پلوراليزم ديني (2)
نويسنده: حسين مقيسه
قرآن و پلوراليزم
1. نفي انحصارطلبي و تخطئه پيروان اديان ديگر به جهت انحصاري دانستن حقانيت عقيده خود و باطل دانستن ديگر شرايع و از جمله شريعت اسلام:
قالت اليهود ليست النصاري علي شيء و قالت النصاري ليست اليهود علي شيء و هم يتلون الکتاب کذلک قال الذين لا يعلمون مثل قولهم فالله يحکم بينهم يوم القيامه فيما کانوا فيه يختلفون (بقره /113):يهوديان و مسيحيان با تخطئه يکديگر تنها و تنها خود را حق مي دانستند و براي ديگران ارزش و اعتباري قائل نبودند و هر کس ديگر هم چنين نظر و اعتقادي را ابراز و اظهار نمايد، از جاهلان است. در قيامت خداوند ميان عقايد و آراء مختلف داروي خواهد نمود.
و نيز: و قالت اليهود والنصاري نحن ابناءالله و احباوه قل فلم يعذبکم بذنوبکم بل انتم بشر ممن خلق يغفر لمن يشاء و يعذب من يشاء و لله ملک السموات و الارض و مابينهما و اليه المصير (مائده /18):يهود و نصاري [به اعتبار پيروي از پيامبراني (عيسي (ع)و عزير(ع) که آنانرا فرزندان خدا مي شمردند] خود را فرزندان و دوستان خاص خدا مي دانستند. به آنان بگو اگر چنين است، چرا به کيفر گناهتان شما را گرفتار حوادث تلخ و شکست و خواري مي کند؟يقيناً آن تصور و خيال شما نادرست است و شما نيز مانند ديگر انسانها و پيروان ديگر شرايع هستيد. خداوند حسابرسي نموده و پاداش و کيفر خواهد داد.
تفکر انحصارطلبانه و تنگ نظري ديني و عدم رضا به زندگي مسالمت آميز با ديگران، علاوه بر طرد و رد قاطع در آيات مذکور، در آيات 111و135سوره بقره نيز به شدت مورد تخطئه و مخالفت قرار گرفته است.
علاوه بر اين، خداوند در قرآن بارها پيروان ديگر شرايع را اهل نجات و هدايت و مورد لطف و عنايت خود دانسته است:
ان الذين امنوا و الذين هادوا و النصاري و الصابئين من آمن بالله واليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لا خوف عليهم و لا هم يحزنون (بقره /62): از مسلمانان و يهوديان و مسيحيان و صابئان هر کس به خدا و معاد ايمان داشته باشد و اعمال شايسته انجام دهد، خداوند پاداش او را خواهد داد و او هيچ ترس و نگراني نخواهد داشت.
همين معنا و مضمون در آيه 69 سوره مائده تکرار شده و با اندکي تفاوت در آيه زير آمده است:
ان الذين و الذين هادوا والصابئين والنصاري والمجوس والذين اشرکوا ان الله يفصل بينهم يوم القيامه ان الله علي کل شيء شهيد (حج /17):روز قيامت خداوند ميان مسلمانان، يهوديان، صابئان، مسيحيان، مجوس و مشرکان، داوري خواهد نمود، چه، او بر همه چيز شاهد و گواه است.
چنان که مشاهده مي شود، آيات فوق و نيز بسياري آيات ديگر، تفکر انحصارطلبي پيروان اديان را شديدا، مورد حمله و تخطئه قرار داده است.
2. از سويي، برتري قرآن بر کتب ديگر و طبعا دين و شريعت اسلام بر ديگر شرايع نيز در اين کتاب مقدس مورد تاکيد قرار گرفته است، از جمله:
...و انزلنا اليک الکتاب بالحق مصدقا لما بين يديه من الکتاب و مهيمنا عليه. ..(مائده /48): اين کتاب را بر تو نازل کرديم در حالي که تصديق کننده ديگر کتب آسماني است، منتها تصديق با هيمنه، يعني بر آنها اشراف و حق دخل و تصرف دارد، تا قسمتهاي تحريف شده نادرست آنها را ترميم و اصلاح نموده و نواقص آنها را کامل کند.
روايتي در همين زمينه از پيامبر(ع) نقل شده که فرمود:
ان الله عزوجل جعل کتابي المهيمن علي کتبهم الناسخ لها (تفسير نور المثقلين، ج1،ص639؛ طبرسي، ج1، ص57): خداوند عزوجل کتاب مرا مهيمن بر کتب پيشينيان و ناسخ آنها قرار داد.
نسخ يعني پالايش اصول و فروع تحريف شده و نيز تکميل و روزآمد نمودن فروع و شريعت؛ که طبعا با ابقاء اصول مصون از تحريف و نيز پاره اي از فروع، همراه خواهد بود.
و لوا من اهل الکتاب لکان خيراً لهم منهم المومنون و اکثرهم الفاسقون (آل عمران /110): اگر اهل کتاب ايمان آورند براي آنان بهتر خواهد بود اما از آنان اندکي مومن و اکثرشان فاسق هستند.
-يا اهل الکتاب قد جائکم رسولنا يبين لکم کثيرا مما کنتم تخفون من الکتاب و يعفوا عن کثير قد جائکم من الله نور و کتاب مبين يهدي به الله من رضوانه سبل السلام. ..(مائده /15و16): اي کتاب رسول ما آمد تا حقايق و احکام بسياري از آنچه از کتاب آسماني [تورات و انجيل] را پنهان مي داريد براي شما بيان کند و از بسياري از خطاهاي شما در گذرد.] همانا از جانب خداوند براي شما براي شما نوري و کتابي مبين آمد. خداوند با آن هر که را از پي رضاي او راه سلامت پويد، هدايت مي کند...
- نحن نقص عليک احسن القصص بما اوحينا اليک هذا القران (يوسف/3): ما با وحي قرآن بهترين حکايات را بر تو مي خوانيم.
- قل لئن اجمعت الانس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القران لا ياتون بمثله (اسراء /88): بگو اگر انس و جن جمع شوند تا نظير اين قرآن را بياورند، هرگز بر آن قادر نخواهند بود.
- لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرايته خاشعا متصدعا من خشيه الله (حشر/21): قرآن را بر کوه نازل مي کرديم، کوه را مي ديدي که از ترس خدا متلاشي مي شد.
تمام اين آيات و آيات فراوان ديگر تصريحا و يا تلويجا بر تفوق و برتري قرآن بر کتب پيشنيان و نهايتا تفوق شريعت اسلام بر ديگر شرايع دلالت دارند. همچنين آيه «امنوا بما انزلت مصدقا لما معکم و لا تکونول اول کافر به» (بقره /41) بر مطابقت و هماهنگي قرآن با نشانه ها و علائمي که در کتب پيشين آمده بود تاکيد مي کند و تعبير ديگري مفاد اين آيه است که مي فرمايد:
الذين يتبعون الرسول الامي الذي يجدونه مکتوبا عندهم في التوراه و الانجيل (اعراف /157): اوصاف اين پيامبر و اين قرآن با آنچه در تورات و انجيل آمده مطابق است.
اوصاف و نشانه هايي که سبب شد آنان پيامبر(ص) را مانند فرزند خود شناخته و در پيامبري او از جانب خدا، ترديد نکنند:
يعرفونه کما يعرفون ابناءهم (بقره /246،انعام /20)
و بر همين اساس انتظار بعثت و آمدن او را داشتند و از اين جهت، توقع مي رفت که پيشگام ايمان به پيامبر باشند نه پيشتاز کفر و انکار و مخالفت: «و لا تکونوا اول کافر به.» (بقره /41).
پلوراليزم و نسخ اديان
در بحث پلوراليزم بايد موضع خود را از پيامبران جدا کنيم. هر پيامبر و پيشواي مذهبي فقط به دين خود دعوت مي کند، يعني هيچ پيامبري نمي تواند پلوراليست باشد... خواسته هر دين انحصار است. (سروش، تازه هاي انديشه پلوراليزم، ص68)
اين ويژگي از اختصاصات و امتيازات [پيامبران] است: مانند جهاد ابتدايي، ازدواجهاي متعدد، حرمت ازدواج همسران پس از وي و... . ما که بيرون از اديان مي ايستيم، اگر به مقتضاي پلوراليزم رسيديم بايد به آن عمل کنيم و ما نيامده ايم پيامبري کنيم. (سروش، مجله کيان، شماره 40،ص15)
اختصاصات النبي(ص) مورد اشاره ي سروش، احکام و تکاليف ويژه اي است که در برخي منابع روايي و تاريخي، از جمله در مناقب ابن شهر آشوب (ج1،ص142) به آنها پرداخته شده اما اين ادعاي برون ديني که «ما که بيرون از اديان مي ايستيم اگر به مقتضاي پلوراليزم رسيديم بايد به آن عمل کنيم» براساس مباحثي که پيش از اين مطرح شد، داوري انحصاري عقل نيز آن را ايجاب مي کند، يعني اگر به مقتضاي پلوراليزم رسيديم، بايد به احتياط يا تخيير عملي و نظري که احياناً همان پلوراليزم است عمل شود و راهي جز آن وجود نخواهد داشت. اما از نگاه درون ديني، اصل بر تبعيت و پيروي از گفتار و رفتار پيامبر(ص) است، مگر جايي که دليل معتبري خلاف آن را ثابت کند، مانند همين اختصاصات النبي(ص) که محدوده معيني را شامل مي شود و نبايد و نمي توان از کنار مسأله اي به اين اهميت با يک نظيرسازي و قياس آن با ساير اختصاصات النبي(ص) گذشت.
پلوراليزم شمول گرا
در آثار متفکران اسلامي نيز نظير اين مطلب را فراوان مي توان بافت؛ به عنوان مثال، اسلام واقعي و اسلام منطقه اي که شهيد مطهري از آن ياد مي کند و برخي افراد- براي نمونه دکارت، عارف فرانسوي- را با آنکه رسما مسيحي و پيرو ديگر اديان هستند مسلمان فطري مي داند، از اين موارد است. (مطهري، ج1،ص294) و يا رباني گلپايگاني در تحليل و نقد پلوراليزم ديني مي گويد:
کساني که از شريعت الهي بي خبرند و از روي تقصير هم نيست يا خبر دارند ولي در چنان جزمي به سر مي برند که احتمال خطا در راه خود نمي دهند و در غفلت محض به سر مي برند، عالم معاند يا جاهل مقصر نيستند و از طرفي در پيروي از شريعت فطرت و خرد تا آن جا که در قلمرو هدايت آن است کوتاهي نمي کنند و انگيزه هاي منفي در کارهايشان، مانند شهرت طلبي، مقام و مال و منال ندارند، چنين افرادي در واقع خداپرست و پيرو حقيقت اند و ناآگاهانه به بخشي از شريعت الهي، جامه عمل مي پوشند و در مسير نجات سعادت قرار دارند. (رباني گلپايگاني، ص131)
علاوه بر اين، براساس آيات پيش گفته نيز مي توان گفت: هر چند اسلام کامل تر و در درجه اول است، ولي آيين ها و مذاهب ديگر هم داراي حقانيت و بار هدايت و نجات هستند و به حکم ترتب اصولي، اگر کسي به امتياز و برتري اسلام نرسيد و به مقتضي دين و باور يقيني خود عمل نمود، برخوردار از هدايت و نجات و مورد لطف الهي خواهد بود؛ مهم آن است که فرد در برابر آن چه حق تشخيص داده تسليم کامل باشد و انقياد و اطاعت خويش از حق را نشان دهد: «يوم لا ينفع مال و لا بنون الا من اتي الله بقلب سليم»(شعراء/89) قلب سليم به تعبير لغت شناس معروف قرآن، راغب اصفهاني، قلبي است که از فريب و تباهي بر کنار باشد: «المتعري من الدغل» (راغب اصفهاني، ذيل ماده سلم )؛ و در صدد فريب خويش و ديگران نباشد. بياني از علي(ع) در نهج البلاغه نقل شده که بسيار قابل تامل است:
لأنسبن الاسلام نسبه لم ينسبها احد قبلي: الاسلام هو و التسليم هو اليقين...
(نهج البلاغه، حکمت 125): توصيفي از حقيقت اسلام ارائه کنم که پيش از من گفته نشده باشد: حقيقت اسلام تسليم کامل بودن است و تسليم کامل يعني: داشتن عقيده و يقين، اقرار و تصديق و عمل به مقتضاي آن.
با توجه به شواهد و قرائن عقلي، مانند عقاب بلابيان؛ و نقلي، مانند «لانکلف نفسا الا وسعها» (مومنون /36) و از آنجا که آن حضرت(ع)متعلق يقين، تصديق و عمل را بيان نفرموده، مي توان گفت: شرط نجات و بهشتي شدن همان تسليم کامل در قبال آن چيزي است که آن را حق مي دانيم، مشروط به آن که در مبادي و مقدمات رسيدن به آن، قصور و بي توجهي غير قابل بخششي نشده باشد، يعني اگر يقين و تصديق در چهارچوب طبيعي و از مجاري منطقي حاصل شود و ضمناً فرد بدان ملتزم باشد، کفايت مي کند. اين کفايت يا از اين رهگذر است که احکام و شرايع مختلف، مانند اوامر و نواهي امتحاني، براي تعيين درجه تسليم و انقياد انسانها هستند و گرنه در متعلق تمام يا برخي احکام- چنان که اشاره شد- مصلحت و مفسده نيست؛ و يا از اين جهت است که فرد پس از جستجو و به کار گرفتن توان فکري و اطلاعاتي خود، هر چند به حق واقعي نرسد، عقلا و شرعا معذور خواهد بود و حتي به خاطر اين زحمت و کوشش مستحق پاداش خواهد بود، نظير آنچه در باب اجتهاد گفته شده است: اذا اجتهد الحاکم فاصاب فله اجران و ان اخطا فله اجر واحد. (محمدي، ص345) در توجيه پلوراليستي مساله نيز ممکن است گفته شود اگر احکام ديني را داراي واقعيتي جداي از امر و نهي بدانيم، ميان کساني که اتفاقاً به آن واقعيت دست مي يابند و کساني که به آن نمي رسند، هر چند کوتاهي و قصوري هم رخ نداده باشد، مي توان تفاوتهايي قائل شد؛ مثلاً به آناني که رسيده اند، پاداش اضافي تعلق گيرد؛ نظير اين که کارفرمايي براي رسيدن به گنجي، کارگراني را به کار گيرد تا منطقه معيني را بکاوند، ضمناً دستمزد روزانه آنان را بپردازد و زحمت و تلاش آنان را کارگراني که احياناً کم کاري و يا سوءاستفاده نموده باشند، به بهترين و بالاترين مبلغ و حتي خيلي بيش از تصور و انتظارشان بپردازند. حال اگر پس از مدتي، يک يا چند نفر از آن کارگرها، اتفاقاً به گنج مورد نظر دست يابند و صاحب کار، جز پاداش و مزد روزانه اي که به همه مي دهد، امتياز و بهره اي اضافي به آن يک يا چند نفر اختصاص دهد، اين اقدام او هيچ اشکال عقلي و منطقي نخواهد داشت. در واقع، از اين ديدگاه تفاوت ميان مسلمان و غير مسلمان سليم النفس و يا تفاوت جمعيتي معين از مسلمانها مثلا شيعيان با ديگر مسلمانها، اگر قول به اين تفاوت دليل و ضرورتي داشته باشد- چنين توجيهي خواهد داشت.
منابع و مآخذ:
قرآن کريم ترجمه مهدي الهي قمشه اي.
ابن شهر آشوب. المناقب. بيروت: دارالاضواء 1412ه ق.
باربر، ايان. علم و دين. تهران: نشر دانشگاهي، 1374.
توفيقي، حسين. کلام مسيحي. تهران: نشر مرکز مطالعات اديان و مذاهب، 1377.
دانته. کمدي الهي، ترجمه مهدوي دامغاني. تهران: موسسه نشر، 1378.
راغب اصفهاني. المفردات في الفاظ القرآن. انتشارات مرتضوي، 1376.
رباني گلپايگاني. تحليل ونقد پلوراليزم ديني. تهران موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، 1378.
زيبايي نژاد. درآمدي بر تاريخ و کلام مسيحيت.
سلطاني و...، عقل و اعتقاد ديني. تهران: نشر قيام 1376.
صبحي الصالح. نهج البلاغه. قم: انتشارات هجرت، 1395ه ق.
طباطبايي، محمدحسين. الميزان. قم: موسسه اسماعيليان. 1349.
طبرسي. الااحتجاج. تهران: انتشارات اسوه، [بي تا]
سوش، عبدالکريم، مجله کيان، تهران: شماره 36.
محسن، جوادي. مساله بايد و هست، قم: انتشارات دفتر تبليغات حوزه قم، 1375.
محقق خراساني، کفايه الاصول، تهران: انتشارات علميه اسلامي، دو جلدي [بي تا].
محمدي، ابوالحسن. مباني استنباط حقوق اسلامي، تهران: موسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران، 1373.
مطهري، مرتضي. مجموعه آثار، ج1، عدل الهي، قم: نشر صدرا، 1374.
مهر، فرهنگ. ديد نواز ديني کهن. تهران: انتشارات جامي، 1374.
الحويزي، عبدالعلي. (با تعليقات رسولي محلاتي). نورالثقيلين. قم: دارالکتب اسماعيليان، [بي تا]
منبع: فصلنامه آينه معرفت