مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل

در این سال ها، تحت تأثیر جریان فردگرایی غربی، مادر آموخته یا سعی کرده است بیاموزد که فقط مادر نیست، بلکه خودش هم هست. من هستم با آرزوها و علایقم، با میل ها و قابلیت ها و استعدادهای علمی، اجتماعی، سیاسی و.... آن وقت در کنار اینها من می توانم مادر هم باشم و تا زمانی که به آن هویت کاملا فردی و مستقلم آسیب نخورد، مادری هم خواهم کرد.
يکشنبه، 17 اسفند 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
دکتر فهیمه فرهمند پور، استادیار گروه معارف اسلامی دانشگاه تهران، رئیس مرکز مطالعات و تحقیقات زنان دانشگاه تهران و مدیر مسئول مجلات علمی-پژوهشی «زن در توسعه و سیاست»، «زن در فرهنگ و هنر» و مجله بین المللی « International Journal for women"s Research» است. کتاب «تحلیل نیم قرن سیاست های تبلیغی امویان در شام» و «سیری در تطور خلافت اسلامی از آغاز تا پایان سفیانیان» و همچنین مقاله «جانشینی پیامبر، انتقال کاریزما» از جمله تألیفات ایشان است. این نوشتار متن گفت وگو با ایشان درباره مادری سنتی و مدرن: تقابل یا تعامل.
 
مؤلفه های اصلی نقش مادری کدامند و به عبارت دیگر، مادر چه وظایفی بر عهده دارد؟ دقیقا نمی دانم مؤلفه های مادری را با کدام دیدگاه بررسی می کنید. اگر منظورتان، توجه به مبنای دینی است (آن طور که امثال من و شما به دنبال آن هستیم)، مطابق پژوهش های من درباره این موضوع، منابع و متون ما جوابگوی نیازهای ما نیستند. منظورم، منابعی است که در اختیار ما قرار گرفته است، نه آنچه شاید فرمایش ائمه اطهار(علیه السلام) و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و به دست ما نرسیده است و از آنها خبر نداریم. من سال های بسیاری در این مورد جست وجو کرده ام، اما به یک جمع بندی نرسیده ام که جواب گوی دغدغه هایم باشد.
 
می گوییم زن چه تکالیفی ندارد. برای مثال، زن به عنوان زن و مادر تکلیف اقتصادی و خدمات رسانی خانگی ندارد. می دانید که تر و خشک کردن بچه به مفهوم خدماتی اش، وظیفه مادر نیست، چنان که خدمات رسانی خانگی به همسر هم وظیفه زن نیست. اگر زن کار اقتصادی و خدماتی نکند، پس چه وظیفه ای دارد؟ از این سخن که می گوید زن این وظیفه ها را بر عهده ندارد، این طور استنباط می کنیم که وظیفه تربیتی بر دوش زن است. صرفا استنباط می کنیم؛ چون مدرک دیگری در دست نیست. در واقع، می گوییم اگر زن آن وظایف را بر عهده ندارد، پس باید در خانه بنشیند و تلفن کند و غیبت کند یا تلویزیون نگاه کند و برود پاساژ گردی؟
 
فردی که نگاه غیر اسلامی دارد، می گوید زن هم مثل مرد کار کند، تحصیل کند، استقلال مالی داشته باشد و نقش های اجتماعی و سیاسی بر عهده بگیرد. فمینیست ها می گویند نه تنها مثل مرد، بلکه اگر لازم باشد در ستیز و رقابت با مرد کار و فعالیت کند. در نگاه نظام ما وقتی به نقش های سیاسی (به معنای ورود مستقیم به عرصه، نه فقط رای دادن به مردان می رسیم، می گوییم این کارها مردانه است. وقتی به نقش های اجتماعی و موضوعات شغلی می رسیم (غیر از بعضی عرصه ها که به دلایل خاص برای زنان، واجب کفایی است)، می گوییم بر عهده مردان است. می پرسیم: پس زنها چه کار کنند؟ از اینکه زنها چه کار کنند، نتیجه می گیریم یک کار حداقلی بر ایشان هست: وظایف تربیتی. بعد می گوییم: مؤلفه های این کار تربیتی چیست؟ می رسیم به اینکه مادر بدون اذن پدر که ولی قهری کودک است، حتی حق ندارد فرزندش را تنبیه کند؛ یعنی در حوزه تربیت هم کاملا اراده مادر را سلب کرده ایم. من وقتی می - خواهم بچه ام را تربیت کنم، باید اختیاراتی داشته باشم که بچه از من حساب ببرد. اصلا به نظر می رسد معلوم نیست واقعا وظیفه مادر به عنوان مادر چیست؟ حقیقت این است که متون دینی ما در مورد این موضوع، تکلیف را معلوم نمی کنند.
 
می خواهیم سبک زندگی و سبک مادری مان را از دین و آموزه های دینی گیریم، ولی تکلیف مادری چندان معلوم نیست. مادر نمی تواند استنباط کند چه وظایفی بر عهده دارد. تا حدودی معلوم است که چه کارهایی نباید بکند. مثلا نباید بدون اجازه پدر تنبیه کند. در مورد کار خانه که مادر می تواند حتی بچه اش را شیر ندهد و لزومی هم ندارد سر کار برود. اگر قرار بود من زنی باشم که می خواهم با آموزه های دینی به پاسخ برسم، در می ماندم؛ چون نمی دانستم چه باید بکنم. البته اگر به بحث های اخلاقی و مستحبات بپردازید، می بینید خدمات رسانی خانگی برای زن مستحب است، ولی اگر من نخواهم مستحباتم را انجام بدهم، تکلیف چیست؟ بعد از جست و جوها و پژوهش های جدی در این زمینه، به این نتیجه رسیده ام که ابهام ها فراوان است. آنچه امروز آقایان و خانم ها در این زمینه مدعی آن هستند، استنباط های فردی است که از جاهای پر و خالی استنباط می کنند یا به حوزه مستحبات وارد می شوند، ولی دلالت مشخصی ندارد که وظایف مادری چیست.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 
پس مادری در هویت زنان امروز نسبت به زنان گذشته چه تحولی پیدا کرده است؟

ما همواره بنا به غریزه عمل کرده ایم؛ یعنی هویت مادرانه ما هویتی کاملا غریزی است. فرزنددار می شویم، عاشقانه فرزندمان را بزرگ می کنیم، تمام سلامتی جسمی و روحی و همه فرصت های کاری و موقعیت های کاملا شخصی و آرزوهایمان را فدای فرزندمان می کنیم و امیدوار هستیم که خدا هم از ما راضی باشد. این همان کاری است که مادران ما کرده اند. ما در مذهبی - سنتی امروز هم همین کار را می کند. من با همه عناوین تحصیلی و شغلی ام، خودم را یک مادر سنتی - مذهبی می دانم؛ چون مادری هستم که اگر موقعیتی برای تحصیل یا شغل برایم فراهم شد، اول آن را با مادری ام سنجیدم. اول، مادری ام را با همان شیوه سنتی فداکارانه و بی دریغ ایفا کرده ام و برای مثال، تحصیلم را به تأخیر انداخته ام و بعد به مسائل دیگر پرداختم. من پیش از مادر تحصیل کرده بودن، مادر شاغل بودن، مادر استاد دانشگاه بودن و مادر نویسنده و محقق بودن، خودم را مادری سنتی می دانم. من مثل مادرم مادری کرده ام و هویت مادرانه من دقیقا هویت مادرانه مادرم بوده است، جز اینکه آموخته ام از فرصت های مازاد مادری ام بهتر استفاده کنم.
 
اگر بخواهیم تحولات مادری را در عینیت اجتماعی بررسی کنیم، مادری مادران امروز سنتی است، مدرن است یا نیمه مدرن - نیمه سنتی؟

عینیت اجتماعی ما چیزی نیست که در خرده فرهنگ مذهبی - سنتی ما وجود دارد. یک وقت می خواهید مادری را در عینیت جامعه امروز بررسی کنید. می گویم مادری در عینیت جامعه امروز در بسیاری از لایه های اجتماعی به شدت از آموزه های غربی و فمینیستی متأثر است و زنان ما به شدت درگیر سنت و مدرنیته اند، حتی اگر معنی این حرف را نفهمند و معنی این دعوا را ندانند و متوجه این مسئله نباشند. زن جامعه امروزی درگیر این است که آیا به فرزنددار شدن تن بدهد یا به ادامه تحصیلش فکر کند. آیا به فرزند دوم و سوم فکر کند یا به پیشرفت شغلی و اجتماعی اش؟ حتی درگیر این است که به بچه فکر کند یا به آزادی و بی خیالی و بی قیدی اش؟ به بچه فکر کند یا بچه نداشته باشد تا اگر خواست از شوهرش طلاق بگیرد، دغدغه نفر سوم را نداشته باشد؟ این زن حتی اگر از این درگیری ذهنی و دغدغه و تردید یعنی دعوای سنت و مدرنیته آگاهی نداشته باشد، باز هم درگیر است.
 
 مادری در صد سال اخیر دچار تحولات فراوانی شده است. سیر این تحولات را چگونه ارزیابی می کنید؟

 تحولات بسیار جدی و مهمی اتفاق افتاده، اما این اتفاق دقیقا همان چیزی است که امروز هم مادر سنتی را از مادر مدرن یا شبه مدرن جدا می کند. ما یک برش زمانی به مادری زده ایم و یک برش اجتماعی. به تعبیر دیگر، یک برش عرضی می زنیم و یک برش طولی. در برش طولی، می گویید مادر سنتی صد سال قبل با مادر امروز چه تفاوت هایی دارد. این به معنای برش های طولی است. واکاوی مسئله امروز هم به معنای برش عرضی است. من، امروز و در متن دانشگاه تهران، مادری هستم که اگر احساس کنم بچه ام نیاز دارد در خانه باشم، حاضرم استعفا بدهم و در خانه بنشینم. این یعنی مادر سنتی سال ۱۳۹۲.
 
در این سال ها، تحت تأثیر جریان فردگرایی غربی، مادر آموخته یا سعی کرده است بیاموزد که فقط مادر نیست، بلکه خودش هم هست. من هستم با آرزوها و علایقم، با میل ها و قابلیت ها و استعدادهای علمی، اجتماعی، سیاسی و.... آن وقت در کنار اینها من می توانم مادر هم باشم و تا زمانی که به آن هویت کاملا فردی و مستقلم آسیب نخورد، مادری هم خواهم کرد. البته این تلقی، یک طیف است؛ این نظر در بعضی ها خیلی شدید است و در بعضی ها کم رنگ و رقیق. اصلا اینکه گفته می شود مسائل اقتصادی به تحدید موالید منجر شده است، چندان درست نیست. در حقیقت، اصل این بحث که سن ازدواج و سن اولین نوبت فرزنددار شدن بالا رفته و تعداد فرزندان کاهش پیدا کرده است (چه در مورد زنان و چه در مورد مردان)، نشانه غلبه فردگرایی در افراد است. این سخن به معنای اولویت بخشیدن به لذایذ و منافع و آزادی هاست و اینکه حس استقلال و هویت فردی بر هویت نقش های خانوادگی و فرزندآوری مقدم است.
 
پسرانی را می شناسیم که وضع مالی شان بد نیست، اما دنبال ازدواج نمی روند؛ زیرا نمی خواهند خود را با دغدغه و مسئولیت خانه و زندگی و زن و بچه گرفتار کنند. دختر هم می گوید من آزادم، دارم زندگی ام را می کنم، درس می خوانم، کار می کنم، مسافرت می کنم، لذت می برم. چرا خودم را با دغدغه شوهر و زندگی گرفتار کنم؟ تازه زن و مردی هم که به خاطر آن منافع حداقلی که گمان می کنند با ازدواج حاصل می شود، ازدواج می کنند، فکر می کنند چه لزومی دارد بچه دار شویم. من زن و شوهرانی را می شناسم که سال هاست ازدواج کرده اند و تصمیمشان این است که اصلا بچه دار نشوند، نه اینکه فقط به تأخیر بیندازند. حرفشان این است که ما برای پدر و مادرمان چه کار کرده ایم که بچه برای ما بکند. چرا به دغدغه بچه فکر کنیم؟ بعضی ها هم یک بچه به دنیا می آورند و می گویند چرا دومی را به دنیا بیاوریم؟
 
این تحول جدی در نگاه والدین اتفاق افتاده و نه فقط مادری، بلکه پدری هم تحت تأثیر این اتفاق قرار گرفته است. زمانی پسری همین که شغلی پیدا می کرد و اولین حقوقش را می گرفت، نان می خرید و به خانه می آورد؛ یعنی نشان می داد می توانم نان آور باشم. پس برایم زن بگیرید! ولی امروز پسر، خانه و ماشین می خرد و امکانات مالی دارد، ولی می گوید زن می خواهم چه کار؟ نگاه های فردگرایانه و توجه به لذایذ و آزادی های فردی و مسئولیت گریزی های خانوادگی در زنان و مردان اولویت یافته است. این موضوع در مورد زنان چون اصولا زنان یک جنس دیگر خواه بوده اند. طبعا توجه ما را بیشتر جلب می کند، نه اینکه بیشتر از مردان باشد و این وضعیت، تحولی است که در هویت مادرانه رخ داده است.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 

مسئولیت ها و تکالیف مادری

وظایف، مسئولیت ها و تکالیف مادری هم در حال تحول است. زمانی مادر من، خود را وقف فرزندانش می کرد، اما امروز وقتی به مادری می گویید چرا فلان کار را برای بچه ات نکردی، می گوید من خودم هم آدم هستم! حرفی که در این جمله نهفته، این است که من نمی توانم خودم را فدای بچه ام کنم. چنین نگاهی - درست یا غلط در نظام فرهنگی گذشته نبود. امروز مادری مادران، خودآگاه یا ناخودآگاه، مدرن شده یا به سمت مدرنیته پیش رفته و تحت تأثیر فردگرایی غربی قرار گرفته است. البته همین امروز هم شما مادرهای بسیار فداکاری می بینید، ولی این مادر، همان مادر سنتی است؛ یعنی همان برش عرضی است، نه برش طولی.
 
امروز جلوی یک مهد کودک بایستید و از مادران بچه هایی که به مهد کودک می آیند، بپرسید چرا این بچه را به مهد کودک می آورید؟ البته من هم شخصا به عنوان یک مادر فکر می کنم برای بچه خوب است که قبل از مدرسه در فضای اجتماعی و جمعی و در جایی مثل مهد کودک قرار بگیرد. این یک تلقى است. معتقدم بچه ای که تمام طول شش، هفت سال قبل از مدرسه در خانه کنار مادرش باشد، در مدرسه مشکل پیدا خواهد کرد، ولی این یک نگاه کاملا محدود است. تعداد قابل توجهی از آن مادران شاغل هستند. از آنها بپرسید شغل شما چیست. ببینید این شغل چقدر ضروری است. آیا ایفای این نقش اجتماعی آن قدر ضروری است که به صدمه بچه بیارزد؟ عده ای از مادران هستند که به دلیل وضعیت زندگی شان ناچارند کار کنند و آنها را باید تفکیک کرد، البته با در نظر گرفتن اینکه خیلی وقت ها این احتیاج هم باید دوباره تعریف شود. آیا این نیاز واقعی است یا کاذب؟ عده ای از خانم ها از سر ضرورت و ناچاری سر کار نمی روند، بلکه صرفا دوست دارند سر کار بروند. مثلا می خواهند قدرت و استقلال مالی داشته باشند. حتی مادران فراوانی بچه را در مهد کودک می گذارند؛ چون می خواهند چند ساعت در روز آسایش داشته باشند یا با دوستانشان به خرید و گردش بروند، بخوابند، با آرامش موسیقی گوش بدهند یا تلویزیون نگاه کنند یا مطالعه کنند یا حداقل سکوت داشته باشند.
 
بچه هایی را دیده ام که جلوی مهد کودک شیون می کنند، دست و پا می زنند و گریه می کنند، اما مادرانشان با خیال راحت سوار ماشین می شوند و می روند. این وضعیت نشان می دهد. ذهنیت بسیاری از مادران تغییر کرده و مصداق عینی تعبیر من خودم هم أدم هستم» است. این تعبیر را زیاد می شنوید که بارداری یا شیردهی برای زیبایی و سلامتی مضر است. درست است که شریعت این حق را برای زن قائل شده است که اگر نخواست، بچه اش را شیر ندهد، اما این وضعیت با این حالت تفاوت دارد که برای حفظ زیبایی اش از بچه مراقبت نکند. این تلقی بسیار مهم است. البته این حساب و کتاب در مورد دیگر اعضای خانواده هم وجود دارد؛ یعنی تغییر دیگری که به طور جدی اتفاق افتاده، این است که نوعی ارتباط محاسبه شده در نظام خانواده وارد شده است؛ یعنی زن و شوهر و فرزند، آگاهانه یا ناآگاهانه، آشکار یا پنهان، با هم معامله می کنند و دست به حساب و کتاب می زنند. در این حساب و کتاب، داده ها و ستانده های ما محاسبه می شود و ورود این داد و ستدها به فضای خانوادگی، به شدت هویت های خانوادگی را تحت تأثیر قرار داده است (باز هم تأکید می کنم این وضعیت در همه خانواده ها حاکم نیست).

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 

زندگی شخصی و خصوصی

چون نسلی که به مهد کودک رفته است، دارند بزرگ می شوند، به خانه های سالمندان هم احتیاج پیدا کرده ایم. کم کم دختر و پسر و عروس و داماد هم می گویند ما خودمان هم آدمیم و باید به زندگی خودمان برسیم. امروز در مورد مردها هم زندگی شخصی و خصوصی جدا از حریم عمومی خانواده را می بینید. مرد از درآمد خودش، حساب و کتاب هایی شخصی برای خودش تعریف می کند و حریم خصوصی برای خودش قائل است. همین حس، زنان را بیشتر تحریک می کند تا پشتوانه مالی مستقل برای خودشان تدارک ببینند. افراد خانواده، همه زندگی همدیگر نیستند. این حساب و کتاب قطعا بر روابط و مناسبات افراد اثر می گذارد؛ یعنی دیگر مناسبات یادشده، عاطفی و بر اساس وفاداری کامل و پایبندی تام نیست. در چنین جاهایی می بینید که بچه ها نسبت به خانواده چقدر پرخاشگر و متوقع شده اند. به طور متقابل، والدین نسبت به همدیگر و آنها نسبت به بچه ها چنین حالتی دارند. همه دارند زندگی خودشان را می کنند. این قدر با هم کار دارند که ناچار هستند با هم کار داشته باشند. در کشورهای غربی، در خیلی از خانواده ها، بچه از ده یا پانزده سالگی به طور نیمه وقت کار می کند و در عمل، زندگی مستقل خودش را دارد. این حساب و کتاب قبلا از ناحیه مردان نبوده است؟
 
 به این شکل و در همه خانواده ها نبود. در لایه اجتماعی متمولی که به قول معروف، دستشان به دهانشان می رسید، مردانی که اندکی وضعشان خوب می شد، فکر دیگری هم برای خودشان می کردند. البته چند چیز وجود داشت. یکی اینکه این وضعیت هرگز عرف جامعه ما نبود و هرگز پسندیده نبود و هرگز به آن افتخار نمی شد. امروز مردان به زندگی های خصوصی مردانه شان افتخار می کنند؛ به اینکه جایی هست که با رفقایشان بروند و آشکارا درباره آن حرف بزنند. این مسئله به هنجار تبدیل شده است. آن کسی که چنین امکانی ندارد، حسرتش را می خورد. این غیر از موقعیتی است که مردان کاری می کردند و پنهان هم می کردند و گاهی حتی تا بعد از مرگشان هم کسی نمی فهمید. این مسئله همگانی هم نبود. در ضمن با همان وضعیت هم نسبت به تکالیف مرتبط با خانواده اولیه توجه داشتند.
 
آن مردان نسبت به خانواده اول هم مکلف بودند؛ یعنی صرف لذت گرایانه با این موضوع برخورد نمی کردند.

 درست است. مثلا نمی رفتند یک دختر جوان را یک گوشه بنشانند تا فقط از او لذت ببرند. آنها خانمی را که مثلا نیازهای حمایتی داشت، انتخاب می کردند تا ضمن اینکه برای خودشان هم تنوعی است، حمایتی هم باشد. خلاصه خیلی فرق می کرد و تفاوت های جدی وجود دارد.
 
تحول خیلی مهمی که نه فقط در مادری، بلکه در نقش ها یا - بهتر است بگوییم - در کارکردهای خانواده ایجاد شده، برون سپاری کارکردهای به ویژه تربیتی خانواده به خارج از خانواده است. گفتم به ویژه تربیتی؛ چون فقط تربیتی نیست، اما از همه مهم تر، تربیتی است. زمانی خانواده ها می دانستند که جامعه، ناسالم است و خودشان قرنطینه ای برای فرزندشان فراهم می کردند و در درون خانواده، او را به شکل دینی تربیت می کردند. در دورانی، خانواده های متدین و متمول، مدرسه اسلامی تأسیس می کردند؛ چون می دانستند نظام دولتی به دردشان نمی خورد. یک موقعی هم خانواده های متدین اصلا تلویزیون را حرام می دانستند. این بی اعتمادی به فضای خارج از خانه باعث می شد خانواده ها به شدت، خودشان را متعهد و مکلف به ایفای نقش های تربیتی بدانند. جنبه های دیگری هم داشت، اما این از همه مهم تر بود. وقوع انقلاب اسلامی با همه برکت هایی که داشت، متأسفانه این آسیب جدی را زد که خانواده ها کاملا خودشان را فارغ بال احساس کردند و تمام یا بخش عمده ای از نقش های تربیتی خودشان را به نهادهای مدنی واگذار کردند، از جمله به آموزش و پرورش و رسانه ملی، معتقدم این رسانه برای بچه ها خطرناک است و گویا هیچ کاری هم از دست ما بر نمی آید؛ چون دیگر کار را واگذار کرده ایم. حالا هر بلایی هم که اتفاق می افتد، آموزش و پرورش می گوید تقصیر رسانه است؛ رسانه می گوید خانواده مقصر است و خانواده می گوید مدرسه تقصیر دارد و مدرسه هم می گوید تلویزیون مقصر است. تلویزیون هم می گوید خانه تقصیر دارد. با این دور فرافکنی معلوم نیست بالاخره چه کسی باید این بچه را تربیت کند.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 

مناسبات زناشویی

 در مقاله ای می خواندم که باید بعضی از آموزش های مربوط به مناسبات زناشویی را هم در متون درسی بگنجانیم تا مدرسه به بچه ها یاد بدهد. اگر این پیشنهاد عملی شود، آن رابطه مادر و دختری، حتی در حد واگویه کردن بعضی از مسائل، بی ثمر می شود. راستی امروزه دخترها باید از مادرانشان چه چیزی یاد بگیرند؟ پسرها از پدرانشان باید چه چیزی یاد بگیرند؟ چگونه باید یاد بگیرند با شیوه های مختلف پول در بیاورند؟ ما قرار است بچه هایمان را چگونه تربیت کنیم؟ خروجی خانواده قرار است چگونه بچه ای باشد و چگونه نوجوانی و چگونه جوانی و چگونه همسری و مادر و پدری قرار است از این خانواده خارج شود؟ این نقش ها را چه کسی باید ایفا کند؟ من به طور جدی می گویم رسانه امتحانش را بسیار بد پس داده و آموزش و پرورش ناقص عمل کرده است و خانواده ها هم مسئله را رها کرده اند. حال این وضعیت را کنار خلأ محتوایی بگذارید که در آغاز عرض کردم. اگر من عضو یک خانواده سنتی و مذهبی هم باشم که خودم بخواهم نقش ایفا کنم، محتوایی برای آن ندارم.
 
این تفاوت مهم دیگری است که من سنتی با مادر سنتی ام دارم. مادر من تمام محتوای مادری کردنش را هم از مادرش گرفته بود. نه فقط شیوه مادری کردن، بلکه محتوای مادری کردنش را هم از مادرش یاد گرفته بود. وقتی من مادر شدم، شیوه مادری را از مادرم گرفتم، ولی به عنوان یک زن تحصیل کرده خواستم محتوای مادری را از دانشم بگیرم، حالا چه دانش روان شناسی باشد، چه دانش دینی.
 
 بیان کردید شیوه مادری تان سنتی است؛ یعنی هر جا لازم باشد، نقش خانوادگی تان بر نقش های اجتماعی اولویت دارد. از آن طرف هم در بحث چالش های جدی مادری گفتید در امر تربیت، نهادهای رقیب، فعال هستند و رسانه و گروه همسالان هم تأثیر گذارند. مادری که می خواهد مادری سنتی کند و هر جا لازم بود نقش های اجتماعی اش را برای ایفای نقش های خانوادگی اش کنار بگذارد، مهارت های لازم را باید از کجا کسب کند؟

 مادر سنتی - مذهبی ما امروز باید روش های مادری را از سنتش بگیرد، ولی باید بتواند محتوای مادری اش را متناسب با روز تأمین کند.
 
 بین نقش سنتی و مدرن چگونه می توان جمع کرد؟

 این دغدغه بسیار مهم است، ولی در این زمینه کار جدی انجام نشده است.
 
 مادر امروز اگر اینترنت و ماهواره را نشناسد و با نیازهای کودکی که با ابزار تکنولوژیک بزرگ می شود، آشنا نباشد، چگونه باید مادری کند؟ البته زن ستی امکان شناخت این مسائل را ندارد و زن مدرن نمی تواند آن طور که بایسته است، برای خانواده اش وقت بگذارد.

 مادر باید همه اینها را بشناسد، اما اگر بشناسد و خودش محتوایی برای مقابله با آنها نداشته باشد، اول از همه به خودش تهاجم صورت می گیرد. یکی از اتفاقات خوبی که در این سال ها افتاده، این است که زنان ما بسیار توانمند شده اند. این حرف داروین از این جهت - نه از همه جهات - خوب است که می گفت: حیوان آبزی چون ناچار بود در آب باشد، بدنش با این وضعیت سازگار شد و مثلا بالک در آورد. وقتی اردک خواست در آب دست و پا بزند، لای انگشت هایش پرده ایجاد شد. تکامل شکل حیوانات متناسب با موقعیتی بود که در آن قرار گرفتند. از این جنبه، حرف وی درست است. اصولا وقتی شما زیر فشار قرار می گیرید، قوی می شوید. زنان ما در این موقعیت قوى شده اند. مادر سنتی امروز مادری است که توانمندی اش را در خدمت خانواده به کار گرفته است نه علیه مردش یا در مقابل خانواده اش. امروز زن هایی را می بینیم که نقش های چندوجهی شان را خوب ایفا می کنند و تحصیل هم کرده اند. این توانمندی مادر هر چند ستی امروز است، ولی از نظر محتوایی، چه منابعی در اختیار این سربازان و قهرمانان گمنام قرار می گیرد؟
 
در گفت و گویی با خانم علاسوند گفتم: از خانم علاسوند چند تا نسخه وجود دارد؟ خانم علاسوند اگر خانم علاسوند شده است، برآیند دراز مدت آموزش و تحصیلی است که در زمان خودش هم خاص بوده است. ما که رفتیم حوزه چند نفر بودیم؟ و تازه از آن گروه، چند نفرشان شدند فرهمند، علاسوند و آیت اللهی؟ اینکه با وجود روش های سنتی مادری بتوانم محتوای قوی تر و توانمند تری برای مادری ام فراهم کنم، مسئله ای شخصی است. اکنون نهادهای حمایت کننده محتوایی برای این مشکل نداریم. نشانه اش هم این است که در یک دبیرستان دخترانه که مثلا ۵۰۰ دانش آموز دختر دارد و ۵۰۰ مادر به آن مدرسه رفت و آمد می کنند، از میان ۵۰۰ مادر . حتی در مدارس خاص سطح بالا از نظر فرهنگی و دینی - چند مادر پر محتوا می بینید؟
 
در مدارس بسیار خاص، با مادران جلسه داشته ام و میدیدم که چقدر نیازمند حمایت محتوایی هستند. فرض کنید امروز خانمی خارج از فرهنگ ما مسلمان شد و به ایران آمد و صد در صد به اصول فرهنگ غربی خودش پشت کرد و با یک مرد ایرانی مذهبی ازدواج کرد. ممکن است وی بگوید می خواهم ما در مورد تأیید شرع مبین شما بشوم. پس به من متن و محتوا و کتاب و مجله و مقاله معرفی کنید تا بخوانم و آن کسی بشوم که خدا می خواهد. چقدر مطلب داریم به او بدهیم؟ خانمی از انگلستان به مرکز ما آمد تا در این مرکز چند ماهی در مورد بحث های زنان پژوهش کند. من فقط می توانستم با او بحث های شفاهی کنم. هرچه می خواستم به او متن معرفی کنم، در خیلی زمینه ها در می ماندم. هر چه می گفتم، ده نکته منفی کنارش داشت. به هر حال، واقعیت این است که ما دچار خلأ هستیم.
 
مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 
اشتغال و حضور اجتماعی زنان گاهی برای فضای خانواده زیان بار تلقی می شود. قطعا ما هم به آن قائل هستیم، ولی می خواهم بگویم اگر اصلا حضور اجتماعی برای زن تعریف نکنیم و هیچ نقشی خارج از نقش خانوادگی برایش معین نکنیم، این همه مهارت مورد نیاز برای مادری از کجا باید تأمین شود؟

 زن های متأثر از فرهنگ غربی تکلیفشان معلوم است؛ به خیال خود، حقشان را می گیرند و از وضعی که دارند، راضی هستند. اگر هم به تنگنایی برخوردند، یا دیگران را متهم می کنند و می جنگند یا به خودشان می گویند باید تلاش بیشتری بکنیم و روی مردان را کم کنیم. تکلیف آنها معلوم است. من دارم در مورد تیپ خودمان صحبت می کنم. اصلا اعتقادی نداریم که روی مردان را کم کنیم. با این حال، بلایی که سرمان آمده، این است که این قدر که از ما انتظار دارند، برای ما پیش بینی و فکر و برنامه ریزی و سیاست گذاری نکرده اند. مثلا می گویند اشتغال زنان مخرب است. من هم قبول دارم اشتغال زنان در وضعیت فعلی مخرب است، اما این تخریب نتیجه ناگزیر اصل اشتغال است با نتیجه ناگزیر الگوهای اشتغال؟ الآن اشتغال ما مخرب است؛ چون داریم در الگوی مردانه کار می کنیم، نه الگوهای زنانه. وقتی شما زن را بردند تا در الگوی مردانه کار کند، کارش برای خانواده مخرب می شود. او قرار است زن باشد و حالا مرد شده است.
 
اگر اجرای طرح دورکاری واقعا درست انجام می شد و به شکل ناقص فعلی اجرا نمی شد و اگر قالب ها و الگوهای اشتغال زنان به لحاظ شکل، زمان و مکان حساب شده بود، باز هم اشتغال زنان مخرب محسوب می شد؟ من شخصا بیشتر می توانم ساعت کارم را خودم تعیین کنم و با اینکه بیشتر هم کار می کنم و بیشتر مسئولیت دارم، کارم این قدر برای بچه ام مخرب نیست که مثلا کار مسئول دفتر من برای فرزندش. ایشان بچه دبستانی دارد. بارها پیش آمده که بچه اش مریض بوده، او را در خانه گذاشته و آمده است سر کار و از اینجا مدام زنگ زده که خوبی؟ داروهایت را خورده ای؟ خوابیدی؟ چه کار می کنی؟ این اشتغال مخرب است، ولی من با اینکه حداقل سه برابر ایشان کار می کنم، چون کارت نمی زنم و ساعت کاری مشخص ندارم، کارم مخرب نیست. اگر یک روزی بچه ام تب داشته باشد، می گویم من امروز نمی توانم بیایم. در خانه، کارتابلم را بررسی می کنم و برای اینکه خیالم هم راحت باشد که حقوقم حلال است، در طول هفته، روزی چند ساعت بیشتر می ایستم تا آن روزی که نیامده ام، جبران شود. کار من مخرب نیست؛ چون انعطاف دارد. معلوم می شود آن چیزی که تخریب می کند، اصل اشتغال نیست.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 

فرهنگ اشتغال زنان

موارد دیگری از جمله الگوهای اشتغال و فرهنگ اشتغال زنان هم مطرح است. آقایان، مردانه می اندیشند، مردانه برنامه ریزی می کنند، مردانه متوقع هستند و هر جا کم می آورند، به کار و تحصیل زنان نسبت می دهند. تحصیل زن مخرب نیست. قرآن در همان آیه ای که به زنان می گوید در خانه بنشین، که تازه ما معتقدیم خطابش به زنان پیغمبر است و نه عموم مؤمنات، می گوید چه کار کنید. می فرماید آیات الهی و حکمت الهی را بخوانید و فرا بگیرید و معرفت کسب کنید. روایت داریم در جامعه آرمانی مهدوی، زنان پشت پرده، فقیهه و مجتهده هستند. معلوم می شود تحصیل به خودی خود، آسیب رسان نیست. وقتی تحصیل قالب مردانه گرفت و به تحصیل برای اشتغال تبدیل شد و در ازدواج تأخیر انداخت، آسیب رسان می شود، چنان که رفتارهای زنانه برای مرد مخرب است. انتظارات زنانه داشتن از مرد، برای خودش، خانواده و جامعه اش مخرب خواهد بود. شما هر کس را جای خودش نگذارید، مخرب است؛ زن و مرد هم ندارد. شما دختر را در قالب مردانه تربیت می کنید، آموزش می دهید و به کار می گیرید؛ حتی از او انتظار مردانه هم دارید. همین ده، پانزده سال پیش، وقتی پسرها می خواستند زن بگیرند، می گفتند برای من دختری پیدا کنید که کار نکند. آن وقت دختران مجبور بودند شرط ضمن عقد کنند که تحصیل کنند یا شاغل باشند. حالا پسران رسما و علنا دنبال همسر شاغل می گردند؛ یعنی انتظارات از زنان و دختران، مردانه شده، آن وقت همین را برای زنان اشکال می گیرند. بیایید بگویید چه می خواهید و متناسب با آن برنامه ریزی کنید. در برنامه ریزی ها و سیاست گذاری ها باید نگاه زنانه هم داشت. واقعا به بازنگری متناسب با نقش ها و تکالیفمان نیاز داریم.
 
گرفتاری دیگر ما برش عرضی است؛ یعنی در میان مردان و زنان، یک نگاه بر موضوع حاکم نیست. مردان متدین، فرهیختگان و فضلای ما گاهی نگاههای به شدت بسته ای به حوزه اختیارات و قابلیت های زنان دارند. واقعا از زنان استفاده ابزاری می شود. استفاده ابزاری از زن فقط استفاده از او برای تبلیغ کالا در تلویزیون نیست. گاهی، برخی افراد با نگاه های متکی به استیلای مردانه، زن را هر جایی که به او نیاز هست، به کار می گیرند و از وجود، توان، ظرفیت ها و قابلیت هایش استفاده می کنند. هر وقت هم که خواستند، مسلوب الاختیارش می کنند و ورود زنان به آن عرصه، با توجیه و تبیین شرعی و دینی، ممنوع می شود! آنجا که بحث عقلانیت است، می گوییم زنان عاطفی هستند؛ عاطفه زنانه مانع از این است که از عقلشان درست استفاده کنند! آن وقت از همین زنی که احساسش مانع بوده که عقلش را به کار بیندازد، انتظار داریم نسل عاشورایی تربیت کند! آخر این زنی که همه اش احساس است و احساسش مانع تصمیم و انتخاب عاقلانه بهنگام است، چطور نسل عاشورایی تربیت کند؟ موقعی که این زن قرار است بچه اش را قربانی باورهایش کند، نمی گویند عاطفه اش مانع می شود. آنجا عاطفه ندارد که می گذارد بچه اش برود جبهه و کشته شود؟ من اگر پسر داشته باشم، او را به جبهه می فرستم و پای کشته شدنش هم می ایستم، ولی معتقدم مادری هستم که عقلم بر من حاکم است. بر اساس تعهد و عقلانیت زندگی می کنم. این تعهد عقلانی من می گوید باید از بچه ام بگذرم. چطور اینجا نمی گویند که احساس این زن مانع عقلش است، اما در باب قضاوت، احساس زن مانع حکم و قضاوت عاقلانه اش است؟ بحث من، اصل جواز یا فقدان جواز برای قضاوت زنان نیست، بلکه مسئله زاویه تحلیل آقایان است! آیا در کشورهایی که زنان، بخش مهمی از بدنه نظام قضایی را تشکیل می دهند، احکام همه احساسی است و احکام حضرات قضات ما همه بر مبنای عقلانیت است؟
 
شخصا معتقد نیستم که زن قضاوت کند، اما می خواهم بگویم این مقدماتی که می چینند، غلط است. اگر شرع مبین گفته است که زنان قضاوت نکنند، برای این است که این عرصه ها اولویت وظایف زن نیست، نه اینکه نمی تواند زنان هم مثل مردان دارای برخی توانایی ها و ضعف های شخصی اند. همه زنان نمی توانند قاضی شوند، همان گونه که همه مردان هم از عهده آن برنمی آیند. آیا همه مردان می توانند جراح یا آتش نشان شوند؟ این ها دیگر شخصی است، نه جنسی. معتقدم خیلی از زنها اگر قاضی هم شوند، قاضی خوبی می شوند، آتش نشان شدن هم جای خودش را دارد. بحث توانایی یا ناتوانی نیست، بلکه بحث اولویت نقش ها و کارکردهاست. چه لزومی دارد در تهران، راننده اتوبوس های بی آرتی دولتی، زن باشد؛ نه اینکه رانندگی زنان خوب نیست، اصلا چرا باید زن باشد؟ ببینید منطق من این است: زنان می توانند راننده کامیون شوند، چنان که بعضی ها رفته و شده اند، اما چه لزومی دارد؟ زنان می توانند قاضی شوند، اما چه لزومی دارد؟ ما به تنوع نقش ها و تقسیم کارکردها معتقدیم. این نکته با این سخن که «زن نمی تواند»، متفاوت است. چرا همه کارهای سختی که به عهده اش می گذاریم، وقتی متناسب با منطق خودمان از او مطالبه می کنیم، می تواند انجام دهد؟
 
اتفاقی در زمان ما در همین بحث مادری افتاده است که خیلی مهم است. از یک طرف، می گویید وظیفه تربیت بچه با مادر است: من هم به این معتقد هستم. با این حال، آیا این وظیفه بر عهده مادر مسلوب الاختیاری هم هست که باید از شوهرش اجازه بگیرد و بچه اش را تربیت کند؟ جالب است که آمار خشونت پدران علیه بچه، نسبت به آمار خشونت مادران علیه فرزند خیلی بیشتر است. مادر، درست یا غلط، اشتباه های بچه را از چشم پدر مخفی می کند تا آتش خشم پدر دامن بچه را نگیرد: آتش خشم موجودی که مدعی عقلانیت است و زن را به واسطه انفعالات عاطفی اش محدود می کند! من نمی فهمم، این چه منطقی دارد که شما تکلیف می کنید، اما اختیار را سلب می کنید؟ اگر من به شما گفتم که این مسئولیت را بپذیر، شما فوری از امکانات و اختیاراتت سؤال می کنی. من می گویم اختیارات مادرانه چیست؟ این موجود با این همه سلب اختیار چطور می تواند یک مادر خلاق و فعال و بانشاط و موفق شود؟

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 
مشخص نیست که زن مکلف به انجام چه کاری است..

نکته همین است. معتقدم تلقی های مردانه در بسیاری از افراد، به شدت بر استنباط آنها از متون دینی تحمیل شده است. اگر شرع مبین به من بگوید این کار نباید بشود، می گویم چشم. چند روز پیش به کسی می گفتم که حضرت آقا، هر از چند گاهی، یک دفعه پتکی را چنان می زنند به ساختمان ذهنی آدم که هر چه در ذهن خودت، آسمان ریسمان کرده ای، باطل می شود و تو می بینی چه چیزهایی برای خودت ساخته و باور کرده بودی! من از جوانی شاغل بوده - ام، ولی همواره تلقی ام این بود که اشتغال زن در حوزه ای معتبر و قابل پذیرش است که به یک دلیل غیر از دلیل اقتصادی قابل تأیید باشد. سخنم به این معنا نیست که کار در آمدمحور حرام است، ولی خیلی هم قابل دفاع نیست. می گفتم اگر قرار بود مثلا کارمند باشم، سر کار نمی رفتم؛ چون معلوم نیست چنین کاری خیلی با روح شریعت سازگار باشد، مگر در مواردی که خدمتی شایسته از من برای جامعه بر آید و از دانش و تخصص من استفاده شود یا به یک تنگنای اقتصادی گرفتار شده باشم تا بتوانم کارم را توجیه کنم.
 
در همان نشست راهبردی در محضر آقا، ایشان جمله ای گفتند که تمام نظام ذهنی ام را در این خصوص به هم ریخت. ایشان گفتند ما اشتغال زنان را قبول داریم؛ چه اشتغالی که در جریان نیازهای جامعه باشد و چه در راستای مسائل اقتصادی (نقل به مضمون). بالاخره ما ایشان را قبول داریم یا نداریم؟ ایشان کسی است که برای ما حجت است و برای ما خط مشی معلوم می کند. ایشان اخیر سخنی گفتند که اصلا باورم نمی شد. سخنشان درباره ورزش کاران زن بود. یکی از کسانی بودم که همیشه نسبت به حضور زنان در میادین ورزشی جهانی واکنش منفی داشتم و فکر می کردم نظام این ماجرا را از سر اجبار و محذوریت می پذیرد. حتی در دوران بازی های آسیایی گوانگجو در چین، معاون اجتماعی سازمان ملی جوانان بودم. گفتند بیایید به این ورزشکاران جایزه بدهید. گفتم من با این کار، حضور خانم ها را تأیید نمی کنم! به آقایان جایزه بدهید. گفتم: من ورزش کار خانمی را که یک مقنعه سر می کند و بالا و پایین می پرد، برای جامعه به ارزش تبدیل نمی کنم. تلقى من این بود که ورزش خانم ها اولا ورزش عمومی باشد، نه حرفه ای. بعد هم اگر قرار است حرفه ای باشد، در میادین داخلی برگزار شود تا مدیریتش دست خودمان باشد. چند روز پیش، رهبر انقلاب جمله ای گفتند با این مضمون که همه ما باید از این خانم های ورزش کار تشکر کنیم! این سید بزرگوار به تمام این چیزهایی که در ذهنمان ساخته بودیم، خدشه وارد کرد. برای همایشی می خواستند کلیپی بسازند. من گفتم قسمتی از این کلیپ را که ورزشکاران خانم را در میادین جهانی نشان می داد، حذف کنید؛ ما به ورزش کار خانمی که در میادین جهانی، پایش از ساق پید است و با یک شلوار و بلوز کوتاه بالا و پایین می پرد، مباهات نمی کنیم که حالا شما می خواهید این مسئله را به رخ بکشید. اتفاقا حضرت آقا گفتند ما باید به همین ها افتخار کنیم و باید تشکر هم کنیم! امام (رحمه الله) هم همین طور بودند. ایشان هم در مسئله حجاب بازیگران زن، درباره تک خوانی زنان و موارد دیگر، همه را بهت زده می کردند.
 
این مسئله نشان می دهد نگاه ما گاهی به شدت به گسترش نیاز دارد. تازه من در مقایسه با خیلی از این حضرات آقایان، آدم تنگ نظری نیستم. ما باید جدا نسبت به نگاه های بسته کسانی که از زن، موجودی مسلوب الاختیار می سازند که فقط باید بنشیند و در دنیایی مردانه ببیند کدام کار زمین مانده است تا با تواضع و فروتنی آن بار را بردارد، محتاط باشیم و جدأ در این آرا تردید کنیم. قصه رفتار بعضی از آقایان با متون و نصوص دینی، قصه رفتار بنی اسرائیل است با حکم ذبح گاو. اگر متن دینی بگوید نماز بخوانید، مثل همان ماجرای گاو، دایم واکاوی می کنند که کی؟ کجا؟ چطور؟ با چه پشتوانه ای؟ اما اگر بگوید می توانید زن دوم بگیرید، نمی پرسند کی؟ در چه شرایطی؟ با چه اقتضائاتی؟ یک باره حکم، عام و شامل تلقی می شود. بعضی ها وقتی از حدیثی یا روایتی بخواهند به حکم فقهی شان برسند، کمال دقت را می کنند، اما به احادیث نقصان عقل که می رسند، اصلا هیچ احتیاج به بررسی و دقت در متن و محتوا ندارند. وقتی با احکام الهی این طور برخورد می کنیم، منتظر کدام خروجی مثبت هستیم؟ برای چندمین بار تأکید می کنم که شخصا درباره هیچ یک از احکام مسلم شرعی، واکنش مخالفت گونه با مقاومت گونه ندارم، بلکه بحث من، نوع مواجهه ای است که بعضی افراد با احکام دین به ویژه درباره مسائل زنان دارند.
 
اتفاقی که در این زمینه می افتد، این است: من می خواهم روش های مادری را از مادرم بگیرم، اما حاضر نیستم با محتوای مادرم مادری کنم. در واقع، من زنی هستم که روش های همسری را از مادرم می گیرم و مثل مادرم برای شوهرم، همسری می کنم، اما دلم می خواهد محتوای همسری ام متکی به دانشم و فهم عمیقم از دین باشد، اما در می مانم. در این صورت، آیا باید دنبال روان شناسی و جامعه شناسی و علوم تربیتی غربی بروم؟ خیر؛ چون با ما سازگار نیستند و دست کم، من دین خوانده را قانع نمی کنند. می خواهم راه حل را در فضای دینی پیدا کنم، اما می بینم منطق و ذایقه خیلی از این افراد، نه با درک من از دین سازگار است و نه با منطق کسانی مثل امام (رحمه الله) و حضرت آقا که برای ما حجت بوده و هستند. آن وقت، چه می کنم؟ حالا من فرهمندم که از نوجوانی خاک مدرسه علمیه و درس و بحث حوزه را خورده ام؛ صدها و هزارها زنی را ببینید که تحت تأثیر این اختلاف نظرها، متحیر و پریشان و مردد مانده اند و حتی آن زن و دختر جوان چادری و باحجاب ما با دین مسئله پیدا کرده است. البته نه با دین، بلکه با متدینها مسئله دارد، اما به پای دین می گذارد.
 
 به نظر می آید فقها می کوشند با استفاده از همان چند حدیث ناقص، گشایشی در این مورد حاصل کنند...

 شما یک توضیح المسائل را پیدا کنید که در تکالیف خانوادگی با صراحت نوشته باشد کار خانه وظیفه مرد است. مگر نیست؟ امیر المؤمنین علی (علیه السلام) به حضرت زهرا(سلام الله علیها) کمک نمی کرد؟ حضرت زهرا(سلام الله علیها) از سر عشق و با رضایت و فداکاری، بار کار خانه را که جزو وظایف و مسئولیت های مرد است، بر دوش می کشید و به امیر المؤمنین علی (علیه السلام) کمک می کرد. مردانی که در خانه کار می کنند، لطف نمی کنند؛ زنانی که در خانه کار می کنند، لطف می کنند. شما یک اظهار نظر صریح در این باره پیدا کنید! چرا نمی گویند؟ حکم فقه ماست. نمی توان که یؤمنون ببعض بود و یکفرون ببعض! مرد باید بیرون کار کند، بیاید در خانه هم کار کند. اگر نمی خواهد، باید به زنش حقوق بدهد؛ اگر نمی خواهد، باید خادم بگیرد. باید به این زن امتیاز بدهد. شما لطفا در متون صریح فقهی در دست مردم - نه متون فقهی که دست مردم نمی رسد پیدا کنید که یکی از فقها این سخن را بگوید. یکی از همین آقایانی که هزار نوع اختیارات مرد را در چشم زنان فرو می کنند و محدودیت های شرع را در مورد زنان به حد اعلایش رعایت می کنند، بیاید بگوید همسرم دارد به من کمک می کند. وی لطف می کند که جور مرا می کشد. من به همسرم کمک نمی کنم و به او لطف نمی کنم. آیا یک نفر این حرف را می زند؟

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 

حکم شرع در مورد تعدد زوجات

این در حالی است که در مورد تعدد زوجات رسما اعلام موضع می کنند که تعدد زوجات، حکم شرع است! ماجرای لایحه حمایت از خانواده که در مجلس یادتان هست؟ نگرانی آقایان، اجبار به ثبت ازدواج موقت و ایجاد محدودیت در این زمینه بود! بینید، من بر خلاف تصور احتمالی شما، بسیار اهل خانه و خانه داری هستم (چون معتقدم خانه داری زن به تلطیف فضای عاطفی خانه بسیار کمک می کند) و حتی با تعدد زوجات هم هیچ مشکلی ندارم؛ چون الحمدلله تا حالا آدم متشرعی بوده ام و باورم این است که ما حق برخورد گزینشی با دین را نداریم و برخورد گزینشی با دین، نه تنها گناه اخروی دارد، بلکه به صلاح دنیای ماهم نیست. من باید پای همه بخش های دین بایستم. بالاخره به قول زن ناصر الدین شاه در جریان نهضت تنباکو، همان که ما را به تو حلال کرده، امروز استعمال توتون و تنباکو را هم حرام کرده است! همان خدایی که حکم ازدواج دائم و موقت و متعدد را صادر کرده، گفته است زن این وظیفه را ندارد که در خانه آب به دست شوهرش بدهد. عدالت بین همسران واجب است، اما کار خانه برای زن مستحب است. رعایت عدالت، واجب و شرط جواز و مشروعیت ازدواج متعدد است، اما همان خدا گفته است زن وظیفه واجب ندارد به بچه اش شیر بدهد. به اینجا که می رسیم، همه می خواهند به مستحبات عمل کنند، اما به آنجا که می رسیم، کنار می کشند. این امر نشان می دهد برخورد ابزاری با متون دینی در خدمت نگاههای مردانه قرار دارد و در جامعه اتفاق می افتد. دستور داهیانه حضرت آقا در خصوص تشکیل شورای فقهی زنان هم متأسفانه بر زمین مانده است. در مقاله ای می خواندم دلیل اینکه ازدواج متعدد مردان اتفاق نمی افتد، از حسادت زنان نیست، بلکه عملکرد بد مردها مانع است. شما عملکرد مردان را بررسی و درست کنید، دست کم زنهای متدین با این حکم مشکلی ندارند. این سخن بسیار درستی است.
 
 با توجه به این خلأ محتوایی موجود، اصولی کردن نقش مادری در تربیت فرزند و در همه حوزه هایی که دست کم به خانواده و خانه مربوط می شود، چطور اتفاق افتاد؟

 شک نکنید که نقش مادری بسیار با اهمیت است و حق مادری بسیار عظیم. با این حال، حتی بزرگ نمایی و تبلیغ آن، بیشتر از آنچه در مورد دیگر نقش های مشابه انجام می شود، باز هم محل تأمل است. یکی از کارکردهای تأکید بیش از اندازه بر نقش مادر، کم رنگ کردن مسئولیت های پدرانه است! قرآن می گوید:« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ»(1)؛ یعنی مرد جواب گوی خیر و شر خانواده و مسئول صلاح و فساد خانواده است، همان طور که ولی قهری بچه است و مادر باید در تربیت بچه از او مأذون باشد. بنابر این، ساختار تربیت خانواده، ساختاری است با محوریت مرد، نه زن. شما موقعی که می خواهید مسئولیت را واگذار کنید، روی دوش زنان می گذارید. موقعی که می خواهید اختیارات بدهید، به مرد می دهید؟ معنی قوامیت چیست؟ قوامیت یعنی مسئولیت این خانواده با مرد است: « الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ ...».(2)
 
موقعی که می خواهید آیه را ترجمه کنید، آن افضلیت را افضلیت رتبی ترجمه می کنید و می گویید آیه تصریح دارد به اینکه مرد یک رتبه از زن بالاتر است. این رتبه را بابت چه چیزی داده اند؟ فقط بابت پول دادن. اگر بابت پول دادن باشد، به این معناست که اگر مردی کم درآمد است، در خانه نباید به حرفش گوش کرد یا خانمی که خودش به هر دلیلی بی نیاز است، نباید حرف مرد را گوش کند؟ اگر انفاق علت منصوصه شد؛ یعنی علت قوامیت مرد، انفاق است، زنانی که انفاق یا نیاز به اتفاق برایشان منتفی است، باید حکم هم برایشان منتفی باشد. شما می گویید نه، فقط انفاق نیست. آیه می گوید مردان یک درجه بر زنها فضل دارند و برترند. این برتری را بابت چه چیزی دارند؟ یا در ازای این برتری چه مسئولیت اضافی دارند؟ معلوم است آن قوامیت، مسئولیت زاست که برایش یک حق و امتیاز به مرد می دهند که آن مسئولیت را به عهده بگیرد. قوامیت یعنی چه؟ قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا یعنی چه؟
 
دقت کنیم هر گونه مبالغه و عدم تناسب میان تکلیف مادری و اختیارات مادرانه محل تأمل است. لطفا بگویند او اختیارات مادرانه چیست؟ بعد، متناسب با این اختیارات، تکلیف تکالیف را هم روشن کنند. حجم مسئولیت از حد اختیارات معلوم می شود. آیا اینکه می گویید زن باید از مرد در مورد آن چیزی که به خانواده مربوط است، اجازه بگیرد، نشان می دهد که مسئولیت با چه کسی است و چه کسی باید جوابگو باشد؟ من اصلا در این تردیدی ندارم که مادر چقدر می تواند در سرنوشت فرزندش مؤثر باشد، اما موقعی که از من می خواهید نقش ایفا کنم، لازم است اول ابزار ایفای نقش و اختیارات ایفای نقش و مزد آن را معلوم کنید. آن مزدی که خدا در آخرت می دهد، مزدی است که خدا می دهد. لطفا شما وظیفه خودتان را معلوم کنید. می گویند واعظی بالای منبر رفت. بعد از منبر به او گفتند: اجر شما با خدا. گفت: آقا، برای خدا تکلیف معلوم نکنید. آن چیزی که خدا باید بدهد، می دهد. شما وظیفه خودت را انجام بده. حالا این که خدا بهشت را ارزانی مادر می کند، جای وظیفه مرد، جامعه و دولت را که نمی گیرد. شمای مرد در قبال همسرتان، مادر فرزندتان و در مقابل این همه انتظارات واجب و مستحب، چه وظیفه ای دارید؟ آیا فقط نانش را می دهید؟
 
همین نگاه که مردان نسبت به تأمین نیازهای مالی زنان دارند و این نقش را این قدر بزرگ نمایی می کنند و متأسفانه در برخی افراد، کار را به توهین و تحقیر می کشند، باعث می شود بعضی زنها این قدر دنبال استقلال مالی باشند که گاه با این کار، هم به خودشان آسیب می زنند و هم به خانواده و گاهی حتی به تعادل اشتغال و اقتصاد جامعه. تمام این کارها برای فرار از نگاه تحقیر آمیز مردان و قضیه نفقه است. نگاه انفاق باید نگاه انجام وظیفه باشد، نه نگاه لطف و صدقه و اینکه اگر من نباشم، تو از گرسنگی می میری! به این ترتیب، زن هم می رود و با هر خطری به هر خفت اجتماعی تن می دهد که بگوید تو نباشی، من نمی میرم. این زندگی است؟ خدا راضی است یا بنده خدا؟ اصل این دیالوگ از کجا آمده است؟ از آنجا که شما مسئولیت صفر تا صد خانه و زندگی و بچه را به عهده زن گذاشته ای که تازه ضمن ادای مسئولیت، هیچ اختیاری هم ندارد. فردا هم که بچه، بی تربیت شد، می گویی این را تو تربیت کردی. اگر مادر، شاغل هم باشد که دیگر هیچ! همیشه می گویند: مادری که رفت سر کار، بچه اش این می شود. اشتغال و تحصیل زن به دیوار کوتاهی تبدیل می شود که همه می توانند از روی آن بپرند. شما، آقای قوا أنفسکم و أهلیکم نارا، چه کار کردی؟ آقای قوام (قوام یعنی ستون و تکیه گاه خانه) چه کار کردی؟ پس خوب است که در مورد مبالغه در گستره نقش های مادرانه مراقب باشیم.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 
با توجه به مباحثی که طرح کردید، هسته اصلی مادری چیست؟

 امنیت و آرامش. زنی که در خانه امنیت عاطفی ایجاد می کند، هم زن خوبی است و هم مادر خوبی؛ چون زنی است که منبع امنیت و عاطفه بی دریغ، همه جانبه و بی توقع است. البته اینکه زن، بی توقع عاطفه ورزی می کند، معنی اش این نیست که مرد از زیر بار تکالیفش شانه خالی کند. زن باید بی توقع باشد، نه اینکه مرد احساس وظیفه نکند. ویژگی نظام اخلاقی دین ما همین است: تأکید بر تقدم تکالیف بر حقوق برای همه تعاملات و مناسبات. به معلم سفارش شاگرد را می کند؛ به شاگرد، سفارش معلم را به این می گویند نظام تکلیف محور، نه حق محور. ما به مردان می گوییم حق مردان این است، به زنان هم می گوییم حق زنان این است. در حالی که باید برعکس باشد و حق هر کدام را به دیگری گوشزد کنیم.
 
به نظر من، ایجاد امنیت و آرامش، محور مادری است. اگر به زن می گویند شاغل نباش، برای این است که دغدغه های شغلی بالاخره در روحیه آدم اثر می۔ گذارد. اگر مادری هستم که چند ساعت کار کرده ام. حرص و جوش خورده، درس داده، رانندگی کرده و خرید کرده ام؛ بعد هم وقتی به خانه برمی گردم، باید در آشپز خانه به فکر شام امشب و ناهار فردا باشم، تا آخر شب لباس بشویم و اتو کنم و بر کار در سی بچه نظارت کنم و..، دیگر نمی توانم مادر آرامش افزایی باشم که بی دریغ محبت می کند و امنیت روانی ایجاد می کند. شارع می گوید: خانم! دغدغه معاش با تو نیست، حتی کار خانه با تو نیست. حرص و جوش نخور. ریحانه بودن یعنی با طراوت ماندن و آسیب ندیدن. اگر ما به زن استرس وارد کنیم، چطور از او آرامش بطلبیم؟ آخر این چه دستگاه معجزه کننده ای است که یک عمر استرس ببیند و آرامش تولید کند؟ باید به زن آرامش داد تا از او آرامش خواست. آرامش محدود هم که بدهیم، او آرامش نامحدود می بخشد. محبت محدود می کنیم، از او محبت نامحدود می گیریم. اعجاز خدادادی این پردازشگر در تکثیر است، نه در خلق و انشا (به معنای فلسفی).
 
در قدیم، خانواده های متمول برای بچه شان دایه می گرفتند. گذشتگان ما گاهی فراست هایی داشتند که از اطلاعات امروز ما بهتر عمل می کرد. می گفتند اولا دایه را به خانه بیاورید تا ببینیم چه می خورد. آنچه دایه می خورد، در شیری که به بچه می دهد، مؤثر است. ثانیا به دایه احترام بگذارید. ناراحتش نکنید تا دلش نلرزد و آرامش داشته باشد تا وقتی به بچه شما شیر می دهد، شیر خوب بدهد. حتی می گفتند بچه دایه را به خانه بیاورید و به او محبت کنید. این ها به فراست دریافته بودند اگر انتظار داریم شیر دایه، سالم، آرام بخش و محبت زا باشد، خود دایه باید در معرض آرامش، امنیت، رضایت، شادی و احترام باشد. وقتی توجه به دایه این قدر مهم است، خود مادر این قدر اهمیت ندارد؟ یعنی مادر را با انواع استرس و فشار و تحقیر و آسیب مواجه نکنید تا این زن وظیفه مادری و همسری خود را به خوبی انجام دهد. محبت منهای آرامش هم به درد نمی خورد. محبت همین است که ما الآن به بچه هایمان ابراز می کنیم؛ یعنی محبت می کنیم، ولی بچه ها در تنش هستند. مؤلفه اصلی مادری، محبت مقرون با آرامش است. آموزش، همگرایی و انسجام و اعتماد به نفس در دل این آرامش وجود دارد. فاصله و گسست نسل ها به این دلیل است که بچه هایمان را در خانه اقناع نمی کنیم. آن موقعی که مادران برای بچه ها قصه می گفتند، بچه تا آخر شب، زیر پتو با موبایلش پیامک نمی زد. امروزه مادر و پدر تا آخر، شب پای تلویزیون می نشینند و سریال می بینند و بچه باید زودتر به اتاق خودش برود و تنهایی بخوابد. با آن غذای پرکالری که از سر محبت به او داده ایم و کم تحرکی اش که در زندگی آپارتمانی و ماشینی ریشه دارد، خسته نیست و خوابش نمی برد. در این حالت، طبعا هزار و یک مسئله اخلاقی و رفتاری و روانی در رخت خواب گریبانش را می گیرد و با پدیده چت ها و پیامک های آخر شب مواجه می شویم.
 
امروزه اقناع در فضای خانه به اندازه کافی وجود ندارد. اینترنت، بچه ها را از شما دور نکرده، دوری شما از بچه هایتان، اینترنت و تلفن همراه را در زندگی شما پررنگ کرده است. گاهی خانم هایی برای مشاوره های خانواده پیش من می آیند و می گویند مثلا منشی یا همکار زن شوهر من، زندگی ما را خراب کرد. می گویم اگر زندگی شما خراب نبود، شوهرتان این قدر راحت به قول شما از راه به در نمی شد. من در بحث های کارگاهی ام یک اصطلاحی دارم به نام «نخ نبات». معتقدم زن، نخ نبات است. نبات یک نخ محور دارد. همین نخ عامل انسجام بلورهای شربت غلیظ می شود و این نبات، محکم و مقاوم و ماندگار است. آنجا که زن نقش خود را خوب ایفا کند، خانواده منسجم می شود. چنین زنی فردی است که متناسب با این ایفای نقش، از اختیار، احترام، تشخص، محبت و آرامش برخوردار است و به لحاظ روانی تأمین است، مثل همان دایه.

مادری سنتی و مدرن، تقابل یا تعامل
 
به برخی چالش های مادری اشاره کردید، مثل اینکه زن امروزی، منبع آرامش در خانه نیست. چالش های دیگر نقش مادری کدامند و چه حمایت هایی باید از آن نقش انجام دهیم؟ در دسته بندی های امروز در نظام جمهوری اسلامی و حکومت دینی، از کدام قشر حمایت کمتری می شود؟

من مادر سنتی و مذهبی هستم که همه چیز را نه فدای بچه ام، بلکه فدای مسئولیت و ماموریت مادری ام می کنم. بعضی خانم ها به خطا، خود را فدای بچه شان می کنند. این کار غلط است. مثلا آمار نشان می دهد بخش قابل توجهی از زنان، حتی زنانی که به لحاظ اقتصادی در خانواده متوسط به بالا حضور دارند، دچار سوء تغذیه اند. یکی از دلایل این امر آن است که زنان برای خودشان، سهم مناسب و کافی از سفره در نظر ندارند. همه اش به فکر همسر و فرزندند تا خودشان. این زن، خودش را فدای بچه می کند. من با این کار مخالفم. یک مادر خوب، مادر سالم است و تغذیه خوب دارد، ضعیف و رنجور نیست و سوء تغذیه ندارد. زن باید خود را در اختیار مأموریت های مادرانه قرار دهد. اگر مادری باشم که در خدمت نقش های شخصی ام قرار بگیرم، مثلا جایزه بگیرم، پژوهشگر نمونه شوم، ارتقا پیدا کنم و دانشیار و بعد استاد تمام شوم و ...، کدام یک در راستای نقش های فردی من است؟ من به عنوان مادری که بسیاری از موقعیت های شغلی و کاری و موقعیت های رشدم را به دلیل بیماری مزمن بچه ام از دست داده ام، قطعا تشویق که هیچ نشدم، حتی در همان جریان درمان و توان بخشی فرزندم هم کسی از من حمایت نکرد. مثال های عینی فراوانی برای این بحث دارم که الآن مجال طرح آن نیست. من اگر مادر خانه دار باشم، حتی از ناحیه فرزندم تأیید و حمایت عاطفی نمی شوم.
 
بچه های مادران خانه دار معمولا دلشان می خواهد مادرانشان شاغل باشند. اصولا انگار ما در خانه دار افت دارد و حتی به لحاظ روانی، در خانه خودش هم تأمین نمی شود. کدام قشر تحت حمایت اقتصادی، حمایت اجتماعی، حمایت فرهنگی و حمایت عینی است؟ به لحاظ فرهنگی، برای مادران و زنان خانه دار بیشتر فکر و برنامه ریزی شده است یا مادران شاغل؟ برای مادران شاغل در هر دستگاهی که باشند، یک دفتر مشاوره امور زنان وجود دارد، اما برای زنان خانه دار چطور؟ در سال های اخیر، شهرداری کمی به فکر پر کردن اوقات فراغت و مدیریت وقت زنان خانه دار افتاده است. با همه نقص ها و ضعف ها و مشکلاتش که اصلا نمی خواهیم انکار کنیم، ولی همین خانه های محلات، فرهنگ سراها، شهربانوها و پارکهای بانوان، کمی از زنان خانه دار حمایت کرده اند. واقعیت این است که امروزه آن قشر مذهبی - سنتی کم ترین حمایت مادی و معنوی را برای ایفای نقش های سنتی خانوادگی اش دریافت می کند. اتفاقا امثال من داریم از عرصه های مدرن شده فعالیت هایمان برای نقش های سنتی مان خدمت می گیریم یعنی اگر من شاغل استاد دانشگاه آشنا با رسانه نبودم، چه بسا در ایفای فعال نقش های مادرانه خودم هم موفق نمی شدم.
 
امیدوارم با تلاش و مطالبه شما جوان ترها و مادران جوان، وضعیت به سمت تحقق ساختارهای مطلوب و اصلاحات فرهنگی کامل و تولید محتوای قابل قبول در این عرصه، با رویکرد دینی برود و وقتی دختران ما، همسر و مادر شدند، وضعیت مناسب تری در انتظارشان باشد. البته آرمانی ترین وضعیتی که ما آرزو می کنیم، دولت کریمه مهدوی است که امیدوارم فرصت در کش را داشته باشیم.
 
پی‌نوشت‌ها:
1-  سوره تحریم،آیه 6.
2- سوره نساء،آیه 34.
 
منبع: مادری در نگاه دینی و عینیت اجتماعی، به کوشش: سمیه حاجی اسماعیلی، چاپ اول، ناشر: دفتر مطالعات و تحقیقات زنان، قم 1393 ش، صص 158-133


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط