مقدمه:
جایگاه حضرت زهرا(س) در سیر کمالی در بالاترین درجه قرب الهی قرار دارد. سوالی که اینجا مطرح است این است کسانیکه در اطراف پیامبر بوده اند .چگونه از این جایگاه اطلاع نداشته اند.و در حقیقت کسانیکه پیرو آن خضرت هستند باید چگونه روشی را طر کنند تا موجب غضب حضرت قرار نگیرند. زیرا غضب حضرت بخاطر خودش نیست و نبوده است.
خاصیت این جایگاه آن است که متمسکان به آن حضرت میتوانند به قرب الهی نائل شوند. پس چگونه باعث نارحتی و غضب ایشان شده اند.
در واقع این بانوی بزرگوار به اندازه ظرفیت، محبت، درک این جایگاه، تبعیت و میزان ولایتمداری ما انسانها از ما دستگیری میکند تا از این طریق به قرب الهی دست یابیم.
برای رسیدن به جایگاه قرب الهی ، رضایت حضرت زهرا (س) یکی از شروط مسلمان و شیعه گری می باشد.
در این مطلب به این سوال پاسخ خواهیم داد که: غضب حضرت زهرا سلام علیها چگونه غضبی می باشد؟ آیا غضب حضرت زهرا،(س) غضب خداست؟
چرا غضب حضرت زهرا،(س) غضب خداست؟
غضب حضرت فاطمه (س) موضوعی شخصی نیست
رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت مشهوری که شیعه و سنی نقل کردهاند، فرمود «إِنَّ اللَّهَ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فَاطِمَةَ وَ یَرْضَی لِرِضَاهَا»؛(1)یعنی خداوند با خشم فاطمه (س) خشمناک و با رضایت ایشان، از بندگان راضی میشود؛ یعنی خشم و غضب و رضایت حضرت فاطمه سلامالله علیها محوریت است. هر کجا خشم کرد، خدا خشمگین میشود.
حضرت فاطمه سلامالله علیها عصمت دارد، یعنی خشم ایشان به هیچ وجه خطا نیست .اگر چه این روایت را شیعه و سنی نقل کردهاند، اما خیلی باید به معنایش دقت کرد
زیرا کسی نتواند رضایت حضرت زهرا را جذب کند، نخواهند توانست رضایت خدا را جلب کند. و اگر به هر دلیلی خشم حضرت زهرا را بر انگیزد، مطمئن باشد خشم الهی را به دنبال خواهد داشت.
از طرفی در منبعی ندیدم که خداوند رضایت و خشم خود را به یک فرد گره بزند. عمده خشم ایشان هم پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است.
تمام این خشم را در خطبه ایشان قابل مشاهده استو اینکه به طور مدام از علی (ع) بحث می کند.به همین دلیل است که مسئله علی (ع) مسئلهای شخصی نیست، بلکه مسئله امامت، ولایت و جانشینی پیامبر است.
مسیر عبودیت در رضای فاطمه (س)
"یا فاطمه, إنّ الله لَیغضبُ لِغَضبِکِ و یَرضی لِرضاکِ (2) ای فاطمه! خداوند به غضب تو غضب میکند و به رضای تو راضی میشود."إنَّ الله لَیغضبُ لِغَضبِ فاطمه و یَرضی بِرضاها (3)."خداوند به غضب فاطمه غضب میکند و به رضای فاطمه راضی میشود."
خداوند محور اصلی سیر عبودی را که منجر به ربوبیت میگردد، در رضای فاطمه(س) قرار داده است. به طوری که بدون رضایت ایشان, هیچ کس "عبد" نمیشود.
عدهای از مفسّران در توضیح حدیث گفتهاند که منظور این است که خدا از فاطمه راضی است و فاطمه نیز از خدا راضی است؛ آن جنبه که خدا از فاطمه راضی است, راضیه و آن جنبه که فاطمه از خدا راضی است, مرضیه میشود.
یک جا فاطمه(س) مرضیهی خداست، یعنی شخصیتی است که خدا در تمام ابعاد وجودی از ایشان راضی است .
(این رابطه خصوصی بین فاطمه(س) و خداست) و یک جا رضایش رضای خدا و خشمش خشم خدا است، (یعنی اینجا خود فاطمه(س) مطرح نیست).
وقتی خدا رضای خود را در رضای فاطمه(س) و غضب خود را در غضب ایشان قرار میدهد، درواقع محدودهی تکالیف و وظایف ما انسانها را روشن میکند.
چطور ممکن است فاطمه از ما که فرزندانش هستیم، ناراضی باشد؟ مادر همواره فرزندش را دوست دارد و حاضر نیست خاری به پای او برود.
خطرات را به جان میخرد تا متوجه فرزندش نشود. نداریهای فرزند را به جان میگیرد و دارائیهای خود را به او میدهد.
اما همین مادر, ممکن است در عین عشق به فرزند, از او ناراضی باشد. چرا که آنچه مادر میخواهد با تمام وجود به او بدهد, نمیگیرد. پس محور رضایت با محور محبت فرق میکند.
ممکن است کسی را دوست داشته باشیم, اما از او ناراضی باشیم. هر رضایتی محبت را به همراه دارد, اما ممکن است در محبت, رضایت نباشد.
ریشه نارضایتی مادر که سرشار از عشق و محبت است, به خودِ فرزند برمیگردد؛ زیرا در اثر اتخاذ روشی غیر از روش و سلیقه مادر, سبب رنجش او را از خود فراهم آورده است.
این دلگرفتگی و نارضایتی مادر از فرزند, مساوی با عدم بهرهمندی او از شعاع عشق و محبت مادر است.
درست است که او مادرش را دوست دارد, اما این خود محوری و خود نظری باعث دوری و فاصلهی او از مادر خواهد شد.
بسته شدن باب استفاضه مادر از غضب حضرت زهرا (س)
زیرا سلیقهی حضرت(س) با این دسته از شیعیان که اشاره شد یکی نیست. اعتقاد، رفتار، اندیشه، فعل و صفات هویپرستانهی این گروه، با فاطمه (س) و اوصاف، اعمال و اندیشههای خالص ایشان هماهنگ نیست.لذا دل مادر هستی از دست شیعیانی که این گونهاند, به درد میآید. درست است که باب فیض و محبت مادر هرگز بسته نمیشود, اما عدم رضایت او، باب استفاضه از فیض مادر را میبندد.
خودمحوری, جهل, غفلت و پرستش سلیقهی خود, بین ما و مادرمان فاصله ایجاد میکند. در واقع, جهل ما باب فیض علم را میبندد.
با غفلت, فیض حضور را از دست میدهیم و با تکتک رذائل, از فیض کمالات مادر بیبهره میمانیم؛ در عین حال با سینهزنی در عزایش و مولودی خوانی در میلادش, دل خوش میداریم و میپنداریم که بر طبق رضای او عمل کردهایم.
یا هنگامی که در انجام کارهای خیر, در پی راضی کردن افرادی برآمدیم که: اولاً رضای آنها در طول رضای فاطمه(س) نبوده .
و ثانیاً رضا و خشنودی فاطمه(س) را که رضا و خشنودی خداست, انگیزهی فعلمان قرار ندادیم, در واقع کاری عبث انجام دادهایم.
برای همین اگر سالها کار خیر انجام دهیم, اما این کارها بر محور امیال و خودیهایمان انجام شوند (نه رضای حضرت), عین شّر میگردد.
بنابراین انگیزه، یک سیر و حرکت در درون است و همین سیر و حرکت درونی است که منجر به فعل و عمل خارجی میشود.
اگر نیّات اعمال ما حول حبّ و بغض فاطمه(س) نباشد، به علت عدم حضور ایشان در وجود و افکار و انگیزههای ما، بذرهای درونی ما نمیشکافند و به مرور مضمحل و فاسد میشوند.
غضب حضرت زهرا (س) یعنی مسدود شدن باب فیض و کمالات
عدم رضایت یعنی مسدود شدن باب فیض و کمالات و زیباییها، آن هم نه از ناحیهی ولیّ, بلکه از ناحیهی خود ما. جبران این عدم رضایت هرگز با ابراز احساسات عاطفی, حاصل نمیشود.بلکه باید هر کجا برخلاف میل ولیّ قدم برداشتیم، برگشته و جبران کنیم. نه این که طبق بافت خود عمل کنیم و بر اساس توهّم بپنداریم که او را راضی کردهایم (مثلاً تسبیح در دست بگیریم و شبها سیصد مرتبه "العفو" بگوییم,.
ولی در روز در میدان عمل و صفت, مخالف آنچه ایشان میپسندد, حرکت کنیم). "العفو"های ما زمانی اثر میدهد که تمام مسیرهای شرع را (نماز، روزه، مستحبات و...) مقدمهای برای قرارگرفتن در مسیر و روش صحیح ائمه(ع) قرار دهیم. (4)
حضرت زهرا، برترین زنان بهشت
فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ همیشه در حیات پدر بزرگوارشان مورد لطف و محبت آن حضرت بوده و در روایات زیادی که در منابع اهلسنت آمده، تصریح شده است که فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ افضل زنان جهان بوده و پیامبر در این رابطه فرمودهاند:برترین زنان بهشت خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد ـ صلیاللهعلیهوآله ـ و مریم دختر عمران و آسیه دختر مزاحم (5)
(همسر فرعون) هستند. و در جای دیگر میفرمایند: بدانید که او (زهرا) بانوی تمام زنان در قیامت است. (6)
برتر بودن حضرت زهرا من جمیع جهات است، یعنی بدنون شک اگر مهر فاطمی با غضب فاطمی داریم این بخاطر برتربودن است که انتساب بخدا دارد.
دلیل قرآنی که خشم فاطمه (س)، تابع خشم خداست
مگر میشود خدا که خالق است، غضب و خشمش تابع یک بنده بشود؟ اینها خیلیهایشان با قرآن و منابع دینی ناآشنا هستند.1- خداوند در قرآن میفرماید: «مَنْ یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أطاعَ اللهَ»(7) یعنی هر که از پیامبر اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است.
2- همچنین خدا در قرآن فرموده است هر که نزد پیغمبر بیاید و طلب مغفرت کند، خدا او را میآمرزد؛ «لَوَجَدُوا اللهَ تَوّاباً رَحِیماً»(8).
3- خداوند در قرآن میفرماید هر که از پیامبر پیروی کند، من دوستش دارم؛ «فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللهُ.»(9) محبت خدا بعد از تبعیت از پیامبر آمده است. پس مانعی ندارد.
پس وقتی غضبی برای خداست، آن غضب شخصی نیست.متعلق به او نیست. بلکه وجود غضبش بخاطر خداوند است.
با استناد به برخی روایات، مقام امامت و وجوب اطاعت امر را برای حضرت زهرا سلام الله علیها علاوه بر ائمه هدی صلوات الله علیهم اجمعین ثابت دانست
امر حضرت زهرا واجب اطاعت است
از ادلّه استفاده می کنیم که حضرت زهرا سلام الله علیها نیز مرجعیت بعد از رسول خدا صلی الله علیه و آله دارد؛ یعنی امامت آن حضرت هم ثابت است؛ اما امامت بدون پُست.یعنی اگر امر می فرمود به چیزی، امر آن حضرت نافذ و واجب الاطاعه بود؛ اگرچه آن حضرت فرمانروایی نداشت. چون در یک زمان دو فرمانروا وجود ندارد.
در هر زمان فقط یک نفر باید فرمانروا باشد؛ اما امامت به معنی مقام وجوب اطاعت امر را آن حضرت هم داشته است. یعنی وقتی امر می کرد، امر او امر رسول خدا صلی الله علیه و آله بود .
وقتی رسول اکرم می فرماید «رضاها رضای» و «من ابغضها ابغضنی و من ابغضنی فقد ابغض الله» همه اینها نشان دهنده آن است که اطاعت از حضرت زهرا سلام الله علیها اطاعت از خداست و رضای او رضای خداست.
داشتن پُست امامت به این معناست که امام، مسئولیت جامعه را برعهده بگیرد. این چنین پُستی به حضرت زهرا سلام الله علیها داده نشده است اما اصل و جوهر امامت یعنی وجوب اطاعت را آن حضرت داراست.(10).
حضرت زهرا (س) خشم منفی نداشت
ما دو جور خشم و غضب داریم. یک غضبی که بد است و غریزی و منفی است. حضرت پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل؛ .(11)حضرت امام جعفر صادق (علیه الصلاة والسلام): الغضب مفتاح کل شر؛ .(12) یعنی غضب کلید همه شرور و اعمال ناشایسته است و به واسطه همین کلید همه درهای شر و اعمال ناشایسته باز میشود.
«الغَضَبُ مِنَ النّار»، آتش میزند وجود انسان را. «الغَضَبُ یُفسِدُ الایمان». همین عصبانیتهایی که گاهی در خانه با همسر با پدر، جوانها گاهی با رفیقهایشان در کوچه و خیابان پیش میآورند، این خشمها خشم منفی است و باید کنترل شود.
خشم حضرت زهرا (س) خشم مقدس است
حضرت فاطمه چرا خشمناک شد؟ و چرا خدا به خشم فاطمه خشمگین میشود؟ خشم مقدس آنجایی است که در برابر یک ارزشی باشد، در برابر یک حقیقتی باشد.وقتی اباذر علیه هیأت حاکمه غضب کرد، امیرالمؤمنین به او فرمودند: «إنَّکَ غَضِبتَ لِلّه.» این غضب نمره دارد، چون برای خدا غضب کردی.
امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میفرمایند وقتی پیمان خدا زیر پا گذاشته میشود، «قَد تَرَوْنَ عُهُودَ اللَّهِ مَنْقُوضَةً فَلاَ تَغْضَبُونَ»(13) چرا وقتی عهد و پیمان خدا زیر پا گذاشته میشود، غضب نمیکنید؟
پس یک خشمی است که لازم است، ثواب هم دارد و عبادت است و اگر نباشد، اشکال دارد. بروز خشم نیز به چند صورت است؛ یک وقت قهر است یا تهدید است یا فریاد است یا نفرین است یا هجرت کردن است.
حضرت زهرا، مورد احترام صحابه
با توجه به مطالب گفته شده و دهها روایت و حدیث دیگر از پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در رابطه با مقام و منزلت حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ و منقبت آن حضرت وجود دارد.و بیانگر این است که همیشه در دوران حیات پیامبر این بانوی بزرگ اسلام از طرف صحابه مؤمن، مورد احترام واقع میشد.
و همچنین بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ صحابهای که در زمان حیات پیامبر قدمی کج برنداشتند، نسبت به حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ حتی در سختترین شرایط حرمت نهادند و حریم اهلبیت را نشکستند.
غضب حضرت زهرا(س)
اما متأسفانه از آنجایی که صحابه پیامبر از لحاظ ایمان و تقوا در یک اندازه و درجه نبودند و برخی بعد از رحلت پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ منافع شخصی خود را بر موقعیت و مقام اهلبیت ترجیح دادند و حتی نسبت به تنها یادگار پیامبر یعنی فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ بیحرمتی کردند،لذا مورد غضب آن حضرت واقع شدند؛ در این میان مواردی را میتوان عنوان کرد که از طرف ابیبکر و عمر صادر شده و باعث غضب فاطمه از اینها شده بود:
غصب حق مسلم خلافت از حضرت علی
وقایعی که بعد از رحلت پیامبر توسط برخی صحابه به سرکردگی ابوبکر و عمر رخ داد و باعث شد که حق مسلم اهلبیت و از جمله علی علیهالسلام، که جانشین بلافصل پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ بود، ضایع شود و توسط دیگران غصب شود. حقی که بارها پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در حیات خویش در مکانهای مختلف به آن تصریح کرده بودند؛از جمله در ابتدای دعوت علنی یعنی یومالدار و یا در لیلةالمبیت و یا در ادای امانات و یا سبقت در اسلام و فداکاریهایی که علی در راه اسلام و در دفاع از پیامبر از خود نشان داده بودند و یا در جریان برائت از مشرکین و یا از همه مهمتر در روز (غدیر) (14)
و موارد دیگر که بیانگر وصایت و جانشینی حضرت علی ـ علیهالسلام ـ بعد از پیامبر اکرم میباشند؛ ولی با وجود اینکه در زمان رحلت پیامبر از روز غدیر مدتی زیاد نمیگذشت، اما متأسفانه منفعتطلبان آن را فراموش کرده و دنبال منافع خود رفتند و حق را از حقدار گرفتند.
بیحرمتی به حضرت زهرا در جریان بیعت گرفتن
در راستای بیعت گرفتن از علی ـ علیهالسلام ـ و بنیهاشم که در خانه حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ جمع بودند، به زور و تهدید متوسل شدند؛ حتی تهدید به آتش زدن درب خانه فاطمه زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ کردند (15)و بیحرمتی را نسبت به زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ بهنهایت رساندند. وقتی ابوبکر و عمر با تنی چند از طرفداران خود برای بیعت گرفتن از علی با خشم و خشونت خاص (16)
خود به درب منزل حضرت زهرا آمد و تهدید به آتش زدن کرد؛ درحالیکه فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ و حسنین ـ علیهمالسلام ـ داخل خانه بودند.
حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ بیرون آمده در کنار در خانه در برابر جمعیت ایستاد و فرمود: ای ابابکر، چه زود بر اهلبیت رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ هجوم و حمله آوردید! به خدا سوگند تا هنگامی که خدا را دیدار کنم، با شما سخن نخواهم گفت. (17)
و خطاب به مردم حاضر فرمود: من قومی را نمیشناسم که مثل شما بد برخورد باشند، جنازه رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را در دست ما رها کردید،.
و امر خود را بین خود بریدید (و مسئله رهبری را نزد خودتان بدون مشورت با ما پایان دادید) پس با ما مشورت نکردید، حق ما را نادیده گرفتید، گویا اصلاً به جریان روز (غدیر) آگاهی ندارید.
و سوگند به خدا، رسول خدا ـ صلیاللهعلیهوآله ـ در آن روز، دوستی و ولایت و سرپرستی علی ـ علیهالسلام ـ را از مردم عَهد گرفت، تا امید شما را از دستیابی به مقام رهبری قطع کند؛ ولی شما رشتههای پیوند خود با پیامبرتان را بریدید. «خداوند در دنیا و آخرت بین ما و شما را حکم و داوری کند.» (18)
رها کردن جنازه پیامبر(ص)
بعد از رحلت پیامبر، بجای اینکه اصحاب در فکر تجهیز و تشییع جنازه پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ باشند دنبال مقام و منصب بودند و مشغول منافع خود بودند و این امر باعث شد که جنازه پیامبر (19)سه روز روی زمین باقی بماند؛ زیرا مردم مشغول کشمکش در تعیین رهبری بودند و حضرت علی ـ علیهالسلام ـ نه میتوانست از جنازه پیامبر جدا گردد.
و نه میتوانست قبل از نماز مردم بر جنازه، آن را دفن کند، و ایمن از این نبود که اگر آن را دفن کند، او را بکشند و یا قبر پیامبر ـ صلیاللهعلیهوآله ـ را نبش نمایند.
و جنازهاش را از قبر بیرون آورند و به این بهانه که علی او را قبل از وقتِ دفنش، دفن کرده است و یا این بهانه که در غیر آن مکانی که لازم بود دفن شود، دفن شده. (20)
حضرت فاطمه سلاماللهعلیها این لحظات را میدید و با چشمی گریان در فراق پدر و با دلی سوزناک از اتفاقات رخ داده میفرمود: «آه! چه روز بدی است، امروز که پدرم را از دست دادم.»
غصب فدک به وسیله ابوبکر
بعد از غصب حق خلافت درحالیکه پیامبر در حیات خود فدک را به حضرت زهرا بخشیده بود، ابوبکر دستور غصب و اخراج کارگران حضرت ـ سلاماللهعلیها ـ را از آن داد.و وقتی که فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ همراه علی ـ علیهالسلام ـ و عباس و امأیمن برای گرفتن آن پیش ابوبکر آمدند ابوبکر در جواب گفت که پیامبران از خود ارث نمیگذارند.
علی ـ علیهالسلام ـ فرمودند: این را پیامبر در حیات خویش به فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ بخشیده و امأیمن هم شهادت دادند که پیامبر بعد از نزول آیه «و آت ذالقربی حقه» فدک را به دخترش به دستور خداوند بخشیده، (21)
ولی ابوبکر این شهادت را قبول نکرده، با وجود اینکه عباس و علی ـ علیهالسلام ـ هم شهات دادند بر حقانیت ادعای زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ ولی قبول نکرد.
همچنین روایات فراوانی گواه آن است که پیامبر فدک را به دخترش فاطمه ـ سلاماللهعلیها ـ بخشیده و این برخلاف ادعای ابوبکر است که گفته پیامبر فرموده: ما از خود ارث بجا نمیگذاریم.
نمیتوانسته ارث باشد؛ بلکه حق مسلم حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ بوده که توسط ابیبکر و با تحریکات عمر غصب شده. (22)
آیا با این همه اجحاف در حق حضرت زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ و شوهرش علی بن ابیطالب ـ علیهالسلام ـ میتوان گفت که صحابه همهشان تا آخر عمر حضرت زهرا، حرمت ایشان را نگه داشتند.
پشیمانی ابوبکر هنگام مرگ
ابیبکر در لحظات آخر عمرش ابراز ندامت و پشیمانی میکرد که چرا با دختر پیامبر چنان معاملهای کرد و ای کاش که این کار را نمیکرد. (23)روایتی از رسول خدا درباره ظلم به فاطمه
روایت دیگری که از آن حضرت است از ظلمی که به زهرا ـ سلاماللهعلیها ـ میکنند خبر میدهند: هرگاه که فاطمه را مینگرم به یادم میآید ستمی و ظلمی که بعد از من به او روا خواهند داشت.گویا با فاطمه حاضرم و مینگرم که ظلم و ذلت داخل سرای او میشود و هتک حرمت او میگردد و حق او را غصب مینمایند و او را از فدک منع میکنند.
و پهلوی او را میشکنند و جنین او را سقط میکنند و او فریاد میکند یا محمدا، و کسی به فریاد او نمیرسد. (24)
لزوم بروز خشم وغضب و عدم سکوت
در سیره اهل بیت علیهم السلام خشم و غضب به چه دلیلی بوده است ف و اساسا معیار برای خشم و غضب در نبوت و امامت به چه خاطر بوده است.سؤال این است که موارد غضب و خشم ائمه کجاست؟ اینها کجا خشم کردهاند؟ واردی مثل این تعابیر که «غَضِبَ النَّبِیُّ غَضِباً شَدیداً»(25) یا «قامَ النَّبِیُّ مُغضِباً».
خشم مقدس در برابر انکار حق
مورد اول، «انکار حق» است. یک حق مسلّمی زیر پا رفته است. اینجا باید فریاد زد. جای نشستن نیست. جای سکوت نیست. هر جوری میشود، باید عصبانیتت را به خاطر زیر پا رفتن حق نشان بدهی.امام حسین علیهالسّلام یک زمینی داشت. ولید، فرماندار مدینه آن را غصب کرد. امام برایش پیام داد و فرمود این زمین را برگردانید. ولید گفت برنمیگردانیم. امام نماینده فرستاد، برنگرداند. مروان میگوید امام حسین با غضب وارد دارالاماره شد. دستار ولید را به دور گردنش پیچید.
او را به زمین زد و آنطور شد که ولید فریاد زد زمین را برگردانید. مروان میگوید «فَوَاللهِ ما رَأیتُ جُرأةَ اَحَدٍ کَجُرأةِ الحُسَین عَلَی الأمیر».
این حقی که من گفتم، یک حق مالی و اقتصادی بود. امیرالمؤمنین بالای منبر آن هم در کوفه فرمود: چه کسی غدیر یادش است؟
فقط چند نفر دست بلند کردند -خیلی آدمها این جور جاها متأسفانه مذبذب هستند، میخواهند موقعیت خودشان را حفظ کنند- امام دیدند.
یکی از این شاهدان عینی غدیر پای منبر نشسته و لال شده و هیچ نمیگوید. حضرت فرمودند ای انس بن مالک! تو در غدیر نبودی؟! گفت آقا یادم رفته.
امام فرمودند اگر راست میگویی که عیبی ندارد، اما اگر دروغ میگویی، إنشاءالله به یک بلای عظیمی مبتلا شوی. امام او را نفرین کردند.
و انس بن مالک در ناحیهی پوستش یک دردی گرفت که تا آخر عمرش میگفت این نفرین و خشم امیرالمؤمنین است هنگامی که من یک حق را انکار کردم. این تجلّی خشم است.
پیغمبر خدا یک غدیری با آن عظمت آفریده است. یک حق مسلّمی است. بعد هم فرموده «علیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیٍّ.» بعد هم فرموده «اَنتَ مِنّی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن مُوسی» و روایات فراوان دیگر.
پیکر پیغمبر در زیر خاک رفته و این حق فراموش شده است، چه کسی باید فریاد بزند و از این حق دفاع کند؟ چه کسی باید خشم کند، نفرین کند، خطبه بخواند، تهدید کند؟
در جامعهی آن روز هیچ کسی به اندازهی حضرت زهرا برای این کار مؤثر نبود، چرا؟ چون هم با پیغمبر و هم با امیرالمؤمنین زندگی کرده بودند ایشان.
ده سال در خانهی پیامبر و بیش از نُه سال در منزل امیرالمؤمنین بودند. هم سیرهی پیغمبر را میدانند، هم دختر پیغمبر هستند، هم جرأت نمیکنند او را ساکت کنند، احساس کرد ایشان که از حقی به نام غدیر باید دفاع کند.
در دفاع از حق نتیجه مهم نیست. حضرت زهرا سلاماللهعلیها که میدانست نمیشود وضعیت را عوض کرد، اما از تمام اهرمهای خشم استفاده کرد. در مسجد تهدید به نفرین کرد. فریاد زد:
«أ فَمَنْ یَهْدِی إلَى الحَقِّ أحَقُّ أنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاّ أن یُهْدى؟»(26) قهر هم کرد. آمدند در خانه صورتش را برگرداند. بعد از هر نماز نفرین میکرد. تحریم هم کرد. فرمود بر من نماز نخوانند. در تشییع من نیایند. محل قبر من مخفی باشد.
پیغمبر فلانجا عصبانی شد یا امیرالمؤمنین علیه السلام یا امام صادق علیه السلام فلانجا عصبانی شدند.
همدانی (متوفای ۳۴۶ ه.ق) نویسندهی الهدایة الکبری که یک کتاب هزار ساله است، میگوید وقتی بدن حضرت زهرا به خاک سپرده شد، عدهای از زنها را انتخاب کردند و گفتند بروید.
در بقیع صورت قبرهایی که امیرالمؤمنین درست کرده، بشکافید تا بالاخره قبر پیدا شود و بدن معلوم بشود و ما بر او نماز بخوانیم.
صاحب الهدایة الکبری میگوید امیرالمؤمنین یک قبای زردی داشت که اگر میپوشید، نشانهی غضب ایشان بود؛ «ما لَبِسَها إلاّ فی کَریهَةٍ.» قبا را نپوشید؛ روی دست انداخت. میگوید «اِحمَرَّت عَیناه» دو چشم علی سرخ شد، رگهای گردن حضرت بیرون زد،
«فَغَضِبَ غَضباً شَدیداً». باناراحتی در بقیع آمد، همه رفتند و اتفاقی هم نیفتاد. این یک شیوهی دفاع از حق است. حضرت زهرا از تحریم، از تهدید، از نفرین، از قهر و از فریاد استفاده کرد.
حالا خدا به این خشم فاطمه خشمناک است. هر کسی فاطمهی زهرا بر او خشمناک است، خدا خشمناک است، «إنَّ اللهَ یَغضَبُ لِغَضَبِها».
روایت در معتبرترین منابع مانند مستدرک حاکم آمده است. حتی صحیح بخاری هم دارد؛ البته به این عبارت: «مَن أبغَضَها فَقد أبغَضَنی وَ مَن أبغَضَنی فَقد أبغَضَ اللهَ»، هر که فاطمه را ناراحت کند،
پیغمبر را ناراحت کرده و هر که پیغمبر را ناراحت کند، خدا را ناراحت کرده است. این یکی از مصادیق خشم مقدس است.
آن جایی که حقی زیر پا میرود، نمیشود سکوت کرد؛ باید فریاد زد، باید گفت، به هر شکلی، به هر سیرهای، به هر روشی.
یک مثال هم از امام رضا (علیهالسّلام) . یکی از اولاد برامکه آمد پیش امام رضا (علیهالسّلام). همین قصهی ناراحتی حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) را سؤال کرد. امام اول امتناع داشت که جواب بدهد.
بعد فرمود «سُبحانَ الله والحَمدُلله وَلا اِلَهَ إلاّ اللهَ وَاللهُ اَکبَر». نمیخواست جواب بدهد. «فَاَلَحَّ السّائل»، اصرار کرد.
علی بن موسیالرضا (علیهالسّلام) فرمودند همین قدر به تو بگویم «کانَت لَنا اُمٌّ صالِحَة». ما یک مادر صالحهای داشتیم، «ماتَت و هِیَ عَلَیهِما ساخِطة»، در حالی از دنیا رفت که بر این جریان حاکم ناراحت بود، غضب داشت، «وَ لَم یَصِل إلَینا رِضاها»، به ما نرسیده جایی که ایشان بخشیده باشد. رضایتش به ما نرسیده است.
حرفهای تاریخی که زده میشود، مقداری تطبیق هم با مسائل روز داده شود. امروز هم تشخیص حق بسیار مشکل است، چون حق مقول به تشکیک است.
حضرت زهرا (س) خشم و غضبش به وقت بوده است.
پیغمبر خدا فرمودند خوشا به حال آنهایی که زیر عرش خدایند، «السّابِقونَ اِلَی العَرش طوبی لَهم.» کسانی که به عرش خدا سبقت بگیرند، خوشا به حالشان. گفتند یا رسولالله اینها چه کسانی هستند؟ فرمودند کسانی که سه ویژگی دارند:۱- «اَلَّذین یَقبَلونَ الحَقّ»، آنان که حق را قبول میکنند،
۲- «یَبذُلونَه اِذا سُئِلوا»، وقتی لازم میشود، حرف حق میزنند،
۳- «وَ یَحکُمونَ کَحُکمِهِم لِاَنفُسِهم» و طبق حق حکم میکنند. لذا این موارد مهم است: قبول حق، بیان حق، حکم بر اساس حق.
در قرآن بدترین لعن را به کسانی داریم که حق را کتمان میکنند. قرآن میفرماید « یَلْعَنُهُمُ اللّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاّعِنُونَ.»(27)
لعنت تمام لعنتکنندههای عالَم بر کسانی است که حق را کتمان میکنند. گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصارى هستند که حقایق تورات و انجیل را براى مردم بیان نمىکردند،
ولى جملهى «یَکْتُمُونَ» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمان کنندگان در طول تاریخ مىشود. چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
کتمان حقّ مىتواند صورتهاى مختلفى داشته باشد، گاهى با سکوت و عدم اظهار حقّ، گاهى با توجیه و گاهى با سرگرم کردن مردم به امور جزئى و غافل ساختن آنها از مسائل اصلى است.
در مواردى همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینى، کتمان واجب یا مستحبّ است.
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیه 187 سورهى آلعمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را براى مردم بیان کرده و کتمان نکنند.
«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ» در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمان کنندگان حقّ، لجام زده مىشود.(28)
امیرالمؤمنین معیار حق بود، «عَلیٌّ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَلیّ»، ائمه علیهمالسلام خطکش بودند، معیار حق بودند،
بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا ، وَ بمُوالاتِکُمْ تَمّتِ الْکِلمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ ، وَ بمُوالاتِکُمْ تُقْبَلُ الطّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ ، وَ لَکُمُ الْمَوَدَّةُ الْواجِبَةُ وَ الدَّرَجاتُ الرَّفیعَةُ وَ الْمَقامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَکانُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللّهِ عز و جل وَ الْجاهُ الْعَظیمُ وَ الشَّأْنُ الکَبیرُ وَ الشَّفاعَةُ الْمَقْبُولَة .
خداوند ، به ولایت شما ، نشانه هاى روشن دین را به ما آموخت و آنچه را از دنیایمان تباه شده بود ، اصلاح کرد .
و به ولایت شما ، کلمه توحید ، کامل شد و نعمت ، بزرگ شمرده شد و پراکندگى و جدایى به ائتلاف و یکپارچگى تبدیل شد و به ولایت شما ، اطاعت واجب ، پذیرفته مى شود.
و [ تنها ] دوستى شماست که بر همگان ، واجب است ، و درجات بلندمرتبه و مقامِ پسندیده شده و جایگاه مشخّص نزد خداوند عز و جل ، و منزلت والا و مرتبت سِتُرگ و شفاعت پذیرفته شده ، از آنِ شماست .(29)
خشم مقدس در برابر بدعت در دین
مورد دوم، بدعت در دین هم جای خشم مقدس است. کسی دین را از خودش تفسیر شخصی میکند. دارد به دین میافزاید، دارد از ارزشهای دینی میکاهد، دارد یک بدعتی وارد دین میکند.اینجا جای فریاد است، جای سکوت نیست. به رسول خدا گفتند یکی از اصحاب شما تارک دنیا شده و خانهاش را مسجد قرار داده، همانجا نماز میخواند، نه به زن محل میگذارد، نه به بچه محل میگذارد، نه در جامعه میآید، نه با کسی حرف میزند.
این شخص عثمان بن مظعون بود که آدم بسیار خوبی بوده و زمان پیغمبر هم از دنیا رفته و حضرت امیر در نهجالبلاغه به نیکی از او یاد کرده است.
پیامبر خدا بهحدی ناراحت شدند که روایت دارد «فَخَرجَ رَسولُ الله صلّیاللهعلیهوآله مُغضِباً یَحمِلُ نَعلَیه»، کفشش دستش بود، سراغ عثمان بن مظعون آمد و فرمود این بدعت است.
خدا من را به رُهبانیّت و ترک دنیا برنگزیده است. «بَعَثَنی بِالشَّریعَةِ السَّهلَةِ السَّمحة» دین من دین آسان است.
«یُرِیدُ اللّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»(30)، «لا یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً إِلاّ وُسْعَها.»(31) حضرت اجازه ندادند و فرمودند با خانوادهات حرف بزن. ارتباط داشته باش. بین مردم باش.
چرا اینقدر ائمهی ما با مقولهی غلوّ برخورد میکردند؟ امام را خدا میخواندند و امام عصبانی میشدند.
یک کسی پیش امام رضا علیهالسّلام گفت «علی خالق ماست، علی رازق ماست.» امام آنقدر ناراحت شدند که سه مرتبه زدند به پیشانیشان و فرمودند: «سبحان الله»، «سبحان الله»، «سبحان الله».
این حرفها چیست که میزنی؟ علی یک بشر بود. بله، معصوم بود، صاحب کرامت هم بود، علم لدنّی هم داشت. توجه کنید از آن طرف هم نیفتیم که یک وقت کرامات اهل بیت را منکر بشویم.
چرا گاهی ائمه با بدعتگزارها حتی برخورد فیزیکی کردند؟ در جایی لعن کردند، علی بن محمد شلمقانیها را لعن کردند.
جوانها توجه کنید! چرا شما و ما را به علما ارجاع دادهاند؟ اگر دقت نکنید، در این دامهای انحرافی میافتید. این عرفانهای کاذبی که الان در جامعه و فضای مجازی غوغا میکند. تبلیغات غلطی که گاهی جوانها را تهی میکند.
ملاک در اسلام عالِم است. ملاک مسجد است. در برابر مسجد چیزی نباید تراشیده شود. در مقابل عالِم نباید قطب دیگری ایجاد شود. ائمّه مخالفت میکردند.
در مقابل بدعت و باشدت برخورد میکردند. رسول خدا رد میشدند، دیدند یک کسی پیش یک یهودی نشسته، دارد یادداشت میکند.
انس بن مالک میگوید دیدم پیغمبر بهشدت ناراحت شدند. فرمودند چرا از یک یهودی داری حرفهایت را میگیری؟ تو مسلمانی، رفتهای پیش یک یهودی؟!
او هم توجیه کرد و گفت یا رسولالله اوصاف شما را دارم از او میپرسم. انس میگوید من آمدم زدم روی شانهاش و گفتم بلند شو! «أَ مَا رَأیتَ غَضَبَ النّبیّ؟» ندیدی پیغمبر چهرهاش برافروخت؟
تو رفتهای از یک یهودی داری دینت رو میگیری؟ ما باید دینمان را از عالم بگیریم، از فقیه باید بگیریم.
برای این که عالم و فقیه از امام میگوید، از خودش نمیگوید. اینقدر یک فقیه زحمت میکشد تا بگوید این غسل مستحب است یا مستحب نیست.
این نافله درست است یا نیست. این کار واجب است یا نیست. بنابراین دومین جایی که جای خشم مقدس است، موارد بدعت در دین است.
خشم مقدس در برابر اهانت به مؤمنان
جایی که دارند جلوی شما تنقیص یک شخصیت مقدسی را انجام میدهند. حالا آن شخصیت فرض کنید پیامبر باشد، خیلی بالاست، گل سرسبد است؛.یا امیرالمؤمنین یا زهرای مرضیه یا ائمه. یا این که عالم، مرجع، مؤمن و یک شخصیت مورد احترام باشد. موارد متعددی داریم که جلوی معصوم یا پیغمبر تنقیص یکی را گفتند و بهشدت ایشان موضع گرفتند.
پیش رسول خدا یک کسی از امیرالمؤمنین بد گفت. حضرت فرمودند «ما بالَ قومٌ یَنقُصونَ عَلیّاً، مَن یَنقُص عَلیّاً فَقد یَنقُصُنی وَ مَن فارَقَ عَلیاً فَقَد فارَقَنی.» پیغمبر خیلی ناراحت شدند، فرمودند شنیدهام بعضیها پشت سر علی حرف میزنند.
هر کس تنقیص امیرالمؤمنین را بگوید، تنقیص مرا گفته. هر کس به امیرالمؤمنین جسارت کند، به من جسارت کرده و هر که از علی جدا شود، از من پیغمبر جدا شده است.
ببینید، پیش پیغمبر یک کسی به سلمان جسارت کرد. من دو تا روایت پیدا کردهام؛ یک بار پیش پیغمبر و یک بار پیش امام صادق.
در روایت اول دارد رسول خدا فرمودند هر وقت جبرئیل پیش من میآید و وحی میآورد، میفرماید خدا سلام سلمان را رسانده.
بارک الله؛ چه مقامی! در روایتی آمده که نزد امام صادق (علیهالسّلام) تنقیص حضرت سلمان شد. امام صادق علیهالسّلام «فَاستَوی ابُوعَبدِاللهِ مُغضَباً».
امام باناراحتی بلند شدند «و قال جَعَلهُ اللهُ عَلَویّاً قُرَشیّاً فَصَلَواتُ الله عَلی سَلمان.» درود خدا بر سلمان، چرا جلوی من از سلمان بد میگویید؟
روایت است پیش پیغمبر از یک کسی بد گفتند. یکی دیگر بلند شد دفاع کرد و گفت آقا این حرفی که شما میزنید، درست نیست.
رسول خدا فرمودند تویی که از این آقا دفاع کردی، روز قیامت یک حجابی از آتش داری. «مَن رَدّ عَن عِرضِ اَخیه کانَ لَهُ حِجاباً مِن النّارِ».(32)
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله : هر که از آبروى برادر خود دفاع کند، این کار حجابى میان او و آتش باشد.
اگر جسارتی شد، تنقیصی شد، مخصوصاً به بزرگان، خیلی حواستان جمع باشد. مراجع، عالمان دینی، اینها ارزشهای ما هستند. همین طور شهدا.
شأن خود آن شهید بالاست، شأن خانوادهاش هم بالاست. میگویند کاری نداشته باشید ولی اگر در جامعه این حرمت بشکند، حرمتشکنی باب میشود.
حداقلش این است که آدم تذکر میدهد. حداقلش این است که انسان بیان میکند. حداقلش این است که انسان به شیوهای عمل میکند که این اهانت ادامه پیدا نکند.
صادق آلمحمد فرمودند: «لِلّهِ فِی بِلادِکُم خَمسَ حُرُم»، خداوند در بین شما پنج چیز محترم دارد؛ حرمت رسولالله (پیامبر)،.
حرمت آل رسولِالله (اهلبیت)، حرمت کتاب الله (قرآن)، حرمت کعبة الله، (خانهی خدا)، حرمة المؤمن (شخص مؤمن). مواظب باشید حریم اینها شکسته نشود.
خشم مقدس در برابر منکر اجتماعی
مورد چهارم آن جایی است که یک منکر اجتماعی صورت میگیرد. گاهی کسی در خانهاش یک کاری میکند و مخفیانه است، ما وظیفهای نداریم، .اما یک منکر اجتماعی اگر در جامعه صورت میگیرد، این جای خشم است، جای تذکر است، جای حساسیت است.
بزرگترین منکر اجتماعی دارد صورت میگیرد، جانشینی خلافت به جای امامت، سقیفه به جای غدیر، فراموشی یک معروف دارد اتفاق میافتد. چه عهدی از امامت بالاتر؟
«اَللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ هَذَا اَلْیَوْمِ وَ مَا عِشْتُ فِیهِ مِنْ أَیَّامِ حَیَاتِی عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی.» (33)
خدایا در صبح این روز و تا زندگی کنم از روزهایم، برای آن حضرت بر عهدهام، عهد و پیمان و بیعت تجدید میکنم
امامت یک عهد است، یک پیمان است، یک امانت است. الان متأسفانه حساسیت روی منکرات اجتماعی کم شده است.
اگر همه بگوییم، اگر همگی حساسیت نشان بدهیم، اگر همه خشم مقدس نشان بدهیم، اگر همه ابراز کنیم، برخورد کنیم، ریشهکن میشود، کم میشود.
خدا رحمت کند مرحوم آیتالله بافقی را، آمد در حرم حضرت معصومه سلاماللهعلیها دید خاندان رضاشاه، همسرش، دخترش، بیحجاب در ماه رمضان، عید نوروز در حرم حضرت معصومه آمدهاند. اول یک طلبهای را فرستاد تذکر داد، فایده نداشت. خودشان آمدند تذکر دادند. اینها بلند نشدند.
ایشان عصازنان باعصبانیت اینها را از حرم بیرون کرد. البته دفاع از دین هزینه دارد. رضاشاه ملعون آمد او را زیر چکمه و کتک گرفت و تبعیدش کرد به شهر ری.
مگر این شهدای عزیز ما که اسامیشان به همهی این کشور نورانیت داده، کم هزینه دادهاند؟ مگر بچههای این مردم نبودند؟ وقتی احساس کردند دین در خطر است، آمدند در میدان.
شهید بزرگوار سردار سلیمانی، چرا خودش را اینطور در معرض هجمهی داعش قرار داد؟ گاهی این صحنهها و این گزارشهای راجع به جنایات داعش را ببینید،.
اگر امثال ایشان نرفته بودند، اگر امثال شهید حججیها نرفته بودند، خدا میداند به ناموس این مملکت چه وارد میشد! خدا میداند به امنیت این مملکت چه وارد میشد! اینها را قدر بدانید.
بله، اگر خشم کرد، فریاد زد، «ترامپ قمارباز با من طرفی»، با خشم این جمله را گفت، این خشم مقدس است.
این خشم از زهرای مرضیه است که در مسجد فریاد زد «فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیّهِ دار اَنْبِیائِهِ و ظَهَرَ فیکُمْ حَسْکَةُ النِّفاقِ»(34) آن فریاد در مسجد، فریاد شهید سلیمانی را ساخت.
خشم مقدس در برابر فساد مسئولان
مورد پنجم خشم مقدس، در فساد و خیانت کارگزاران است. امیرالمؤمنین بارها و بارها بر کارگزاران خاطی غضب کردند. تبعیدشان کردند.حتی در نماز جمعه بعضیشان را آوردند و شلاق زدند. به رفاعه فرماندار اهواز نوشتند که بر ابنهرمه که مسئول اقتصادی بازار اهواز بود، سخت بگیر! او را زندان کن! فقط موقع نماز آزاد باشد.
اموال را از حلقومشان بیرون کشید. فکر نکنید این جور اتفاقات برای زمان ماست. نه، همیشه بوده.
قضایایی بوده، منذر بن جارود در حکومت امیرالمؤمنین چهارصد هزار درهم اختلاس کرد، امیرالمؤمنین برخورد کردند.
و از حلقوم او بیرون کشیدند و دیگر مسئولیت به او ندادند. نامههای برخورد حضرت امیر با کارگزارانش را در نهجالبلاغه ببینید، با عثمان بن حنیف که سر سفرهی ثروتمندان رفت و فقرا را فراموش کرد، برخورد کردند و وای بر آن مسئولی که فقرا را فراموش کند.
حضرت به ابن عباس که پسرعموی ایشان است، اما یک جریانی را آفریده در مسائل مالی، نامهی تندی نوشتهاند. اینها مصادیق خشم مقدس است.
این که پیغمبر فرمودند: «إنَّ اللهَ یَرضَی لِرِضَاها»، این حدیث دلیل بر عصمت حضرت فاطمه است، استثناء نکرده است.
فاطمه سلاماللهعلیها خشم غیر مقدس ندارد. اینجا استثناء نشده است، حضرت فاطمه بیدلیل عصبانی نمیشوند. هر کسی که فاطمه بر او غضب کرد، خدا غضبش میکند.
و وای بر آن کسی که خدا بر او غضب کند. «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لاَ الضّالِّینَ». «شَدِیدُ الْعِقابِ» است. غضب خدا در قیامت جهنم است و در دنیا سقوط است.
اگر غضب خدا شامل کسی بشود، در قرآن میفرماید «فَقَدْ هَوى.»(35) یعنی هر کسی غضب من شامل او بشود، سقوط میکند و زمین میخورد.
نتیجه:
حالات و روحیات حضرت زهرا(س) نمودار اوصاف کمالیه خداوند و محک ظهور رضای و غضب حضرت حق است،بهشت و جهنم مظهر صفات خداوند متعال است لذا حضرت زهرا(س) بر اساس فرمایش پیامبراکرم(ص) رضا و غضبش محکی برای سعادت و شقاوت انسان به شمار میرود.
لذا بنا بر آنچه اشاره کردیم در سیره اهل بیت خشم مثبت معصومین داری وجوه و دلایل مثبتی است که حضرت زهرا(س) داری این جایگاه ویژه هم بوده است .
لذا عدم سکوت حضرت زهرا (س) در طول زندگی خط مسیر هدایت و ولایت و امامت و نبوت را به خوبی معرفی می کند .
پس کسی که در مسیر مشخص شده حضرت زهرا (س) قرار نگیرد در حقیت از سیره و روشی که خدا به پیامبر(ص) و ائمه علیهم السلام عطا کرده است بی بهره خواهد شد.
زیرا اثبات شد که غضب حضرت مسئله ی شخصی نبوده است و در راستای غضب خدا و پیامبرش می باشد.
پی نوشت:
1. بحار الأنوار: ج 43، ص 320 .2. بحارالانوار، ج 43، ص 44
3. همان
4.فاطر هستی، ص 93 تا 97
5. حاکم نیشابوری، مستدرک الصحیحین، ج ۲، ص ۴۹۷.
6. حلیة الاولیاء، ج ۲، ص ۱۴۲.
7.سورهی نساء، آیهی ۸۰
8.سورهی نساء، آیهی ۶۴
9. سورهی آلعمران، آیهی ۳۱
10.درس خارج فقه نظام سیاسی اسلام آیت الله محسن اراکی/ جلسه 28
11.مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۰، ص۲۷۲.
12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۰۳.
13. نهجالبلاغه، خطبهی ۱
14.بحار الأنوار، ج۵۴، ص۲۰۹/ نور الثقلین
14. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، ج ۱، ص ۲۲۵.
15. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، ج ۱، ص ۲۲۰.
16. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ترجمه مهدوی، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵،، ج ۱، ص ۱۰۳.
17. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، ج 18، ص ۲۳۳.
18. ابن قتیبه، الامامة و السیاسة، منشورات رضی، ج ۱، ص ۱۳.
19.بنا به گفته مورخین مثل ابن عبدالبر در استیعاب، شیخ مفید در ارشاد ج ۱ و سید بن طاووس در کشف الغمه و طبری در تاریخش ج ۳ و ابراهیم ثقفی در المعرفة ج چهارم)
20. قمی، عباس، بیتالاحزان، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، قم، کانون انتشارات ناصر، چاپ شش، ۱۳۷۲، ص ۹۲.
21. مجلسی، بحارالانوار، ج ۲۹، ص ۱۲۸.
22. گروهی از نویسندگان، دانشنامه امام علی، پژوهشکده فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰، ج ۸.
23. ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغه، ترجمه مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، چاپ دوم، ۷۵، ج ۱، ص ۲۲۲.
24. محلاتی، ذبیح الله، ریاحین الشریعه، دارالکتب الاسلامی، چاپ ششم، ۱۳۷۳، ج ۱، ص ۲۵۴.
25میزان الحکمه ج 12. ردیف 3788
26. سوره یونس، آیه ۳۵
28.تفسیر نورجلد 1 - صفحه 247
27.آیه 159 سوره بقره
29.زیارت جامعه کبیر
30. سورهی بقره، آیهی ۱۸۵
31. سورهی بقره، آیهی ۲۸۶
32.الأمالی للمفید : 338/2
33.متن و ترجمه دعای عهد
34.و آنگاه که خداوند برای پیامبرش خانهی انبیاء را برگزید، علائم نفاق در شما ظاهر گشت.
35. سورهی طه، آیهی
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&typeinfo=42&catid=30095&pageindex=0&mid=325195https://www.tasnimnews.com/fa/news/1400/10/11/2635962
https://emamraoof.com/illustration-of-visitation-supplication
https://www.hadithlib.com/hadithlibjs/view/4219
http://tadabbor.org/?page=article&AID=1207
https://fa.wikifeqh.ir:نارضایتی حضرت فاطمه از شیخین
https://www.emadionline.com/fa/post/1692
https://wiki.ahlolbait.comآیه 54 سوره اعراف
https://wikiporsesh.irغضب حضرت زهرا
https://www.hamgaman-institute.ir
https://hadith.net/post/52163/108
https://imamali.wiki/content/2076
https://hadith.net/post/70814