داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (16)

در ضمن احتجاجى كه عده‏اى از مشركين قريش با پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله كردند، ابوجهل گفت: در اين جا سخن ديگرى نيز هست، مگر تو اينطور نمى‏گويى كه قوم موسى وقتى تقاضا كردند خدا را آشكار ببينند بوسيله صاعقه‏اى آتش گرفتند اگر تو پيغمبرى، ما نيز مى‏خواهيم تا ما را بسوزاند. زيرا آنچه ما مى‏خواهيم عظيم‏تر است از خواسته قوم موسى، چون آنها ايمان داشتند ولى تقاضاى ديدن آشكارا نمودند ولى ما مى‏گوييم ايمان نمى‏آوريم مگر خدا را با ملائكه بياورى تا به چشم خود ببينيم.
دوشنبه، 24 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (16)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (16
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (16)






ابوجهل و درخواست از پيامبراکرم (ص)

در ضمن احتجاجى كه عده‏اى از مشركين قريش با پيغمبر اكرم صلّى اللَّه عليه و آله كردند، ابوجهل گفت: در اين جا سخن ديگرى نيز هست، مگر تو اينطور نمى‏گويى كه قوم موسى وقتى تقاضا كردند خدا را آشكار ببينند بوسيله صاعقه‏اى آتش گرفتند اگر تو پيغمبرى، ما نيز مى‏خواهيم تا ما را بسوزاند. زيرا آنچه ما مى‏خواهيم عظيم‏تر است از خواسته قوم موسى، چون آنها ايمان داشتند ولى تقاضاى ديدن آشكارا نمودند ولى ما مى‏گوييم ايمان نمى‏آوريم مگر خدا را با ملائكه بياورى تا به چشم خود ببينيم.
حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله در جواب او فرمود: ابوجهل داستان ابراهيم خليل را نمى‏دانى آنگاه كه خداوند او را بر فراز ملكوت آسمانها برد؟ اين آيه از قول پروردگارم اشاره به همان است وَ كَذلِكَ نُرى إبْراهيمَ مَلَكُوتَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنينَ (6أنعام/75) و بدينسان ملكوت آسمانها و زمين را به ابراهيم مى‏نمايانيم تا از اصحاب يقين گردد.
خداوند ديده او را نيروى بخشيد وقتى بر فراز آسمان بالا رفته بود تمام اهل زمين كسانى كه آشكار بودند و هم اشخاصى كه پنهان بودند مى‏ديد، در آن حال مرد و زنى را مشاهده كرد كه مشغول عمل ناشايستى هستند، آنها را نفرين نمود همان دم هلاك شدند، باز دو نفر ديگر را ديد ايشان را نيز نفرين نموده به هلاكت رسيدند. براى سومين بار دو نفر را به همان حال مشاهده كرد، نفرين نمود آنان نيز هلاك شدند. در مرتبه چهارم كه دو نفر ديگر را ديد، باز هم خواست نفرين كند كه خطاب رسيد: ابراهيم از نفرين كردن بندگانم خوددارى كن (فانى انا الغفور الرحيم الجبار الحليم) من خداى بخشنده مهربانم جبار و بردبارم آنها را در حال معصيت كه مى‏بينم اما هرگز براى تسلى خشم خود كيفر نمى‏كنم چنانكه تو مى‏كنى پس زبان از نفرين بازدار. تو بنده‏اى هستى كه براى انذار و ترسانيدن مردم مبعوث شده‏اى شريك در ملك خدا نيستى و بر من نيز حكومت ندارى. بندگانم در نزد من از سه حال خارج نيستند آنان كه معصيت مى‏كنند عجله در كيفر آنها نمى‏كنم اگر توبه كردند من نيز گناهان ايشان را مى‏بخشم و پرده‏پوشى مى‏كنم يا اينكه دسته‏اى از معصيت كاران را مهلت مى‏دهم چون مى‏دانم از صلب آنان فرزندان مومنى بوجود مى‏آيند با پدر و مادر كافر مدارا مى‏نمايم تا اين فرزندان بوجود آيند، آنگاه كه منظور حاصل شد كيفرم آنها را فرا گيرد و به بلا گرفتار مى‏شوند. اگر اين دو نبود (توبه و فرزندان صالح) كيفرى كه براى آنها آماده كرده‏ام شديدتر از خواسته تو است كه هلاكت شوند. زيرا عذاب من تناسب با جلال و كبرياييم دارد. پس اى ابراهيم مرابا بندگان خود واگذار. من به آنها از تو مهربانترم. بين من و آنها فاصله مشو. من جبارى حليم و دانايى حكيمم با تدبير و علم، قضا و قدرم را درباره آنها اجرا مى‏كنم. پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله به ابوجهل فرمود: ترا نيز خدا مهلت داده تا از صلبت عكرمه فرزندى صالح بوجود آيد. او عهده‏دار قسمتى از كارهاى مسلمين خواهد شد اگر نه اين بود عذاب بر تو نازل مى‏شد. همينطور نيز ساير قريش. آنها را مهلت مى‏دهد چون مى‏داند بعد از اين ايمان مى‏آورند، بواسطه كفر فعلى از سعادت آينده ايشان را محروم نمى‏كند و يا اينكه از آنها فرزندان مومنى بوجود خواهد آمد، عذاب پدر را به تاخير مى‏اندازد تا فرزندش به سعادت برسد. اگر اين نبود بر همه شما عذاب نازل مى‏گرديد.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (16)

معجزه يك آيه قرآن

ابوطلحه مى‏گويد: در بعضى از جنگها با رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بودم، چون جنگ (براى مسلمين) سخت مى‏شد، حضرت مى‏فرمود: يا مالِكِ يَوْمِ الدِّينِ (1حمد/4) خداوند روز جزا.
إيّاكَ نَعْبُدُ وَ إيّاكَ نَسْتَعينُ (1حمد/5) [خداوندا] تنها تو را مى‏پرستيم و تنها از تو يارى مى‏خواهيم.
چون گفته حضرت به پايان مى‏رسيد، مى‏ديدم كه سرها از تن‏ها جدا مى‏شود و مى‏افتد و كسى را نمى‏ديدم كه سر كفار را از تنشان جدا كند و بدين وسيله كفار بوسيله مسلمين شكست مى‏خوردند.
ابوطلحه مى‏گويد: به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كردم: يا رسول اللَّه اين سرها چگونه از بدنها جدا مى‏شوند؟ حضرت فرمود: (فرشتگان اين كار را انجام ميدهند و شما آنها را نمى‏بينيد.)1

پی نوشت :

1 - نور درخشان، در تفسير نخستين سوره قرآن، صفحه 171.

منبع:www.payambarazam.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.