قبل از آنکه مطلب و سخنی را از امام رضا (ع) خدمت شما عرض کنم، لازم میدانم متذکر شوم شب اول ماه ربیع، شب هجرت پیامبر گرامی اسلام (ص) و حضور آن حضرت در غار ثور است و شبی است که آیه شریفه، «وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبَادِ» در شأن امیرالمؤمنین علی (ع) نازل شد؛ به مناسبت آنکه حضرت علی (ع) در رختخواب پیغمبر گرامی اسلام (ص) خوابیدند و هیچ ترس و خوفی به خود راه ندادند و این عمل را به تعبیر قرآن فقط برای رضایت خدا انجام دادند که آن شب به لیلةالمبیت معروف است؛ یعنی همان شبی که آن حضرت به مدینه هجرت کردند.
از این جهت، علاوه بر نماز اول ماه که تأکید فراوانی بر آن هست و علاوه بر اعمالی که در اول همه ماهها ذکر شده است، در خصوص اول ماه ربیع زیارت پیامبر اکرم (ص) و زیارت امیرالمؤمنین على (ع) مستحب است و نقل شده است که در زیارت این دو شخصیت بزرگوار همین که انسان رو به قبله بایستد و بگوید: «اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ اَلسَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ» اسمش جزء زائران آن دو بزرگوار ثبت و ضبط میشود؛ لذا زیارت پیامبر اکرم (ص) و زیارت امیرالمؤمنین (ع) در اول ماه ربیع و همچنین روزه این روز بهعنوان آداب ذکر شده است.
نکته دیگر، اول ماه ربیع را بعضی از مورخین سالروز شهادت امام عسکری (ع) ذکر کردهاند که آن امام هم مظلومانه و در جوانی در سن ۲۸ سالگی به شهادت رسید؛ البته بعضی هم هشتم این ماه نوشتهاند. مرحوم محدث قمی، صاحب مفاتیح (ره) مینویسد شاید اول ربیع روز مسمومیت حضرت و هشتم روز شهادت بوده است؛ بههرحال این نقل هم خوب است تکریم و تجلیل شود، آنگونهکه در بعضی از منابع بهعنوان شهادت امام عسکری (ع) آمده است.
امّا پون شام شهادت امام رضا (ع) است، میخواهم حدیثی را از وجود مقدس ثامنالائمه علی بن موسیالرضا (ع) محضر شما بخوانم و حسن ختام این جلسات ماه صفر را با این سخن نورانی امام رضا (ع) قرار بدهم. مجموعه سخنان امام رضا (ع) را مرحوم شیخ بخشیاش را در کتاب ارزشمند عیون آورده و بخشهایی هم در تحفالعقول آمده است و مستقلاً هم در مسند امام رضا (ع) دیدگاههای تفسیری، دیدگاههای کلامی و روایات اخلاقی امام رضا (ع) جمعآوری شده است.
علائم کمال و سعادت
روایتی از امام رضا (ع) محضر شما میخوانم و نکاتی را پیرامونش عرض میکنم. امام رضا (ع) فرمودند: «خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَکُنْ فِیهِ فَلَا تَرْجُوهُ لِشَیْءٍ مِنَ الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ» پنج صفت و ویژگی است که اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست؛ کنایه از این که این پنج ویژگی نشانه کمال، رشد و ترقی و تعالی انسان است.۱. اصل و نسب
«مَنْ لَمْ تَعْرِفِ الْوَثَاقَةَ فِی أَرُومَتِهِ» اولین ویژگی، اصل و نسب اصیل است که اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست «أَرُومَ» در عربی به آن بخش محکم درخت که بعد از ریشه است میگویند، امّا در اصطلاح «أَرُومَ» به معنای اصل و نسب است. کسی که در اصل و نسبش اطمینان نباشد، کسی که نسب و اصالت خانوادگیاش مشکل داشته باشد امیدی به خیر او نمیباشد، البته معنای این سخن این نیست که حالا هرکسی اینگونه مشکل داشته، هیچ راه اصلاحی ندارد. وراثت عامل مؤثری است. عزیزان! این که در روایات دارد: در انعقاد نطفه فرزندانتان مواظب باشید حتی فکرتان جای دیگر نباشد، حتی نسبت به لقمهای که مادر برای دوران بارداری و دوران شیردهی میخورد، دقت کامل داشته باشید، حتی زمانیکه مادر، بچه را در شکم دارد، حرفهایی که به زبان جاری میکند، افکاری که از ذهنش عبور میکند، سفارش میکند حساب شده باشد. امروز روانشناسان میگویند: تمام اینها روی بچه اثر میگذارد. شما میدانید! یکی از ویژگیهای افرادی که اباعبدالله را به شهادت رساندند این بود که اینها در اصل و نسبشان مشکل بود و این باعث شد در مقابل فرزند زهرا (س) صفآرایی کنند.خیلی مهم است این که انسان طبق فرموده اهلبیت (ع) عمل کند. درباره فرزندان میفرماید: مادر اگر دائم با وضو باشد و بچه را شیر بدهد، اگر در دوران بارداری قرآن بخواند، اگر از لقمه شبههناک پرهیز کند، تأثیر بسزایی روی فرزند میگذارد. چیزیکه امروز معالاسف در جوامع غربی نادیده گرفته شده است. شما در برنامههای تلویزیونی، مصاحبهها و روزنامهها میبینید گاهی فرزندان طرف را از طریق خون تشخیص میدهند که مال کدام فرد است؛ یعنی خود آن زن اطمینان ندارد پدر آنها این کسی باشد که با او ازدواج کرده است؛ این همان چیزی است که دنیای غرب به دنبالش است، چیزی است که میخواهند این حسب و نسب در دنیا به هم بریزد؛ آن وقتی که به هم ریخت، زمینه و ریشه خیلی از فسادها فراهم میشود؛ لذا حواس خانوادهها باید خیلی روی وثاقت جمع باشد. وثاقت در نسل از نظر لقمه، از نظر ازدواج، از نظر کسیکه او را میپذیرند بسیار مهم است.
تاثیر شراب در خلقت فرزند
چرا در روایات داریم دخترتان را به شرابخوار ندهید؟ شخصی پیش امام (ع) آمد و گفت: فرزندی فلان مشکل فکری را دارد، امام (ع) فرمود: پدرش شرابخوار نیست؟ گفت: چرا یابن رسولالله! فرمود: اثر شراب موجب شده روی فکر بچه اثر بگذارد و بچه ناقص متولد شود.
دیانت مقدم بر زیبایی
جوانان عزیز! مواظب باشید، دنبال زیبایی صرف نروید، زیبایی هم یک عامل است و باید باشد امّا تدین طرف مهم است. نبی مکرم اسلام (ص) فرمود: «إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ» اگر خُلق طرف را پسندیدید، دین طرف را پسندیدید، دختران را به ازدواجش در بیاورید.
مشکلی که الان ما در جامعه با آن مواجه هستیم، مشکل بالارفتن سن ازدواج مخصوصاً در خانمها است. در آقایان ممکن است بگویند خیلی ضرر ندارد، ما چهل سالمان هم که بشود میتوانیم ازدواج کنیم ولی در خانمها اگر از یک سن خاصی بگذرد دیگر ازدواج مشکل است. گاهی افرادی با بنده تماس میگیرند و میگویند چند دختر در خانه داریم که سنها بالای ۲۵ سال و ۲۷ سال میباشد. عزیزان! این که کالای بازار نیست که انسان خانوادهاش را برای ازدواج یک جایی عرضه کند، باید خانوادهها، فامیل، همسایهها و دیگران به مسأله ازدواج اهتمام جدی داشته باشند.
یکی از کارهای پیغمبر گرامی اسلام (ص) در مدینه این بود که ازدواج را گسترش بدهد حتی بعضی از خانمها پیش ایشان میآمدند و تقاضای همسر میکردند؛ حضرت به مردانی که زن نداشتند پیشنهاد میداد؛ حتی مهریه بعضی از خانمها را آموزش قرآن قرار میداد و میفرمود: هیچ چیز نداری قرآن یاد بده. این که الان واقعاً یک پسر اگر با این شرایطی که قرار میدهند، مهریههای سنگین، جهیزیه سنگین، اجارههای بالا و... معلوم است این کمکم موجب فاصله ازدواج و بالارفتن سن ازدواج و تبعاً شهوت و غرایز از راههای غیرشرعی میشود و طبعاً بههمریختن نسبها، خانوادهها و مسائلی که شما گوشه و کنار در روزنامهها میخوانید که چقدر خانوادههای همسردار و فرزنددار دچار انحراف شدهاند و لذا نخستین زمینه خیر را در انسانها، امام رضا (ع) فرمود: وثاقت در حسب و نسب است.
فرستادن غذای حرام برای پیامبر (ص)
عدهای مرغی را سرقت کردند، کباب کردند و برای ابوطالب فرستادند و با خود گفتند بفرستیم بلکه فرزند برادرش محمد امین (ص)، که به امانتداری معروف است از این بخورد و این رویش تأثیر بگذارد. حتی این افراد هم معتقد بودند به اینکه مال حرام اثر منفی دارد. خدای تبارک و تعالی پیامبرش را از کودکی حفظ کرد. مسأله بر پیغمبر اکرم (ص) در همان کودکی روشن شد، در تاریخ دارد به عموی بزرگوارش گفت: من از این نمیخورم، چون این حلال نیست. شاید کسی هم نداند ولی اثرش را میگذارد. در کتاب فروغ فقاهت (دیدار با ابرار) در حالات آیتاللهالعظمی گلپایگانی (ره) خواندم که ایشان در کودکی که به مکتب میرفتند، بچهها غذا میآوردند، بعضی از بچهها به ایشان میگفتند بیایید غذاهایمان را روی هم بریزیم و با هم بخوریم، ایشان میفرمود: شاید بابای شما راضی نباشد من از غذای شما بخورم، من با شما هم غذا نمیشوم، تا این حد احتیاط میکرد. طبیعتاً نتیجهاش این آثاری میشود که شما از این بزرگوار و امثال ایشان میبینید.
قیکردن حلوای حرام
ابوالاسود دئلی وقتی دید دختربچه کوچکش حلوایی که از عسل تهیه شده بود و معاویه فرستاده بود، در دهانش گذاشت گفت: دخترم میدانم گرسنهای - فقر بر آنها حاکم بود، ابوالاسود دوران سختی را در شام میگذراند - ولی این لقمه حرام، محبت على (ع) را از دل من و تو بیرون میکند، دخترک فهیم دست انداخت و این لقمه را بیرون انداخت، گفت:
أَ بِالشَّهْدِ الْمُزَعْفَرِ یَا اِبْنَ هِنْدٍ نَبِیعُ إِلَیْکَ إِحْسَاباً وَ دِیناً
مَعَاذَ اللَّهِ لَیْسَ یَکُونُ هَذَا وَ مَوْلَانَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَا
پسر هند میخواهی دین ما را با لقمه حرام بگیری؟ این کار نشدنی است؛ مولا و سرور ما على (ع) است.مَعَاذَ اللَّهِ لَیْسَ یَکُونُ هَذَا وَ مَوْلَانَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَا
عزیزان! خیلی حواسمان جمع باشد، اینهایی که اهل وجوهات نیستند، اینهایی که توی ادارات توجه نمیکنند، اینهایی که نسبت به بیتالمال بیتوجهی میکنند، لقمه حرام آثار منفی در نسل و اولاد انسان میگذارد. امام رضا (ع) فرمود: پنج ویژگی در کسی باشد این امید به او هست و الّا امیدی نیست، یکی وثاقت در ارومه است، که نکاتی پیرامونش عرض کردم.
٢. کرامت و مناعت طبع
«وَ الْکَرَمَ فِی طِبَاعِهِ» دومین ویژگی، کرامت و مناعت طبع است که اگر در کسی نباشد خیری در او نیست. پیغمبر اکرم (ص) فرمود: «أَکْرِمُوا أَوْلَادَکُمْ وَ أَحْسِنُوا آدَابَهُمْ» بچههایتان را با کرامت بزرگ کنید. به آنها سلام کنید، احترامشان کنید، به حرفشان گوش دهید، با آنها مشورت کنید تا کریم بار بیایند. «لَقَدْ کَرَّمْنا بَنِی آدَمَ» خدا میگوید: ما انسان را با کرامت آفریدیم. حالا این انسانی که با کرامت آفریده شده، این کرامت را باید در او بارور و متعالی کرد.یک وظیفهای که ثروتمندان در جامعه دارند این است که فقیران و مستمندان را شناسایی و به آنها کمک کنند. الان بحث من روی این نیست، بحث من این است که یک ندار، یک کسیکه مشکل مالی دارد و خرج و دخلش را میداند، نباید روش زندگیاش مثل آن شخص دارا باشد، نباید دستش را برای همهچیز دراز کند. با کمبودها بسازد و مناعت طبعش را به خطر نیندازد؛ عرض من این است الان مشکلی که ما در جامعه داریم این است که خیلی از افرادی که وضع مالیشان خوب نیست حاضر نیستند سطح زندگی را پایین بیاورند، میخواهند آن مبل را داشته باشند، آن غذای خوب را بخورند، آن لباس خوب را بپوشند، بالاخره در جامعه همیشه فقیر و غنی بوده است. امیرالمؤمنین (ع) و خانواده او گاهی سه شب گرسنه خوابیدند.
مناعت طبع خارکن
کرامت طبع معنایش این است، به قول سعدی که میگوید: حاتم طایی چهل شتر قربانی کرد و مردم را دعوت کرد، یک جایی در بیابان قدم میزد، دید یک خارکنی نشسته و یک تکه نان خشکی را میخورد، گفت: مگر تو نمیدانی حاتم امروز چهل شتر قربانی کرده و در اختیار مردم گذاشته؟ گفت: من نمیخواهم منت حاتم ببرم. منت حاتم بردن با کرامت طبعم منافات دارد، من میخواهم از کف خویش و از تلاش خویش استفاده کنم. این همان مناعت طبع است و این همان است که؛
هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طایی نبرد
مناعت طبع کنّاس
ابوعلیسینا میگوید: دیدم کنّاسی در چاهی پر از فاضلاب با بوی بد کار میکند و پیش خودش هم شعر میخواند:
گرامی داشتم ای نفس از آنت که آسان بگذرد بر تو جهانت
بوعلی مدتی وزیر بوده، مکنت و تشکیلاتی داشته است، حشم و محافظی داشته است، ایستاد دید چاه را خالی میکند و این چنین دارد منت سر نفسش میگذارد و شعر مذکور را میخواند، گفت: آقای مقنّی تو چطور نفست را گرامی داشتهای که در این چاه فاضلاب بدبو داری فاضلاب خالی میکنی و منت هم سر نفست میگذاری؟ گفت: بوعلی من بنده خودم هستم ولی تو بنده شاهی، الان وابسته به آن تشکیلاتی که داری دنبالش حرکت میکنی؛ ولی اختیار من با خودم است، کسی بر من فرمان نمیراند، این گرامی داشتن نفس است.غلام همت آنم که زیر چرخ کبود ز آنچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
کرامت طبع معنایش این است. کرامت طبع؛ یعنی اینکه انسان حاضر نشود به خاطر مسائل مادی، آن ابهت و شخصیت خودش را خُرد کند که این فرهنگ متأسفانه در خانوادههای ما کمرنگ شده است.سفارش پیامبر (ص) به سلمان
روایت داریم با آدمهایی که وضع مالیشان بهتر از شماست، خیلی رفتوآمد نکنید. سلمان فارسی میگوید: حبیبم رسول خدا حضرت محمد (ص) به من چند تا سفارش کرد که هیچ وقت فراموش نمیکنم؛ یک موردش این بود: «أَنْ أَنْظُرَ إِلَى مَنْ هُوَ دُونِی لَا إِلَى مَنْ هُوَ فَوْقِی» سلمان! همیشه با آن که پایینتر از توست نشست و برخاست کن و به او نگاه کن. سلمان همیشه با فقرا نشست و برخاست داشته باش؛ بنابراین رفتوآمد بعضی خانوادههای متوسط و فقیر با خانوادههایی که خیلی ثروتشان بالاست این خطر را دارد که در بچه آدم، در نسل آدم و در همسر آدم اثر منفی بگذارد. اگر به این سفارش پیامبر (ص) به سلمان توجه شود خیلی از مشکلاتی که الان در جامعه هست از بین میرود.
مناعت طبع سیدرضی و شاگردانش
خدا به سیدرضی (ره) گردآورنده نهجالبلاغه، برادر سیدمرتضی شاگرد شیخ مفید ، آن عالم بزرگ که درباریان و حاکمان او را تکریم میکردند، اولاد داد، وزیر وقت هزار دینار در طبق گذاشت و بهعنوان هدیه فرستاد، سید پول را با آن که نیاز مالی داشت برگرداند، وزیر گفت: به او بگویید اگر خودت قبول نمیکنی، این پول را به قابله بده - قابلهای که تولد بچه را موجب شده و زمینهاش را فراهم کرده - سید مرتبه دوم پول را برگرداند، گفت: قابلههای ما از خودمان هستند و اینها هم مثل ما طبعشان این چیزها را نمیپذیرد، مرتبه سوم وزیر پول را فرستاد، گفت: آقا! این طلبههایی که پیش شما درس میخوانند، شاید نیاز دارند بگذارید اینها استفاده کنند، گفت: این را دیگر خودشان میدانند، پول را وسط گذاشت و رو کرد به طلبهها و گفت: هرکدام نیاز دارید این پول را وزیر فرستاده بردارید، یکی یکی نگاه کردند امّا هیچکس برنداشت جز یک طلبه که او هم یک دینار را برداشت، سید گفت: چرا تو این کار را کردی؟ من محاکمهات نمیکنم؛ چون خودم گفتم برداری ولی علتش را بگو!
شاگرد گفت: یک دینار من به بقال سر کوچه بدهکارم و قضیه بدهکاری این است که من روغن برای چراغ میخواستم، خادم را پیدا نکردم که در انبار را باز کند، شب بود نیاز به نور داشتم میخواستم مطالعه کنم، یک دینار قرض کردم. سید دستور داد به تعداد طلبهها برای در انبار کلید ساختند که یک وقت اگر خادم نبود بروند در را باز کنند و نیازشان را برطرف کنند که تا این حد نیاز پیدا نکنند که بروند نسیه کنند. بعد دستور داد پول را برگردانند این را مناعت طبع میگویند. در جامعه مشکل فقر داریم؛ البته این مناعت طبع وظیفه ثروتمندان را کم نمیکند، آنها باید به اندازه خودشان تلاش کنند. شما در زندگی رسول خدا (ص) و زندگی امیرالمؤمنین و اهلبیت (ع) موارد بسیاری از مناعت طبع را مشاهده میکنید.
اهلبیت (ع)؛ الگوی مناعت طبع
یک کسی خدمت امام رضا (ع) آمد و گفت: آقا به اندازه کرامت، مروت و جوانمردی خودت به من کمک کن! آقا فرمود: به اندازه مروت و جوانمردی و کرامت خودم نمیشود؛ چون اینها معدن کرامت هستند. مگر میشود برای کرم امام رضا (ع) یک حدی گذاشت! عرض کرد: آقا، پس به اندازه لیاقت و جوانمردی من، حضرت به غلامش فرمود: دویست دینار به او بده. حالا عرضم این است ببینید آن خاندانی که واقعاً برای کرامتشان حد و مرزی نبود، خودشان گاهی چگونه زندگی فقیرانه و اکتفای به حداقلها داشتند! مناعت طبع دومین صفتی است که علی بن موسىالرضا (ع) فرمود: اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست.
٣. نجابت در نفس
«وَ النُّبْلُ فِی نَفْسِهِ» سومین صفت نجابت در نفس است که اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست؛ البته نبل هم در لغت آمده است. عاملی که در حفظ قوام خانوادهها، در حفظ امنیت خانوادهها بسیار مهم است نجابت میباشد.نجابت امام رضا (ع)
پس از شهادت امام کاظم (ع) یکی از علویان به نام محمد بن جعفر بر ضد حکومت هارون خروج کرده بود. هارون در بغداد یکی از دژخیمان خونخوار خود را به نام جلودی ، برای سرکوب شورشیان به مدینه فرستاد که اگر به محمد بن جعفر دست یافت گردنش را بزند، سپس خانههای آلابوطالب را غارت کند و برای زنان آنها جز لباس نگذارد.
جلودی با لشکر خود وارد مدینه شد و همین فرمان را اجرا کرد و خانههای علویان را غارت نمود. هنگامیکه به خانه امام رضا (ع) رسید با لشکر خود به خانه آن حضرت هجوم برد، وقتی حضرت در مقابل این حادثه تلخ قرار گرفت، همه زنان خانه را در اتاقی جمع کرد و خود جلوی در آن اتاق ایستاد، فرمود: اجازه نمیدهیم کسی متعرض خانه ما بشود، جلودی گفت: من با نیروهایم حمله میکنم، فرمود: چه میخواهی؟ گفت طلاها و اموالی که در خانه است، فرمودند: من تمام آنها را در اختیار تو قرار میدهم و سوگند یاد میکنم که چیزی از آن باقی نگذارم ولی اجازه ورود نمیدهم. خود امام رضا (ع) وارد شدند طلاهای زنها و تمام اموال و پولهای نقد را آوردند و در اختیار جلودی قرار داد و فرمودند: آنچه که از اموال قابل استفاده بود این بود. ببینید ایشان حاضر نشدند که جلودی با یارانش وارد خانه بشوند.
مدتی بعد همین آدم را مأمونالرشید دستگیر کرد که اعدام کند امّا امام رضا (ع) به مأمون فرمودند: گرچه با ما بد کرده ولی پیرمرد است از او بگذر. منتها خباثت خودش اجازه نداد و به مأمون گفت از شما خواهش میکنم هر سفارشی که این آقا درباره من میکند نپذیر، فکر میکرد مثلاً آقا سفارش میکند اعدامش کنند. مأمون گفت: آقا داشت سفارش میکرد که از تقصیرات تو بگذرم امّا حال تو میگویی قبول نکن، دستور داد ببرید اعدامش کنید، بردند اعدامش کردند. امّا عرض من روی این بحث نجابت است.
عزیزان من! در کربلا هم در بعضی داستانها دارد که وسایل و اموال موجود را در اختیار مهاجمین گذاشتند که اینها اجازه پیدا نکنند دست به بدن نامحرمان بزنند. نجابت و حیا نکته بسیار مهمی است که الان در روابط خانوادگی یک مقداری این مسأله کمرنگ شده و یک مقداری این مسأله نادیده گرفته میشود. درست است فامیل است، زن برادر است، آشناست، امّا حریمها و حرمتها باید رعایت شود. همان چیزی که شما در سیره اهلبیت عصمت و طهارت (ع) ملاحظه میکنید.
نجابت نعمان بن بشیر
وقتی خاندان عصمت و طهارت (ع) به مدینه رسیدند امکلثوم به خواهرش زینب (س) گفت: خواهر! این نعمان بن بشیر که همراه ما بود، آدم نجیبی است - ببینید نجابت را اجر نهادند با اینکه میدانید نعمان بن بشیر قبلاً حاکم کوفه بود و خیلی هم معتقد به اهلبیت (ع) نیست، بالاخره نیروی یزید است، امّا بهخاطر ارج نهادن به نجابتش؛ چون هرکجا اهلبیت (ع) میخواستند پیاده بشوند به لشکرش میگفت: کنار بروید، خاندان عصمت و طهارت (ع) میخواهند پیاده شوند و استراحت کنند. خیلی مواظب بود در طول سفر شام به مدینه این مردانی که بهعنوان محافظ آمده بودند یک وقت به اهلبیت (ع) آزار نرسانند - امکلثوم این نجابتش را ستود و به زینب کبری (س) گفت: خواهرم! ایشان در برخورد با ما شخص نجیبی بود، بیا یک هدیهای به او بدهیم، زینب کبری (س) فرمود: چیزی برای ما نمانده و نگذاشتند امّا یک مقداری از این طلاهایی که در اختیارشان بود، اینها را برداشت پیش نعمان بن بشیر آورد و گفت: این هدیه بهعنوان جایزه نجابت توست، گفت: دختر امیرمؤمنان! من این کار را برای پول انجام ندادم، من بهخاطر کرامت، عظمت و جایگاهی که شما دارید حریم را نگه داشتم و جایزه را نپذیرفت. ببینید این موضوع نجابت و تکریم است.
همین زینب (س) در مجلس یزید روی موضوع پستی یزید و بیحیایی او اعتراض کرد و عرضه داشت: آیا این عدالت است، «أَمِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا» زنهای خودت پشت پرده باشند، امّا آل رسولالله به این شکل مقابل نامحرمان بیایند. اینجا اعتراض کرد امّا آنجا تجلیل کرد؛ چون نعمان بن بشیر نجابت به خرج داد؛ پس سومین صفت، نجابت در نفس است.
4. خوشاخلاقی
«وَ الرَّصَانَةَ فِی خُلُقِهِ» چهارمین صفت خوشاخلاقی، ثبوت و استواری در اخلاق است که اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست و زندگی او ناقص است. «اَلرَّصَانَةَ» به معنی استواری است. آخر بعضیها اخلاقشان دمدمی است؛ یعنی هر دفعه یکجورند که این بسیار بد است. انسان باید خوشاخلاق باشد و اگر نیست باید تمرین کند تا خوشاخلاقی برای او ملکه شود.5. ترس از خدا
«وَ الْمَخَافَةَ لِرَبِّهِ» پنجمین صفت ترس از خدا است که اگر در کسی نباشد خیر دنیا و آخرت در او نیست. روایت داریم: «سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ» از علی بن موسیالرضا (ع) پرسیدند: آقا! حد توکل بر خداوند چه مقدار است؟ امام (ع) فرمودند: «لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً» توکل این است وقتی خدا را داری از هیچ چیز نترسی. دشمن هست، حسود هست، وسوسه هست، چشم زخم هست، افرادی هستند که حاضر نیستند تو را ببینند و میخواهند لطمه بزنند. فرمود: وقتی خدا را داری از چیزی نترس، این معنای توکل است. امیدوارم این روایت امشب بعنوان دستورالعملی از امام رضا (ع) نصبالعین همه ما قرار بگیرد و انشاءالله خداوند به همه ما توفیق عملش را عنایت بفرماید.پینوشت:
توبه، 119.
بقره، 207.
تفسیر نمونه، ج۲، ص۷۷.
الکافی، ج۵، ص347؛ التهذیب، ج۷، ص396؛ وسائلالشیعه، ج۲۰، ص76.
بحارالأنوار، ج۱۵، ص۳۳۵؛ المناقب، ج۱، ص36.
من لا یحضره الفقیه، ترجمه غفاری، ج4، ص406؛ شاگردان مکتب ائمه (ع)، ج۱، ص۸۵.
وسائلالشیعه، ج۲۱، ص476؛ مستدرک، ج۱۵، ص168؛ عوالى اللالی، ج۱، ص254.
اسراء، 70.
کسی که به شغل تخلیه چاه مشغول است.
«وَ أَنْ أُحِبَّ الْفُقَرَاءَ وَ أَدْنُوَ مِنْهُمْ وَ أَنْ أَقُولَ الْحَقَّ وَ إِنْ کَانَ مُرّاً وَ أَنْ أَصِلَ رَحِمِی وَ إِنْ کَانَتْ مُدْبِرَةً وَ أَنْ لَا أَسْأَلَ النَّاسَ شَیْئاً وَ أَوْصَانِی أَنْ أُکْثِرَ مِنْ قَوْلِ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلّا بِاللَّهِ فَإِنَّهَا کَنْزٌ مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ» (وسائل الشیعة، ج۹، ص44۲؛ بحارالأنوار، ج66، ص۳۹۹؛ بشارةالمصطفی، ص۲۲۲.)
بحارالأنوار، ج49، ص166؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص161.
هزار و یک حکایت اخلاقی، ص414.
بحارالأنوار، ج۵، ص133؛ اللهوف، ص۱۸۱؛ مثیر الاحزان، ص۱۰۱.
بحارالأنوار، ج۷۵، ص۳۳۹؛ تحف العقول، ص446.
«سَأَلْتُ الرِّضَا (ع) فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا حَدُّ التَّوَکُّلِ فَقَالَ لِی أَنْ لَا تَخَافَ مَعَ اللَّهِ أَحَداً قَالَ فَقُلْتُ فَمَا حَدُّ التَّوَاضُعِ قَالَ أَنْ تُعْطِیَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِکَ مَا تُحِبُّ أَنْ یُعْطُوکَ مِثْلَهُ قَالَ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ أَشْتَهِی أَعْلَمُ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ قَالَ اُنْظُرْ کَیْفَ أَنَا عِنْدَکَ» (وسائلالشیعة، ج۱۵، ص274؛ بحارالأنوار، ج68، ص134؛ عیون أخبار الرضا، ج۲، ص4۹.)
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)
منبع: برگرفته از کتاب سخن آرای 3 (سوگ چهل و هشتم در سخنرانی های استاد دکتر رفیعی)