جزئيت و بلند خواندن بسمله (2)
روايت امامان اهل بيت(ع)
1. شيخ طوسي در تهذيب از محمد بن مسلم از امام صادق (ع) روايت كرده است:
سألت أبا عبدالله عن السبع المثاني و القرآن العظيم أهي الفاتحه؟ قال: نعم،
قلت: بسم الله الرحمن الرحيم من السبع؟ قال: نعم، هي أفضلهن؛ (1)
از امام صادق (ع) در مورد« السبع المثاني و القرآن العظيم» سوال كردم كه آيا مراد از ان سوره فاتحه است؟ فرمود: آري. پرسيدم: بسم الله الرحمن الرحيم جزء هفت آيه است؟ فرمود: آري برترين آنها است.
2. شيخ طوسي در تهذيب از عبدالله بن يحيي كاهلي از امام صادق(ع) از
پدرش (ع) روايت كرده است:
بسم الله الرحمن الرحيم اقرب الي اسم الله الأعظم من ناظر العين الي بياضها؛ (2)
بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم خداوند، نزديك تر از سياهي چشم به سفيدي آن است.
3. كليني از معاوية بن عمار نقل كرده است:
قلت لأبي عبدالله (ع): اذا قمت للصلاة أقرأ بسم الله الرحمن الرحيم في فاتحة الكتاب؟ قال: نعم؛ (3)
به امام صادق (ع) عرض كردم: آيا وقتي نماز مي خوانم، بسم الله الرحمن الرحيم را در فاتحه الكتاب قرائت كنم؟ فرمود: آري.
4. شيخ صدوق در عيون الاخبار ازامام حسن عسكري (ع) نقل كرده است:
قيل لأميرالمؤمنين(ع) أخبرنا عن بسم الله الرحمن الرحيم أهي من فاتحة الكتاب؟ قال: نعم، كان رسول الله يقراها و يعدها آية ويقول فاتحة الكتاب هي السبع المثاني(4)
به اميرمومنان (ع) گفته شد: آيا بسم الله الرحمن الرحيم از فاتحة الكتاب است؟ فرمود: آري، رسول خدا (ص) آن را قرائت مي كرد و آيه اي به شمار مي آورد و مي فرمود: فاتحة الكتاب همان سبع مثاني است.
اينها نمونه اي از روايات اهل بيت(ع) درزمينه جزئيت بسمله در فاتحة الكتاب بود و روايت مشهور نبوي هم اين مطلب را تاييد مي كند كه مي فرمايد:
كل أمر ذي بال لا يبدا ببسم الله اقطع وكل امر ذي بال لا يبدأ فيه ببسم الله فهو أبتر أو أجذم؛ (5)
هركار مهمي كه با بسم الله آغاز نشود، بي سرانجام وناتمام است.
آشكار است كه قرآن برترين كتابي است كه خداوند به پيامبران و رسولانش وحي كرده است و هر سوره اي از آن اهميت و عظمتي است كه خداوند با آن با بشر تحدي كرده و كسي نتوانسته مثل آن را بياورد. بنابراين آيا ممكن است قرآن بي سرانجام و ناتمام باشد؟
نماز، مايه رستگاري و بهترين عمل است؛ همچنان كه همواره برمناره ها ومنابر ندا داده مي شود وهر مسلماني آن را مي شناسد و بعد از ايمان به خداو كتب اوو رسولانش، هيچ چيزي تا روز قيامت، همسنگ آن نيست. با اين حساب، آيا ممكن است خداوند چنين عملي را بي سرانجام و ناتمام آغاز كرده باشد؟ هرگز هيچ نيكوكاري يا نابكاري، چنين سخني نمي گويد. اما پيشوايان خوشنامي چون، مالك و اوزاعي و ابو حنيفه از اين لوازم غفلت كرده اند. هر مجتهدي در استنباط احكام شرعي اگر خطا كند، معذور است و اگر به حقيقت برسد، مأجور است.(6)
لزوم بلند خواندن بسمله
علاوه بر اين، روايات بسياري لزوم بلند قرائت كردن آن وجود دارد، از جمله:
1. حاكم از ابوهريره روايت كرده است: «رسول خدا بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد» (7)
2. حاكم از انس بن مالك روايت كرده است:
شنيدم كه رسول خدا بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد. سپس ادامه مي دهد: همه ي راويان اين حديث ثقه اند. ذهبي نيز در تلخيصش، اين مطلب را تأييد كرده است.(8)
3.حاكم در مستدرك از محمد بن ابي السري عسقلاني نقل كرده است:
نمازهاي صبح ومغرب بي شماري را پشت سر معتمربن سليمان خواندم و ديدم كه بسم الله الرحمن الرحيم را قبل از فاتحة الكتاب و بعد از آن، بلند قرائت مي كرد وشنيدم كه معتمر مي گفت: از اقتداي به نماز پدرم، كوتاهي نكردم، و پدرم گفت: ازاقتدا به نماز انس بن مالك كوتاهي نكردم، و انس بن مالك گفت: از اقتدا به نماز رسول خدا كوتاهي نكردم.
راويان اين حديث همگي ثقه اند و ذهبي هم در تلخيصش اين روايت را تاييد كرده است.(9)
4. حاكم از حميد الطويل از انس روايت كرده است:
پشت سر پيامبر (ص)، ابوبكر، عمر، عثمان و عمر و علي (ع) نماز خواندم و همگي بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كردند.
سپس حاكم مي گويد: در اين زمينه از عثمان، علي، طلحه بن عبيدالله، جابر بن عبدالله، عبدالله بر عمر، حكم بن عمير ثمالي، نعمان بن بشير، سمره بن جندب، بريده اسلمي و عايشه بنت ابوبكر رواياتي وجود دارد كه همه نزد من هستند، ولي من براي اختصار آنها را نياوردم و تنها برخي را كه
درباره بحث ما بود، آوردم. همچنين در باب ذكر كساني كه بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت كرده اند، اعم از تابعان وصحابه و نسل بعد از آنها، رواياتي نقل كرده ام.(10)
چون كه سخن اخير حاكم نيشابوري مبني براينكه پيشوايان امت بر بلند قرائت كردن بسمله در نمازها اتفاق نظر دارند، با مذهب امام ذهبي مخالف است، خشم او را برانگيخته و ادعا كرده كه نسبت جهر به اين افراد كذب محض است و آن گاه سوگند يا كرده كه ادعاي خودش درست است در حالي كه پيامبر(ص) فرموده است: «البينة علي مدعي و اليمين علي من أنکر»؛ يعني مدعي بايد بينه بياورد و منكر بايد سوگند ياد كند. بنابراين كسي كه ادعاي كذب بودن نسبت جهر به اين امامان مي دهد، بايستي بينه بياورد، نه اينكه قسم ياد كند؛ زيرا درغير اين صورت، هر كس حديثي را يافت كه مخالف اميال خود و مذهبي است كه مطابق آن پرورش يافته است، به آساني مي تواند بر دروغ بودن آن حديث قسم يا كند.
5. امام شافعي در مسندش روايت كرده كه معاويه به مدينه آمد و در آنجا نماز خواند و بسم الله الرحمن الرحيم را در نمازش نخواند، مهاجران و انصار به اين عمل او اعتراض كرده و گفتند: اي معاويه، نماز را از ما دزديدي. بسم الله الرحمن الرحيم كجاست؟
شافعي در مورد اين قسمت از روايت چنين اظهار نظر كرده كه اگر جهر به بسمله نزد همه صحابه، از مهاجران وانصار، امري ثابت نبود، آنها نمي توانستند به معاويه به خاطر ترك آن اعتراض كنند.
6. اين روايت را حاكم به گونه اي ديگر نقل شده است.
انس بن مالك گفت: معاويه در مدينه نمازي خواند و در آن قرائت را بلند خواند و بسم الله الرحمن الرحيم را در ابتداي سوره حمد خواند، اما آن را در سوره ي بعد،
قرائت نكرد تا اينكه نماز تمام شد. پس از پايان نماز افرادي از مهاجران وانصار كه اين قرائت را شنيده بودند، از گوشه و كنار ندا دادند كه آيا از نماز دزديدي يا فراموش كردي؟ پس از اين اعتراض، وقتي معاويه نماز خواند، بسم الله الرحمن الرحيم را براي سوره بعد از حمد تلاوت كرد و به هنگام رفتن به سجده، تكبيرگفت.
حاكم در مورد اين روايت گفته است: «اين حديث، به دليل اينكه راويان آن در صحيح مسلم آمده است، صحيح است»، و به وجود راوياني چون عبدالمجيد بن عبدالعزيز و ساير راويان آن كه در عدالتشان اتفاق نظر وجود دارد، بر صحت اين روايت حجت آورده است. ذهبي هم در تلخيصش اين روايت را تاييد كرده است.
7.فخررازي درتفسيرش گفته است:
بيهقي در سننش از عمر بن خطاب و ابن عباس و ابن عمر و ابن زبير، جهر به بسمله را روايت كرده است... ، اما اينكه علي بن ابيطالب بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرده، امري است كه به تواتر ثابت است و هر كسي كه در دينش به علي بن ابيطالب اقتدا كند، هدايت يافته است دليلش، اين سخن پيامبر (ص) است كه: اللهم ادر الحق مع علي حيث دار؛ (11)
خدايا، حق را با علي بگردان هر جا كه او مي گردد.
8. بزار و دارقطني و بيهقي در« شعب الايمان» از ابي الطفيل روايت كرده اند:
از علي بن ابي طالب و عمار شنيدم كه مي گفتند: آن رسول الله (ص) كان يجهر في المكتوبات بـ «بسم الله الرحمن الرحيم» في فاتحة الكتاب؛ رسول خدا درنمازهاي واجب، بسم الله الرحمن الرحيم را در سوره حمد، بلند مي خواند.(12)
9. دارقطني از عايشه نقل كرده است: رسول خدا، بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد.(13)
10. دارقطني از نعمان بن بشير روايت كرده كه رسول خدا(ص) فرمود:
امني جبرئيل (ع) عندالكعبة فجهر «بسم الله الرحمن الرحيم»؛ (14)
جبرئيل نزد كعبه به امامت ايستاد، آن گاه بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت كرد.
11. دارقطني از علي بن ابيطالب روايت كرده است:
كان النبي(ص) يجهر بـ«بسم الله الرحمن الرحيم» في السورتين جميعاً؛(15)
پيامبر(ص) در هر دو سوره، بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد.
12. دارقطني، حاكم و بيهقي از ابوهريره روايت كرده اند:
رسول خدا بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز بلند قرائت مي كرد. [بيهقي مي افزايد:] اما مردم اين عمل را ترك كردند.(16)
13.دارقطني از عبدالله به عمر روايت كرده است:
پشت سرپيامبر(ص) و ابوبكر و عمر نماز خوانده ام و آنها بسم الله الرحمن الرحيم رابلند قرائت مي كردند.(17)
14. ثعلبي از علي بن زيد بن جدعان روايت كرده است:
عبادله؛ يعني عبدالله بن عباس، عبدالله بن زبير، قرائت سوره را با بسم الله الرحمن الرحيم شروع و آن را بلند قرائت مي كردند.(18)
15. بيهقي اززهري روايت كرده است:
ازسنت هاي نماز، قرائت بسم الله الرحمن الرحيم است و اولين كسي كه بسم الله الرحمن الرحيم را آهسته خواند، عمروبن سعيد بن عاص درمدينه بود. او مردي خجول بود.(19)
16. دارقطني ار ابوهريره روايت كرده است:
قال رسول الله (ص): جبرئيل نماز را به من آموخت و براي اين كار به پا خاست و تكبير گفت، سپس در هر ركعت ازنمازهاي جهري، بسم الله الرحمن الرحيم را قرائت كرد.(20)
17. دارقطني از حكم بن عمير، كه از اصحاب بدر بود، روايت كرده است:
پشت سرپيامبر (ص) نماز خواندم و او در نماز و نماز شب و نماز صبح و نماز جمعه بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت كرد.(21)
فخر رازي بر لزوم جهر به بسمله در نمازهاي جهري، به همان دليلي كه در ابتداي بحث اشاره كرديم، استدلال كرده و گفته است كه حكم جزء سوره، مثل كل سوره است و جايز نيست كه بين جزء و كل، مگر با دليلي قاطع، تبعيض قائل شويم.
عبارت فخر رازي چنين است:
ثابت كرديم كه بسمله آِيه اي از فاتحة الكتاب است و بر اين اساس مي گوييم: استقراء نشان مي دهد كه يك سوره، يا تمام آياتش بايد آهسته و
يا تمام آياتش بايد بلند خوانده شود. اما اينكه برخي آيات آن آهسته و برخي ديگر بلند قرائت شود، در هيچ يك از سوره هاي قرآن چنين نيست. بنابراين بلند قرائت كردن بسمله در نمازهاي جهري، مشروع است.(22)
امامان اهل بيت(ع) و بلند خواندن بسمله
18. شيخ ابوالفتوح رازي در تفسيرش، از امام رضا (ع) از پدرش، از امام صادق(ع) روايت كرده است:
اجتمع آل محمد(ص) علي الجهر ببسم الله الرحمن الرحيم؛(23)
آل محمد(ص) بر بلند قرائت كردن بسم الله الرحمن الرحيم، اتفاق دارند.
19. علي بن ابراهيم در تفسيرش با سند خويش از ابن اذينه روايت كرده است:
قال ابو عبدالله(ع): بسم الله الرحمن الرحيم أحق ما جهر به و هي الآية التي قال الله عزّ وجلّ: و اذا ذكرت ربك في القرآن وحده و لوا علي أدبارهم نفوراً؛ (24)
امام صادق (ع) فرمود: بسم الله الرحمن الرحيم سزاوارترين آيه به بلند قرائت كردن است و اين آيه، آيه اي است كه خداوند عزّ وجلّ فرمود: و چون تو در قرآن خدايت را به يگانگي ياد كني، آنان روي گردانيده، و گريزان مي شوند.
20. شيخ صدوق با سند خود از اعمش، از امام جعفر صادق(ع) روايت كرده است:
الاجهار ببسم الله الرحمن الرحيم في الصلاة واجب؛(25)
21. شيخ صدوق با سند خود از فضل بن شاذان روايت كرده است كه امام رضا(ع) نامه اي به مامون نوشت و درآن به بيان خلاصه اي از اسلام ناب پرداخت و در ضمن آن فرمود:
االجهار بيسم الله الرحمن الرحيم في جميع الصلوات سنه.(26)
22. از امام رضا(ع) نقل شده است كه او بسم الله الرحمن الرحيم را در همه نمازها درشب و روز، بلند قرائت مي كرد.(27)
23. كليني از صفوان جمال روايت كرده است:
روزهايي را پشت سر امام رضا (ع) نماز خواندم و ديدم كه در نمازهاي اخفاتي، بسم الله الرحمن الرحيم را در هر دو سوره بلند قرائت مي كرد.(28)
24. عياشي از خالد مختار روايت كرده است: از امام جعفر صادق(ع) شنيدم كه فرمود:
ما لهم عمدوا الي أعظم آية في كتاب الله فزعموا أنّها بدعة اذا ظهروا و هي بسم الله الرحمن الرحيم؛ (29)
چه شده است آنها را كه قصد بزرگ ترين آيه قرآن را كرده وپنداشته اند كه بلند قرائت كردن آن بدعت است وآن آيه، بسم الله الرحمن الرحيم است.
25. كليني از يحيي بن ابي عمران همداني روايت كرده است:
به امام جواد (ع) در نامه اي نوشتم: فدايت شوم نظر شما در مورد مردي كه نمازش را فقط درفاتحة الكتاب با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز مي كند ودر ديگر سوره ها آن را قرائت نمي كند، چيست؟ خود اين مرد[يعني هشام بن ابراهيم] عباسي گفته است اين كار را اشكال ندارد.
امام(ع) به خط خود نوشت: «يعيدها مرّتين علي رغم أنفه- يعني العباسي-»؛ (30)
او[يعني عباسي] بايد به رغم ميلش، نمازش را دوبار تكرار كند.
شايد همين مقدار رواياتي كه نقل شد، براي حق طلبان و حقيقت جويان كافي باشد.
5. دليل مخالفان جزئيت بسمله و يا بلند خواندن آن
در مطالب گذشته، حقيقت به روشن ترين صورت و با واضح ترين دلايل شد كه بسمله جزئي از فاتحة الكتاب است وبايد اين آيه در نمازهاي جهري، بلند قرائت شود. اما رواياتي هم وجود دارند كه نشان مي دهند پيامبر(ص) يا اين آيه را اساساً در نماز نخوانده و يا اگر خوانده آن را بلند قرائت نكرده است، ولي مضمون برخي از اين روايات بهترين دليل بركذب و جعلي بودن آنهاست. اينك اين روايات را مي آوريم:
1. مسلم از شعبه روايت كرده است:
از قتاده شنيدم كه از انس نقل مي كرد: با رسول خدا(ص) و ابوبكر و عمر و عثمان نماز خواندم و از هيچ يك از آنها نشيندم كه بسم الله الرحمن الرحيم را در نماز قرائت كند.
2. مسلم همين روايت را با سند ديگري نيز از انس بن مالك نقل كرده است:
پشت سر پيامبر و ابو بكر و عمر و عثمان نماز خواندم، آنان نماز را با «الحمدلله رب العالمين» آغاز مي كردند وبسم الله الرحمن الرحيم را نه در ابتداي قرائت، تلاوت و نه در انتهاي آن ذكر نمي كردند.(31)
نقد دو روايت
سخن فخر رازي در پاسخ به اين دو روايت- كه عمده ترين دليل قائلان به جواز ترك بسم الله الرحمن الرحيم درآغاز قرائت و يا آهسته خواندن آن است- كافي است. وي چنين گفته است:
شيخ ابو حامد اسفرايني گفته است: در اين باب از انس بن مالك شش روايت نقل شده است؛ اما حنفيه ازاو سه روايت نقل كرده اند: اولين روايت، اين سخن انس است كه پشت سر رسول خدا(ص) و ابوبكر و عمر و عثمان نماز خواندم و آنها نماز را با الحمدلله ربّ العالمين آغاز كردند.
روايت دوم، اين سخن اوست كه آنها نماز را با بسم الله الرحمن الرحيم آغاز نكردند.
روايت سوم، اين سخن انس است كه از هيچ يك از آنها نشنيدم كه در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را قرائت كند.
اين سه روايت، ديدگاه حنفيه را تقويت مي كند. اما سه روايت ديگر وجود دارد كه با ديدگاه آنها تناقض دارد:
يك روايت، همان روايتي است كه پيش از اين از انس روايت شده كه گفته: وقتي مهاجرين و انصار ديدند معاويه بسم الله الرحمن الرحيم را درنماز قرائت نكرد، براو اعتراض كردند. پيشتر گفتيم اين اعتراض نشان مي دهد كه بلند خواندن اين كلمات به مثابه امري متواتر بين آنها بوده است.
روايت دوم، روايت ابو قلابه از انس بن مالك است كه رسول خدا(ص) وابوبكر و عمر بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كردند.
روايت سوم اين است: از انس درباره بلند يا آهسته خواندن بسم الله الرحمن الرحيم سوال شد. وي در جواب گفت: اين مسئله را نمي دانم.
اين روايات نشان مي دهند كه در روايات انس در اين مسئله، اشتباه واضطراب فراواني وجود دارد، پس متعارض با هم بوده و بايد براي به دست آوردن حكم مسئله به دلايل ديگر مراجعه كرد.
شافعي گفته است: شايد مراد ازاين سخن انس كه رسول خدا(ص) نماز را با الحمدلله رب العالمين آغاز مي كرد، اين باشد كه وي در نماز، اين سوره را بر ديگر سوره ها ترجيح مي داد. بنابراين مراد از الحمدلله رب العالمين در سخن انس، كل اين سوره است؛ يعني اين لفظ را اسمي براي اين سوره قرار داده است.
همچنين در اين روايات تهمت ديگري وجود دارد و آن اينكه علي(ع) در بلند خواندن بسمله، مبالغه مي كرد و وقتي حكمت به دست بني اميه رسيد، آنها در منع از بلند خواندن بسمله مبالغه كردند و اين كار براي از بين بردن آثار علي(ع) بود. بنابراين ممكن است انس از آنها ترسيده و به همين دليل سخنانش در زمينه مضطرب شده است. ما اگر در چيزي شك كنيم، در اين نمي توانيم شك كنيم كه هر گاه بين سخن انس و سخن علي بن ابي طالب كه تا آخر عمر بر آن بود، تعارض واقع شود، تمسك به سخن علي(ع) سزاوارتراست و اين سخن پاسخي قطعي در اين مساله است.(32)
3. ابن ابي شبيه، ترمذي، نسائي، ابن ماجه و بيهقي از عبدالله بن مغفل روايت كرده اند:
من در نماز بسم الله الرحمن الرحيم را قرائت مي كردم. پدرم شنيد و گفت: فرزندم، بدعت مي گذاري؟ من پشت سر رسول خدا(ص)، ابوبكر، عمر و عثمان نماز خواندم و از هيچ كدام نشنيدم كه بسم الله الرحمن الرحيم را بلند بخواند.(33)
فخر رازي در مورد اين روايت چند پاسخ داده است:
پاسخ اول: راوي روايت شما، انس وابن مغفل است، در حالي كه راوي روايت ما، علي بن ابيطالب(ع) و ابن عباس و ابن عمرو ابوهريره است و اينان، هم عملشان بيشتر از انس و ابن مغفل بوده و هم از اين دو به رسول خدا نزديك تر بودند.
پاسخ دوم: بالبداهه معلوم است كه پيامبر (ص) بزرگ ترها را بر كوچك ترها، علما را بر غير علما، و اشراف را بر اعراب بياباني مقدم مي داشت و بدون شك علي و ابن عباس و ابن عمر در علم و شرف و علوّ درجه ازانس و ابن مغفل بالاتر بودند. به احتمال قوي، علي و ابن عباس و ابن عمر درنماز نزديك رسول خدا (ص)، و انس و ابن مغفل دور از وي مي ايستادند.
همچنين علي(ع) هيچ گاه در جهر به بسمله مبالغه نمي كرد؛ زيرا خداوند فرموده است: «ولاتجهر بصلاتك و لا تخافت بها»(34)
همچنين انسان وقتي شروع به قرائت مي كند، ابتدا با صداي ضعيف آغاز مي كند و سپس كم كم صدايش قوي تر مي شود. اين اسباب ظهور درآن دارند كه علي و ابن عباس و ابن عمر و ابوهريره بلند قرائت كردن بسمله را از رسول خدا شنيده و ابن مغفل و انس نشنيده باشند.
پاسخ سوم: شايد مراد از بلند قرائت نكردن بسمله در حديث ابن مغفل، عدم مبالغه در بلند كردن صدا باشد؛ چنان كه خداوند فرموده است: «ولاتجهر بصلاتك و لا تخافت بها»
پاسخ چهارم: دلايل عقلي با ما موافق است و عمل علي بن ابي طالب (ع) هم با ماست و كسي كه علي (ع) را پيشواي دينش قرار دهد، در دينش و نفسش به دستاويز استوار چنگ زده است.(35)
4. ازابوهريره روايت شده كه پيامبر خدا(ص) فرمود:
يقول الله تعالي: قسمت الصلاة بيني و بين عبدي نصفين، فلما قال العبد: الحمدلله رب العالمين، يقول الله تعالي: حمدني عبدني، و اذا قال: الرحمن الرحيم، يقول الله تعالي: اثني علي عبدي، واذا قال: مالك يوم الدين، يقول الله تعالي: مجدني عبدني و اذا قال: اياك نعبد و اياك نستعين، يقول الله تعالي: هذا بيني و بين عبدي؛
خداوند تعالي مي فرمايد: نماز را بين خودم و بنده ام به دو نيم تقسيم كردم.
پس وقتي بنده مي گويد: الحمدلله رب العالمين، خداوند مي فرمايد: بنده ام مرا ستود، و هرگاه بگويد: الرحمن الرحيم، خداوند مي فرمايد، بنده ام مرا ستايش کرد، و هرگاه بگويد: مالك يوم الدين، خداوند مي فرمايد: بنده ام مرا تمجيد كرد، و هر گاه بگويد: ايّاك نعبد و ايّاك نستعين، خداوند مي فرمايد: اين ميان من و بنده ام است.
به دو وجه به اين روايت استدلال شده است:
الف) پيامبر(ص) از بسمله يادي نكرد؛ در صورتي كه اگر آيه اي از فاتحة الكتاب بود، از آن هم نام مي برد.
ب) خداوند مي فرمايد: نماز را بين خودم و بنده ام به دو نيم تقسيم كردم. مراد از نماز، سوره فاتحة الكتاب است و تقسيم كردن به دو نيم، زماني صورت
مي پذيرد كه بسمله جزء اين سوره نباشد؛ زيرا فاتحة الكتاب هفت آيه است. پس بايد سه آيه و نصف از آن خدا باشد كه از «الحمدلله» شروع مي شود تا«ايّاك نعبد» پايان مي يابد و سه آيه و نصف آيه هم از آن بنده باشد كه از «ايّاك نعبد »شروع مي شود و تا آخر سوره ادامه مي يابد. اما اگر بسم الله الرحمن الرحيم را آيه اي از فاتحة الكتاب به شمار آوريم، چهار آيه و نصف آيه از آن خدا و دو آيه (36) و نصف هم از آن بنده مي شود و در اين صورت، تقسيم به دو نيمه، درست نمي شود. (37)
نقد روايت
اولاً، اين روايت با ورايت مرفوعه ابن عباس معارض است. در روايت ابن عباس آمده است كه خدا فرمود:
نماز را بين خودم وبنده ام تقسيم كردم. وقتي بنده مي گويد: بسم الله الرحمن الرحيم، خداوند مي فرمايد: بنده ام مرا خواند... تا آخر روايت.
دراين روايت، بسمله هم آمده و ذكري از واژه ي «دونيم» نيامده و در تقسيم هم تساوي عددي نهفته نشده است.
فخر رازي مي گويد:
لفظ نصف همچنان كه مي تواند بر نصف در عدد آيات دلالت داشته باشد، مي تواند بر نصف از نظر معنا هم دلالت كند. پيامبر (ص) فرمود: الفرائض نصف العلم؛ يعني دانستن فرايض ارث، نصف علم است. از اين جهت پيامبر(ص) اين علم را نصف علم ناميد كه در اين علم، ازاحوال مردگان بحث مي شود و مرگ وزندگي هم دو قسم هستند.
ثانياً، ابوهريره از رسول خدا(ص) روايت كرده است كه پيامبر (ص)، بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد و خود ابوهريره نيز اين آيه را بلند قرائت مي كرد و مي گفت: نماز من از نماز هر كسي به نماز رسول خدا(ص) شبيه تراست. پيشتر حديث ابوهريره دراين زمينه بيان شد.(38)
5. عايشه روايت كرده كه پيامبر(ص) نمازش را با تكبير، و قرائت آن را با الحمدلله رب العالمين آغاز مي كرد و نشان مي دهد كه بسمله جزئي از سوره ي فاتحه نيست.
نقد روايت
به نظر ما تعبير از مجموع يك سوره به آيه اي از آن، بسيار رواج دارد؛ مثلاً گفته مي شود: فلاني سوره ي « قل هوالله احد» يا سوره «يسبّح لله ما في السماوات» را خواند. بنابراين معناي حديث اين مي شود كه پيامبر(ص) نماز را با تكبير و تلاوت سوره فاتحة الكتاب كه اول آن بسم الله الرحمن الرحيم، است، آغاز مي كرد.(39)
رواياتي كه تاريخ صحيح، آنها را تكذيب مي كند
6. طبراني از سعيد بن جبير از ابن عباس روايت كرده است:
رسول خدا(ص) وقتي بسم الله الرحمن الرحيم را مي خواند، مشركان او را مسخره مي كردند و مي گفتند: محمد خداي يمامه را ياد مي كند. مسيلمه، رحمن ناميده مي شد. وقتي اين آيه نازل شد، رسول خدا (ص9 دستور داد كه بلند قرائت نشود.(40)
اين روايت همان روايتي است كه ابن داود از سعيد بن جبير نقل كرده است:
رسول خدا(ص) بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد و اهل مكه مسيلمه را «رحمن» مي ناميدند. به اين جهت گفتند: محمد مردم را به خداي يمامه دعوت مي كند. از اين رو، پيامبر(ص) دستورداد تا اين آيه آهسته قرائت شود و هيچ گاه تا هنگام مرگ آن را بلند قرائت نكرد.(41)
اما تاريخ اين روايت را تكذيب مي كند؛ هر چند سند آن صحيح باشد و يا از مسلمات به شمار آيد؛ زيرا ماجراي مسيلمه و ادعاي او، در سال دهم هجري اتفاق افتاد و اين ماجرا كجا و آغاز هجرت و بعثت كجا؟
طبري و ديگران روايت كرده اند كه مسيلمه به همراه گروهي نزد رسول خدا رسيد و اسلام آورد. اما وقتي به موطن خود بازگشت، ادعاي نبوت كرد و گروهي از قومش از روي تعصب گرد او را گرفتند. نقل شده كه يكي از پيروانش يك بار از او پرسيد: كدام فرشته نزد تو مي آيد؟ مسيلمه گفت: رحمان. سائل پرسيد: آيا در نور مي آيد يا در ظلمت؟ پاسخ داد: در ظلمت. سائل گفت: شهادت مي دهم كه تو كذاب هستي و محمد صادق؛ اما كذابي كه از قبيله ربيعه باشد، نزد ما محبوبتر است از صادقي كه از قبيله مُضر است.(42)
عربها خدا را به نام «رحمان» مي شناختند، از اين رو در قرآن از قول آنها آمده است: «وقالوا لو شاء الرحمن ما عبدناهم؛(43) يعني گفتند اگر رحمن مي خواست، ما آنها [بت ها] را عبادت نمي كرديم». «قالوا ما أنتم الا بشر مثلنا و ما أنزل الرحمن من شيء»(44) «يعني آنها گفتند: شما جز
بشري مثل ما نيستيد و رحمن چيزي نازل نكرده است». خداوند در بيش از پنجاه موردآنها را با چنين تعبيري مخاطب قرار داده است. بنابراين چگونه ممكن است كه آنها اين وصف را براي خدا نمي شناختند و گمان مي بردند كه اين وصف از نام آن مرد يمامه اي به عاريت گرفته شده است؟
اما در اين آيه كه مي فرمايد: «واذا قيل لهم اسجدوا للرحمن قالوا و ما الرحمن أنسجد لما تأمرنا و زادهم نفوراً(45)؛ و هنگامي كه به كافران گفته شود: خداوند رحمان را سجده كنيد، مي گويند: و رحمن چيست؟ آيا چيزي را سجده كنيم كه تو ما را به آن فرمان مي دهي؟» انكار رحمن از سوي كافران، دليل بر عدم شناخت آنها به او نيست، اين سخن آنها كه گفتند: «و ماالرحمن» مثل سخن فرعون است كه براي استهزاي دعوت موسي به پرستش خداي يگانه، مي گفت: «و ما رب العالمين».
7. ابن ابي شبيه از ابن عباس روايت كرده است: «بلند قرائت كردن بسم الله الرحمن الرحيم، قرائت باديه نشينان است».(46)
شما را به خدا آيا علي (ع) كه در تمام نمازهاي خود بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كرد، از باديه نشينان بود؟ آيا امام شافعي و استاد و شاگردانش كه در نمازهاي جهري، بسم الله الرحمن الرحيم را بلند قرائت مي كردند، از باديه نشينان بودند؟ «مالكم كيف تحكمون» شما را چه شده است، چگونه حكم مي كنيد؟
8. نظير روايت قبلي را ابن شبيه از ابراهيم نخعي روايت كرده كه گفته است: «بلند قرائت كردن بسم الله الرحمن الرحيم از سوي امام جماعت، بدعت است» (47)
اماماني كه ابراهيم نخعي را از آنها آموخته است، بسمله را بلند قرائت مي كردند با اين حساب، آيا او فقه را از بدعت گذاران آموخته است؟
تمام اينها نشان مي دهد كه نسبت دادن اين يخنان به ائمه حديث و فقه، دروغ و افتراست.
تا اينجا سخن در مورد دو مطلب به پايان رسيد:
1. بسمله جزء فاتحة الکتاب است؛
2. بسمله بايد در نمازهاي جهري، بلند قرائت شود.
بسمله، جزء آغازين همه سوره ها
اينك بحث سوم باقي مانده و آن اينكه بسمله جزء آغازين همه سوره ها جز سوره ي توبه است. دلايل اين مطلب عبارت از:
1. همه صحابه و سپس همه تابعان و نسل هاي پس از آنها از زماني كه قرآن كريم تدوين شد تا امروز، بر كتابت بسمله در آغاز همه سوره ها جز سوره ي توبه، اجماع عملي دارند. آنها اين آيه را همانند ساير آيات بدون هيچ تفاوتي مي نگاشتند. اين در حالي است كه همه آنها اتفاق نظر دارند كه چيزي غير از قرآن در قرآن نگاشته نشود مگر با خط و نشانه اي کاملا متمايزاز خط قرآن و اين به دليل حرص آنها بر عدم اختلاط قرآن باغير قرآن بود، مگر نه اينكه مشاهده مي كنيم آنها براي رعايت احتياط و حفظ و نگهداري قرآن، اسامي سوره ها و نشانه هاي اجزا، احزاب، ارباع، اخماس و اعشار قرآن را از متن قرآن متمايز ساخته و آنها را خارج از سوره هاي قرآني قرار داده اند تا جدا بودن آنها از قرآن معلوم و مشخص باشد. شايد بتوان گفت كه هيچ گاه تمام امت اسلامي بر مسئله اي مثل اين مسئله اتفاق نكرده باشند و همين اتفاق نظر، به تنهايي دليل بر اين است كه«بسم الله الرحمن الرحيم» آيه اي مستقل در آغاز همه سوره هاست كه سلف و خلف در آغاز هر سوره آن را نوشته اند.(48)
2. حاكم از ابن عباس روايت كرده است:
وقتي جبرئيل نزد پيامبر(ص) مي آمد و بسم الله الرحمن الرحيم را قرائت مي كرد، پيامبر (ص) مي فهميد كه سوره اي نازل شده است.
اين حديث، صحيح است و مسلم و بخاري آن را روايت نكرده اند.(49)
3. حاكم از ابن عباس روايت كرده است:
پيامبر (ص) نمي دانست كه چه وقت سوره خاتمه يافته تا اينكه بسم الله الرحمن الرحيم نازل مي شد.
حاكم گفته كه اين حديث طبق نظر مسلم و بخاري، صحيح است؛ هر چند خود آن را روايت نكرده اند. ذهبي نيز اين حديث را در تلخيص المستدرك، صحيح دانسته است.(50)
4. حاكم از ابن عباس روايت كرده است:
مسلمانان نمي دانستند كه سوره چه وقت تمام مي شود تا اين كه بسم الله الرحمن الرحيم نازل مي شد و هر گاه نازل مي شد، مي فهميدند كه سوره، تمام شده است.(51)
5. ابن ضريس از ابن عباس نقل كرده است: « بسم الله الرحمن الرحيم، آيه است». (52)
6. واحدي از عبدالله بن عمر نقل كرده است: « بسم الله الرحمن الرحيم در هر سوره نازل شد».(53)
7. طبراني در المعجم الاوسط و دارقطني و بيهقي از نافع روايت كرده اند:
عبدالله بن عمر نماز را با بسم الله الرحمن الرحيم در فاتحة الكتاب و سوره ي بعد از آن آغاز مي كرد و يادآور مي شد كه اين را از رسول خدا(ص) شنيده است.(54)
پي نوشت:
1.تهذيب الاحكام، ج2، ص298، ح1157.
2. همان، ح1159.
3.الكافي، ج3، ص312، ح1.
4. عيون الاخبار الرضا(ع)، ج2، ص11.
5. التفسير الكبير، فخر رازي، ج1، ص198.
6. مسائل فقهيه، ص28و 29.
7. المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص232.
8. همان.
9. همان.
10. المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص233.
11. التفسير الكبير، ج1، ص204.
12. سنن دارقطني، ج1، ص302، شعب الايمان، ج2، ص436، ح2322، باب تعظيم القرآن، الدر المنثور، ج1، ص21و 22.
13. الدر المنثور، ج1، ص23.
14. سنن دارقطني، ج1، ص309، الدر المنثور، ج1،ص22.
15. سنن دارقطني، ج1، ص302، الدر المنثور، ج1، ص22.
16. مستدرك حاكم، ج1، ص208، السنن الكبري، ج2،ص47، سنن دارقطني، ج1،ص306.
17. سنن دارقطني، ج1، ص305، الدر المنثور، ج1، ص22.
18. الدر المنثور، ج1، ص21.
19. همان.
20. سنن دارقطني، ج1، ص305، الدر المنثور، ج1، ص 20 و 21.
21. سنن دارقطني، ج1، ص308، الدر المنثور، ج1، ص22و23.
22. التفسير الكبير، ج1، ص204.
23. روض الجنان، ج1، ص50، مستدرك الوسائل، ج4، ص189، ح4456.
24. سوره اسراء، آيه 46، تفسير قمي، ج1، ص28.
25. الخصال، ج2، ص604، ابواب صد و پس از آن، شماره 9.
26. . عيون الاخبار الرضا(ع)، ج2، ص122، باب35.
27. همان، ص181، باب 44، شماره 5.
28. كافي، ج3، ص315، ح20.
29. تفسير عياشي، ج1، ص21، ح16.
30. كافي، ج3، ص313، ح2.
31. صحيح مسلم، ج2، ص12، باب حجه من قال لا يجهر بالبسمله.
32. التفسير الكبير، ج1، ص206.
33. سنن بيهقي، ج2، ص522، الدر المنثور، ج1، ص29.
34. سوره اسراء، آيه 110.
35. التفسير الكبير، ج1، ص206 و207.
36. در منبع دو آيه آمده است كه سه آيه درست است.
37. التفسير الكبير، ج1، ص201.
38. ر.ك: حديث 12.
39. التفسير الكبير، ج1، ص202.
40. المعجم الاوسط، ج5، ص89، الدر المنثور، ج1، ص29.
41. الدر المنثور، ج1، ص29.
42. تاريخ طبري، ج2، ص508.
43. سوره زخرف، آيه 20.
44. سوره يس، آيه 15.
45.سوره فرقان، آيه 60.
46. مصنف ابن ابي شبيه، ج1، ص441، الدر المنثور، ج1، ص29.
47.مصنف ابن ابي شبيه ، ج1، ص448، الدر المنثور، ج1، ص29-30.
48. مسائل فقهيه، ص28.
49. المستدرك علي الصحيحين، ج1، ص231.
50. همان.
51. همان، ص232.
52. الدر المنثور، ج1، ص20.
53. همان.
54. همان، ص22.