روابط بین الملل از نگاه رهبرى (1)

مـطـالعـه و بـررسـى مـسـائل و مـاهـیت روابط بین الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفکران حوزه علوم سیاسى و سیاست بین الملل بوده و در قرن بیستم ، بویژه بعد از جنگ جـهـانـى دوم از اهـمـیـت فـزایـنـده اى بـرخـوردار شـده اسـت . در حـال حـاضـر بـه دلیل افزایش سطح تعاملات بین المللى ، روند رو به رشد ارتباطات جـهـانـى و بـه هـم وابـسـتـگـى زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـیـن المـللى ، هـچـنـیـن افـزایـش مـسـائل و مـشـکـلات کـشـورهـا در سـطـح جـهـانـى ، مـطـالعـه روابـط بـیـن المـلل و
يکشنبه، 11 بهمن 1388
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
روابط بین الملل از نگاه رهبرى (1)
روابط بین الملل از نگاه رهبرى (1)
روابط بین الملل از نگاه رهبرى (1)






مقدمه

مـطـالعـه و بـررسـى مـسـائل و مـاهـیت روابط بین الملل همواره مورد توجه صاحب نظران و متفکران حوزه علوم سیاسى و سیاست بین الملل بوده و در قرن بیستم ، بویژه بعد از جنگ جـهـانـى دوم از اهـمـیـت فـزایـنـده اى بـرخـوردار شـده اسـت . در حـال حـاضـر بـه دلیل افزایش سطح تعاملات بین المللى ، روند رو به رشد ارتباطات جـهـانـى و بـه هـم وابـسـتـگـى زنـدگـى اجـتـمـاعـى بـیـن المـللى ، هـچـنـیـن افـزایـش مـسـائل و مـشـکـلات کـشـورهـا در سـطـح جـهـانـى ، مـطـالعـه روابـط بـیـن المـلل و سـیـاسـت جـهـانـى به منظور دریافت و فهم نظرى و کاربردى آن ، اهمیت ویژه اى دارد.
بـرخـى از نـظـریـه هـا درمـطـالعـه روابط بین الملل به مهم ترین بازیگر عرصه بین المـللى ، یـعـنـى دولت ( State ) تـوجـه دارنـد و روابـط بـیـن المـلل را در سـطـح واحـدهـا و مـتغیرهاى کشورى مورد بررسى قرار مى دهند. نظریه واقع گرایان در این ردیف قرار دارد.367 برخى از نظریه ها مانند نظریه « آرمان گرایان » بـه نـقش و اهمیت بازیگران غیر دولتى ، مانند سازمانهاى بین المللى نیز توجه دارند و بـر خلاف نظریه « واقع گرایان » نسبت به صحنه بین المللى و رفتار دولتها خوش بـیـن انـد.368 از سـوى دیـگـر، نـظـریـه هـاى کـلان و سـیـسـتـمـى ، روابـط بـیـن المـلل را از مـنظر ساختار نظام بین المللى و کلیّت آن مورد مطالعه قرار مى دهند. نظریه سـیـسـتمى کاپلان 369 و ساختارى والتز در این زمینه قرار دارد.370 به نظر مى رسد بـررسـى نـظـریـه هاى روابط بین الملل از نظر روش شناسى ، هستى شناسى و شناخت شـنـاسـى مـى تـوانـد تـا حـد زیـادى ما را به نوع نگاه به حوزه مطالعاتى روابط بین المـلل نـزدیـک سـازد. در ایـن مـیـان نـگـاه خـوش بـیـنـانـه و یـا بدبینانه به روابط بین الملل مى تواند ماحصل شناخت شناسى ، نوع نگاه به انسان و جهان و تاریخ روابط بین الملل باشد.
بـررسـى انـدیـشـه هـا و دیـدگـاه هـاى مـقـام مـعـظـم رهبرى نسبت به سیاست و روابط بین المـلل نـشان مى دهد که این دیدگاهها، ریشه در جهان بینى توحیدى و آموزه هاى اسلامى و نـوع نـگـاه اسـلام بـه انسان ، تعاملات انسانى و غایت زندگى بشرى در سطح فردى ، جـمـعـى و جـهـانـى دارد. لذا آنـچـه در بـحـث سـیـاسـت و روابـط بـیـن المـلل اهـمـیـت مـى یـابـد، تـوجـه بـه کـارگـزارى انـسـان و اراده اوسـت ، بـه هـمـیـن دلیل محور بحث روابط بین المللى و سیاست خارجى با توجه به جایگاه نقش انسان معنى و مـفـهـوم مـى یابد؛ زیرا مطالعه روابط بین المللى در خردترین سطح خود به انسان و ماهیت انسان مى پردازد. اسلام بیش از هر مکتبى به ابعاد وجود انسان توجه کرده و ماهیت دو گانه وى را مورد بحث قرار داده است . در این پژوهش تلاش مى شود تا دیدگاه مقام معظم رهـبـرى نـسبت به روابط بین الملل با توجه به نوع نگاه به انسان ، نظام بین المللى موجود و نظام جهانى مطلوب مورد بررسى قرار گیرد.

ماهیت انسان

در انـدیـشـه الهـى اسلام ، همه هستى آفریده خدا و جلوه گاه علم و قدرت او و پوینده به سـوى اوسـت و انـسـان بـرتـریـن آفـریـده و جانشین اوست . انسان مى تواند با استخراج گـنـجـیـنـه هـاى استعداد که در نهاد اوست ، خود را و جهان را که براى او آفریده شده به زیـبـاتـریـن وجـهـى بـسـازد و بـیـارایـد و با دو بال علم و ایمان به عروج معنوى و مادى نـایـل آیـد و مـى تـواند با تضییع و یا به انحراف کشیدن این استعدادها، جهنمى از ظلم و فـساد در جهان بیافریند. چراغ هدایت بشر، ایمان او به خدا و تسلیم او در برابر امر و نهى الهى است .371
مـقـام معظم رهبرى به نقش انسان ، اراده و قدرت انسان تاءکید زیادى دارند و مى فرمایند: « چون انسان بنده خداست ، وابسته به خداست و با نیروى اندیشه و اراده مى تواند حرکت تـکاملى را به طرف خدا طى کند» 372 و « انسان در جهان بینى اسلام آن موجودى است که در او اسـتـعـدادهـاى فـراوانى نهفته است این انسان مى تواند در میدانهاى علم و دانش و کشف رمـزهـا و حـقـایـق خـلقـت تـا بـى نـهـایـت پـیـش ‍ بـرود، در سـیـر مـراتـب مـعـنـوى و مراحل روحى مى تواند تا بى نهایت پیش برود.» 373
« درد بزرگ بشریت ، از زمان حضرت آدم و ماجراى پسران آدم تا همیشه دنیا، خودخواهى و خـودپـرسـتـى و سـرتـافـتـن از اطـاعـت خـدا و ظـلم و تـبـعـیـض و جهل است که بر اثر جهالت و ناآگاهى ، راه را خطا مى کند و پیامبران و راه هدایت را نمى شـنـاسـنـد».374 و عـدم اطـمـیـنـان ، عـدم آرامـش ، عـدم نـقـطـه اتـکـاء روحـى ، عـدم انـس و تـواصـل بـیـن انسانها، احساس قربت ، احساس انکسار، اینها امروز دردهایى است که تمدن غربى دچار آن است .375
مقام معظم رهبرى درباره ریشه عقاید فاسد مى فرمایند:
ریـشـه عـقـایـد فاسد چند چیز است ... گاهى ریشه یک اعتقاد غلط، خصوصیات نفسانى یک انـسان است ، بعضى انسانها لجوج اند، بعضى متعصب اند؛ بعضى خودخواه اند... بعضى انحرافات ناشى از هوسرانى ها و هواپرستى ها و شهوترانى هاست ، سودپرستى است . بـعـضـى بـه خـاطـر مـنـافـع خـودشـان یـک عـقـیـده درسـت را قـبـول نمى کنند... گاهى دورماندن از شنیدن محض حق و تبلیغ سخن حق ، تک ماندن ، تنها ماندن ، انسانها را دچار انحراف فکرى و عقیدتى مى کند.376
بـا تـوجـه بـه دیـدگـاه مـقام معظم رهبرى ، منشاء گرفتاریهاى بشر در دنیا این است که قـدرت و سـیـاسـت در دسـت انسانهاى فاسد و ظالم است و ریشه همه خطاها، محبت دنیا است . محبت دنیاى مذموم این است که شخص براى شهوات نفسانى ، ارزشها را زیرپا مى گذارد و همه جنگها و جدالها و انحرافات بزرگ از همین جا شروع مى شود.377
بـیـان ایـن وضـعـیت ، روابط بین الملل موجود را به خوبى نشان مى دهد که در آن سیاستِ قدرت و زور حاکم است و جایگاهى براى اخلاق انسانى در رفتار سیاست خارجى قدرتهاى بـزرگ وجـود نـدارد. بـراى بـررسـى ایـن وضـعـیـت ، ابـتـدا بـه روابـط بـیـن الملل موجود پرداخته مى شود.

1. روابط بین الملل موجود

در بـررسـى روابـط بـیـن المـلل در حـال حاضر، نقش مهم مربوط به کارگزاران و محیط عملیاتى نظام بین المللى است :
امروز گرفتاریهاى عمده ملتها در دنیا، گرفتارى ناشى از مدیران و دولتهاى گرداننده جـامـعـه است . آنها فاسدند که فساد در ملتها، ریشه همه ارزشها و اصالتها را مى کند و از بـیـن مـى بـرد، آنـهـا فـاسدند که ملتها، ذلیل و برده و نوکر صفت بار مى آیند. آنها فاسدند که قدرتهاى شیطانى بر ملتهایشان تسلط پیدا مى کنند.378
از سـوى دیـگـر مـقـام مـعـظـم رهبرى مى فرمایند: « امروز اگر در دنیا ظلم وجود دارد، اگر سـلطه وجود دارد، امروز اگر تمدن خشن غربى ، دنیا را پر کرده است ، از فضاى خشونت و ظـلم و زورگـویـى و نـاحـق گـویـى ، تـسـلط قـدرتـهـا بـر مـلتـهـا، غـارت امـوال مـلتـهـا بـه وسـیـله مراکز جهانى ، اینها به خاطر انزواى اخلاق انسانى است ، چون معنویت منزوى است ، چون اخلاق منزوى است ».379
مـقـام مـعظم رهبرى در ترسیم وضعیت کنونى نظام بین المللى و سلطه قدرتهاى غیرالهى مى فرمایند:
... امروز دنیا دارد از فشار قدرتهاى ضد خدایى مى نالد، آنچه امروز ملتها را بیش از هر چـیـز زیـر فـشـار قـرار مى دهد، سنگینى حکومتهاى غیر خدایى است که انسان را از طبیعت و فطرت و خواست دلشان دور نگه مى دارد.380
ایـشان با توجه به اینکه قدرت در سطح بین المللى در دست افراد فاسد و غیر خدایى اسـت ، از نظام بین المللى سلطه و نظام استکبارى یاد مى نمایند و مهم ترین خصلت نظام بین المللى کنونى را نظام بین المللى سلطه مى دانند که مورد بررسى قرار مى دهیم .

1 ـ 1. نظام بین المللى سلطه

البـتـه اسـتـکـبار معناى وسیعى دارد. در قرآن هم شاخه ها و مشتقات استکبار به کار رفته اسـت . مـکـرّر، خـودِ کـلمـه اسـتـکـبار هم در قرآن به کار رفته است . به نظر مى رسد که اسـتـکـبار غیر از تکبّر است . شاید این جور بشود گفت که تکبّر بیشتر اشاره مى کند به یک صفت قلبى و روحى ، یعنى انسان خود را برتر از دیگران بداند یا بگیرد. استکبار بیشتر به جنبه عملى این تکبّر توجه دارد. یعنى کسى که کبر مى ورزد و خود را بالاتر از دیـگـران مـى دانـد، حالا در رفتار خود با دیگران هم ، جورى کار را سازماندهى مى کند کـه ایـن تـکـبّر در عمل مشخص و واضح مى شود، دیگران را حقیر مى کند، به دیگران اهانت مى کند، در کار دیگران دخالت مى کند، براى دیگران به عنوان تصمیم گیرنده ظاهر مى شـود، ایـن مـى شـود اسـتـکـبار؛ ...381. ... مفهوم استکبار در قرآن همین است که عنصرى یا شـخـصـى یا جمعى یا جناحى ، خود را بالاتر از حق به حساب آورد و زیر بار حق نرود و خود و قدرتش را ملاک حق قرار بدهد... .382
مـقـام مـعـظـم رهـبـرى بـا تـوجـه بـه نـقـش و قـدرت کـشـورهـاى بـزرگ در نـظـام بـیـن الملل معتقدند، ساختار نظام بین الملل تحت تاءثیر بازى قدرتهاى استکبارى بوده است و آنچه ماهیت نظام بین المللى را شکل مى دهد عبارت از نظام سلطه جهانى است :
امروز در دنیا نظام سلطه حاکم است . این یک نظام جهانى است . تسلط نظام سلطه بر دنیا و زنـدگـى بشر، دو طرف دارد. یک طرف ، سلطه گرها که همان ابرقدرتهایند، و طرف دیـگـر، دولتـهـاى سلطه پذیر هستند که دخالتهاى وقیحانه و گستاخانه ابرقدرتها را قبول مى کنند، اینها هم خودشان شریک جرمند.383
ایـشـان مـى فـرمـایـنـد: « مـا در نـظام سلطه طرفین را مقصر مى دانیم ، هم سلطه گر و هم سلطه پذیر را، استکبار به معناى همین نظام سلطه اى است .» 384 همچنین :
در فرهنگ ما، استکبار به آن مجموعه قدرتى گفته مى شود که با تکیه بر تواناییهاى سـیاسى و نظامى و علمى و اقتصادى خود و با الهام از نگرش تبعیض آمیز به نوع بشر، مجموعه هاى بزرگ انسانى ، یعنى ملتها و دولتها و کشورها، را با سیطره اى قلدرانه و تحقیرآمیز به سود خود زیر فشار و استثمار مى گذارد، در کار آنها دخالت و به ثروت آنـهـا دسـت انـدازى مـى کـنـد، بـه دولتـها زور مى گوید و به ملتها ستم مى ورزد و به فرهنگها و سنتهاى آنان اهانت روا مى دارد.385
از دیـدگـاه ایـشـان اسـتـکـبار جهانى « یعنى آن قدرت مسلطى که به انسانها عقیده ندارند حقوق انسانها را قبول ندارد معتقد به منطق زور است ، معتقد به تجاوز است ».386
اسـتکبار جهانى یک دولت فقط نیست ، استکبار جهانى یک مجموعه قدرت است و این مجموعه هـاى قـدرت ... صـددرصـد مـتـشـکـل و مـتـحـد نیستند ... در درون خود این مجموعه اختلافات ، درگـیـریـهـا، دوگـانـگى هاى فراوانى هست . منتهى یک نقاط مشترک اساسى بین اجزاء این مـجـمـوعـه وجـود دارد. کـه بـه هـر صـورت وقـتـى یـک مـلتـى و یـک کـشـورى ... در مـقـابـل مـنـافـع ایـن مـجـمـوعـه قـیـام مـى کـنـد... هـمـه ایـن مـجـمـوعـه مـتـحـد در مقابل او صف آرایى کنند.387
مـقـام مـعـظـم رهـبـرى تـفـکـر حـاکـم بر استکبار جهانى را تفکر قدرت مى دانند که در پى اعـمـال سـلطـه بـر مـلتـهـا و انـسـانـهـاسـت و کـمـتـریـن حـقـى بـراى آنـهـا قائل نمى باشند:
در دنـیـا اسـتـکـبـار جـهـانـى و تفکرى که بر استکبار جهانى و بر گروههایى که تابع آنـهـایـند حاکم است « تفکر قدرت » است ، اصلاً براى ملتى که قدرت نداشته باشد حق حـیـات قـابـل نـیـسـت ! بـراى مـلتـهـاى جـهـان سـوم ... هـیـچ حـق حیاتـى قـایـل نیستند... بدون ... کمترین اعتنایى به نظر آنها... برایشان تصمیم مى گیرند... .388
از ایـن دیـدگـاه ، اسـتـکـبـار جـهـانـى حـیـات خـود را در اعـمال سلطه بر ملتها مى داند؛ لذا در پى تصرف قدرت سیاسى آنها است ، به گونه اى که انسانها مطیع قدرت استکبارى باشند:389
امـروز هـمـه مى دانند که فکر استکبار چیست ؟ فکر اینها، سلطه بر همه عالم است ... فکر اسـتکبارى ، دنبالش نقشه هاست ، این نقشه هاى ضد مردمى و ضد اسلامى ، سروکارش با انسانهاست .390
ایـن کـه دولتـى در آن سـر دنـیـا بـه خود حق مى دهد علیرغم منافع ملتهاى منطقه ، منافع خـودش را تـاءمـین کند، این همان روح استکبار است و چیز دیگرى نیست . این که دولتى به خـود حـق مـى دهـد کـه اگـر دولتـى مـخالف او بود، صریحاً و علناً و بدون هیچ خجالتى بگوید، من او را برمى اندازم ، این روح استکبار است .
بـراسـاس دیدگاه مقام عظماى ولایت ، آنچه در نظام سلطه حیاتى و براى نظام استکبارى اهمیت دارد، پذیرش این نظام از دو طرف سلطه گر و سلطه پذیر است :
نـظـام سـلطـه در پـشـت سـر خـود فـرهنگ سلطه را دارد. امروز دنیا به دو قطب و دو گروه تقسیم مى شود: یک گروه مسلطها، یک گروه تحت سلطه ها. هر دو گروه هم نظام سلطه را پـذیرفته اند. هم قدرتهاى بزرگ معتقدند و باور دارند که این سلطه و این نظام تسلط بـایـد بـرقـرار بـاشـد و هـم آن کـسـانـى کـه زیـر سـلطـه هـسـتـنـد، پـذیـرفـتـنـد و قبول کردند و تسلیم شدند که این نظام سلطه وجود داشته باشد. این بزرگ ترین عیب و اشکال در وضع کنونى جهان است !391
و در بـررسـى مـاهـیت نظام سلطه جهانى ، بر طبیعى جلوه دادن این نظام از جانب قدرتهاى بزرگ و حق به جانب بودن آنها در اعمال سلطه اشاره دارند:
گـویـى خـداى دنـیـا، مـعـاذالله ، جـبـاران و زورگـویـان و چـپـاولگـران و ابـرقدرتها و جـنـایـتکاران اند و استضعاف و استعباد و استثمار خلایق و علو و استکبار نسبت به بندگان خدا حق مسلم آنهاست و همگان باید پیشانى اطاعت بر آستان تفرعن آنها ساییده و در برابر زورگویى و غارتگرى و میل و اراده بى مهار آنان تسلیم باشند و اعتراض نکنند، چرا که وعـاظ السـلاطـیـن و نـوادگـان بلعم باعورا، فریاد بر خواهند آورد که دخالت در سیاست کردید و اسلام را چه به سیاست !392
ایـشـان بـا تـوجـه بـه سـیرى ناپذیرى سلطه طلبى و قدرت خواهى قدرتهاى بزرگ بـیـان مـى دارنـد کـه « قـدرتـهـاى مـادى ، حـدى بـراى خـود قـائل نـیـسـتـنـد، زنـدگـى مـلتـهـا در زیـر پـنـجـه هـاى قـدرت قـدرتـهـاى مـادى مثل زندگى معنوى آنها، در هم کوبیده مى شود».393
شـریر واقعى و درجه اول ، ابرقدرتها هستند، یعنى حکومتها و سردمدارانى که بخشى از دنیا در قبضه قدرت آنهاست و در امور ملتها هم غیر از ملت خودشان دخالت مى کنند.394
از دیدگاه مقام عظماى ولایت ، مساله ابر قدرتها، سیطره بر عالم است و قدرتهاى بزرگ بـراى کـسـب انـرژى ، نـفـت و گـاز، بـازار و فـروش مـحـصـولات خـود در پـى اعمال سیطره و نفوذ خود بر جهان هستند:395
در سـر تـا سـر دنـیـا، چـنـد قـدرت بـزرگ هـسـتـنـد کـه مـثـل قـلدرهـاى یـک مـحـله و گـردن کـلفـتـهـاى یـک آبـادى عـمـل مـى کـنـنـد و بـقـیـه مجبورند به آنها باج بدهند و از آنها اطاعت کنند و آنها را ملاحظه نمایند.396
و دربـاره وضـعـیـت کـنـونـى نـظام بین المللى و اعمال سلطه قدرتهاى بزرگ بر منابع ثروت و اقتصاد جهان مى فرمایند:
قدرتهاى بزرگ مایلند که ملتها بدون اجازه آنها نفس نکشند و ثروت و معادن و منابعشان بـه جـاى اینکه به درد خود ملتها بخورد، به کار آنها بیاید... . ابرقدرتها مى گویند آن مـقـدار که ما مى گوییم ، نفت بفروشید و به کسى که ما مى گوییم و به قیمتى که ما تعیین مى کنیم ، عرضه کنید.397
ایشان با توجه به رقابت شدید قدرتهاى سلطه گر مى فرمایند:
... ایـن جـنـگـل وحشى و غوغاى سلطه گرى که قدرتها با همدیگر بدند و از خودشان مى تـرسـنـد و حـسـاب مـى برند و آتش بس پنهانى را بین خود برقرار کرده اند تا دنیا را راحت تر تقسیم کنند و منابع کشورها را به غارت ببرند... .398
هـمـچـنـیـن در زمـیـنه رابطه قدرتهاى استکبارى با ملتها و نوع برخورد آنها با ملتها مى فرمایند:
هـر مـلت و دعـوت و نـظـامـى کـه فـرهـنـگ سـلطـه جـهـانـى را قبول کند، استکبار با او مى تواند بسازد و با او بحثى ندارد. هر فرهنگ و ملت و نظامى کـه فـرهـنـگ سلطه ، یعنى حاکمیت خداوندان زر و زور و امپراتوریهاى قدرت جهانى را رد کند او در نظر و چشم آنها مبغوض است .399
ادامه دارد...

پي نوشت ها :

367. ر.ک : هانس . جى . مورکنتا، سیاست میان ملتها، ترجمه حمیرا مشیرزاده ، (تهران : دفتر مطالعات سیاسى و بین المللى ، 1374).
.368 ر.ک : جیمز دوئرتى و فالتزگراف ، نظریه هاى متعارض در روابط بین الملل ، ترجمه علیرضا طیب و وحید بزرگى ، (تهران : قومس ، 1372).
.1977 wiley John :York New Relations International in Process and system : Kaplan .M .
.1979 York New , Politics International of Theory :Waltz .N.K .
371. بیانات در چهل و دومین اجلاس مجمع عمومى سازمان ملل متحد، 31 / 6 / 66.
372. بیانات در جمع مسئولین مخابرات ، 13 / 6 / 64.
373. خطبه هاى نماز جمعه ، 19 / 10 / 65.
374. دیدار با مسئولان و کارگزاران به مناسبت عید مبعث ، 24 / 11 / 69.
375. دیدار با روحانیون و وعاظ در آستانه ماه محرم ، 3/3/74.
376. خطبه هاى نماز جمعه ، 1/12/65.
377. بیانات در سه شنبه 7 / 8 / 81.
378. دیدار با مسئولان و کارگزاران 20 / 4 / 69.
379. بیانات مقام معظم رهبرى در اردوى رزمى ـ فرهنگى علویان ، 21 / 8 / 1380.
380. حدیث ولایت ، ج 9، ص 84.
381. دیدار با دانش آموزان و دانش جویان در آستانه سیزدهم آبان و روز ملى مبارزه با استکبار جهانى ، 9 / 8 / 75.
382. دیدار با دانش آموزان و دانشجویان در آستانه 13 آبان ، 10 / 8 / 1382.
383. بیانات معظم له در تاریخ ، 25 / 4 / 68.
384. بیانات در تاریخ 10 / 8 / 68.
385. بیانات در مراسم گشایش اجلاس سران کشورهاى اسلامى ، 18/9/1369.
386. بیانات در جمع نمازگزاران جمعه در مصلاى گناباد، 8/6/64.
387. دیدار با دانشجویان سراسر کشور در مشهد، 20/5/1375.
388. دیدار با مسئولان و روحانیون قزوین ، 11/4/1364.
389. دیدار با مردم طبس ، 3/6/67.
390. دیدار با دانشجویان و دانش آموزان به مناسبت سیزده آبان روز ملى مبارزه با استکبار، 15 / 8 / 1370.
391. بیانات مقام معظم رهبرى در مراسم افتتاحیه پنجمین کنفرانس اندیشه اسلامى ، 9 / 11 / 65.
392. بیانات در تاریخ 14 / 4 / 68.
393. حدیث ولایت ج 9، ص 85.
394. بیانات در تاریخ 2 / 1 / 69.
395. بیانات در تاریخ 8 / 11 / 80.
396. بیانات در تاریخ 1 / 9 / 67.
397. بیانات در تاریخ 25 / 4 / 68.
398. بیانات در تاریخ 25 / 4 / 68.
399. بیانات در تاریخ 12 / 11 / 68.

منبع: حصون ، زمستان 1385، شماره 10




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط