شبهه کمی سن امام على (ع) برای جانشینی
خداوند به علم و حكمت نافذ خود برگزيدگانش را از ميان مردم براى رسالت و امامت انتخاب مىكند و لذا جايى براى چون و چراى ما انسانها كه در مقابل علم و حكمت الهى بسيار ناچيز هستيم نمىماند. خدا حتى گاهى رسالت خود را به كودكى در گهواره مىسپارد كه او لب مىگشايد و ندا در مىدهد:
«إنّى عبداللّه آتانى الكتاب و جعلنى نبيا» (سوره مريم /30)
من (عيسى عليهالسلام ) بنده خدايم، مرا كتاب داده و پيامبرم قرار داده است (و نفرموده خواهد داد)
يا خطاب به جناب يحيى عليهالسلام مىفرمايد:
«يا يحيى خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبّيا» (سوره مريم /12)
اى يحيى! كتاب (آسمانى) را با قدرت بگير، و حكم نبوت را در خردسالى به او داديم.
اما راجع به امير المؤمنين عليهالسلام مسئله اساساً به گونه ديگرى است.
در موقع رحلت جانسوز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضرت على حدود سى و پنج سال داشت كه سن كمال رشد و نزديك به سنى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن به مأموريت سنگين و طاقت شكن رسالت مبعوث گرديد. در حالى كه جز حضرت على عليهالسلام و حضرت خديجه علیها السلام هيچ ياور و همراهى نداشت و جزيرة العرب در مقابل او بود.
اينجا بايد توجه داد كه مسئله كمى سن امير المؤمنين عليهالسلام يكى از بهانه هايى بود كه از سوى مخالفين خلافت حضرت عنوان شد و هيچ مبناى قرآنى و دينى نداشته بلكه با اين مبانى در تعارض بود.
اينها كسانى بودند كه اندكى قبل از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز از شركت در لشكرى كه فرمانده آن جوانى منصوب از سوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به نام اسامه بود سرپيچى كردند و گفتند اسامه جوان است و شايسته فرماندهى سپاه نيست.
سرانجام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كسانى را كه از شركت در اين لشكر سرباز زنند نفرين فرمود،
اما آنها با ظاهرى حق به جانب مىگفتند: ما نگران بيمارى پيامبر هستيم و نمىتوانيم از ايشان دور شويم!
(شرح ماجراى سپاه اسامه در همه كتب تاريخى شيعه و اهل سنت، در حوادث ايام نزديك به رحلت پيامبر اكرم آمده است.)
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : farashbandzare
/خ
«إنّى عبداللّه آتانى الكتاب و جعلنى نبيا» (سوره مريم /30)
من (عيسى عليهالسلام ) بنده خدايم، مرا كتاب داده و پيامبرم قرار داده است (و نفرموده خواهد داد)
يا خطاب به جناب يحيى عليهالسلام مىفرمايد:
«يا يحيى خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبّيا» (سوره مريم /12)
اى يحيى! كتاب (آسمانى) را با قدرت بگير، و حكم نبوت را در خردسالى به او داديم.
اما راجع به امير المؤمنين عليهالسلام مسئله اساساً به گونه ديگرى است.
در موقع رحلت جانسوز پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله حضرت على حدود سى و پنج سال داشت كه سن كمال رشد و نزديك به سنى است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن به مأموريت سنگين و طاقت شكن رسالت مبعوث گرديد. در حالى كه جز حضرت على عليهالسلام و حضرت خديجه علیها السلام هيچ ياور و همراهى نداشت و جزيرة العرب در مقابل او بود.
اينجا بايد توجه داد كه مسئله كمى سن امير المؤمنين عليهالسلام يكى از بهانه هايى بود كه از سوى مخالفين خلافت حضرت عنوان شد و هيچ مبناى قرآنى و دينى نداشته بلكه با اين مبانى در تعارض بود.
اينها كسانى بودند كه اندكى قبل از رحلت پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز از شركت در لشكرى كه فرمانده آن جوانى منصوب از سوى پيامبر خدا صلى الله عليه و آله به نام اسامه بود سرپيچى كردند و گفتند اسامه جوان است و شايسته فرماندهى سپاه نيست.
سرانجام پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله كسانى را كه از شركت در اين لشكر سرباز زنند نفرين فرمود،
اما آنها با ظاهرى حق به جانب مىگفتند: ما نگران بيمارى پيامبر هستيم و نمىتوانيم از ايشان دور شويم!
(شرح ماجراى سپاه اسامه در همه كتب تاريخى شيعه و اهل سنت، در حوادث ايام نزديك به رحلت پيامبر اكرم آمده است.)
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : farashbandzare
/خ