ارائه نظام واره اي احاديث اجتماعي (4)
نويسنده:دكتر محمود تقي زاده داوري*
7. آموزه ابداء
بداء در اموري جاري مي شود كه متجدد، متبدل، متغير، سيال، زمان مند و تدريجي الحصولند و به اصطلاح ديني، قَدَر غير حتمي، قضاء يُنقَضْ و كتاب و لوح محو و اثبات دارند و از اين رو امور ثابت، و لايتغير كه داراي قَدَر حتمي و قضاء لا يُنقَضْ و لوح و كتاب محفوظ اند در محدوده آن قرار نمي گيرند و شايد بتوان تعريف فوق را اينگونه تقرير نمود كه بداء در پديده هايي جريان مي يابد كه خداوند از امر آنها فراغت نيافته است، هر روز را در كار و شأن آنها سپري مي كند. در آنها يُحيي و يُميت، يخلق و يرزق و يفعل ما يشاء است ، به خلاف اموري كه شكل يافته، بسته شده و موضوع گرفته و به اصطلاح، خداوند از امر آنها فارغ شده است. مثلا سنگ همواره ماهيت سنگي اش را حفظ مي كند و درخت نيز همواره شاكله درختي اش را، و عقرب و گرگ هم، همواره ذات عقربي و گرگي خود را. هيچ يك از اين مواليد ثلاث، هيچ گاه از اقتضائات طبيعي و يا غريزي از پيش تعيين شده خود فراتر نمي روند. از بدو پيدايش و تولد تا آن نيستي، همانند رفتار و خواص و آثار طبيعي و حيواني خود را حفظ مي كنند. ولي اگر موارد بداءپذير يعني الإفقار بعد الإغناء و الامراض بعد الإعفاء، و الإماته بعد الإحياء و الزياده و النقصان في الآجال و آلارزاق (مفيد، اوئل ، المقالات، ص 80) و يا موارد بداء ناپذير ، همچون نَقْلُ نبيٍ عَنْ نُبوّتِه وَ إمامٍ عن إمامته و مؤمنٍ قد اَخَذَ عَهده بالايمان عن ايمانه را كه در متون كلامي ذكر شده اند(مفيد، مسائل العُكْبريه، ص 99-100) بدين بحث اضافه كنيم به روشني درمي يابيم كه نظريه بداء، تنها در عرصه هاي انساني، اجتماعي و تاريخي دوران داشته و طبعاً ربطي به محيط هاي جمادات، نباتات و حيوانات ندارد. بلي، در طبيعت گاه حوادث غير مترقبه اي نظير طوفان، سيل، زلزله، قحطي، خشكسالي، خسف و آتشفشاني پديد مي آيد كه روال عادي زندگي موجودات طبيعي را مختل مي سازد و روند نظم طبيعي موجود را مي گسلد، ولي بايد توجه داشت كه اين وقايع از جهت اينكه وقايعي طبيعي و محيطي (ecologic) هستند و در محدوده بداء قرار نمي گيرند، بلكه از آن جهت كه (بر مبناي متون ديني) با عمل جمعي و يا رفتار گروهي و يا خواست تاريخي انسان ها مرتبط مي شوند با مسئله بداء ارتباط مي يابند. لهذا هر امر سيال و تغييرپدير و داراي سنّ و سال و دوره و عصر و قضاء و قدر و كتاب و لوح را نمي توان امري بداء پذير تلقي نمود، بلکه تنها حيطه هاي تمايلات، اعمال، رفتار، ملکات رويه ها، عادات، آداب و رسوم جمعي و اجتماعي انسان ها، و همچنين اثرات، عواقب و نتايج مترتب بر آنهاست که تبدل پذير و يا بداءپذير مي باشند. زيرا در اين حيطه هاست كه دائما نگرشي، سليقه اي، رفتار و عملي به صورت الگو و قالب و مثال در مي آيد و به صورت جمعي تكرار مي شود و يا از الگو و قالب و مثال بودن مي افتد و از دور و جرگه عمل خارج مي شود؛ شكل گيري و قالب گرفتن يك رفتار جديد و سپس از شكل و قالب افتادن آن همچنان تا وقتي كه انسان و جامعه و تاريخ برقرار است، ادامه مي يابد و تكرار مي شود.
حال، طرح آموزه بداء در اين عرصه ها بدين معناست كه روند فعاليت جمعي انسان ها، مي تواند با اراده جمعي آنها، تغيير شكل و تغيير مسير دهد، و از يك نظم و سنت و قانون و ضرورت به نظم و سنت و قانون و ضرورتي ديگر وارد گردد، به عنوان مثال: انسان هايي كه همواره در طول تاريخ در نظام استبدادي به سر برده و همه تلاش جمعي آنها صرف تحقق اوامر و فرامين حاكمان ظالم و جائرشان شده، مي توانند از ضرورت و حتميت و جبر اين سنت تاريخي و پيامدهاي غير انساني آن خلاصي يابند و با اراده اي جمعي و مجاهدتي طاقت فرسا اين نظم و نظام را فروپاشند و نظم و نظام و سنتي انساني و مشورتي و عادلانه برپا كنند، آنچنانكه در ايران اسلامي، اين چنين شده است. آموزه بداء به ما مي آموزد كه ما انسان ها همواره قادريم زندگي خود را از حالت ركود، انحطاط و فروپاشي و عذاب خارج ساخته ، به حالت ارتقاء و اعتلا درآورديم. ما قادريم قبل از نزول بليه و بلا بر رفتارهاي جمعي ظالمانه و فاسقانه و مفسدانه خود، با تغيير آن رويه ها و با جايگزين كردن رفتارهاي عادلانه و بشر دوستانه، موجب نزول رحمت و مغفرت و رونق الهي گرديم (تقي زاده، داوري، نظريه بداء، 1386) همين ايده را حضرت امير (عليه السلام) مورد تأكيد قرار داده است:«وَ أيْمُ اللَّهِ مَا كَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِي غَضِّ نِعْمَةٍ مِنْ عَيْشٍ فَزَالَ عَنْهُمْ إِلا بِذُنُوبٍ اجْتَرَحُوهَا، لِأنَّ اللهَ لَيْسَ بِظَلاّ مٍ لِلْعَبِيدِ وَ لَوْ أنَّ النَّاسَ حِينَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ وَ تَزُولَ عَنْهُمُ النِّعَمُ فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْقٍ مِنْ نِيَّاتِهِمْ وَ وَلَهٍ مِنْ قُلُوبِهِمْ لَرَدَّ عَلَيْهِمْ كُلَّ شَارِدٍ وَ أصْلَحَ لَهُمْ كُلَّ فَاسِدٍ: و قسم به خداوند، هرگز شادماني و فراواني زندگي جمعيتي زايل نشد مگر به خاطر گناهاني كه مرتكب شدند، زيرا خداند بر بندگان ستمكار نيست، و اگر مردم هنگام فرود آمدن بلا و زوال نعمت با نيتي صادق و دل هايي پر از اندوه و بيم به پيشگاه پروردگار شان ناله و فرياد مي كردند [و از گذشته خود مي بريدند] هر آينه هر نعمت دور شده اي را به آنان باز مي گرداند و اهر امر فاسدي را برايشان اصلاح مي كرد» (نهج البلاغه، خطبه 178).
در مجموع، روابط جمعي، حيات اجتماعي و تاريخي انسان، عرصه حاكميت نواميس، سنن و قوانين ضروري، حتمي، جبري و تخلف ناپذير است. آموزه بداء، بر اين ديدگاه تأكيد دارد كه انسان ها با خواست و اراده جمعي و گروهي، مي توانند از سيطره نواميس مربوط به رفتارهاي جائرانه و ظالمانه و فاسقانه و تبعات آن، خود را رهايي بخشند و به سيطره قوانين مربوط به روابط عادلانه و خيرخواهانه و پيامدهاي آن وارد گردند و بدين ترتيب از ضرورت نقمت بگريزند و به سنت نعمت در آيند. اين امكان جابه جايي و زمينه گريز از يك ضرورت بد و ورود به يك ضرورت خوب تنها در روابط جمعي انسان ها وجود دارد و در رفتار ساير موجودات مطرح نمي باشد.
نتيجه
پی نوشت ها :
* دكتراي فلسفه اجتماع و عضو هيئت علمي دانشگاه قم
منابع:1. آرون، ريمون؛ مراحل اساسي انديشه در جامعه شناسي؛ ترجمه باقر پرهام؛ چ3؛ تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، 1364.
2. ابن خلدون، عبدالرحمان؛ مقدمه؛ چ2، بيروت: دارالفكر، 1408ق.
3. افلاطون؛ جمهوري؛ جلد 2 از مجموعه آثار افلاطون؛ ترجمه محمد حسن لطفي؛ چ3، تهران : شركت سهامي انتشارات خوارزمي، 1380.
4. پي يتر، آندره؛ ماركس و ماركسيسم؛ ترجمه شجاع الدين ضيائيان؛ چ5، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1358.
5. ترمذي،محمدبن عيسي؛ سنن الترمذي؛ الطبعه الثانيه، بيروت: دارالفكر، 1403ق.
6. تقي زاده داوري، محمود؛ «بررسي ديدگاه هاي فلسفه اجتماعي آيت الله سيد محمد باقر صدر»؛ فصلنامه معارف اسلامي؛ شماره 12، سال سوم، شماره 4، پاييز 1386.
7. ـــــــــــــ؛ «نظريه بداء و سنت هاي اجتماعي و تاريخي»؛ چاپ شده در: مقالات فارسي؛ شماره 74، قم: كنگره جهاني هزاره شيخ مفيد، 1413ق.
8. حرّاني، ابن شعبه؛ تحف العقول؛ الطبعه الثانيه، قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1408 ق.
9. سروش، عبدالكريم؛ فلسفه تاريخ؛ تهران: پيام آزادي، 1360.
10. شريف رضي؛ نهج البلاغه؛ قم: مؤسسه النشر الاسلامي، 1408ق.
11. شيرازي، ملاصدرا؛ شرح اصول كافي؛ طهران: مكتبه المحمودي، 1391ق.
12. صدر، سيد محمد باقر؛ المدرسه القرآنيه؛ بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1400 ق.
13. صدوق، ابوجعفر محمدبن علي؛ علل الشرايع؛ قم: منشورات دارالزهراء، طبعه الثانيه، 1386.
14. طباطبايي، محمد حسين، الميزان؛ قم: منشورات جامعه المدرسين، [بي تا].
15. قمي، شيخ عباس؛ الدُّر النظيم في لغات القرآن العظيم؛ قم: مؤسسه درراه حق، 1407هـ.ق.
16. كليني، محمدبن يعقوب؛ الاصول من الكافي؛ تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1388ق.
17. گورويچ، ژرژ؛ جبرهاي اجتماعي و اختيار يا آزادي انساني؛ ترجمه حسن حبيبي، چ2، تهران: شركت سهامي انتشار ، 1358.
18. گيدنز، آنتوني؛ جامعه شناسي؛ ترجمه منوچهر صبوري،تهران: نشر ني، چاپ دوم، 1374.
19. مجلسي، محمدباقر؛ بحارالانوار؛ الطبعه الثانيه، بيروت: مؤسسه الوفاء،1403ق.
20. مصباح يزدي، محمد تقي؛ جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن؛ چ2، تهران: سازمان چاپ و نشر بين الملل(سازمان تبليغات اسلامي)، 1379.
21. مطهري، مرتضي؛ جامعه و تاريخ؛ قم: دفتر انتشارات اسلامي، [بي تا]
22. مفيد، محمد بن نعمان؛ المسائل العكبريه؛ جزء 49 از مجموعه مصنفات شيخ مفيد، قم: المؤتمرالعالمي لِآلفيه الشيخ المفيد، 1413ق.
23. ــــــــــ، الارشاد؛ قم: مكتبه بصيرتي، [بي تا].
24.ـــــــــــ، اوائل المقالات؛ جزء 8 ، از مجموعه مصنفات شيخ مفيد، قم: المؤتمر العالي لالفيه الشيخ المفيد، 1413ق.
25. نوري طبرسي، ميرزا حسين؛ مستدرك الوسايل؛ قم: مؤسسه آل البيت لاحياء التراث، 1408ق.
26. هندي، علاءالدين؛ كنزالعمال؛ بيروت: مؤسسه الرساله، 1399ق.
شيعه شناسي 25