‌شد چه بسا صدام به چنين ماجراجويي خطرناكي دست نمي‌زد.
اسناد و مداركي وجود دارد كه نشان مي‌دهد كه عراق پيش از شروع جنگ با ايران به مشورت‌ها و تبادل اطلاعات نظامي با آمريكا پرداخته است. هوارد تيچر عضو شوراي امنيت ملي آمريكا طي سالهاي 1982-87 در يك ميزگرد تلويزيوني در تاريخ 16 فوريه 1993 در برنامه تلويزيوني ؟؟ گفت:
برآوردهايي كه ما از قدرت نظامي ايران داشتيم از طريق سعودي‌ها در اختيار عراق قرار مي‌گرفت به عقيده من همين برآوردها بود كه عراق را مصمم به حمله به ايران كرد.
نشريه وال استريت ژورنال در چهارم ژوئن 1980 در خبري مي‌افزايد:
با وجود عدم تمايل آمريكا به ياري آشكار عراق، نشانه‌هايي در دست است كه حاكي از كمك‌هاي نظامي سري واشنگتن به عراقي‌ها مي‌باشد.
دو روزنامه نگار ونويسنده مشهور آمريكايي به نام اندرو- لسلي كاكبورن در كتاب معروف خود به نام ارتباط خطرناك كه در سال 1991 در نيويورك به چاپ رساندند، نوشتند:
رهبر عراق برنامه‌هايش را پيش خود نگه نداشته بود در جلسه‌اي كه چهار ماه قبل از حمله در بغداد برگزار شد، صدام حسين به ملك حسين پادشاه اردن و همچنين وليعهد كويت گفت كه چه نقشه‌اي در سر دارد با توجه به كابوسي كه وجود داشت مبني بر اينكه ممكن است آيت‌الله خميني بنيادگرايي انقلابي خويش را به جهان عرب صادر كند دو رهبر در مورد اين نقشه اشتياق نشان دادند. صدام در ماه اوت به رياض رفت تا با خالد پادشده عربستان ملاقات كرده واز پشتيباني او از جنگ وتعهدش به ارائه كمك مالي مطمئن شود.
سعودي‌ها آنقدر محتاط بودند كه بدون مشورت با واشنگتن خود را به عنوان پشتيبان در جنگ قريب‌الوقوع درگير نكنند. گزارش سعودي‌ها حاكي از آن است كه نماينده واشنگتن يعني مشاور امنيت ملي زبيگينو برژينسكي نسبت به برنامه اشتياق نشان داده است...
اين دو روزنامه‌نگار در ادامه مي‌افزايد:
آنگونه كه گري سيك معاون برژينسكي در زمينه مسائل ايران به خاطر دارد برژينسكي مي‌انديشيد كه ايران بايد از همه طرف تنبيه شود او آشكارا اظهار داشت،‌چنانچه عراق عليه ايران اقدامي كند وي اعتنايي نخواهد كرد.
اين دو نويسنده در ادامه كتاب مي‌نويسد:
اما ايالات متحده كارهايي فراتر از تشويق صدام براي حمله به ايران انجام داد به گفته منابع سعودي و دولتي و سازمان ملل متحد، عراق اطلاعاتي در مورد اوضاع دفاعي آشفته ايران دريافت كرد كه توسط آمريكا و از طريق سعودي‌ها به آنها رد شده بود. به گفته ابوالحسن بني صدر رئيس جمهور وقت ايران .. تابستان سا ل1980 گزارش‌هايي اطلاعاتي دريافت كرده شامل اين خبر كه كارشناسان نظامي ايالات متحده مذاكراتي سري در مورد جنگ قريب الوقوع انجام داده‌اند.
مدرك ديگري اظهارات منشي ويژه صدام حسين خالده عبدالقهار وي استاديار دانشگاه موصل و مديريت مدرسه خارجي‌هاي مقيم عراق در موصل را بر عهده داشت و در زمان جنگ به ايران پناهنده شد. وي در مصاحبه‌اي مذاكرات حزب بعث را در اين خصوص افشا كرد و گفت:
جنگ با دستور سري آمريكا آغاز شد زيرا آمريكا زماني كه شكست خورد و ازايران خارج شد ضربه‌اي شديد بر منافعش وارد آمد و نيز دريافت كه ديگر پايگاهي در ايران ندارد... آمريكا براي انتقامجويي صدام را بهترين چراگاه تشخيص داد و به دنبال اتحاد غرب با عراق، تماس‌هاي متعددي بين عراق و معاون وزير خارجه آمريكا جورج شولتز و نيز تماس‌ها و ملاقات‌هاي متعددي بين عراق و معاون وزير خارجه آمريكا روبرت لامب برقرار شد كه همگي اين ملاقات‌ها، مخفيانه بود و كسي از آن خبر نداشت و حتي در هنگام ملاقات اسامي خود را عوض كرده بودند يك نفر آمريكايي به اسم كاسبر مرتب به عراق مي‌آمد و جلسات متعددي با صدام وعدنان خيرالله و طه جزراوي محرمانه برپا مي‌كرد و پس از اين ملاقات‌هاي مكرر با ملك حسين و اطرافيانش شروع شد.. ملاقات‌هاي متعدد و بعد از آن جلسه شوراي اجرايي در عوجه تشكيل شد دو جلسه پشت سر هم هم در عوجه تشكيل شد و در آن جلسات راجع به اينكه حتما بايد جنگ كرد، صحبت كردند و در ضمن گفتگوها هر كس سوالي داشت مي‌پرسيد مثل ادهام و برزان (برادران صدام) كه ميگفتند چگونه مي‌توانيم جنگ كنيم ما كه امكانات نداريم؟ و صدام هم جواب مي‌داد كه آنها به من قول داده‌اند تا همه جور امكانات دراختيارم قرار دهند وي در جواب به اين پرسش كه آنها چه كسي هستند؟ جواب مي‌داد: منظورم آمريكاست و كساني كه با صدام و هم پياله‌هايش ملاقات كردند اين امر در شوراي اجرايي و كاملا محرمانه گفته شد.
منشي صدام با افشاي اين مذاكرات در دو جلسه مهم پيش از شروع جنگ، جاي هيچ شبهه‌اي باقي نمي‌گذارد كه آمريكايي‌ها حتي در تحريك عراق به جنگ پا را فراتر از حد تشويق گذاشته بودند و كاملا محرمانه باعراقي‌ها در تماس بودند. نكته مهمي كه براي هر پژوهشگري در اين دوره خاص بررسي اهميت دارد. مسئله محرمانه بودن بسياري از روابط وتماس‌ها بود. خانم خالده عبدالقهار دقيقا به اين موضوع اشاره دارد كه نه تنها سطح مذاكرات با مقام‌هاي آمريكايي محرمانه بود بلكه حتي نام طرفين مذاكره كنند نيز تغيير داده مي‌شد.
بايد افزود خالده عبدالقهار در دفتر اجرايي سري صدام حسين به عنوان منشي مخصوص كار مي‌كرد و در سال 1364 به ايران پناهنده شد.
برژينسكي نيز علنا در مرداد 59 از ادعاهاي عراق عليه ايران حمايت كرد و چنين اظهار داشت:
ايالات متحده با درخواست عراق در مورد شط‌العرب (اروندرود) و نيز تشكيل جمهوري عربستان مخالفت نخواهد كرد.
اظهارات برژينسكي شكي را باقي نميگذارد كه آمريكا عراق را در تابستان 59 از مواضع خود نسبت به ايران مطلع كرده بود. برژينسكي در همين ماه محرمانه به اردن رفت و در عمان پايتخت اردن اقامتي محرمانه داشت.
وي در نخستين هفته ماه ژوئيه سال 1980 اواخر تير ماه با صدام حسين در مرز اردن ديدار كرد. كنت آر تيمرمن، نويسنده آمريكايي در كتاب سوداگري مرگ، مي‌نويسد:
با عطف توجه بغداد به سوي واشنگتن و تمايلات دوستانه واشنگتن به بغداد حالا ديگر راه براي ديدار مقامات دو كشور هموار شده بود براي نخستين بار در تاريخ حزب بعث عراق، يكي از نمايندگان آن حزب با يك مقام رسمي دولت ايالات متحده ديدار كرد و فكر مذاكره محرمانه مقامات عاليرتبه دو طرف از ابتكارهاي برژينسكي بود.
كنت آر تيمرمن در ادامه مي‌نويسد:
به نوشته نيويورك تايمز و اظهارات يك ايراني مقيم خارج از كشور برژينسكي به امان پايتخت اردن رفت و با رهبر عراق در نخستين هفته ماه ژوئيه سال 1980 محرمانه ديدار كرد به نوشته اين روزنامه، هدف از اين ديدار بحث و مذاكره پيرامون راههاي هماهنگ كردن فعاليت‌هاي آمريكا و عراق و مخالفت با سياست‌هاي ايران بود اگر هدف ديدار واقعا اين بوده است بايد گفت اجلاس در حكم يك شوراي جنگي بوده است.
تيمرمن مي‌افزايد:
در هر حال برژينسكي در سفري به اردن با ملك حسين ديدار كرد و احتمال زياد دارد با يكي از فرستادگان بلندمرتبه عراقي، درمورد وقوع جنگ بين ايران و عراق ونظر آمريكا در اين باره مذاكره كرده باشد در بغداد چنان ديداري به منزله چراغ سبز آمريكا به عراق در مورد جنگ با ايران تلقي شد. گري سيك (مشاور برژينسكي) در مصاحبه‌اي گفت: شكي در اين باره نبود كه قلب برژينسكي براي كدام طرف مي‌تپد. برژينسكي عمدا اين تلقي را در صدام بوجود آورد.
مدرك ديگري نيز نشان مي‌دهد كه همكاري نظامي ميان عراق و آمريكا براي آماده شدن صدام حسين براي شروع جنگ وجودداشته است. در روزنامه پراگرسيو چاپ آمريكا در ماه فوريه 1981 مقاله‌اي منتشر شد كه از همكاري پنتاگون و عراق خبر مي‌داد. در اين مقاله از طرف يك افسر پنتاگون (وزارت دفاع آمريكا) اين چنين نقل شده است:
صدام حسين چند ماه قبل از آغاز جنگ با ايران، با چندين مشاور تاكتيكي نيروي هواي پنتاگون در ارتباط بوده است اين افسر كه نام مستعار رضا را براي خود برگزيده خاطر نشان كرده است كه علاوه بر اين مشاوران صدام حسين داراي روابطي با مشاوران نيروي هوايي در كشورهاي اروپاي غربي نيز بوده‌اند.
در بررسي مدارك فوق كاملا روشن است كه آمريكا نقش بسيار مهمتر از آنچه در افكار عمومي جهان وجود دارد در تحريك صدام به جنگ داشته است.
نشريه ميدل ايست نيز در مقاله خود در مرداد ماه 59 چنين مي‌نويسد:
واشنگتن آشكارا به كمك عراق در مناقشات خود با ايران اميدوار است و نيز عراق در اختلافات خود با ايارن از مسائل موجود ميان ايران و آمريكا بهره‌برداري مي‌كند. خبرهايي در دست است كه واشنگتن بدون جار و جنجال از تلاش عراق براي طرح مجدد مسئله جزاير خليج فارس در سازمان ملل متحد حمايت مي‌كند. در عين حال عراق به خوبي آگاه است كه اگر خواستار رهبري منطقه است دوستي با غرب خيلي بيشتر برايش صرف دارد.
همچنين يك فرمانده عاليرتبه عراقي كه جزو اسراء بوده است در خاطرات خود و همچنين در مقاله‌اي تحت عنوان "زمينه‌ها و دلايل آغاز جنگ از سوي رژيم عراق " چنين مي‌نويسد:
سازمان‌هاي جاسوسي غرب اطلاعات دقيقي از اوضاع اقتصادي- سياسي، تشكيلات داخلي و درگيري‌هاي سياسي داخلي ايران در اختيار عراق قرار داند عراق به دقيق‌ترين اطلاعات پيرامون وضعيت نظامي ايران و از هم گسيختگي ارتش... دست يافت .. عربستان سعودي نيز از آغاز پيروزي انقلاب اسلامي لحظه به لحظه مسئولين عراق را از توان نظامي ايران آگاه ساخته و اطلاعات خود را به صورت شفاهي وحتي كتبي در اختيار اين كشور قررا مي‌داد. رژيم فهد اطلاعات خود رااز طريق سازمان اطلاعات آمريكا دريافت مي‌كرد. سازمان سيا تعداد زيادي از عناصر ساواك و نظاميان فراري رادر اختيار داشت و از طريق آنها و نيز عناصر نفوذي خود اطلاعات ذيقيمتي كسب مي‌كرد.
محققان روسي نيز نه در زمان جنگ كه هنوز اتحاد جماهير شوروي همچنان برقرار بود بلكه بعد از پايان آن در سال 1988 در كتابي با نام خليج عربي در طرح‌هاي غرب، به مسئله كمك‌هاي اطلاعاتي آمريكا به عراق پيش از شروع جنگ اشاره كرده‌اند. ياكووليف و ميخئيل اسحق در اين كتاب مي‌نويسد:
تحولات اخير نشان داده كه جنگ عراق و ايران بخشي از طرح‌هايي است كه توسط واشنگتن پي ريزي شده ومنابع ديپلماتيك غربي بر اين موضوع صحه گذاشته‌اند كه ايالات متحده مي‌خواست ايران را توسط عراق مجازات كند.
از ديگر مدارك و شواهدي كه دلالت بر مشورت عراق با آمريكا در خصوص آغاز جنگ مي‌كند، برنامه شبكه تلويزيوني آمريكا به نام "پي‌بي اس " است كه در يك برنامه سياسي هفتگي با شركت هوارد تيچر، عضو شوراي امنيت ملي آمريكا در زمان جنگ و ريچارد مورفي معاون وزير خارجه آمريكا در همان دوره در سال 1371 به نقش مشورتي آمريكا با استناد به اسناد و مدارك محرمانه و اظهارات مقامات دولتي تاكيد دارد. در اين برنامه تحت عنوان Front Line چنين گفته شد:
در سال 1980 عراق بسيار مشتاق بود تا موافقت و رضايت آمريكا را براي تجاوز به ايران جلب كند و براي اين منظور مقامات ارشد از جمله وزير امور خارجه خود را براي مذاكره و مشاوره با مقامات آمريكايي عازم كشورهاي جهان از جمله عربستان و اردن نمود تا از اين طريق از عدم مخالفت آمريكا با تجاوز به ايران اطمينان حاصل نمايد.
كنت آر تيمرمن ‌نيز كه در اين ميزگرد حضور داشت در ادامه مي‌گويد:
در اين مشورت‌ها مقامات آمريكايي هيچگونه مخالفتي با تجاوز عراق به ايران ننمودند.
آمريكا از قبل يعني از سال 58 تا اوايل سال 1359 تمايل داشته است كه عراق جنگي را با ايران آغاز كند.
يكي از اين اسناد از سفارت آمريكا در تهران بدست آمده بود اين سند خيلي سري وزارت امور خارجه آمريكا مربوط به تير ماه 1358 است كه در آن نويسنده سياست كلي آمريكا عليه انقلاب اسلامي را طرح‌ريزي مي‌كند در اين سند آمده بود:
براي نابود كردن انقلاب اسلامي آيت‌الله خميني بايد از همان برنامه‌هاي بررسي شده قبل يعني تحريك سران عشاير، احساسات ناسيوناليستي و قبيله‌اي و مهمتر از همه شعله‌ور كردن آتش اختلاف و جنگ ميان ايران و كشورهاي همسايه ايران كه اختلافات مرزي دارند استفاده شود . البته در داخل تا حدودي زمينه‌هاي آشوب و ناامني در پاره‌اي از مناطق ايران فراهم شده است و اگر ساير برنامه‌ها همزمان با جنگ‌هاي داخلي، موفقيت‌آميز از آب در بيايند نيازي به اجراي آخرين مرحله كه همانا راه‌انداختن جنگ بين ايران و كشورهاي همسايه ايران است باقي نخواهد ماند. ولي اگر با شكست مواجه شوند چاره‌اي جز اجراي برنامه اخير طبق تصميمات اتخاذ شده نخواهد بود.
بر اساس سند وزارت امور خارجه آمريكا، طرح حمله عراق به ايران بايد راه حل نهايي سقوط انقلاب باشد و نه راه حل نخست كاري كه دقيقا به اجرا درآمد.
اين سند نشان مي‌دهد وزارت خارجه آمريكا در بهار سال 1358 روي كشور عراق به عنوان تنها كشوري كه بتواند جنگ عليه ايران را براه اندازد، كار سياسي مي‌كرده است و نزديكي و همكاري با عراق براي حمله به ايران يك فرآينده آني و خلق الساعه‌اي نبوده است.
اما نظرات ريچارد نيكسون نظريه پرداز سياسي خارجي امريكا در دهه 1970 و 1980 در سال 1980 مكمل دو مدرك فوب است. نيكسون در سال 1359 كتابي با نام جنگ واقعي - صلحي واقعي منتشر كرد. وي سه ماه پيش از جنگ در كتاب خويش مي‌پرسد: "چه كسي جاي ايران را مي‌گيرد؟
وي در پاسخ به اين پرسش مي‌نويسد:
عراق افراطي تندرو در حال حاضر نيرومند ترين قدرت نظامي خليج فارس است... عراقي‌ها حتي بدون حمايت بيشتر شوروي، بي هيچ صدمه و آسيبي مي‌توانند به هر جايي كه تصميم بگيرند، وارد شوند. به كويت عربستان سعودي و يا به ايران بخش بسيار اعظم منابع نفت خام خليج فارس از مرز عراق چن كيلومتري بيشتر فاصله ندارد، در مناطق مجاور و نزديكي مانند ايران، كويت، عربستان سعوئدي امارات عربي، مزد و دستاورد حركت موفقيت‌ آميز عراق به درون خاك يكي يا تمام اين مناطق، انتقال دارايي و ثروتي عظيم خواهد بود. عراق اكنون عزمش را جزم كرده تا بر خليج فارس استيلاي سياسي يابد... از اين رو ما بايد به حكم عقل و منطق در جستجوي روابطي بهتر با عراق باشيم.
اظهارات نيكسون يكي از مهمترين اظهاراتي است كه توسط يك فرد نزديكي به محافل وزارت امور خارجه امريكا اظهار شده است فردي كه دوستان بسياري در پنتاگون سيا و كاخ سفيد داشت. هيچ سياستمداري امريكايي تا آن زمان اين چنين تحريك آميز و آشكارا در قبال بر هم زدن امنيت خليج فارس قلم نرانده بود. بويژه آنكه خود نيكسون سالها تنظيم كننده دكترين‌هاي امنيتي در آسيا بوده است. نيكسون در واقع با چنين عبارتي گويي دارد نقشه يك عمليات نظامي را از سوي عراق به يكي از سه كشور ايران، كويت يا عربستان، ترسيم مي‌كند . مسير‌ ها را مشخص مي‌كند. مناطق حمله را تعيين مي كند و حتي بر آورد ثروت‌هايي را نيز كه از آن عراق مي‌شود گوشزد مي‌كند. از همه مهمتر پيش بيني مي‌كند كه عراق بي هيچ صدمه و آسيبي به هر جايي كه بخواهد مي تواند وارد شود!! بسيار عجيب است كه چرا نيكسون در چند ماه قبل از حمله عراق به ايران چنين سناريويي را مي‌نويسد و دقيقا نيز (البته با نتيجه عكس) اين سناريو از سوي عراق اجرا مي‌شود.
آمريكايي ها درست چند روز مانده به شروع جنگ دست به تحركات سياسي منطقه اي و بين المللي نيز زدند.
خبرگزاري پارس به نقل از خبرگزاري فارنسه از واشگتن در 31 شهريور ماه 1359 اين خبر را منتشر كرد:
به نقل از منابع نزديك به وزارت امور خارجه امريكا گفته شده است كه يك هيات عاليرتبه دولت آمريكا، اين هفته، چند جلسه خيلي محرمانه درباره ايران با چند تن از سران كشورهاي اروپايي داشته است سرپرستي اين هيات با وارن كريستوفر معاون وزارت امور خارجه است. ساير اعضا چند متخصص مسائل ايران بوده‌اند. ملاقات اين هيات با صدر اعظم آلمان غربي، نخست وزير انگليس و رئيس جمهور فرانسه صورت گرفته است.
پرسشي كه در اينجا مطرح است اين است كه چرا اين سفر درست چند روز قبل از حمله عراق به ايران صورت مي‌گيرد؟ پرسش بعدي اين كه چرا بايد معاون وزير امور خارجه آمريكا در چنين شرايطي با سران سه كشور بزرگ اروپايي كه بازوي اصلي ناتو بودند ملاقات كند؟ كاملا مشخص است كه گفت و گوها بر سر ايران بوده است اما هرگز ارتباط اين گفت و گوها با ايران فاش نشد. تنها در يك خبر ديگر اطلاعات كمي اضافه شد. بدين ترتيب وزارت امور خارجه امريكا در 19 سپتامبر 1980 برابر 28/6/1359 اين خبر را به مطبوعات غربي داد:
يك هيات براي بحث و بررسي در موضوع بحران ايران و عراق با رهبران آلمان غربي، فرانسه، انگلستان ديدار كرده اند وارن كريستوفر معاون وزارت امور خارجه و عده اي از همراهان وي با هلموت اشميت صدر اعظم آلمان و والري ژيستكار دستن رئيس جمهور فرانسه و مارگارت تاچر نخست وزير انگلستان در پايتخت هايشان ديدار و گفت و گو كرده است.
از بررسي اين و خبر چنين بر مي آيد كه آمريكا قصد داشت با شدت گرفتن بحران ميان عراق و ايران - كه به پاره كردن قرار داد الجزاير توسط صدام حسين و لغو اين قرداد در تاريخ 26 شهريور 1359 منجر شد - شرايط بين المللي را نه در جهت بازداشتن بحران بلكه در جهت متقاعد كردن اين كشورها با اعلام بي طرفي و سكوت، مساعد كند.
اگر قرار بود كه ماموريت وارن كريستوفر براي حل اختلاف دو كشرو ايران و عراق باشد، بايد پس از اين سفر چند روزه، بيانيه‌اي براي كاهش بحران در مرزهاي طرفين، صادر مي‌شد. اما در اين ماموريت هيچ اظهار نظري در باره قصد عراق به جنگ و كاهش تنش ابراز نشد. و همين قضيه ترديد آميز بودن اين سفر را دو چندان مي‌كند و اين گمان را قوت مي‌بخشد كه آمريكايي ها هعمسو با حركات نظامي عراق كوشيدند تا مانع از واكنش منفي رهبران سه كشور اروپايي در آغاز تهاجم صدام حسين به ايران شوند. و دقيقا همين اتفاق هم افتاد و در 31 شهريور 1359 هيچيك از اين سه كشور به همراه امريكا عليه نقض آشكار قوانين بين المللي و حاكميت ملي ايران، واكنشي نشان ندادند، گويي كه هيچ اتفاقي در خليج فارس رخ نداده است و تنها به صدور يك بيانيه حاكي از نگراني و دعوت به مصالحه اكتفا كردند.
*نظريه‌هايي در خصوص نقش آمريكا در آغاز جنگ
با شروع جنگ و تهاجم ارتش عراق به مرز‌هاي ايران، بتدريج شرايطي مهيا شد كه برخي از كارشناسان و يا شخصيت‌هاي سياسي به بررسي علل و عوامل تحريك كننده صدام حسين، پرداختند و با نظرات خويش، برخي عوامل اصلي را معرفي كردند. بدين ترتيب از اين راه نيز مي‌توان به برسي نقش آمريكا در شروع جنگ پرداخت و استدلال‌هاي بخش‌هاي قبلي را كاتمل تر و قوي تر كرد. جالب است كه گفته شود نخستين كسي كه اعتراف كرد اين جنگ به تشويق برخي از كشورها بوجود آمد، شخص صدام حسين بود. وي در مصاحبه‌ با روزنامه ايتاليايي "كوريره دلاسرا " گفت: عراق قرباني يك توطئه شده است... بسياري ما را تشويق به جنگ كردند . ما نه تنها براي حفاظت كشورهاي خاورميانه بلكه براي حفظ مناطقي كه براي غرب از نظر استراتژيكي و اقتصادي حياتي هستند نيز مي‌جنگيم.
يكي از خصوصيات صدام حسين اين بود كه هنگامي كه در موضوع ضعف قرار مي‌گرفت واقعيات را بخوبي بيان مي‌كرد و اين اعتراف نيز پس از آزادي سازي خرمشهر كه اشغالي آن مهمترين دستاورد نظامي صدام حسين در جنگ بود.
فرهاد هاليدي محقق مطالعات خاورميانه در لندن مي‌گويد:
صدام حسين رئيس جمهور عراق در صدد حمله‌اي پيشگيرانه بر آمد... به اميد اينكه از تاثير مهلك انقلاب ايران بر دولت خود جلوگيري كند و در ضمن با شكست آيت الله قدرداني و احترام ساير كشورهاي خليج فارس و بطور كلي خاورميانه را بدست آورد ولي ممكن است از جانب جيمي كارت كه بحران گروگان‌هاي محاصره‌اش كرده دلگرمي‌هايي گرفته باشد ولي تشويق امريكا و احتمالا اسرائيل مي‌تواند تنها بخشي از محاسبات بسيار وسيع‌تري كه چگونه شكست ايران توسط عراق موجب ارتقاء منافع بغداد مي‌شود، باشد.
پروفسور ريچارد كاتن استاد دانشگاه پيتسبورگ آمريكا و نويسنده‌ كتاب‌هايي درباره ايران، در جريان اجلاس سالانه "شوراي امريكايي مطالعه جوامع اسلامي " در سال 1367 گفت:
ايستادگي ايران در برابر قدرت‌هاي دنيا موجب شد عوامل اين قدرت‌ها در منطقه وارد عمل شوند و ايران نيز از اين مسئله غافل نبود... تجاوز عراق به ايران از سوي آمريكا برنامه ريزي شده بود.
در همان اوايل جنگ رونالد ريگان نامزد رياست جمهوري و رقيب جيمي كارتر وي را متهم كرد كه او مسئول اختلاف و جنگ ميان ايران و عراق مي‌باشد. وي افزود:
دولت آمريكا بايد مسئوليت از بين رفتن ايران را بر عهده بگيرد.
لئونيد برژنف رهبر وقت اتحاد جماهير شوروي نيز 10 روز پس از آغاز حمله صدام حسين، امريكا را بخاطر جنگ عراق عليه ايران مقصر دانست. وي گفت:
برخي ها آشكارا مي‌كوشند كه اين نبرد را به سود خود برگردانند و از سوي ديگر مي‌خواهند كنترل خود را بر نفت خاورميانه و خاور نزديك برقرار سازند و بار ديگر روياروي تبديل ايران به پايگاه نظامي را در سر مي‌پروارنند.
اما مطبوعات نيز در زمينه بررسي نقش امريكا در شروع جنگ اظهار نظر‌هايي داشته‌اند و اين رسانه‌ها نيز بر دو محور نقش تشويق كننده و تحريك كننده تاكيد دارند.
پاتريك سيل در نشريه آبزرور در تاريخ 22/1/1359 در مقاله‌اي با نام طرح عراق براي آزاد كردن ميادين نفتي خميني مي‌نويسند:
شواهد فزاينده‌اي وجود دارد كه عراق با پشتيباني دوستان عرب خود از جمله اردن، كويت و عربستان و با تشويق محتاطانه ايالات متحده آمريكا در حال آماده شدن براي عمليات نظامي در داخل ايران مي‌باشد. بسياري از اعراق ذي نفوذ در خاورميانه مي‌‌گويند واشنگتن كه در تلاش‌هايش براي تحقق آزادي گروگان‌هاي فلج گرديده است اكنون در پي يك راه حل عراقي براي اين بحران مي‌باشد.
نشريه فرانسوي فيگارو در شماره 30 اكتبر 1980 خود به نكته مهمي اشاره دارد كه مطبوعات و يا كارشناسان ديگر كمتر مطرح كرده اند اين نشري مي‌نويسد:
تجارت تاريخي ثابت مي‌كند كه فريفتن صدام حسين و عراق براي شركت در جنگي عليه ايران كار بسيار ساده است.
نكته مهمي را كه بايد به مطلب فوق افزود: اين است كه در بررسي‌ مطبوعات امريكايي و تا حدودي غربي طي دوره 6 ماه اول 1359 به كمتر تحليل كارشناسي بر مي‌خورديم كه در قضيه عراق به بزرگ نمايي نقش عراق در منطقه و قدرت نمايي اين كشور نپرداخته باشد. براي نمونه يك مورد از اين جو سازي‌ها و تحريكات را متذكر مي‌شويم.
روزنامه آمريكايي واشنگتن پست كه غالبا مواضع وزارت امور خارجه امريكا را تبيين مي‌كند در تاريخ 20/1/1359 در مقاله‌اي با نام ايران و عراق در حال جنگ به قلم ريچارد هومان مي‌نويسد:
يك تحليلگر نظامي آمريكايي مي‌گويد: من روي عراق شرط بندي خواهم كرد، ايران كاملا از هم گسيخته است.
با شناختي كه از شخصيت صدام حسين داريم عباراتي از اين قبيل مي‌توانست بيشترين وسوسه‌هاي دروني را در وي برانگيخته باشد. البته اين يك نظريه است. بهر حال نشريه لوموند معتقد بود كه صدام حسين را به جنگ تحريك كردند. اليزابت گاملن محقق "مركز مطالعات عرب در دانشگاه اگزاتر " در كتاب "بعد از جنگ " مي‌نويسد:
روابط امريكا با ايران با گروگانگيري‌ در پايين ترين سطح خود قرار داشت. آمريكا اميدورا بود كه هجوم عراق و صدام حسين بتواند به سقوط رژيم ايران در سال 198 بيانجامد و يك رژيم متعادل‌تر روي كار آيد.
نظر خانم گاملن بر اين مبنا است كه اولا امريكا اميدوار بود كه اين حمله موثر واقع شود و ثانيا جمهوري اسلامي ايران سقوط كند. چنين تعبيري را از نقش آمريكا در آغاز جنگ روزنامه لومند نيز دارد. در اين روزنامه چنين مي‌خوانيم:
امريكا بدون هيچ شك و ترديدي موافق آن بود كه تا كاري را كه خود نتوانست در طبس به انجام برساند، عراق از عهد آن برآيد.
خانم شيرين هانتر قائم مقام مركز مطالعات بين المللي و استراتژيك خاورميانه امريكا و استاد دانشگاه و شخصي كه مطالعات و مقالات بسياري در زمينه انقلاب اسلامي، جنگ و روابط خارجي ايران داشته است درباره نقش امريكا در شروع جنگ چنين اعتقاد دارد:
آمريكا در يك دو راهي قرار داشت. يعني اينكه چطور بعد از گروگانگيري، ايران را شكست دهد و يا ايران را سرجايش بنشاند، بدون آنكه شوروي را به انجام عمليات نظامي در شمال تحريك كند و يا موجب تجزيه ايران شود و يا جاده صاف كن شوروي باشد. ايران در همين حال تصور مي‌كرد كه عراق به تحريك امريكا به ايران حمله كرده است. شكي نيست كه آمريكايي‌ها دلايلي براي اين كار داشتند كه به آزادي گروگانها كمك كند. به اين ترتيب حتي امريكا اميدوار بود كه هجوم نظامي عراق، رژيم اسلامي ايران را سرنگون كند.
خانم شيرين هانتر كه فردي ايراني الاصل است از اساتيد مطلع آمريكايي در اين خصوص مي‌باشد هر چند وي بسيار احتياط آميز از كنار اين مسئله گذشته است اما نمي ‌توان به سادگي از كنار عبارات وي گذاشت .
خانم شيرين هانتر بر اين باور است كه اولا امريكا اميدوار بود كه يك ضربه نظامي كاري به ايران وارد شود و بدون آنكه شوروي از اين ضربه بهره برداري خاص كند. ثانيا امريكا اميدوار بود كه حمله صدام حسين موجب آزادي گروگان‌ها شود. ثالثا امريكا بود كه شايد حمله صدام، موجب سرنگوني انقلاب اسلامي شود.
غالب منابع تهاجم ارتش عراق در سال 1359 را به مناقشات امريكا با ايران مربوط دانسته‌اند و تاكيد دارند كه آمريكا خود را به عراق نزديك كرده بود. هر دو كشور دشمن مشترك انقلاب اسلامي بوده‌اند. برخي اذعان دارند كه از آغاز جنگ از سوي صدام حسين، انتقام آمريكا از ايرانب راي واقع گروگانگيري‌ بود. برخي معتقدند كه طرح جنگ عراق عليه ايران، استراتژي امريكا در عراق كردن منازعه آمريكا با ايران بوده است. گروه كمي اعتقاد دارند كه آمريكا و مطبوعات غربي صدام حسين منازعه آمريكا با ايران بوده است گروهي كمي اعتقاد دارند كه آمريكا و مطبوعات غربي، صدام حسين را در تشويق به جنگ، فريفتند. گروهي تاكيد مي‌كنند كه آمريكا پيش از جنگ از وقوع جنگ با خبر بوده است و آمريكا پيش از جنگ بسيار اميدوار بود كه حمله عراق موجب تزلزل دستگاه حاكمه انقلاب اسلامي شود. عده‌اي در يك حالت شديدا خوشبيانه معتقدند كه اگر آمريكا دخالت مستقيم در آغاز جنگ صدام حسين عليه ايران نداشته است اما موافقت خود را از طرق مختلف به اطلاع عراق رسانده بود. همچنين مدارك موجود حاكي از مشورت‌هاي عراقي‌ها با آمريكا (اطلاعاتي نظامي) است. برخي از مدارك نيز بر هماهنگي اين دو كشور پيش از جنگ دلالت دارد.
ادامه دارد.....
منبع:http://www.farsnews.net




ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط