داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)

امام باقر عليه السّلام فرمود: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اين آيه را قرائت كرد: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (62جمعه/3) و [در ميان] ديگرانى از آنان كه هنوز به آنان نپيوسته‏اند، و اوست پيروزمند فرزانه. (پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله براى تعليم و تزكيه) عده ديگرى برگزيده شده است كه به مؤمنين مى‏پيوندند و خداوند توانا و آگاه است.
دوشنبه، 24 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)






درباره ايرانى‏ها

امام باقر عليه السّلام فرمود: پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله اين آيه را قرائت كرد: وَ آخَرينَ مِنْهُمْ لَمّا يَلْحَقُوا بِهِمْ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (62جمعه/3)
و [در ميان] ديگرانى از آنان كه هنوز به آنان نپيوسته‏اند، و اوست پيروزمند فرزانه.
(پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله براى تعليم و تزكيه) عده ديگرى برگزيده شده است كه به مؤمنين مى‏پيوندند و خداوند توانا و آگاه است.
شخصى به پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله عرض كرد: اينها چه كسى هستند؟
حضرت دست خود را بر شانه سلمان گذاشت و فرمود: -لو كان الايمان فى الثريا لنا لته رجال من هولاء-.
اگر ايمان در ستاره ثريا (پروين) باشد مردانى از طايفه همين سلمان به آن دست مى‏يابند. 1

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)

زنان پير به بهشت نمى‏روند

روايت است صفية بن عبدالمطلب، عمه حضرت رسول اكرم روزى به خدمت آن حضرت شرفياب شد در حالى كه پيرى او را فراگرفته بود، گفت: يا رسول اللَّه دعا كن تا من به بهشت بروم. حضرت بر سبيل مزاح فرمود: زنان پير به بهشت نخواهند رفت. صفيه از حضور حضرت برگشت و گريه كرد. حضرت تبسّم كرد كرد و فرمود: او را خبر دهيد كه زنان پير جوان مى‏شوند آن گاه به بهشت مى‏روند، سپس اين آيه را قرائت فرمودند: إنّا أنْشَأْناهُنَّ إنْشاءً (56واقعه/35) ما ايشان را به ابداع آفريده‏ايم.
فَجَعَلْناهُنَّ أبْكاراً (56واقعه/36) و دوشيزه‏شان داشته‏ايم.
به راستى كه ما نيافريديم زنان را در دنيا آفريدنى پس خواهيم گردانيد ايشان را دختران بكر و دوشيزه در آخرت كه ايشان را به بهشت در آريم.

داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (30)

مادر سعد بن ابى وقاض و اعتصاب غذا

سعد بن ابى وقاص جوان نوزده ساله‏اى بود كه به دين مقدّس اسلام مشرّف شد. مورّخين درباره مسلمان شدن او و مخالفت مادرش كه وى را از اسلام منع كرد، مطلب جالبى نوشته‏اند و ما دراينجا به طور اختصار نقل مى‏كنيم:
وقتى كه مادر دانست كه او مسلمان شده اعتصاب غذا كرد و گفت: اى فرزند، آيا فكر نمى‏كنى، خدايى را كه محمّد صلّى اللَّه عليه و آله براى تو آورده، تو را به احترام پدر و مادر و مهربانى به آن دو امر كرده باشد؟ گفت: چرا خيلى سفارش نموده است. مادر گفت: بنابراين من نان و آب نخواهم خورد تا اين كه تو از محمّد برگردى!
وقتى كه سعد اين مقاومت و ايستادگى را از مادر ديد قضيّه را براى نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله نقل كرد. اين آيه بر پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله نازل شد: وَ وَصَّيْنَا اْلإِنْسانَ بِوالِدَيْهِ حُسْناً وَ إنْ جاهَداكَ لِتُشْرِكَ بى ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما إلَيَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (29عنكبوت/8) و انسان را سفارش كرده‏ايم كه به پدر و مادرش نيكى كند و [مى‏گوييم] اگر تو را واداشتند كه چيزى را كه بدان علم ندارى شريك من گردانى، پس از آن دو اطاعت مكن، [چرا كه] بازگشت شما به سوى من است آنگاه به [حقيقت] آنچه مى‏كرديد آگاهتان مى‏سازم.
ما وصيّت كرديم انسان را كه به والدين خود نيكى كند و اگر آنان كوشش كنند كه شريكى در پرستش من قائل شوند با آنكه علم و اطلاعى ندارند از آنان پيروى نكنيد، بازگشت همه شما به سوى من است.
مادر سعد دو روز در اين اعتصاب به سر برد و بيهوش شد! سپس مجبورش كردن كه غذا بخورد و بالاخره- سعد- به مادرش گفت: اگر صد جان داشته باشى و يكى را بعد از ديگرى از دست بدهى من دين اسلام را از دست نخواهم داد، حال مختارى، خواهى غذا بخور و خواهى نخور، به شهادت تاريخ همين سعد از سرداران نامى اسلامى گرديد.

پی نوشت :

1 - مجمع البيان، جلد 10، صفحه 284.

منبع:www.payambarazam.ir




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.