وحدت اسلامي

انسان ها در زندگي خود با يکديگر با ديگر جانداران مشترکاتي دارند مانند، اجتماعي و گروهي زيستن، اما درهمين حال،انسان دارا يک سلسله تفاوت هايي است که او را از حيوانات متمايز مي سازد؛ مثلا درست است که زندگي بشري در سايه ي اجتماع ميسور و امکان پذيراست لکن چنين نيست که اجتماع زيستن آدمي همچون مورچگان، موريانه
پنجشنبه، 6 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
وحدت اسلامي

وحدت اسلامي
وحدت اسلامي


 

نويسنده:سيد مهدي موسوي کاشمري




 

درآمد
 

انسان ها در زندگي خود با يکديگر با ديگر جانداران مشترکاتي دارند مانند، اجتماعي و گروهي زيستن، اما درهمين حال،انسان دارا يک سلسله تفاوت هايي است که او را از حيوانات متمايز مي سازد؛ مثلا درست است که زندگي بشري در سايه ي اجتماع ميسور و امکان پذيراست لکن چنين نيست که اجتماع زيستن آدمي همچون مورچگان، موريانه ها و زنبورهاي عسل ناآگاهانه و به حکم غريزه باشد، بلکه اين حرکت در انسان از روي شعور و آگاهي و نوعي انتخاب است؛ انتخابي آگاهانه و از روي شناخت تا با همنوعان خود الفت و همدلي داشته باشد و احساس وحدت و يگانگي کند و دريک کلام مي توان گفت: بناي حيات بشر بر پايه ي وحدت است.
در مرحله ي بالاتر، آن گاه که انسان ها با دعوت الهي «پذيرش ايمان به خدا و قيامت» مواجه شدند، گروهي آن را پذيرفتند و گروهي امتناع ورزيدند و آنگاه که اين دعوت در صحنه ي حيات بشر به گونه اي جدي عرضه شد به طوري که دريافت کنندگان خردورز و بينش ورش، راهي جز پذيرش آن روبروي خود نديدند، مناسبات گذشته ي خود را کناري نهادند وصف خود را با منکران آن دعوت جدا کردند و معياري تازه براي وحدت خود برگزيدند و آن ايمان به دعوت خداوندي بود. (1)
البته روشن است که اين وحدت پايدار نمي ماند و پس از هر پيامبري، پيروان او با تفسيرها و تاويل هاي گوناگون از تعليمات آن پيامبر و با دخالت دادن هواها و غرض هاي شخصي، قومي و باندي در اين زمينه، فرقه ها و نحله هاي گوناگوني را پديد مي آوردند و باز تفرقه آشکار مي شد.
در دامن اسلام نيز اين پديده رخ نموده و ده ها فرقه و گروه اعتقادي، فقهي و معارفي در آن به وجود آمده است که جمع کردن آن در وضعيت کنوني کاري نا ممکن است. امروزه وقتي از سوي بزرگان و اصلاحگران دين، بر وحدت اسلامي تاکيد مي شود، هيچ گاه چنين مقصودي را از آن در نظر ندارند، بلکه مقصود آنان توجه به تعليمات نخستين پيامبر(صلي الله عليه واله وسلم) به عنوان نقاط مشترک و به فراموش سپردن اختلافات درون ديني، در مناسبات و ارتباطات ملل اسلامي است و اين خواسته اي است که هم ممکن است وهم لازم.
در طول تاريخ، هماره امت اسلامي شاهد حضور مردان بزرگي بوده است که پرچم دار اين وحدت ميمون بوده اند و با تلاشي پي گير در جهت تحقق اين هدف متعالي گام هاي بلندي برداشته اند که مي طلبد اين اقدام ها از سوي فرزانگان، دنبال شود تا به نتيجه مطلوب برسد.
آمدن «انسجام اسلامي» در کنار«وحدت ملي» در پيام نوروزي رهبري انقلاب، اين پيام را دارد که توجه به منافع و مصالح ملي، جدا از منافع و مصالح امت اسلامي نيست. ما در عين رعايت منافع و پاسداري از آنچه خود داريم و بدان پاي بنديم، بايد به مصالح جهان اسلام نيز بينديشيم و با تاکيد بر محوريت نقاط مشترک مذاهب در جهت وحدت امت اسلامي، گام هايي بلند برداريم.

فصل يک: کليات
 

1/1.ارزش و جايگاه وحدت
 

در جهان هستي اصل بر وحدت است. مبدا آفرينش عين وحدت و حتي درخصوص او واحديت که شائبه کثرت دارد، روا نيست، بل مفهوم صادق درباره ي او احديت و يکتايي است.
اطلاق واحد بر او در برخي تعبيرها لفظي است و معناي مقصود از آن يکتايي است.
«اساسا کثرث و گونه گوني، شايسته ي او نيست و ترکب نشانه ي احتياج، نقص و نارسايي است. در ذات او که مبري از کثرت است، آن چه از او صادر مي شود نيز جز واحد نيست و قاعده ي مسلم نزد ارباب حکمت است که: الواحد لا يصدر منه ألا الواحد». (2).
اين فيض صادره، از جنبه صدور واحد است و تعينات، تشخصات و کثرت زاييده ي حدود، ماهيات و عالم امکان است.
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود يک فروغ رخ ساقي است که در جام افتاد در انواع موجودات، نماد اين وحدت، درتعاون و همياري است که اجزاي هريک از موجودات، نماد اين وحدت، در تعاون و همياري است که اجزاي هريک از موجودات مرکب و نيز هريک از مجموعه ها مکمل يکديگرند و اين هماهنگي در اجزاي هر کدام از مظاهر طبيعت ، نشانه ي سلامت آن است.
در عالم تشريع نيز هيچ اتهامي همچون شرک و کثرت بر خداوند ناروا نيست (3). حتي در مقام ايمان نيز وحدت ايماني را مي خواهد و باور به برخي و نپذيرفتن برخي ديگر از اعتقادات را با رد کل آن برابر دانسته است. (4)
و نيز براي ايمان پذيرفته، تنها اعتقاد به پيامبر اسلام را کافي ندانسته و با اين که ايمان به پيامبري انبياي گذشته، با وجود ايمان به پيامبر اسلام در مقام عمل، چندان دخالتي در سرنوشت انسان ندارد، اعتقاد به آن ها و کتاب هاي آسماني آنان را جزئي از ايمان مقبول برشمرده است و مي فرمايد:
(آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمومنون کل آمنه بالله و ملائکته و کتبه و رسله لا نفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و أطعنا غفرانک ربنا و إليک المصير) (5).
«پيامبر به آنچه از سوي پروردگارش براو نازل شده ايمان آورده است(و او به تمام سخنان خود کاملا مومن مي باشد) و همه مومنان نيز به خدا و فرشتگان او و کتاب ها و فرستادگانش ايمان آورده اند(و مي گويند:) ما در ميان هيچيک از پيامبران او فرق نمي گذاريم (و به همه ايمان داريم) و (مؤمنان) گفتند: ما شنيديم و اطاعت کرديم. پروردگارا! (انتظار) آمرزش تو را (داريم) و بازگشت (ما) به سوي توست.»
از گذشتگان خواسته است تا به آيندگان و از آيندگان مي خواهد تا به گذشتگان ايمان آورند تا از آغاز دعوت توحيدي تا پايان آن يک سلسله فراهم آيد و هر دوره اي از آن حلقه اي در مجموع اين زنجيره باشد و گذشته را به آينده و آينده را به گذشته پيوند دهد.
همه ي آن چه ياد شد از آن رواست که خداوند چون خود واحد است، وحدت را دوست مي دارد و پراکندگي و گسيختگي را بر نمي تابد و اين حقيقت را، هم در تکوين و هم در تشريع بروز و نمود داده است. گويي وحدت جان هستي و قبله تمامي موجودات، جريان ها و حرکت هاست.
و لذا پروردگار جهان دو دستگي و نزاع را در اردوگاه اديان توحيدي مقبول خود ندانسته است و در قرآن کريم به پيامبرش سفارش مي کند که به اهل کتاب بگويد: اگر به دين جديد نمي گرويد دست کم بياييد در عقائد مشترک با هم همدل و همنوا باشيم.
(قل يا أهل الکتاب تعالوا إلي کلمة سواء بيننا و بينکمألا تعبد إلا الله و لا نشرک به شيئا و لا يتخذ بعضنا بعضا أربابا من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون». (6)
«(بگو:) اي اهل کتاب بياييد به سوي سخني که ميان ما و شما يکسان است، که جز خداوند يگانه را نپرستيم و چيزي را همتاي او قرار ندهيم و بعضي از ما بعضي ديگر را- غير از خداي يگانه- به خدايي نپذيرد. هرگاه (از اين دعوت) سرباز زنند، بگوييد: گواه باشيد که مامسلمانيم.»
بنابراين، هم در عالم تکوين و هم در حوزه ي تشريع اصل بر وحدت است.
براساس اين اصل، اختلاف و دوگانگي، قدمگاه و معبر خوبي است، ولي منزلگاه بد و زبان باري است و اگر بر اثر عواملي به منزلگاه تبديل شد، بي ترديد هر اقدامي در جهت گسترش و توسعه ي دامنه ي آن بر خلاف خواست الهي و مغاير با سنت خداوندي در تکوين و تشريع است، همچنان که خلاف داوري عقل نيز هست.
امام صادق (عليه السلام) فرمودند:
«المؤمن اخ المؤمن کالجسد الواحد إن اشتکي شيئتا منه وجد ألم ذلک في سائر جسده و أرواحهما من روح واحدة». (7)
«مؤمن برادر مؤمن است، هم چون يک جسد است که اگر عضوي از آن دو از يک روح است.»
به سرود سعدي:
بني آدم اعضاي يکديگرند
که در آفرينش از يک گوهرند
چو عضوي به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
جهت حساسيت اعضاي يک بدن نسبت به درد هم، داشتن روح واحد است، و اگر جامعه ي ايماني هم ئداراي يک روح شد؛ اين گونه خواهد بود.
به نوشته برخي بزرگان: «علم و عمل از مقوله جوهرند» (8) بدين معنا که اين دو، روح انسان را- که از مقوله ي جوهر است- مي سازند و به آن شکل مناسب با خود مي دهند. از سوي ديگر، قرآن مجيد از نور ايمان، تعبير به روح کرده است. (9)
بر اين اساس وقتي روح هاي آدميان از منبع واحدي تغذيه کردند و روح ايمان در آنان دميده شد، واحد مي شوند، هر چند در ظاهر، بدن ها از هم جدا باشند.

2/1. همگرايي و معاشرت نيک
 

حفظ وحدت و يکپارچگي امت اسلامي و معاشرت نيکو با مخالفان مذهب شيعه، همواره مورد تأکيد و توصيه اهل بيت (عليه السلام) بوده است. در دوران امامان (عليه السلام) شيعيان آنها نسبت به مخالفان خود گروهي اندک به شمار مي آمدند و آنان به جهت بر حق ندانستن اعتقاد اکثريت مردم، در مشروعيت ارتباط و حسن رفتار با آن ها، به ترديد مي افتادند و لذا در اين خصوص از آن بزرگواران مي پرسيدند و آنان نيز بر خوشرفتاري و حسن سلوک با آن ها سفارش و اصرار مي ورزيدند.
معاوية بن وهب مي گويد:
«فلت لأبي عبدالله (عليه السلام): کيف ينبغي لنا أن نصنع فيما بيننا و بين قومنا و فيما بيننا و بين خلطائنا من الناس؟ قال فقال: تؤدون الأمانة إليهم و تقيمون الشهادة لهم و عليهم و تعو دون مرضاهم و تشهدون جنائزهم». (10)
«چگونه شايسته است با قوم خود و کساني از مردم که با آنان مراوده داريم، رفتار نماييم؟ حضرت فرمودند: نسبت به آنان امانت دار باشيد و به سود و ضررشان اقامه ي شهادت کنيد و از مريضان آن ها عيادت نماييد و در تشييع جنازه شان شرکت کنيد.»
امام صادق (عليه السلام) در بخشي از سخنان خود به زيدين شحام مي گويند:
«صلوا عشائرکم، و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم، و أدوا حقوقهم، فإن الرجل منکم إذا ورع في دينه و صدق الحديث و أدي الأمانة و حسن خلقه مع الناس. قيل: هذا جعفري فيسرني ذلک و يدخل علي منه السرور و قيل هذا أدب جعفر و إذا کان علي غير ذلک دخل علي بلاؤة و عاره و قيل هذا أدب جعفر». (11)
«با عشيره و طايفه خود ارتباط داشته باشيد و بر جنازه هاي آن ها حاضر شويد و مريض هايشان را عيادت کنيد و حقوقشان را بپردازيد؛ زيرا هر گاه شخصي از شما پرهيزگار و راست گفتار و امانت دار و خوشرفتار با مردم باشد، گفته مي شود اين اثر ادب جعفري است و اگر چنين نباشد- چون به ما وابسته ايد- آن را به امانت نسبت مي دهند و مايه ي ننگ و عار ما خواهد بود.»
معاوية بن وهب مي گويد (12):
«قلت له: کيف ينبغي لنا أن نصنع فيما بيننا و بين خلطائنا من الناس ممن ليسوا علي أمرنا؟ قال: تنظرون إلي أئمتکم الذين تقتدون بهم فتصنعون ما يصنعون فو الله إنهم ليعودون مرضاهم و يشهدون جنائزهم و يقيمون الشهادة لهم و عليهم و يؤدون الأمانة إليهم: (13).

فصل دوم
 

1/2. عوامل تفرقه
 

1/2-1. سب وناسزاگويي
 

انسان وقتي به چيزي اعتقاد يافت، هرچند آن عقيده باطل باشد، نسبت به آن محبت قلبي مي يابد و رفته رفته پيوندي عاطفي ميان خود و آن ايجاد مي کند. در اين حالت تعرض وتجاوز به حريم آن را تعرض به خود مي شمارد و در برابر آن واکنش نشان مي دهد. بروز چنين حالتي، هم او را از پذيرفتن سخن حق دور مي کند و هم به ناسزاگويي اش به عقايد حق وا مي دارد و لذا هيچ گاه پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) نسبت به بت هاي اعراب جاهلي و يا سردمداران کفر ناسزا و دشنام نداد ، بلکه تلاش مي کرد خردهاي مردم بت پرست را بيدار کند و اذهان آنان را به ناتواني بت ها و ناشايسته بودن عبادت آنان توجه دهد.
قران کريم مي فرمايد:
(و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير علم کذلک زينا لکل امه عملهم ثم الي ربهم مرجعهم فينبهم بما کانوا يعملون) (14) .
« (به معبود) کساني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيد، مبادا آنها (نيز) از روي (ظلم و) ناداني خدا را دشنام مي دهند. اين چنين براي هر امتي عملشان را زينت داديم. سپس بازگشت همه ي آنان بسوي پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل مي کردند آگاه مي سازد.»
علي بن ابراهيم از پدرش از مسعده بن صدقه نقل کرده است: از امام صادق (عليه السلام) درباره اين سخن پيامبر خدا (صلي الله عليه واله وسلم) پرسيدند که فرمود:
«ان الشرک اخفي من دبيب النمل علي صفات سودا في ليله ظلماء»
«شرک پنهان تر از راه رفتن مورچه بر سنگ صاف سياه در شب تاريک است.» (15)
آن حضرت در پاسخ فرمود: «مومنان (در صدر اسلام) معبودهاي مشرکان را ناسزا و دشنام مي گفتند، مشرکان نيز (در برابرآن) به آنچه مومنان مي پرستيدند ناروا و بد مي گفتند.
سپس خداوند مومنان را از بد گويي به خدايان (دروغين) آنان بازداشت تا کافران خداوند متعال را ناسزا نگويند تا در نتيجه مومنان از جايي که خود توجه ندارند شرک به خدا ورزند (و در کار زشت مشرکان شريک گردند) . » (16)
در اين حديث نکته اي قابل توجه است و آن اين که در بسياري از موارد انسان به گمان خدمت به عقيده و مرام خود به مقدسات مخالفان خويش تمهين مي کند. اين توهين يقينا فسادهايي به بار مي آورد و و گذشته از واکنش مشابه طرف مقابل، نا امني ها، تکفيرها، قتل ها و تجاوزهايي را موجب مي شود. مطابق اين حديث شريف ناسزاگويان نخستين در تمام پيامدهاي آن ، بي آن که خود بدانند، شريک اند که گوييا خود مرتکب اين اين کار شده اند.
حضرت رضا (عليه السلام) در حديث ابراهيم بن ابي محمود دسيسه ي دشمنان اهل بيت (عليه السلام) در زمينه جعل حديث را درباره ي آنان اين چنين بيان مي کنند:
«اي پسر ابن محمود! مخالفان ما روايت هايي در مورد فضايل ما ساخته اند که سه دسته است:
1. روايات غلو آميز
2. روايات هايي که مضمون آن ها کوتاهي و نقيص در حق ماست.
3. برخي نيز به بدگويي از دشمنان ما پرداخته است.
وقتي مردم رواياتي که در مورد ما زياده روي کرده است مي شنوند، شيعيان و پيروان ما را به کفر نسبت مي دهند و آن ها را معتقد به ربوبيت ما برمي شمارند و آن گاه که به احاديث مربوط به تنقيص ما بر مي خورند، آن را درباره ما مي پذيرند و زماني که حديث هايي که از دشمنان ما بدگويي کرده است، به گوششان مي خورد، به ما بد مي گويند. خداوند مي فرمايد:
(ولا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغير العلم...). (17)
« (به معبود) کساني که غير خدا را مي خوانند دشنام ندهيدمبادا آن ها (نيز) از روي (ظلم) و جهل خدا را دشنام دهند.»
اي ابن محمود! هر گاه مردم به چپ و راست رفتند، تو راه ما را بگير، به يقين کسي که ملازم راه ما باشد ، ما با اوييم و کسي که از ما جدا شود، از او جداييم.» (18)
برخي روايات، در باره ي مخافان اهل بيت، بيان تاريخ حيات و واقعيات زندگي عملکرد آنها است. گروهي ديگر، ضمن اشاره ويا باز گويي برخي حوادث تاريخي- راست يا دروغ- با لحني تند، به بدگويي و لعن و دشنام به آنان پرداخته است،ر که مقصود حضرت رضا (عليه السلام) نوع دوم است نه قسم نخست.
بي ترديد يکي از عوامل اساسي تفرقه ميان گروه ها و مذاهب اسلامي، سب و ناسزا گويي برخي طرفداران تند و عصباني هر مذهب بر ضد عقايد مذهب ديگر است.
نکته ي اساسي اين است که در اين باره بايد قول و فعل با هم برابر باشند. برگزاري نشست ها و کنگره ها در اين باره، زماني سودمند است که مفاد آن در عمل طرفداران مذاهب نيز تجلي يابد، در حالي که واقعيت در برخي موارد اين گونه نيست و گاهي به بهانه ي دفاع از خلفا و يا دفاع از اهل بيت (عليه السلام) و مانند آن به مقدسات يکديگر اهانت مي شود که بي ترديد از ديدگاه اسلام کاري باطل و مايه ي اميد و خشنودي دشمنان مشترک اسلام و مسلمين است.

1/2-2. ناشناخته بودن
 

از قابليت هاي انسان، امکان دسترسي به حقايق و معارف است که ريشه در فطرت جستجوگري و حقيقت جويي او دارد. محقق نيز کسي است که به اين نداي فطرت پاسخ مثبت مي دهد و هر شنيده و يا خوانده اي را بي تحقيق مطمئن، نمي پذيرد.
بسياري از مردم از تحقيق بدوراند و قضاوت خود در باره ي ديگران و عقايد آنان را بر اساس شنيده هاي خود شکل مي دهندو لذا بسياري از موارد به خطا درباره ي ديگران داوري مي کنند و اين خود از علل عمده ي تفرقه و جدايي است.
امير مومنان (عليه السلام) مي فرمايند:
«الناس اعداء ما جهلوا»؛ «مردم دشمنان چيزي هستند که به آن جاهل اند. » (19)
دشمني بسياري نسبت به حقايق، بدان علت است که آنان تصور صحيحي از آن ندارند، اگر اين تصور درست شود، جاذبه ي حقيقت آن ها را به سوي خود مي کشد.
براي مثال، سجده بر مهر، قرآن و صيانت آن از تحريف، تکبير پس از نماز، نظريه ي شيعه درباره ي صحابه، توسط و مانند آن نزد شيعيان، به گونه اي است که اگر درست شناخته شوند، خود عامل وحدت اند، در حالي که همين مسائل در اثر عدم شفافيت آن نزد اهل سنت و تصورات خطا درباره ي آن ها، به عامل بزرگي در جهت ايجاد تفرقه ميان امت تبديل گشته اند.
به همين سان بسياري از شيعيان تصور مي کنند که اهل سنت با اهل بيت (عليه السلام) ميانه ي خوبي ندارند و با آنان مخالفندو از اين رو، در داوري خود نسبت به آن ها زياده روي مي کنند.
بي ترديد برنامه ريزي در جهت رفع اين ابهام ها در حد زيادي به تقريب و وحدت امت اسلامي مدد مي رساند که تجربه نيز گوياي آن است.

1/2-3. توطئه دشمنان
 

مهمترين عامل اقتدار امت اسلامي کلمه توحيد و وحدت کلمه است و لذا بيشترين تيرهاي زهرآگين دشمنان نيز به همين سو نشانه رفته است.
اخيرا کتابي به نام «نقشه اي براي جدايي مکاتب الهي» در امريکا انتشار يافته است، در آن گفتگوي مفصلي با دکتر « مايکل برانت» يکي از معاونان سابق سازمان اطلاعات مرکزي امريکا (سيا) انجام شده است.
او در اين گفتگو به طرحهايي اشاره مي کند که بر ضد مذهب شيعه و شيعيان تدارک شده است.
در بخشي از اين کتاب آمده است:
« در يک گردهمايي که با حضور مقامات سياسي سازمان اطلاعات مرکزي آمريکا (سيا) برگزار شد، تصويب شد که بر روي مذهب شيعه تحقيقات بيشتري صورت گيرد و طبق اين تحقيقات برنامه ريزيهايي داشته باشيم.
به همين منظور چهل ميليون دلار بودجه براي آن اختصاص داديم و اين پروژه در سه مرحله به ترتيب زير انجام شد:
1. جمع آوري اطلاعات و آمار.
2. اجراي اهداف کوتاه مدت با انجام تبليغات عليه شيعيان و راه اندازي اختلافات مذهبي ميان شيعيان با ديگر مذاهب اسلامي.
3. اجراي اهداف بلند مدت جهت از بين بردن اين مذهب بر اساس مرحله ي اول پروژه، محققاني به سراسر جهان اعزام شدند که به سولات زير پاسخ داده شود:
الف) شيعيان در کدام مناطق جهان و در هر منطقه چه ميزان نفوذ دارند؟
ب) چگونه تضادهاي داخلي شيعيان را مي توان تحريک کرد؟
ج) چگونه بين شيعيان و سني ها اختلاف انداخته و از اين اختلاف ها بهره برداري کنيم؟...» (20)

1/2-4. برآورد خطا نسبت به اقتدار دشمن
 

از عوامل تفرقه ميان امت اسلامي، اختلاف ديدگاه نسبت به اقتدار و توانايي دشمن است.
بزرگ آمدن قدرت دشمن مشترک در تصور بخشي از جهان اسلام موجب مي شود آنان از بسياري از مواضع اصولي و منافع امت اسلامي چشم بپوشند و به اردوگاه دشمن نزديک شوند ولي در مقابل، آنان چنين تصوري ندارند و در برآورد خود نسبت به توانايي هاي او
به گونه اي ديگر مي انديشند، راه ديگري را برگزينند.
(اذ اير يکهم الله في منامک قليلا و لو ارا کهم کثيرالفشلتم و لتناز عتم في الامر و لکن الله سلم انه عليهم بذات الصدور) (21)
« در آن هنگام. که خداوند تعداد آنها را در خواب به تو کم نشان داد و اگر فراوان نشان مي داد مسلما سست مي شديد و (درباره ي شروع جنگ با آن ها) کارتان به اختلاف مي کشيد ولي خداوند (شما را از شر اين ها) سالم نگه داشت، خداوند به آنچه درون سينه هاست، داناست.»
هم اکنون به وضوح مشاهده مي شود که برآورد خطاي برخي زمامداران و دولت هاي کشورهاي اسلامي از ميزان توانايي قدرت هاي استکباري دنيا و بزرگ نمايي اين قدرت ها از توانمندي خود، خود آنان را به همسويي با سياست هاي استکبار و مقابله با آرمان هاي نظام جمهوري اسلامي کشانده است.
به نظر مي رسد اگر مسولان سياست خارجي جمهوري اسلامي توفيق يابند؛ اين حقيقت تجربه شده در ايران را به مسولان و رهبران دولت هاي اسلامي تفهيم کنند که دشمنان اسلام هرچند به لحاظ امکانات نظامي و غير آن توانايي فراواني دارند، ولي بي ترديد اين توانايي ها در برابر ايمان و وحدت امت اسلامي هيچ کاري از پيش نمي برد، گامي بلند در جهت همنوايي و وحدت امت برداشته اند.

1/2-5. خودنگري و قوم گرايي
 

از عوامل مهم جدايي انسان ها و تفرقه ميان آن ها خود بيني است. خود نگري در حوزه ي فردي، انسان را محروم از معاشرت نيکو با ديگران مي سازد و در سطح اجتماعي و فرا ملي، مايه ي تفرقه و جدايي گروه ها و ملت ها از يکديگر است.
قدرت هاي استکباري براي سرگرم کردن مسلمانانبه مسائل داخلي و منازعات نژادي و مليتي، امپراتور بزرگ عثماني را پاره پاره کردند تا هر دسته اي از مسلمانان در عرض مصالح و منافع امت اسلامي بر حول محور کشور، قوم و نژاد خود بينديشد و حتي گاهي منافع خود
را در تضاد در کشور اسلامي ديگر برشمارد.
قران کريم بهانه گروهي از منافقان را که از شرکت در جنگ احزاب سرباز زدند، اين چنين بيان مي کند:
(و اذ يقول المنافقون الذين في قلوبهم مرض ما وعدنا الله و رسوله الا غرورا و اذ قالت طائفه منهم يا اهل يثرب لا مقام لکم فارجعوا و يستاذن فريق منهم النبي يقولون ان بيو تنا عوره و ما هي بعوره ان يريدن الا فرارا) . (22)
« و(نيز به خاطر آوريد) زماني را که منافقان و بيماردلان مي گفتند: خدا و پيامبرش جز وعده هاي دروغين به ما نداده اند و (نيز به خاطر آوريد) زماني را که گروهي از آنان گفتند: اي اهل يثرب (اي مردم مدينه) اينجا جاي توقف شما نيست به خانه هاي خود بازگرديد. و گروهي از آنان از پيامبر اجازه بازگشت مي خواستند و مي گفتند: خانه هاي ما بي حفاظ است، در حالي که بي حفاظ نبود، آنها فقط مي خواستند (از جنگ) فرار کنند.»
در منطق اينان خانه هاي خود مطرح است نه امنيت و مصالح کل مدينه با آنکه هدف دشمنان اسلام نابودي کل مدينه است، ولي در انديشه ي آنان مدينه خانه هايي است که هرکس بايد تنها دغدغه ي پاسپاني از آن را داشته باشد، نه يک خانه که هر يک از افراد را مسؤل پاسداري از کل آن کند و اين يعني فرار از مسؤليت اجتماعي و انساني. (23)
اکنون در سطح دنيا مرزها کمرنگ تر مي شود و کشورها بر نقاط مشترک خود تأکيد کرده و بر اساس آن اتحاديه ها شکل مي گيرد. در اين وضعيت به نظر عقل و شرع، ضرورت اقتضا مي کند که کشورهاي اسلامي نيز به اين اصل عقلي و شرعي باز گردند و بجاي شعار (ان بيو تنا عوره) به مصالح و منافع امت اسلامي بينديشند.
هم اکنون گفته مي شود (24) کشور سودان به منظور وحدت اسلامي شرط صدور ويزا را براي مسافران خارجي مسلمان به آن کشور لغو کرده که اقدامي شايسته است.

فصل سه : عوامل وحدت
 

3-1 . تأکيد بر نقاط مشترک
 

پيش از اين اشاره شد که منطق قرآن در دايره ي اديان و مذاهب توحيدي، پس از دعوت به پذيرش آنچه حق است، فراخوان به وحدت، همگرايي و تأکيد بر نقاط مشترک است.
بي ترديد نقاط همگون بين اهل کتاب و مسلمانان، هم در شماره و هم در کيفيت قابل مقايسه با پيروان مذاهب اسلامي نيست، که در ادامه، گذشته از اصول عقائد به چند مورد اساسي اشاره مي کنيم:

3-1-1 . کعبه
 

امام صادق (عليه السلام) فرمود:
« لا يزال الدين قائما ما قامت الکعبه».
«تا وقتي کعبه پابرجاست، دين نيز پايدار خواهد ماند.» (25)
بي شک اين پايداري و قوام در سايه وحدت و اجتماع امت است. بالاتر اين که اگر در موضوع حج تأمل شود به دست مي آيد که اساسا گردهم آمدن در حج، هرچند همچون اجتماع در نماز جمعه، در ذات آن گرفته نشده است، ولي بي ترديد يکي از اهداف اصلي آن به شمار مي رود.
نماز جمعه به منظور برگزاري عبادت جمعي در هر هفته و حج به قصد ايجاد اجتماعي بزرگ از سراسر دنياي اسلام و برقراري الفت اسلامي در عبوديت و بندگي خداوند است.
هر مسجدي که بنا شود خانه خدا و معبد است و خداوند مي تواند همان فضيلت کعبه را به هر مسجدي بدهد و اگر موضوع حج صرفا يک امر عبادي باشد، چه نيازي است بر کوچ دادن مردم از نقاط مختلف دنيا به يک مکان، با آن همه زحمت ها و سختي ها!
وانگهي محدود کردن اين اجتماع در زمان معين و مشخص، به ويژه در وقوف ها، به گونه اي که بر خلاف نماز حتي فضا در آن مقرر نشده و اگر حاجي در وقت تعيين شده به اعمال حج نرسد بايد تا سال ديگر در انتظار بماند، همه نشان دهنده ي اين است که هدف اصلي
از برگزاري چنين مراسم بي مانندي، ديدار، آشنايي، ايجاد محبت ايماني و پيوند برادري، آگاهي از احوال يکديگر و برقراري وحدت بزرگ امت اسلامي و صف بندي در برابر کفر جهاني است.
و لذا قريشيان از روي خود برتر بيني در وقوف به عرفات و کوچ از آن به مشعروالحرام جمعي جدا داشتند و راهي غير از ساير مسلمانان برگزيدند، از اين کار نهي شدند و به آنان دستور داده شد تا به جمع ساير مسلمانان بپيوندند و از همان راهي روند که مسلمانان ديگر مي پيمايند. (26)
از اين رو در جهت تحکيم پايه هاي وحدت مسلمانان، تلاش در رونق دادن کار حج و بالاتر تأکيد بر مايه هاي تحکيم پايه هاي وحدت امت در اين مراسم، به ويژه شرکت بيش از پيش شيعيان در نمازهاي جماعت و جمعه اهل سنت، از بايسته هاست.
پيروي از مکتب اهل بيت عصمت (عليه السلام) هر چند تکليفي بزرگ و از اسطوانه هاي دين است ولي پاسداشت اصل دين و حفظ کيان آن که تنها در سايه وحدت اسلامي و پرهيز از اختلاف قابل دست يابي است تکليفي بزرگ تر است.

3-1-2. قرآن
 

از وجوه مشترک عمده ميان مذاهب اسلامي، قرآن کريم است و اين بدان جهت است که قرآن بر خلاف ديگر کتاب هاي آسماني ديگر، از دستبرد مصون مانده است و تمامي مذاهب اسلامي، بي کم و کاست آن را پذيرفته و بدان ايمان دارند.
البته قرآن به تنهايي براي ايجاد وحدت درون ديني، کارآمد و مناسب نيست؛ زيرا هر يک ازمذاهب و نحله هاي اسلامي با اعتقادات مختلف بدان تمسک کرده و مي کنند و اين کار نتوانسته است ميان آنها وحدت آفرين باشد، چنين کاري نياز به مفسران امين و بدور از خطايي است که بيان آن ها « قول فصل » باشد و چنين کساني را جز در خصوص امامان شيعه کسي مدعي نشده است که در زيارت جامعه مي خوانيم:
« و بمو الا تکم تمت الکلمه و عظمت النعمه و ائتلفت الفرقه» ؛ « با پذيرش ولايت شما، کلمه ي توحيد تمام مي شود و نعمت (خداوند) بزرگ مي گردد و جدايي ها
به همنوايي تغيير مي يابد .... » (27)
کارآمدي قرآن در جهت ايجاد وحدت امت اسلامي برون ديني و در برابر استکبار جهاني است که از دو راه ميسر است:
الف) تأکيد بر ايمان مشترک به آن
ب) اهتمام بيشتر به آن در تحقيقات و در عمل به آموزه هاي آن

3-1-3. ماه رمضان
 

روزه هرچند به ظاهر عبادت عبادتي فردي است ولي در واقع داراي بعد اجتماعي بسيار مؤثري است. اين احساس که با حلول ماه مبارک رمضان تا پايان آن، هر مسلماني در هر جاي دنيا، همه روزه از ساعتي معين تا لحظه اي خاص امساک مي کنند، عالي ترين نماد و نمايش وحدت اسلامي است که در دنياي امروز کاملا قابل فهم است، هر چند در جهان اسلام مورد غفلت است
به نظر مي رسد تبادل تبريک ميان مسؤولان کشورهاي اسلامي به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان و عيد فطر در سطحي گسترده، برگزاري مسابقات با شکوه قرآني ميان کشورهاي اسلامي در اين ماه، اعلام ماه رمضان به عنوان ماه وحدت امت اسلامي، برگزاري مراسم افطاري از سوي سفارتخانه هاي جمهوري اسلامي در کشورهاي مختلف و دعوت از شخصيت هاي فرهنگي و مؤثر در آن مراسم، افزايش روزهاي تعطيلي به مناسبت عيد فطر در هر سال به منظور هماهنگي بيشتر با ساير کشورهاي اسلامي و برگزاري راهپيمايي روز قدس در اين کشورها و مانند آن، اقداماتي است که مي توان از آن در جهت احياي بعد اجتماعي ماه مبارک رمضان و تقويت وحدت اسلامي بهره برد.

3-1-4. دوستي اهل بيت
 

به اعتقاد شيعه، مسلمانان در مورد اهل بيت (عليه السلام) وظايفي دارند که يکي از آن ها دوستي و محبت آنان است و اين دوستي از ضروريات دين است و کسي که فاقد آن باشد مسلمان نيست و محکوم به نجات است. (28)
قرآن کريم مي فرمايد:
( ... قل اسالکم عليه اجر الا الموده في القربي... ). (29)
بگو من هيچ پاداشي از شما بر رسالتم درخواست نمي کنم جز دوست داشتن نزديکانم (اهل بيتم)....».
لزوم مودت اهل بيت، مشترک ميان تمام پيروان مذاهب اسلامي است که در اين خصوص دو تصور غلط مانع استفاده درست از اين موضوع در جهت وحدت اسلامي است.
الف) بسياري از پيروان مکتب اهل بيت (عليه السلام) بر اين پندارند که دوستداران اهل بيت (عليه السلام) تنها شيعيان هستند و غير آن ها نسبت به خاندان پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) ارادتي ندارند و اين خود مايه ي بدبيني و ناخوشنودي است در حالي که کتاب هاي قطوري که غير شيعيان در خصوص فضائل و مناقب اهل بيت (عليه السلام) و لزوم مودت آنانر نوشته و منتشر کرده اند، بسيار است که آگاهي از آن براي شيعيان پر جاذبه و در رفع اين سوء تفاهم ها گامي مؤثر خواهد بود.
ب) در برابر اين گمانه، تصور برخي اهل سنت که شيعيان درباره ي امامان خود زياده روي و غلو مي کنند و آنان را خدا يا پيامبر مي دانند و اعتقاد برخي به ظاهر وابستگان به مرام تشيع را که چنين باورهاي غلط و انحرافي دارند، به همه شيعيان نسبت مي دهند. بي شک اين تصور خطا که از سوي برخي محافل وابسته به استعمار نيز ترويج مي شود، ضربه ي محکمي بر اساس وحدت اسلامي است در حالي که هرچند امامان از امام علي (عليه السلام) تا امام هادي (عليه السلام) همواره با چنين افراد و گروه هايي، با اين اعتقادات باطل مواجه بودند، ولي تندترين و شديدترين مبارزه ي فرهنگي را با آنان داشتند و هرگاه از آنان ياد مي کردند و يا سخني از آن ها به ميان مي آمد، با لعن و نفرين و اظهار بيزاري از آنان و مباح دانستن خون آن ها، مردم را از آنان بر حذر مي داشتند.
شايد برخورد امامان شيعه با هيچيک از پيروان مذاهب و مرام هاي باطل به شدت و صراحت آنان در برخورد با «غلاه» نبوده است. براي نمونه وقتي يکي از ياران حضرت صادق (عليه السلام) در اين باره از آن حضرت مي پرسد، اين چنين پاسخ مي شنود:
« يا سدير سمعي و بصري و بشري و لحمي و دمي و شعري من هولاء براء و بري الله منهم مه هولاء يلي ديني و لا علي ابائي و الله لا يجمعني الله و اياهم يوم
القيامه الا و ساخط عليهم». (30)
«اي سدير، گوش، چشم، پوست، گوشت، خون و موي من از آنان (غلاه) بيزار است. خدا از آنان بيزار است. آن ها بر دين من و پدران من نيستند و خداوند روز قيامت بين ما و آنان گرد نخواهد آورد مگر اين که بر آن ها خشمناک خواهد بود. »
برخي کارها و حرکت ها نيز از برخي عوام شيعه- مانند هيئت سجده گرفتن نزد قبور ائمه، دست به سوي آسمان دراز کردن به وقت بردن نام آن ها و يا القاب و عناوين غلو آميزي که برخي مداحان ناآگاه، مغرض و يا تحريک شده بر زبان مي آورند- به گونه اي است که زمينه اين اتهام را به شيعيان، نزد اهل سنت تشديد مي کند.
حضرت رضا (عليه السلام) روايات غلوآميز در مورد اهل بيت (عليه السلام) را ساخته دست دشمنان مي داند که براي بدنام کردن شيعيان و متهم ساختن آنان به اعتقاد به ربوبيت امامان، جعل کرده اند.

3-2. دشمن مشترک
 

از عوامل ايجاد وحدت ميان افراد و گروه ها، احساس وجود دشمن مشترک است.
دشمن متجاوز گاهي قصد تجاوز به چند گروه و يا کشور را مي کند و گاهي به نقطه اي که براي دو گروه و يا ملتي مقدس و ارزشمند است هجوم مي برد. وجود چنين دشمني در هر مورد زمينه وحدت و انسجام مردمي که مورد تهاجم اند را فراهم مي کند. وجود دشمن مشترک هرچند قادر نيست اختلاف و نزاع بين دو گروه را ريشه کن سازد، ولي بي ترديد در تخفيف جدايي ها و جلب همکاري و تعاون ميان آن ها تأثير جدي دارد.
قرآن کريم مي فرمايد:
(و ليعلم الذين نافقوا و قيل لهم تعالوا قاتلوا في سبيل الله و ادفعوا قالوا لو نعلم قتالا لا تبعنا کم هم للکفر يومئذ اقرب منهم للايمان يقولون بافوا ههم ما ليس في قلوبهم و الله اعلم بما يکتمون). (31)
« و نيز براي اين بود که منافقان شناخته شوند، آن هايي که به ايشان گفته شد:
بياييد در راه خدا نبرد کنيد يا حداقل از حريم خود دفاع نماييد. گفتند: اگر مي دانستيم جنگي روي خواهد داد، از شما پيروي مي کرديم ( اما مي دانيم جنگي نمي شود ). آن ها در آن هنگام به تو نزديکتر بودند تا به ايمان، به زبان خود چيزي مي گويند که در دلهايشان نيست و خداوند به آن چه کتمان مي کنند آگاهتر است.»
بعضي از مسلمانان ( که به گفته ي ابن عباس عبدالله بن عمرو بن حزام بوده است ) هنگامي که ديد عبدالله بن ابي بن سلول با يارانش در مسير حرکت مسلمانان به سوي احد، خود را از لشکر اسلام کنار کشيده اند و تصميم بازگشت به مدينه را دارند، گفت:
« بياييد به خاطر خدا و در راه او پيکار کنيد و حداقل در برابر خطري که وطن و خويشان شما را تهديد مي کند، بايستيد. » (32)
عبدالله بن ابي به بهانه ي اين که پيامبر پيشنهاد ما در خصوص ماندن در مدينه و دفاع از آن را نپذيرفته با حدود سيصد نفر از همفکران خود از سپاه اسلام بيرون رفتند، در حالي که قريشيان قصد مدينه کرده بودند و آن شهر، خانه و کاشانه مشترک قبايل ساکن در آن بود و به حکم عقل بايد همگان اختلاف ها و گلايه هاي جزئي را کنار مي نهادند و براي دفاع از آن و دفع خطر دشمن مشترک بسيج مي گشتند.
هم اکنون نيز جهان اسلام با دشمنان مشترک و خطرناکي روبروست که عقل و دين اقتضاي وحدت در برابر آنان را دارند.
امام خميني در اين باره مي گويند:
« امروز روزي است که تمام طوايف اسلامي مقابل هستند با قدرت هاي شيطاني که اساس اسلام را مي خواهند از بين ببرند. اين قدرت هايي که دريافته اند که آن چيزي که خطر براي آن ها دارد اسلام
است. آن چيزي که خطر براي آن ها دارد وحدت ملت هاي اسلامي است. » (33)
مسأله اساسي در اين مورد، احساس وجود اين دشمني است. و اجازه تأثير گذاري چنين دشمن مشترکي در وحدت امت اسلامي، ناشي از عدم ارزيابي و درک درست از خطر آن، از سوي ملت ها و دولت هاي اسلامي است.

3-3. مقابله با گروه هاي تندرو
 

همواره در ميان جمعيت ها و دولت ها، افراد و گروه هايي هستند که نسبت به مطالبات مشترک، خواسته هايي بيش از حد از اکثريت مردم دارند. معمولا اکثريت مردم توقعات خود را در موازنه با بسياري از واقعيت هاي سياسي، اجتماعي تعديل مي کنند و در حد ميانه اي استقرار مي يابند. در حالي که اين گروه ها انتظارات خويش را بسيار فراتر از حد تحمل ظرفيت و قابليت واقعيت هاي موجود صورت مي دهند و گاهي با حرکت هاي تند و پر فشار خود ، جامعه را دچار اظطراب، ناامني و اختلال مي سازند.
مسلم بن حجاج از ابو هريره نقل مي کند که پيامبر فرمودند:
« هر کس از اطاعت بيرمن رود و از جماعت جدا شود و بميرد، به مرگ جاهليت مرده است و هر کس زير پرچم ناشناخته اي بجنگد و براي بستگان و قبيله ي خود خشمگين شود يا به تعصب فاميلي دعوت کند يا آن را ياري کند و کشته شود. پس به مرگ جاهليت مرده و هر کس بر امت من شورش کند و نيکوکار و بدکار آن را بزند و از مؤمنان آن هم دست بر ندارد و به عهد و پيماني که با آنان بسته وفا نکند، از من نيست و من نيز از او نيستم.» (34)
هم چنين مسلم از عرفجه روايت مي کند از پيامبر شنيدم که فرمود:
« در آينده نابساماني هايي پديد خواهد آمد. هر کس بخواهد اجتماع و همبستگي اين امت را از هم بپاشد، او را با شمشير بزنيد، هر کس بخواهد باشد.» (35)
نمونه اين گروه هاي تندرو که در زمان حضرت علي (عليه السلام) بروز کردند، خوارج نهروان بودند. آنان با اينکه در بحبوحه ي جنگ صفين، که نشانه هاي پيروزي آن حضرت آشکار شده بود، پس از دسيسه هاي عمرو بن عاص، با فشار از او خواستند تا حکميت ميان خود ومعاويه را بپذيرد و پس از پذيرش آن توسط آن حضرت، با اصرار تمام از او خواستند تا آن را نقض کند و به قرارهاي خود پشت پا بزند و وقتي با امتناع ايشان روبرو شدند، پرچم مخالف و ستيز با او را برداشتند و دشمني شان را شدت بخشيدند و سر انجام جنگ نهروان را با او به راه انداختند و مصيبت ها به بار آوردند و علي (عليه السلام) به منظور دفع فتنه ي آنان بيشتر آنان را از دم تيغ گذراند.
امروز نيز هستند افراد و گروهايي که به گونه هاي ديگر و شعارهاي متفاوت آب به آسياب دشمن مي ريزند و همان اهداف شيطاني را دنبال مي کنند و هر روز در جايي بذر نفاق و تفرقه را در ميان امت اسلامي مي افشانند.
بي ترديد هوشياري و مقابله با آن ها از سوي آحاد امت اسلامي فتنه آنان را ناکام و تلاش آن ها بي ثمر خواهد ساخت.

پي نوشت:
 

1. علامه طباطبايي (ر) مي نويسد: اختلاف در زندگي بشر بر دو نوع است:
الف) اختلاف هايي که در مسائل زندگي روزمره و تجاوزهايي که به حقوق يکديگر صورت مي پذيرد که پيامبران آمده اند تا در اين اختلاف ها بين بشر داوري کنند.
ب) اختلافي که در اصول و فروع و معارف دين الهي و در درون آن، توسط عالمان و پيشوايان دين پديد مي آيد. الميزان، قم، مؤسسه اسماعيليان، ج 10، صص 32- 31
ترديد نيست که اصل ظهور يک پيامبر در بين جمعيتي، خود منشأ بروز اختلاف و دوگانگي بوده است که عده اي به او گرويده و گروهي نيز کفر مي ورزيدند.
مرحوم علامه در تقسيم بندي خود، به اين نوع اختلاف اشاره اي نمي کند.
2. صدر الدين محمد شيرازي، الأسفار الأربعه، قم، انتشارات مصطفوي، ج 2، صص 209- 204
3. ر. ک. به: نساء: 48
4. ر. ک. به: نساء: 150
5. بقره: 285
6. آل عمران: 64
7. شبر، سيد عبدالله، الأخلاق، قم، کتابفروشي بصيرت، ج 5، ص 96
8. حسن زاده آملي، حسن، هزار و يک نکته، تهران، مرکز نشر فرهنگي رجاء، چاپ سوم، 1372، ج 1، ص 153، نکته 139
9. مجادله: 22
10. وسائل الشيعه، مکتب الاسلاميه، ج 8، ابواب احکام العشرة، باب 1، ص 398، ح 1
11. همان، ح 2
12. معاوية بن وهب بجلي، از امام صادق و امام کاظم (عليه السلام) نقل حديث مي کند.
ر. ک. به: اردبيلي محمد بن علي، جامع الرواة، قم، کتابخانه آية الله مرعشي، ج 2، ص 241
13. پيشين، ص 399، ح 3
14. انعام: 108
15. وسائل الشيعه، ج 16، ص 254
16. طباطبايي، محمد حسين، الميزان، تهران، دارالکتب الاسلامية، چاپ دوم، 1390ق. ج 7، ص 343
17. انعام: 108
18. محمد بن علي بن حسين بابويه قمي، عيون اخبار الرضا، بيروت، مؤسسه اعلمي، چاپ اول، 1404 ق. ج 2، ص 272
19. نهج البلاغه، خطبه ي 172
20. نقل از روزنامه جمهوري اسلامي 1383/3/5، ش 7203، ص 16
21. انفال: 43
22. احزاب: 12 و 13
23. ر. ک. به: ملحمة الوحدة، آراء و احاديث المفکرين الاسلاميين حول الوحدة الاسلاميه، تهران، مؤتمر القمة الإسلامي الثامن، مقالة: الشيخ سعيد شعبان، صص 17- 16
24. همان، ص 20
25. وسائل الشيعه، تهران، المکتبة الاسلاميه، ج 8، ص 14
26. بقره: 199
27. روضة المتقين، ج 5، صص 495 و 496
28. ر. ک. به: مستند الشيعه، ج 6، ص 270؛ جواهر الکلام، ج 39، ص 32؛ تحرير الوسيله، ج 1، ص 118
29. شوري: 23
30. اصول کافي، دارالکتب الاسلاميه، ج 1، ص 269
31. آل عمران: 167
32. مکارم شيرازي، ناصر و همکاران، تفسير نمونه، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1372، ج 3، ص 167
33. صحيفه نور، ج 13، صص 45 و 46
34. صحيح مسلم بشرح النووي، بيروت، دارالکتب العلميه، ج 12، کتاب الاماره، صص 238 و 239، ح 848
35. همان، ص 241، ح 1852
 

45 منبع: كتاب حكومت اسلامي



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط