مقدمه:
در سالهای اخیر با اوج گرفتن ایام شهادت فاطمه زهرا علیهاالسلام و استقبال بینظیر مردم ایران بلکه جهان اسلام بعضی در صدد شبههافکنی برآمده و از سر جهل و یا از سر عناد به طرح شبهات و مطالبی می پردازند تا به خیال خویش شعائر فاطمیه را سست کنند.یکی از این شبهات این است که:
در پی جریان غصب فدک توسط ابوبکر، اهلسنت شبههای مطرح کردهاند مبنی بر اینکه طبق روایت شیعیان، حضرت زهرا (سلاماللهعلیها):
پس از بازگشت از مسجد و ایراد خطبه در آنجا به علی (علیهالسّلام) عتاب نمودند که شما مانند جنین در خانه نشستهای و آنها حق من و تو را غصب کردند؛
مگر شما معتقد نیستید که فاطمه زهرا معصوم است، آیا یک معصوم با معصوم دیگر دعوا می کند؟
در این مطلب به این شبهه پاسخ خواهیم داد.
جریان اعتراض حضرت زهر(س)ا به حضرت علی (ع) چیست؟
اصل روایتفَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّارُ، قَالَتْ لِاَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام یَا ابْنَ اَبِی طَالِبٍ عَلَیْکَ السَّلامُ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ، وَقَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِینِ، نَقَضْتَ قَادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخَانَکَ رِیشُ الْاَعْزَلِ، هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ، لَقَدْ اَجْهَرَ فِی خِصَامِی، وَاَلْفَیْتُهُ اَلَدَّ فِی کَلامِی، حَتَّی حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا، وَالْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا، وَغَضَّتِ الْجَمَاعَةُ دُونِی طَرْفَهَا، فَلا دَافِعَ وَلا مَانِعَ، خَرَجْتُ کَاظِمَةً، وَعُدْتُ رَاغِمَةً، اَضْرَعْتَ خَدَّکَ یَوْمَ اَضَعْتَ حَدَّکَ، افْتَرَسَتِ الذِّئَابُ وَافْتَرَشْتَ التُّرَابَ، مَا کَفَفْتَ قَائِلًا، وَلا اَغْنَیْتَ بَاطِلًا، وَلا خِیَارَ لِی، لَیْتَنِی مِتُّ قَبْلَ هَنِیئَتِی (هَیْنَتِی)، وَدُونَ زَلَّتِی، عَذِیرِی اللَّهُ مِنْکَ عَادِیاً، وَمِنْکَ حَامِیاً، وَیْلایَ فِی کُلِّ شَارِقٍ، مَاتَ الْعَمَدُ، وَوَهَتِ (وَهَنَتِ) الْعَضُدُ، شَکْوَایَ اِلَی اَبِی، وَعَدْوَایَ اِلَی رَبِّی، اللَّهُمَّ اَنْتَ اَشَدُّ قُوَّةً وَحَوْلًا، وَاَحَدُّ بَاْساً وَتَنْکِیلًا.
پس هنگامی که حضرت به خانه بازگشت، خطاب به امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) فرمود: ای پسر ابوطالب! سلام بر تو، همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشستهای؟،
همانند آدمهای ظنین و متهم به گوشهای نشستهای. تو کسی بودی که بالهای باز شکاری (شجاعان عرب) را در هم کوبیدی، حال بیسلاحان به تو خیانت کردهاند.
این پسر ابیقحافه (ابوبکر)، عطیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من میرباید. همانا او (ابوبکر) کوشش کرد که با من دشمنی کند و او را در مکالمهای که با وی داشتم، دشمنترین (و لجبازترین) دشمنها یافتم .
تا آن جا که انصار، یاری خود را از من دریغ داشتند، مهاجرین، ارتباط خویش را با من نادیده گرفتند و جماعت (حاضر در مسجد)، چشم خود را روی هم نهادند تا مرا نبینند، نه کسی بود که دفاع (از من) کند و نه کسی مانع (از ستم) شد.
در حالی به سوی مسجد رفتم که بغض گلویم را گرفته و درد دل خود را پوشانده بودم، و در حالتی به منزل بازگشتم که (به علت عدم یاری مسلمانان) خفیف و خوار شده بودم.
از روزی که تندی شمشیرت را از بین بردی، صورت خود را ذلیل نمودی. روزی گرگها را میدریدی و امروز خاک را فرش خود قرار دادهای (و گوشهای نشستهای)،
جلوی هیچ گویندهای را نمیگیری! و هیچ کار مؤثری، در جهت دفع فتنه موجود، انجام ندادهای و من هم هیچ اختیاری ندارم.
ای کاش پیش از این حالت سکون و گوشهنشینی، من مُرده بودم و ای کاش پیش از این که به این حالت ذلّتِ (ظاهری) بیفتم، مُرده بودم.
خداوند، از قِبَل من، عذر خواه من باشد از شما، از جهت این که شما در مواردی ستمهایی را از من دفع نمودی و در مواردی از من حمایت کردی.
و وای بر من در هر صبحدمی، وای بر من در هر شبانگاهی و تکیهگاهِ (ما) مُرد و بازو (ی ما) سست شد، شکایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه میکنم و عذاب و انتقام او از دیگران شدیدتر خواهد بود. [۱]
پاسخ به شبهه
1- روایت مذکور مرسل است.
این روایت مرسل است ، مرسل بودن روایت هم یعنی عدم یقین به وثاقت راوی محذوف و همچنین استفاده از راویان ضعیف و مجهول در نقل حدیث از سوی برخی از مشایخ، از جمله دلایل بر عدم اعتبار و حجیت میباشد.این روایت به صورت مرسل و بدون سند کامل توسط مرحوم طبرسی نقل شده است .علامه مجلسی نیز این روایت را به صورت مرسل از احتجاج طبرسی نقل می کند.
2- اعتراض حضرت زهرا به سکوت علی (س) نیست
بر فرض بپذیریم چنین حادثهای واقع شده، حضرت فاطمه س عملکرد امام علی ع را تخطئه نکرده؛ بلکه ایشان در مقام بیان قبح عمل غاصبان حکومت است؛یعنی در واقع حضرت فاطمه س به وضعیتی که غاصبان خلافت و فدک پدید آورده بودند و همچنین به سکوت مردم اعتراض میکند؛ نه به سکوت امام خود. حضرت فاطمه س میداند که امام علی ع از روی ناچاری سکوت کرده است؛
3- علت سکوت حضرت علی (ع) از منظر حضرت زهرا(س)
از جمله کسانی که در کنار مزار شهدا با حضرت زهراعلیها السلام ملاقات کرده , محمود بن لبید است . او میگوید :پس از وفات رسول الله فاطمه زهراعلیها السلام را در کنار قبر حمزه در احد مشاهده کردم , در حالی که به شدت منقلب بود و اشک می ریخت .
صبر کردم تا آرام گرفت , آنگاه به حضور ایشان رسیدم و عرضه داشتم : ای بانوی من ! سوالی برایم پیش آمده است که می خواهم با شما در میان بگذارم .
فرمود : بپرس
پرسیدم : بانوی من ! پس چرا علی علیه السلام سکوت کرد , و برای گرفتن حق خویش قیام نکرد.
حضرت زهراعلیها السلام در پاسخ فرمود :
« یا اباعمر لقد قال رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم : مثل الامام مثل الکعبه اذ توتی و لا تاتی ـ او قالت : مثل علی ـ ثم قالت :
اما والله لو ترکوا الحق علی اهله و اتبعوا عتره نبیه لما اختلف فی الله اثنان , و لورثها سلف عن سلف و خلف بعد خلف حتی یقوم قائا التاسع من ولد الحسین ,
و لکن قدموا من اخره الله و اخروا من قدمه الله , حتی اذا الحدوا المبعوث و اودعوه الجدث المجدوث , اختاروا بشهوتهم و عملوا بآرائهم , تبا لهم او لم یسمعوا الله یقول :
« و ربک یخلق مایشا و یختارماکان لهم الخیره » [2] بل سمعوا و لکنهم کما قال الله سبحانه : « فانها لا تعمی الابصار ولکن تعمی القلوب التی فی الصدور »[3]
هیهات بسطوا فی الدنیا آمالهم و نسوا آجالهم , فتعسا لهم و اضل اعمالهم , اعوذبک یا رب من الحور بعد الکور;
ای اباعمر , رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود : مثل امام (مثل علی ) , همانند کعبه است , که مردم به سراغ آن می روند , نه آنکه کعبه به سراغ مردم بیاید. (سپس حضرت زهراعلیها السلام ادامه داد : )
آگاه باش ! به خدا سوگند! اگر حق را به اهلش واگذار میکردند و از عترت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم اطاعت می نمودند ,
دو نفر هم (در حکم خداوند) با یکدیگر اختلاف نمیکردند , و امامت همان گونه که پیامبر خدا معرفی فرمود , از علی علیه السلام تا قائم ما , فرزند نهم حسین ,
از جانشینی به جانشینی دیگر به ارث می رسید. اما کسی را مقدم داشتند که خدا او را کنار زده بود , و کسی را کنار زدند که خدا او را مقدم داشته بود.
نتیجه آن شد که محصول بعثت را انکار کردند و به بدعت ها روی آوردند , آنها هوا پرستی را برگزیدند و براساس رای و نظر شخصی عمل کردند , هلاکت و نابودی بر آنان باد! آیا نشنیدند کلام خدا را که فرمود :
« پروردگار تو هرچه بخواهد , می آفریند و هرچه بخواهد , برمیگزیند , آنان (در برابر او) اختیاری ندارند » آری شنیدند , اما همان گونه که قرآن فرمود :
« چشم های ظاهر نابینا نمیشود , بلکه دل هایی که در سینه هاست , کور میشود. افسوس که آنان آرزوها و هوس های خود را تحقق بخشیدند و از مرگ و قیامت غافل ماندند!
خدا نابودشان گرداند و آنان را در کارهایشان گمراه کند. پروردگارا! به تو پناه میبرم از کمییاران پس از فراوانی آنان . »[4]
4- اعتراض حضرت زهرا (س) یک نوع دفاع است.
علامه مجلسی (رضواناللهتعالیعلیه) (۱۱۱۱هـ) در کتاب شریف بحار الانوار از این شبهه اینگونه دادهاند:فاقول: یمکن ان یجاب عنه: بان هذه الکلمات صدرت منها (علیهاالسّلام) لبعض المصالح، ولم تکن واقعا منکرة لما فعله، بل کانت راضیة، وانما کان غرضها ان یتبین للناس قبح اعمالهم وشناعة افعالهم، وان سکوتهعلیه السلام لیس لرضاه بما اتوا به.
ومثل هذا کثیرا ما یقع فی العادات والمحاورات، کما ان ملکا یعاتب بعض خواصه فی امر بعض الرعایا، مع علمه ببراءته من جنایتهم، لیظهر لهم عظم جرمهم، وانه مما استوجب به اخص الناس بالملک منه المعاتبة.
ونظیر ذلک ما فعله موسی (علیهالسّلام) لما رجع الی قومه غضبان اسفا، من القائه الالواح، واخذه براس اخیه یجره الیه، ولم یکن غرضه الانکار علیهارون، بل اراد بذلک ان یعرف القوم عظم جنایتهم، وشدة جرمهم، کما مر الکلام فیه.
حضرت زهرا (علیهاالسّلام) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را مجسم کنند و بفهمانند که اینها چه ستمهایی روا داشتهاند، در حقیقت تندی حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛.
زیرا گاهی انسان میخواهد عظمت مطلبی را به کسی بفهماند، او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالی که مقصودش تندی به آن شخص نیست؛
این مساله در گفتگوها مرسوم و معمول است؛ مثلا فرض کنید: پادشاه یا حاکم یک مملکت، هنگامی که مشاهده میکند بعضی از مردم کار خلافی مرتکب شدهاند،
برای این که اهمیت کارِ خلاف آنان را بفهماند، برخی از کارگذارانش را مورد عتاب قرار میدهد؛ با این که میداند او تقصیری ندارد؛ ولی میخواهد با این خطاب و عتاب خود، اهمیت و عظمت کار زشت آنان را مجسم نماید.
5-اعتراض حضرت زهرا (س) شبیه اعتراض حضرت موسی
شبیه این ماجرا را قرآن در داستان موسی و هارون و بنی اسرائیل پس از آن که بنی اسرائیل در غیاب موسی گوساله پرستی را انتخاب کردند و به راهنمایی های هارون گوش ندادند نقل می کند.هنگامی که موسی خشمگین و اندوهناک به سوی قوم خود باز گشت گفت پس از من بد جانشینانی برای من بودید
.آیا در فرمان پرودگارتان عجله نمودید .سپس الواح را افکند و سر برادر خود ( هارون) را گرفت و به سوی خود کشید .هارون گفت فرزند مادرم این گروه مرا در فشار گذاشتند و نزدیک بود مرا به قتل برسانند .کاری نکن که دشمنان مرا شماتت کنند و مرا با گروه ستمکاران قرار مده[5]
در تفسیر نمونه چنین آمده است؛در این هنگام که موسی در برابر لحظاتی بحرانی و طوفانی از زندگی بنی اسرائیل قرار گرفته بود، سر تا پایش از شدت خشم برافروخته و اندوه عمیقی بر روح او سنگینی می کرد، .
و شدیدا نگران آینده بنی اسرائیل بود. موسی در اینجا باید خشم شدید خود را آشکار سازد و دست به بالاترین عکس العمل ها بزند.
آنچنان که افکار تخدیر شده بنی اسرائیل را به هم بریزد و انقلابی در آن جامعه منحرف شده از حق ایجاد کند، در غیر این صورت بازگشت آنها به آسانی ممکن نیست.
قرآن عکس العمل شدید موسی را در برابر این صحنه و در این لحظات بحرانی و طوفانی چنین بازگو می کند «موسی بی درنگ الواح تورات را از دست خود بیفکند و به سراغ برادرش هارون رفت و سر و ریش او را گرفت و به سوی خود کشید.
چنانکه از آیات دیگر قرآن مخصوصا سوره طه استفاده می شود علاوه بر اینها شدیدا هارون را مورد سرزنش و ملامت قرار داد و بر او بانگ زد که آیا در حفظ عقائد جامعه بنی اسرائیل کوتاهی کردی و با فرمان من مخالفت نمودی؟[6]
در حقیقت این واکنش از یکسو روشنگر حال درونی موسی و التهاب و بی قراری و ناراحتی شدید او در برابر بت پرستی و انحراف آنها بود، و از سوی دیگر وسیله مؤثری برای تکان دادن مغزهای خفته بنی اسرائیل و توجه دادن آنها به زشتی فوق العاده اعمالشان.
حضرت موسی (علیهالسلام) میداند که هارون (علیهالسلام) تقصیری ندارد؛ ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم نماید و اهمیت این مساله را برساند و لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) میخواست عظمت ستم وارده را منعکس کند و لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ستمهایی بر اهلبیت (علیهمالسّلام) وارد شده است. [7]
پس دعوایی در کار نیست؛ بلکه اوج هیجان دخت گرامی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در ستمهایی که دیده است میرساند، و از طرفی برای ثبت در تاریخ از این روش استفاده کرده است تا دشمنانش را سر در گم نموده و آیندگان را از آنچه گذشته است با خبر نماید.
5- اعتراض حضرت زهرا (س) بخاطر غصب اموال است
حضرت صدیقه طاهر (سلاماللهعلیها) در این سخن با حضرت امیر (علیهالسلام) میفرماید:هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی نَحِیلَةَ اَبِی وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ.
ابوبکر، هدیه پدرم و وسیله زندگی ساده فرزندانم را از من میرباد.در این جمله حضرت به سه نکته اساسی اشاره فرمودهاند:
6- اعتراض حضرت زهرا (س) بخاطر هدیه بودن فدک
جمله «نَحِیلَةَ اَبِی» اثبات میکند که فدک هدیه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به حضرت بوده است که علمای بزرگ اهل سنت همانند طبری متوفاق ۳۱۰ و ذهبی متوفای ۷۴۸، نیز با صراحت گفتهاند که:فدک ملک شخصی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود و به فاطمه (علیهاالسّلام) هدیه نمود:
فکانت خیبر فیئا للمسلمین وکانت فدک خالصة لرسول الله لانهم لم یجلبوا علیها بخیل ولا رکاب.
خیبر متعلق به همه مسلمانان بود ولی فدک مخصوص رسول خدا بود چون با لشگرکشی فتح نشد. [8]
[9]
جلالالدین سیوطی (۹۱۱هـ) مینویسد:واخرج البزار وابو یعلی وابن ابی حاتم وابن مردویه عن ابی سعید الخدری رضی الله عنه قال:
لما نزلت هذه الآیة «وآت ذا القربی حقه» دعا رسول الله صلی الله علیه وسلم فاطمة فاعطاها فدک.
بزار و ابویعلی و ابنابیحاتم و ابنمردویه از ابوسعید خدری نقل کردهاند: وقتی آیه «وآت ذا القربی حقه» نازل شد رسول خدا فاطمه را صدا زد و فدک را به وی بخشید. [10]
7-اعتراض حضرت زهرا (س) بخاطر تنها محل درآمد خانواده
جمله «وَبُلْغَةَ ابْنَیَّ» نشان میدهد که فدک تنها محل درآمد خانواده صدیقه طاهره (علیهاالسّلام) هست که امیرمؤمنان (علیهالسّلام) نیز در نامهای که به عثمان بن حنیف نوشته است، میفرماید:بَلَی کَانَتْ فِی اَیْدِینَا فَدَکٌ مِنْ کُلِّ مَا اَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَیْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَسَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِینَ وَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّهُ.
آری از آنچه آسمان بر آن سایه افکنده، «فدک» در دست ما بود که مردمی بر آن بخل ورزیده، و مردمی دیگر سخاوتمندانه از آن چشم پوشیدند، و بهترین داور خداست. [11]
8- اعتراض حضرت زهرا (س) بخاطر غصب حقوق فاطمه توسط ابوبکر
جمله «هَذَا ابْنُ اَبِی قُحَافَةَ یَبْتَزُّنِی» دلالت میکند که ابوبکر حقوق مسلّم فاطمه (علیهاالسّلام) را غصب کرده است.یاقوت حموی (۶۲۶هـ) در معجم البلدان بعد از نقل جغرافیای فدک مینویسد:وهی التی قالت فاطمة رضی الله عنها: ان رسول اللَه صلی الله علیه وسلم نحلنیها.
این فدک همان است که حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) گفت: پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) او را به من بخشید. [۱2]
ابنشُبَّه (۲۶۲هـ) در تاریخ مدینه از نمیری فرزند حسان نقل میکندکه به زید بن علی گفتم:
وانا ارید ان اُهَجِّنَ امر ابی بکر ان ابا بکر رضی الله عنه انتزع من فاطمة رضی الله عنها فدک... فاتته فاطمة رضی الله عنها فقالت ان رسول الله اعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینة فجاءت بعلی رضی الله عنه فشهد لها ثم جاءت بام ایمن فقالت الیس تشهد انی من اهل الجنة قال بلی، قالت فاشهد ان النبی اعطاها فدک فقال ابو بکر رضی الله عنه فبرجل وامراة تستحقینها....
من میخواهم کار ابوبکر را تقبیح کنم که حق فاطمه (علیهاالسّلام) را از نابود کرد... فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) نزد ابوبکر آمد و فرمود که رسول خدا فدک را به من داده است.
ابوبکر گفت: آیا شاهدی بر ادعای خود داری؟ فاطمه، علی را آورد و شهادت داد، آنگاه امایمن را برای شهادت حاضر نمود و امایمن به ابوبکر گفت:
آیا گواهی میدهی که من اهل بهشت هستم؟ ابوبکر پاسخ داد: آری! امایمن گفت: من گواهی میدهم که رسول خدا فدک را به فاطمه بخشید.
ابوبکر در جواب فاطمه گفت: آیا با شهادت یک مرد و یک زن، میخواهی حق خود را بگیری؟. [۱3]
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) وقتی که احساس نمود ابوبکر به هیچ قیمتی حاضر نیست فدک را به عنوان ملک شخصی حضرت برگرداند آنگاه حضرت فدک را به عنوان ارث پدری مطالبه نمود؛
ولی متاسفانه اینبار ابوبکر به حدیث جعلی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) استناد کرد که فرموده است:
نَحْنُ مَعَاشِرَ الْاَنْبِیَاءِ لَا نُوَرِّثُ مَا تَرَکْنَاهُ صَدَقَةٌ.ما پیامبران از خود ارث نمیگذاریم و آنچه بعد از ما میماند صدقه است.
9- اشکالات به روایت جعلی ابوبکر
این روایت اشکالات متعددی دارد که ما بهطور خلاصه به آن خواهیم پرداخت:اولاً: این حدیث مخالف صریح آیات قرآنی است که ارث سلیمان از داود را مطرح کرده است:
وَوَرِثَ سُلَیْمَانُ دَاوُودَ؛ [۱4]و داستان حضرت زکریا را نقل کرده است که از خداوند متعال درخواست کرده که فرزندی به او دهد که وارث او باشد.
فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا. یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آَلِ یَعْقُوبَ؛ [۱5]ثانیاً: از علمای بزرگ اهل سنت همانند ابنخراش این حدیث را باطل میداند؛ همانطوری که ذهبی نقل میکند:
قال بن عدی سمعت عبدان یقول قلت لابن خراش حدیث ما ترکنا صدقة قال: باطل اتهم مالک بن اوس بالکذب.
ابنعدی از عبدان نقل میکند که گفت: به ابنخراش گفتم: حدیث: «ما ترکناه صدقه»، چگون حدیثی است؟ گفت: باطل است؛ چون مالک بن اوس متهم به دروغگوئی است. [۱6]
ثالثاً: حضرت صدیقه طاهره (علیهاالسّلام) از برخورد ابوبکر خشمناک گردید و با وی قهر کرد و تا آخر عمر با او سخن نگفت بخاری نقل میکند:
فَغَضِبَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم فَهَجَرَتْ اَبَا بَکْرٍ، فَلَمْ تَزَلْ مُهَاجِرَتَهُ حَتَّی تُوُفِّیَتْ وَعَاشَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه وسلم سِتَّةَ اَشْهُرٍ.
فاطمه ناراحت شد و از ابوبکر دوری کرد و این دوریکردن تا وفات وی ادامه یافت که شش ماه پس از پیغمبر بیشتر زنده نبود. [۱7]
رابعاً: حضرت علی (علیهالسلام) نیز بعد از شهادت حضرت زهرا (علیهاالسّلام) و فوت ابوبکر در زمان خلافت عمر نیز پیگیر قضیه بود که بخاری از قول عمر بن خطاب مینویسد:
جِئْتَنِی یَا عَبَّاسُ تَسْاَلُنِی نَصِیبَکَ مِنِ ابْنِ اَخِیکَ، وَجَاءَنِی هَذَا - یُرِیدُ عَلِیًّا - یُرِیدُ نَصِیبَ امْرَاَتِهِ مِنْ اَبِیهَا....
ای عباس تو نزد من آمدی و سهم ارث پسر برادرت را از من طلب کردی، و علی هم آمد و سهم همسرش را تقاضا نمود. [۱8]
و در حدیث دیگر نقل میکند که عمر به ابنعباس و علی گفت:ثُمَّ جِئْتَنِی اَنْتَ وَهَذَا وَاَنْتُمَا جَمِیعٌ وَاَمْرُکُمَا وَاحِدٌ فَقُلْتُمَا ادْفَعْهَا اِلَیْنَا.
تو ای عباس و این علی آمدید و یکصدا گفتید حق ما را از اموال پیامبر به ما برگردان!. [۱۹]
10- موفقیت علی در بازگرداندن فدک
عاقبت پیگیریهای علی (علیهالسّلام) نتیجه داد و به تصریح روایت بخاری اموال پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برگرداند:فَاَمَّا صَدَقَتُهُ بِالْمَدِینَةِ، فَدَفَعَهَا عُمَرُ اِلَی عَلِیٍّ وَعَبَّاسٍ.
عمر بن خطاب صدقات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در مدینه را به علی و عباس برگرداند. [۲۰]
یاقوت حموی نیز مینویسد:ادَی اجتهاد عمر بن الخطاب بعده لما ولی الخلافة وفتحت الفتوح واتسعت علی المسلمین ان یردها الی ورثة رسول الله صلی الله علیه وسلم
در زمان خلافت عمر بن خطاب پس از کشورگشائی و رفاه مسلمانان، اجتهاد عمر اقتضا کرد که فدک را به وارثان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باز گرداند. [۲۱]
البته پس از آنکه عثمان به خلافت رسید، فدک را به داماد عزیزخود، مروان بخشید ابوالفداء در تاریخ خود مینویسد:
واقطع مروان فدک وهی صدقة رسول اللَّهِ التی طلبتها فاطمة رضی اللَّهِ عنها من ابی بکر رضی اللَّهِ عنه.
عثمان فدک را به مروان بخشید و این فدک صدقه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود که فاطمه او را از ابوبکر مطالبه نمود. [۲۲]
11- جواب نقضی ( شبهه کننده و جعل کننده حدیث پاسخ دهند)
حال این سؤال مطرح است که اگر پیامبران از خود ارث نمیگذارند و تمام اموال آنان صدقه است؛ پس چرا عمر بر خلاف نظر ابوبکر آن را به وارثان پیامبر برگرداند؟چرا عثمان بر خلاف نظر عمر و ابوبکر آن را به مروان بخشید؟
به تعبیر حضرت زهرا (علیهاالسّلام) که خطاب به ابوبکر فرمود:
فنعم الحَکَمُ اللّه ، وَ الزَّعیمُ (الغریم) مُحَمَّدٌ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) وَالْمَوْعدُ القِیامَةُ؛ وَعِنْدَ السّاعَةِ یَخْسَرُ المبطلون، وَلا یَنْفَعُکُمْ اِذ تندَمون؛ وَ لِکُلِّ نَبَاٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ یَاْتیهِ عَذابٌ یُخْزیه وَ یَحِلُّ عَلَیْهِ عَذابٌ مقیمٌ.
بدان که در روز حشر خداوند حاکم است، و چه خوب حاکمی است! و پیشوای ما محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و وعدهگاه ما قیامت خواهد بود.
و در آن روز اهل باطل در ضرر و زیانند، و ندامت سودشان نبخشد، و برای هر خبری موعدی است و شما در نهایت خواهید فهمید چه کسی عذاب خوارکننده و دائمی شود. [۲3]
12.اعتراض بر حسب موقعیت لازم و واجب است
نابراین اگر فرضا انداختن الواح تورات در اینجا زنندگی داشته باشد و حمله به سوی برادر کار صحیحی به نظر نرسد.اما با توجه به این حقیقت که بدون ابراز این واکنش شدید، و عکس العمل پرهیجان، هیچگاه بنی اسرائیل به اهمیت و عمق خطای خویش پی نمی بردند و ممکن بود آثار بت پرستی در اعماق ذهنشان باقی بماند، این کار نه تنها نکوهیده نبود بلکه واجب و لازم محسوب می گردید.
در اینجا موسی به قدری ناراحت شد که در هیچ لحظه از تاریخ بنی اسرائیل چنین ناراحتی و خشم شدیدی برای او رخ نداد، چون خود را در برابر بدترین صحنه ها یعنی انحراف از خداپرستی به سوی گوساله پرستی می دید و تمام آثار را در خطر مشاهده می کرد.
بنابراین انداختن الواح و مؤاخذه شدید برادر در چنین لحظه ای کاملا طبیعی بود.این واکنش شدید و اظهار خشم اثر تربیتی فوق العاده ای در بنی اسرائیل گذارد،
و صحنه را به کلی منقلب ساخت، در حالی که اگر موسی می خواست با کلمات نرم و ملایم آنها را اندرز دهد شاید کمتر سخنان او را می پذیرفتند. [24]
13.اعتراض و خطاب حضرت زهرا(س) مردم بوده است
پس از اینکه حضرت زهرا(س) در خطبه فدکیه در مقابل مردم با ابوبکر درباره ستمهای انجام شده محاجه کرد و او را محکوم نمود،.ابوبکر با استفاده از نوعی دیپلماسی عوامفریبانه، سخنانی در مدح و تعریف آنحضرت اظهار داشت و جریان غصب فدک و لوازم آن را منتسب به درخواست مردم نمود و وانمود کرد که گویا همه این کارها را مردم تأیید کردهاند.
حضرت زهرا(س) پس از این عوام فریبی و استفاده ابزاری از مردم ،به دلایل و انگیزههایی روی سخن خود را به مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است.
وی در این خطبه میفرماید من نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشتم و میدانستم که شما مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، .
اما به دلایلی -که ذکر میشود- برای شما خطابه ایراد میکنم و شما را مورد عتاب و سرزنش قرار میدهم:
14.. اعتراض حضرت زهرا برای اتمام حجت
«فَالْتَفَتَتْ فَاطِمَةُ عَلَیْهَا السَّلَامُ النَّاسَ وَ قَالَتْ: مَعَاشِرَ النَّاسِ! الْمُسْرِعَةَ إِلَى قِیلِ الْبَاطِلِ،..»؛[25] پس حضرت فاطمه(س) رو به مردم کرده و فرمود: ای مردم مسلمان که شتابان به سخن باطل [پذیرفتن باطل] روی آوردید؛یعنی ای کسانی که در پذیرفتن باطل شتاب کردید. این آدمهایی که این همه پای منبر پیامبر(ص) بودند و مجاهدتهای علی(ع) را دیده بودند،.
اما همین که عدهای در سقیفه جمع شدند و قدرت را به دست گرفتند، همه آن فضیلتها را فراموش کردند و به سراغ باطل رفته و حق را تنها گذاشتند.
حضرت در اینجا میفرماید: ای کسانی که کارهای خلاف را میبینید ولی چشم روی هم میگذارید و برای اینکه تکلیف را از دوش خود بردارید آنها را توجیه میکنید:
«أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلى قُلُوبٍ أَقْفالُها)»؛[26] آیا در قرآن دقت و اندیشه نمیکنید؟ یا اینکه بر دلها قفلها زده شده است.
حضرت فاطمه(س) با استشهاد از آیات قرآن، کوردلی و ناآگاهی مردم حاضر در مسجد را مورد نکوهش قرار داده و تأکید میکند که چرا قدری فکر نمیکنید.
و کارهای حاکمیت را با دیده بصیرت و تدبّر نمیبینید و آنها را با موازین قرآن و ارزشهای اسلامی مقایسه نمیکنید؟: «وَ شَرَّ مَا مِنْهُ اعْتَضَتُّم»؛ و بد چیزی را عوض گرفتید.
15.اعتراض حضرت زهرا (س) به بیتفاوتی اقشار مردم:
«حَتَّى حَبَسَتْنِی قَیْلَةٌ نَصْرَهَا»؛ تا آنجا که انصار یاری خود را از من دریغ داشتند.ظاهر عبارت این است که خشونتهای ابوبکر سبب شد که مهاجر و انصار حاضر نشدند به من کمک کنند.
وقتی حکومت با دختر پیامبر(ص) با آن همه فضیلت و موقعیت و سابقه و عزّت چنین کند که حتی قطعه زمینی را که توسط شخص پیامبر(ص) به دخترش بخشیده شده بود مصادره کند،.
دیگر تکلیف دیگران روشن است. طبیعی است که در چنین شرایطی اکثر مردم میترسند و سکوت اختیار میکنند: «وَ الْمُهَاجِرَةُ وَصْلَهَا»؛ و مهاجران وصلت و ارتباط خویش با من را نادیده گرفتند.
با وجود اینکه مهاجرین با اهل بیت(ع) ارتباط دیرینه داشتند و در سختیهای دوران مکه در کنار پیامبر(ص) بودند و همه با هم از مکه به مدینه هجرت کردیم، اما دشمنی ابوبکر و جوسازی او و طرفدارانش باعث شد که آنان هم از حق من دفاع نکنند و ساکت بنشینند.
16. اعتراضی حضرت زهرا (س) با خطابی غمناک
سپس حضرت زهرا(س) در ادامه کلام خود میفرماید: اینرا به شما بگویم که اگر من این خطبه را برایتان خواندم .و راجع به فدک و حقوق غصب شده خودم و شوهرم به شما خطاب کردم و مورد سرزنشتان قرار دادم، به این جهت نبوده که به شما امید داشته باشم تا به من و علی(ع) کمک بکنید.
ما دیگر شما را شناختهایم و میدانیم که شما برای دفاع از حق، خود را به خطر نمیاندازید، بلکه میخواهم سوز دل خود را ظاهر کنم. این است که میفرماید:
«أَلَا وَ قَدْ قُلْتُ الَّذِی قُلْتُ عَلَى مَعْرِفَةٍ مِنِّی بِالْخَذْلَةِ الَّتِی خَامَرَتْکُم»؛ آگاه باشید! همانا گفتم آنچه را که در اینجا گفتم، در حالی که شناخت داشتم از شما به اینکه کمک نکردن و ترک یاری حق، با ذات شما عجین و آمیخته شده است.
خیانت و ترک وفایی که شعار شما شده: «وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْهَا قُلُوبُکُمْ»، و در دلتان جای گرفته است. در نتیجه من میدانستم که شما اهل کمک کردن و یاری رساندن به ما نیستید، اما اینکه شما را مورد خطاب قرار میدهم به جهت بیان درد و سوز دل و جوشش نفس است: «وَ لَکِنَّهَا فَیْضَةُ النَّفْسِ»؛ و لکن این سخنان به خاطر لبریز شدن دردهای درونی است.
وقتی ظرفی پُر از آب شود شروع میکند به ریختن و سر رفتن، و این را در اصطلاح «فیضان» میگویند.
نفس انسان هم همانند ظرف آب وقتی پر شد و شروع به ریختن و سر رفتن کرد، در اصطلاح میگویند: «فیضان نفس»، مانند اینکه روح هم سر رفته است.
حضرت در این جمله میخواهد بگوید آنقدر درد و سوز در دلم هست که سر میرود و این جوشش نفس و سوز دل است که شما را مخاطب ساختهام: «نَفْثَةُ الْغَیْظِ»؛ و تراوش غیظ و ناراحتی.
اینها تشبیهاتی است که حضرت در کلام خود به کار میبرند. حضرت میخواهد بفرماید: بیحوصلگی و بیتابیای که از ناحیه این همه ظلم و ستمی که بر ما شده، موجب شده تا من این مطالب را بگویم.
اگر چه حضرت فاطمه(س) معصوم است، اما بالاخره انسان است، همانطور که حضرت زهرا(س) گرسنه و تشنه میشود،.
وقتی درد دل حضرت زیاد شود و این همه کجی و انحراف را ببینند، بالاخره به جوش و خروش آمده و این جوشش را اینگونه منعکس میکند: «و بثة الصدر»؛ و نشان از غم و اندوه سینهام دارد.
17. هشدار نسبت رها کردن تکیه گاه محکمی مانند علی(ع):
«لَیْتَ شِعْرِی إِلَى أَیِّ سِنَادٍ اسْتَنَدُوا»؛ ای کاش میدانستم، اینان به چه تکیه گاهی تکیه کردهاند؟مردم به چه تکیه گاهی تکیه کرده و علی(ع) را خانهنشین کردند؟! و با عترت پیامبر(ص) اینطور رفتار کرده و به سراغ دیگران رفتند!
ممکن است مراد حضرت این باشد که تکیه گاه قوی و محکمی مانند حضرت علی(ع) و اهل بیت(ع) را رها کردند و بهجای آنان چه کسانی را به عنوان تکیه گاه انتخاب کردند!: «وَ إِلَى أَیِّ عِمَادٍ اعْتَمَدُوا»؟!؛
و به چه ستون و پایهای اعتماد کردهاند؟: «وَ عَلَى أَیَّةِ ذُرِّیَّةٍ أَقْدَمُوا». اینها بر چه ذریه و خاندانی پیشقدم شده و قصد برتری و چیره شدن بر آنها را دارند؟
حضرت زهرا(ع) در اینجا هشدار میدهد؛ آیا مردم متوجه هستند که توطئه سقیفه برای مسلط شدن بر اهل بیت پیامبر(ص) است، و آیا شناخت و اطلاعی از اهل بیت و خاندان پیامبر(ص)، اهداف و مقامات و کمالات آنان دارند؛
یعنی ای مردم به ارتکاز عقلی خودتان مراجعه کنید که این چه قضاوتی است که شما میکنید؟! علی(ع) هم از نظر علم و دانش و هم از نظر تقوا برتر از همه بوده است؛
چرا حالا باید خانهنشین شود و حقوق او پایمال گردد و سرنوشت جامعه اسلامی به دست کسانی بیفتد که هیچیک از امتیازات او را ندارند!
دو. اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانهنشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛ برای این بود که حضرت زهرا(س) میخواستند کارهای زشت غاصبان حکومت را به این وسیله بیان کرده و بفهمانند که اینها چه ظلمهایی روا داشتهاند.
در حقیقت گلایه حضرت به خاطر این مصلحت بوده است؛ زیرا یک وقت انسان می خواهد عظمت مطلبی را به کسی برساند،
او را مورد خطاب و عتاب قرار میدهد، در حالیکه مقصودش تندی به آن شخص نیست. این مسئله در گفتوگوها معمول است.
از باب نمونه وقتی حضرت موسی(ع) از کوه طور بازگشت و مشاهده کرد که بنی اسرائیل گوساله پرست شدهاند، در اینجا برادرش هارون(ع) را مورد عتاب قرار داده و توبیخ کرد.
ریشش را گرفت و گفت: چه کردی؟ هارون جواب داد: «قالَ یَا بْنَ أُمَّ لا تَأْخُذْ بِلِحْیَتی وَ لا بِرَأْسی إِنِّی خَشیتُ أَنْ تَقُولَ فَرَّقْتَ بَیْنَ بَنی إِسْرائیلَ وَ لَمْ تَرْقُبْ قَوْلی»؛[27] گفت:
اى پسر مادرم، چنگ به ریش و سر من مینداز. من ترسیدم که بگویى: تو میان بنى اسرائیل جدایى افکندى، و گفتار مرا رعایت نکردى.
حضرت موسی(ع) میداند که هارون(ع) تقصیری ندارد، ولی میخواهد زشتی کار بنی اسرائیل را مجسم کرده و اهمیت این مسئله را برساند؛ لذا در ظاهر با برادرش دعوا میکند.
در اینجا هم حضرت فاطمه(س) میخواستند عظمت ظلم مخالفان را منعکس کند؛ لذا با این لحن صحبت میکند تا به این وسیله به مردم آن زمان و به تاریخ بفهماند که چه ظلمهایی به اهل بیت(ع) وارد آمده است.
البته، گاه خطابهای به ظاهر عتاب آلود برای توبیخ نیست، بلکه میتواند به منظور دلسوزی و ابراز همدردی باشد؛ مانند آنچه در قرآن خطاب به پیامبر(ص) آمده است: «فَلَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ عَلى آثارِهِمْ إِنْ لَمْ یُؤْمِنُوا بِهذَا الْحَدیثِ أَسَفا»؛[28] گویى مىخواهى به خاطر اعمال آنان، خود را از غم و اندوه هلاک کنى.
«لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین»؛[29] گویى مىخواهى جان خود را از شدّت اندوه از دست دهى، به خاطر اینکه آنها ایمان نمىآورند!
در اینجا نیز حضرت علی(ع) به دلیل انحرافی که در جامعه اسلامی رخ داد و به جهت ظلمی که نسبت به اهل بیت(ع) شده، در خانه نشسته و زانوی غم در بغل گرفته و به جهت مصالح اسلام نمیتواند در برابر مخالفان قیام کند؛
لذا حضرت زهرا(س) با او ابراز همدردی نموده و میگوید گویا میخواهی خود را با این غصهها از بین ببری: «ثُمَّ انْکَفَأَتْ (ع) وَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَتَوَقَّعُ رُجُوعَهَا إِلَیْهِ وَ یَتَطَلَّعُ طُلُوعَهَا عَلَیْهِ فَلَمَّا اسْتَقَرَّتْ بِهَا الدَّار قَالَتْ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ اشْتَمَلْتَ شَمْلَةَ الْجَنِینِ وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنِین».
سپس آن حضرت(ع) به منزل بازگشت در حالىکه علی(ع) در انتظار مراجعت و درخشش سیماى مبارک او بود، چون در خانه قرار یافت، فرمود:
اى فرزند أبو طالب، چرا مانند کودک در جنین پنهان شده و مانند افراد تهمتزده در کنج خانه نشستهاى؟ تو کسى بودى که شاهپرهاى بازها را درهم مىشکستى، چطور شده که اکنون از پر و بال مرغان ناتوان فرو ماندهاى؟! و... .
نتیجه:
حضرت زهرا(س) با اینکه نسبت به اوضاع و شرایط جامعه آگاهی داشت و میدانست که مردم اهل کمک کردن و یاری رساندن به اهل بیت(ع) نیستند،اما با توجه به عوام فریبی انجام شده در ارتباط با فدک و مسئله خلافت و وانمود کردن اینکه همه این کارها با نظر و تأیید مردم انجام شده؛.
حضرت زهرا برای اتمام حجت، بیتفاوتی مردم نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی، بیان سوز دل و... روی سخن خود را متوجه مردم کرده و آنان را مورد خطاب قرار داده است.
اما شکوه و گلایه حضرت فاطمه(س) از خانه نشین شدن امام علی(ع) و برخورد منفعلانه علی(ع) در برابر غاصبان فدک؛
اولاً: برای نشان دادن کارهای زشت غاصبان و فهماندن اینکه چه ظلمهایی روا شدهاست.
ثانیاً: به منظور دلسوزی و ابراز همدردی با همسرش.
ثالثا :مهمترین نکات نیز که نباید در این بحث مورد غفلت واقع شود این است :
که از مسلمات عقائد تشیع «عصمت حضرت امیر و حضرت زهرا علیهما السلام» و « ولایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام » است که به طرق متعدد نقلی و عقلی ثابت شده و به ثبوت رسیده اند فلذا:
هرگاه روایت یا نقل قول یا حدیثی با «اصول مسلمات تشیع» در تضاد باشد قطعاً مطرود و مردود است،
پی نوشت:
۱.الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۷.2. قصص .۶۸,
3. حج .۴۶,
4. کفایه الاثر , ص ۱۹۸ ; الصراط المستقیم , ج ۲ , ص ۱۲۳ ; بحارالانوار , ج ۳۶ , ص ۳۵۳ , نهج الحیاه , ص ۳۸ ـ .۴۰
5.سوره اعراف ایه 150
6.سوره طه آیه 92 _ 93
7.المجلسی، محمد باقر (۱۱۱۱ه)، بحار الانوار، ج۲۹، ص۲۳۴، تحقیق:محمد الباقر البهبودی، ناشر:مؤسسة الوفاء - بیروت - لبنان، الطبعة:الثانیة المصححة، ۱۴۰۳ - ۱۹۸۳ م.
8.الطبری، ابی جعفر محمد بن جریر (۳۱۰)، تاریخ الطبری، ج۲، ص۳۰۲.
9.الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (۷۴۸ه)، تاریخ الاسلام ووفیات المشاهیر والاعلام، ج۱، ص۲۸۳.
10.السیوطی، عبد الرحمن بن ابی بکر جلال الدین (۹۱۱ه)، الدر المنثور، ج۵، ص۲۷۳، ناشر:دار الفکر - بیروت - ۱۹۹۳.
13.امام علی (علیهالسلام)، نهج البلاغه، ج۱، ص۴۱۷، نامه:۴۵.
۱2.الحموی، ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله (۶۲۶ه)، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸، ناشر:دار الفکر - بیروت.
۱3.النمیری البصری، ابوزید عمر بن شبة (۲۶۲ه)، تاریخ المدینة المنورة، ج۱، ص۱۹۹.
۱4.نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.
۱5.مریم/سوره۱۹، آیه۶-۷.
۱6.الذهبی، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، (متوفای۷۴۸ه)، سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۵۱۰، تحقیق:شعیب الارناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر:مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:التاسعة، ۱۴۱۳ه.
۱7.البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.
۱8.البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.
۱9.النیسابوری، مسلم بن الحجاج ابوالحسین القشیری (۲۶۱ه)، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۳۷۷، ح ۱۷۵۷، کِتَاب الْجِهَادِ وَالسِّیَرِ، بَاب حُکْمِ الْفَیْءِ، تحقیق:محمد فؤاد عبد الباقی، ناشر:دار احیاء التراث العربی - بیروت.
۲۰.البخاری الجعفی، محمد بن اسماعیل ابوعبدالله (۲۵۶ه)، صحیح البخاری، ج۴، ص۷۹.
۲۱.الحموی، ابوعبدالله یاقوت بن عبدالله (۶۲۶ه)، معجم البلدان، ج۴، ص۲۳۸، ناشر:دار الفکر - بیروت.
۲۲.ابو الفداء عماد الدین اسماعیل بن علی (۷۳۲ه)، المختصر فی اخبار البشر، ج۱، ص۱۶۹.
۲3.الطبرسی، ابی منصور احمد بن علی بن ابی طالب (۵۴۸ه)، الاحتجاج، ج۱، ص۱۰۲.
24.تفسیر نمونه ج6 ص377
25. طبرسی، احمد بن علی، الإحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 106، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق.
26. محمد، 24.
27. طه، 94.
28. کهف، 6.
29. شعراء، 3.
منابع:
https://www.valiasr-aj.com/persian/mobile_shownews.php?idnews=5142https://fa.mouood.com/1225/articles/prophets/imam-ali
http://fa.wikifeqh.irاعتراض حضرت زهرا به حضرت علی (شبهه)
https://abadis.ir/fatofa/اعتراض حضرت زهرا به حضرت علی
https://fa.wikishia.net/view/حدیث مرسل
https://www.isna.ir/news/99102820638
https://www.dinemosaffa.com
https://hajj.ir/fa/104567
https://hajj.ir/fa/111676