مآخذ قصص و تمثيلات بوستان و گلستان سعدي (3)

قال سعد بن أبي وقّاص لابنه عمر: يا بُنَيَّ اذا طَلَبتَ الغِني فَاطلُبهُ بِالقِناعَه فَإن کانَ لَم تَکُن لک قِناعَهٌ فَلَيسَ يُغنيک مالٌ (عيون الأخبار، 207/3) 20ـ حکيمي که با جهّال در افتد بايد که توقّع...
چهارشنبه، 21 مهر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مآخذ قصص و تمثيلات بوستان و گلستان سعدي (3)

مآخذ قصص و تمثيلات بوستان و گلستان سعدي (3)
مآخذ قصص و تمثيلات بوستان و گلستان سعدي (3)


 






 

18ـ غوّاص اگر انديشه کند کام نهنگ
 

هر گز نکند درّ گرانمايه به چنگ
(گلستان، 125)
سعدي در غزلي گويد:
دست سعدي به جفا نگسلد از دامن دوست
ترک لؤلؤ نتوان گفت که دريا خطر است
(کليّات، 385)
در غزلي ديگر گويد:
سعدي به لب دريا، دُردانه کجا يابي؟
در کام نهنگان رو، گر مي طلبي کامي
(کليّات، 580)
نظير: قال ارسطاطاليسُ: طالِبُ العِلمُ کَالعائِصِ فِي البَحرِ، لا يَصِلُ اِلَي الجَواهِرِ الکريمَه اِلّا بِالمُخاطِرَه العَظيمَه (راغب اصفهاني، محاضرات الادباء، 50/1) ترجمه: ارسطو مي گفت: طالب علم همانند فرورونده در درياست، که جز با خطر بسيار نمي تواند به گوهرهاي ارزشمند علم دست يابد
19ـ حکما گفته اند: توانگري به قناعت به از توانگري به بضاعت (گلستان، 175)
نظير از ابوفراس الحمداني :
غَنَي النَّفسِ لِمَن يَع
قِل خَيرٌ من غِنَي المالِ
(التمثيل و المحاضره 79؛ ديوان 220، تحقيق عبدالرحمن المصطاوي)
ترجمه: توانگري نفس براي کسي که مي انديشد بهتر از توانگري به مال است.
عن ابي هريره يرفعه الي النبي(ص) قال: «لَيسَ الغِني عن کثرَه العرضِ، و لکنَّ الغِني، غَني النَّفسِ» (حليه الاولياء، 103/4؛ در تفسير ابوالفتوح به جاي لکن، انّما آمده است 416/1)
غِنَي النَّفسِ أفضَلُ من غِنَي المال (التمثيل و المحاضره، 234)
نظير از الخريمي شاعر و کاتب (التمثيل و المحاضره، 62)
العيشُ لا عيشَ الّا ما قَنَعتَ به
قَد يَکثُرُ المالُ و الانسانُ مُفتَقِرٌ
نظير از گفتار ارسطاطاليس: اگر اراده توانگري داري، قناعت طلب کن، زيرا که کسي را که قناعت نباشد مال؛ او را توانگر نمي گرداند و اگر چه بسيار باشد (ترجمه نزهه الارواح، 194).
قال سعد بن أبي وقّاص لابنه عمر: يا بُنَيَّ اذا طَلَبتَ الغِني فَاطلُبهُ بِالقِناعَه فَإن کانَ لَم تَکُن لک قِناعَهٌ فَلَيسَ يُغنيک مالٌ (عيون الأخبار، 207/3)
20ـ حکيمي که با جهّال در افتد بايد که توقّع عزّت ندارد (گلستان، 179).
نظير از گفتار أبوالاسود الدُّؤلي: إن اَرَدتَ أن تُعَذِّبَ عالِماً فاقرُن بِهِ جاهِلاً (ربيع الأبرار، 41/2؛ محاضرات الادباء44/1) ترجمه: اگر خواستي عالمي را بيازاري، ناداني را با او همنشين ساز
21ـ حسود از نعمت حق بخيل است و بنده بي گناه را دشمن دارد (گلستان 183).
برگرفته از کلام عبدالله بن المعتزّ: اَلحاسِدُ مُغتاظٌ عَلي مَن لا ذَنب لَهُ بَخيلٌ بِما لا يَملِکُهُ (آبي، نثر الدّر في المحاضرات، 102/3؛ التمثيل و المحاضره، 263؛ ادب الدنيا و الدين، 264، حصري، زهر آلاداب 214/3).
قشيري بدون اينکه به کسي نسبت بدهد آورده (الرساله، 256)و گفته اند که: حاسد به خشم بود بر مردمان بي آنک گناهي کرده باشند و بخيل بود بر آنچه بر دست او نبوَد (ترجمه رساله قشيريّه 233-232)
22ـ حلم شتر چنان که معلوم است، اگر طفلي مهارش گيرد و صد فرسنگ برد گردن از متعابعتش نپيچد، امّا اگر درّه اي هولناک پيش آيد که موجب هلاک باشد و طفل آن جا بناداني خواهد رفتن، زمام از کفش درگسلاند و بيش مطاوعت نکند که هنگام درشتي ملاطفت مذموم است (گلستان 185).
نظير: زماني که آدميان شتر را ديدند، از هيکل درشت او ترسيدند و پا به فرار نهادند ولي با گذشت زمان کشف کردند که چه مايه جانوري نجيب است و جرأت نزديک شدن به او را يافتند. کم کم دريافتند که او قادر به گرسنگي است؛ پس از آن، او را چنان حقير شمردند که پالاني بر او نهادند و زمام او را به دست کودکان خود دادند تا بر روي آن سوار شوند (ازوپ، افسانه هاي ازوپ، 283ترجمه علي اصغر حلبي).
خداي تعالي گفت: اَفلا يَنظُروُنَ الي الابِلِ کيفَ خُلِقَت... و گفتند: براي آن که بار گران بردارد و به وقت انقياد، منقاد کودکي خرد شود تا چنان که خواهد مي گرداند او را (ابوالفتوح رازي، تفسير 277/10-276).
بسنجيد با تمثيلي که ثعالبي نقل کرده (التمثيل و المحاضره، 219):
مرَّ نَسرٌ بِبَعِيرٍ مَرَّهً
وَ هوَ مُنقادٌ لِغِرٍّ في زِمام
قال: تبّاً لَکَ مِن ذي أربَعٍ
بازِلٍ يَبرُکُ صِغراً لِغُلامِ
قال: لا ألحاکَ فيما قُلتَهُ
اِنَّني عامَلتُهُم مُوتِي زِمام
معني ابيات بالا چنين است:
«يکبار کرکسي به شتري گذشت، در حالي که شتر رامِ جواني نادان بود که زمام او را در دست داشت. کرکس گفت: واي بر تو، اي شتري که چهار پا داري و بلند بالا هستي و براي جواني خُرد، سينه ات را بر زمين مي زني. شتر گفت: من تو را به خاطر آنچه گفتي سرزنش نمي کنم، همانا من کارگزار ايشان هستم که زمامِ مرا در دست دارند.»
سمعاني نيز در کتابش آرد (روح الارواح في شرح اسماء الملک الفتاح، 301) کرکس با اشتري گفت: آن چيست که تن در داده اي تا کودکي ترا به ماهاري از اين سو و زان سو مي کشد؟ گفت: معذوري که ترا کار با مردگان افتاده است و مرا با زندگان.
23ـ خداي، تعالي، مي بيند و مي پوشد؛ و همسايه نمي بيند و مي خروشد (گلستان، 188).
خداي، تعالي، مي بيند و مي پوشد؛ همسايه نمي بيند و مي خروشد (انصاري، سخنان پير هرات، 65، به کوشش محمد جوا د شريعت).
حق مي بيند و مي پوشد؛ همسايه نمي بيند و مي خروشد (رسائل انصاري، 673/2).
24ـ هر که بر زير دستان نبخشايد، به جور زيردستان گرفتار آيد (گلستان، 188).
نظير تمثيلي از زبور: اِذا ظَلَمتَ مَن دُونَکَ فَلا، تَأمَن عِقابَ مَن فوقَک (التمثيل و المحاضره، 21؛ مجمع الامثال، 60/1)
قيل: اِذا ظَلَمتَ مَن دُونَک، عاقَبَکَ مَن فَوقَکَ (محاضرات الادباء217/1)
سعدي گويد (بوستان 63):
يکي پند مي گفت فرزند را
نگه دار پند خردمند را
مکن جور بر خرد کان اي پسر
که يک روزت افتد بزرگي به سر
در بيتي ديگر گويد (کليات، مواعظ، 769): نخواهي کز بزرگان جور بيني
عزيز من به خردان بر ببخشاي
منابع و مآخذ:
1ـ آبي، ابن سعد منصوربن الحسين، نثرالدّر في المحاضرات، تحقيق خالد عبدالغني محفوظ، دارالکتب العلميّه، بيروت الطبعه الاولي، 2004/1424
2ـ ابشيهي، شهاب الدين محمد، المستطرف في کل فن مستظرف، مراجعه و تعليق محمد سعيد، دار الفکر، بيروت، الطبعه الاولي، 2001/1421
3ـ ابن أبي اصيبعه، احمدبن القاسم، عيون الانباء في طبقات الاطبّاء، ترجمه و تعليقات سيد جعفر غضبان و محمود نجم آبادي، انتشارات دانشگاه تهران، چ1، 1349
4ـ ابن جوزي، جمال الدين ابوالفرج، صِفه الصَّفوه، تحقيق خالد مصطفي طرطوسي، دار الکتاب العربي، بيروت، الطبعه الاولي 1405 2005/1426
5ـ ابن عبد ربّه اندلسي، احمدبن محمّد العقدالفريد، مقدمه التحقيق علي شيري، دار الإحياء التراث العربي، بيروت، 1989
6ـ ابن قتيبه دينوري، ابومحمّد عبدالله ابن مسلم، عيون الأخبار، شرحه و ضبطه و علّق عليه و قدم له و رتّب فهارسه يوسف الطويل و مفيد محمّد قميحه دار الکتب العلميّه، بيروت، الطبعه الثالثه2003/1424.
7ـ ابن قضاعي، ابوالحسن علي بن احمد، ترک الاطناب في شرح الشهاب، به اهتمام محمد شيرواني، انتشارات دانشگاه تهران ج2، 1377
8ـ ابن منوّر، محمّد، اسرارالتوحيد في مقامات الشيخ أبي سعد، با مقدّمه، تصحيح و تعليقات محمدرضا شفيعي کدکني، مؤسسه انتشارات آگاه تهران چ5، 1381.
9- ابوفراس الحمداني، حارث بن سعيد، ديوان تحقيق عبدالرحمن المصطاوي، دارالمعرفه، بيروت، الطبعه الثانيه، 2004/1425.
10ـ ازوپ، افسانه هاي ازوپ، ترجمه و تحشيه علي اصغر حلبي، انتشارات اساطير، تهران چ2، 1383
11ـ اذکايي، پرويز، باباطاهر نامه (هفده گفتار و گزينه اشعار) انتشارات توس، تهران چ1، 1375
12ـ اشکوري، قطب الدّين محبوب القلوب تقديم و تصحيح ابراهيم الديباجي و حامد صدقي، انتشارات آينه ميراث، تهران چ1، 1378
13ـ ........... محبوب القلوب، ترجمه سيد احمد اردکاني، تصحيح و تحقيق علي اوجبي، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، تهران، چ1، 1380.
14ـ اصفهاني، أبي نعيم احمدبن عبدالله، حليه الأولياء، و طبقات الأصفياء، تحقيق مصطفي عبدالقادر عطا، بيروت، دار الکتب العلميّه، بيروت، الطبعه الثانيه، 2002/1423.
15ـ انصاري هروي، عبدالله، رسائل، به تصحيح و مقابله 3 نسخه و مقدمه و فهارس از محمّد سرور مولايي، انتشارات توس، تهران، چ1، 1372
16ـ............ سخنان پير هرات، به کوشش محمّدجواد شريعت، شرکت سهامي کتابهاي جيبي، تهران، چ8، 1382.
17ـ توحيدي، ابوحيّان البصائر و الذخائر، تحقيق و داد القاضي، دار صادر، بيروت، الطبعه الرابعه، 1999/1419.
18ـ ثعالبي، ابومنصور عبدالملک بن محمد، التمثيل و المحاضره، تحقيق و شرح و فهرسه قصي الحسين، دارو مکتبه الهلال، بيروت، الطبعه الاولي، 2003.
19ـ............ثمار القلوب في المضاف و المنسوب، تحقيق محمد ابوالفضل ابراهيم المکتبه العصريّه صيدا-بيروت، الطبعه الاولي، 2003/1424.
20ـ حصري قيرواني، ابواسحق ابراهيم بن علي، زهرالآداب و ثمر الألباب، قدّم له و شرحه و وضع فهارسه صلاح الدّين الهواري، المکتبه العصريهه صيدا-بيروت الطبعه الاولي، 2003/1424.
21ـ رازي، ابوالفتوح، تفسير (روض الجنان) تصحيح و حواشي مهدي الهي قمشه اي انتشارات علمي تهران، چ2، 1335.
22ـ راغب اصفهاني، حسين بن علي، محاضرات الأدباء و محاورات الشعراء و البلغاء انتشارات مکتبه الحيدريّه، قم، الطبعه الاولي، 1374/1416
23ـ زمخشري، ابوالقاسم محمودبن عمر، ربيع الأبرار و نصوص الأخبار، تحقيق سليم النعيمي، دار الذّخائر للمطبوعات، قم، الطبعه الاوّل في ايران، 1410.
24ـ..........الکشاف عن حقائق غوامض التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل، رتبه و ضبطه و صححه مصطفي حسين احمد، نشر البلاغه، قم، الطبعه الاولي، 1414.
25ـ سعدي، مصلح الدّين بن عبدالله، بوتسان، تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي، انتشارات خوارزمي تهران، چ6، 1379.
26ـ..........کليّات سعدي، براساس تصحيح و طبع شادروان محمّدعلي فروغي تصحيح، مقدّمه، تعليقات و فهارس بهاءالدّين خرّمشاهي، انتشارت دوستان، تهران، چ4، 1383.
27ـ...........گلستان، تصحيح و توضيح غلامحسين يوسفي انتشارات خوارزمي، تهران، چ7، 1384.
28ـ سمعاني، شهاب الدين ابوالقاسم احمد، روح الارواح في شرح اسماء الملک الفتاح، به تصحيح و توضيح نجيب مايل هروي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چ2، 1384.
29ـ شهرزوري، شمس الدّين محمدبن محمود، نزهه الأرواح و روضه الأفراح(تاريخ الحکما)ترجمه مقصود علي تبريزي، به کوشش محمّدتقي دانش پژوه و محمد سرور مولايي شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، تهران، چ2، 1384
30ـ طوسي نصيرالدين، اخلاق محتشمي، با سه رساله ديگر منسوب به او، با ديباچه و تصحيح محمدتقي دانش پژوه، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، چ3، 1377.
31ـ عبّادي، قطب الدّين منصوربن اردشير، مناقب الصوفيه به کوشش محمد تقي دانش پژوه و ايرج افشار، ناشر کتابفروشي منوچهري، تهران، چ1، 1362.
32ـ عطار نيشابوري، فريدالدين محمدبن ابراهيم، تذکره الأولياء، تصحيح و توضيح از محمّد استعلامي، انتشارات زوّاره، تهران، چ14، 1383.
33ـ ......منطق الطير، مقدّمه تصحيح و تعليقات، محمّدرضا شفيعي کدکني، انتشارات سخن، تهران، چ1، 1380.
34ـ عنصرالمعالي کيکاوس بن اسکندر، قابوسنامه به اهتمام و تصحيح غلامحسين يوسفي، شرکت انتشارات علمي و فرهنگي تهران، چ11، 1380.
35ـ غزّالي طوسي، محمدبن محمّد، احياء علوم الدّين دارالوعي العربي، حلب، الطبعه الاولي، 1419/1998.
36ـ ..........احياء علوم الدّين ترجمه مويّد الدّين محمد خوارزمي به کوشش حسين خديو جم شرکت انتشارات علمي و فرهنگي تهران، چ4، 1375.
37ـ............کيمياي سعادت، به کوشش حسين خديو جم، مؤسسه انتشارات علمي و فرهنگي تهران، چ3، 1364.
38ـ ............نصيحه الملوک به تصحيح جلال الدّين همايي، مؤسسه نشر هما، تهران، چ4، 1367.
39ـ قشيري، ابوالقاسم عبدالکريم بن هوازن الرّساله علّق عبدالحليم محمود قدّم له محمودبن الشريف، تحقيق عبدالکريم العطا مکتبه أبي حنيفه دمشق 2000.
40ـ ...............رساله قشيريّه، ترجمه ابوعلي حسن بن احمد عثماني با تصحيحات و استدارکات بديع الزّمان فروزانفر شرکت انتشارات علمي و فرهنگي تهران، چ7، 1381.
41ـ قزويني، زکريّابن محمّد عجايب الخلوقات و غرايب الموجودات، تصحيح و مقابله نصرالله سبوحي، ناشر کتابخانه مرکزي تهران، چ2، 1361.
42- کرماني، افضل الدين ابوحامد احمد، عقدالعلي للموقف الاعلي به تصحيح و اهتمام علي محمد عامري نائيني و مقدمه از باستاني پاريزي، روزبهان تهران، چ2، 2536.
43ـ ماوردي، ابوالحسن عليّ بن محمد، ادب الدّنيا و الدّين، اعتني به و خرج احاديثه محمد ابوالخير السيد و محمدالشّرفاوي، مؤسسه الرساله ناشرون، بيروت، الطبعه الاولي، 2004/1425.
44ـ مستملي بخاري، ابوابراهيم بن محمد شرح التّعرّف لمذهب التصوّف، به تصحيح و تحشيه محمّد روشن انتشارات اساطير تهران، چ2، 1373.
45ـ مسکويه ابوعلي احمدبن محمّد، الکحمه الخالده حقّقه و قدم له عبدالرّحمن بدوي، انتشارات دانشگاه تهران، چ1، 1358.
46ـ مکّي، ابوطالب، قوت القلوب في معامله المحبوب، ضبطه و صحّحه باسل عيون السّود، دار الکتب العلمّيه بيروت، الطبعه الاولي، 1997/1417.
47ـ ميبدي، رشيدالدّين ابوالفضل کشف الأسرار و عدّه الأبرار به اهتمام علي اصغر حکمت، مؤسسه انتشارات امير کبير تهران، چ7، 1382.
48ـ ميداني، ابوالفضل احمدبن محمّد، مجمع الأمثال تحقيق محمّد محيي الدّين عبدالحميد المکتبه العصريه، صيدا -بيروت 2003/1424.
49ـ مؤلّف ناشناخته بحرالفوايد به کوشش محمّدتقي دانش پژوه، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران 1345.
منبع:پايگاه نور- ش 13



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط