ايران و بازيگران جنگ ظُفار (1)
چكيده:
در اين مقاله اهداف شاه از دخالت مستقيم در مسئله ظفار، نقش غرب به ويژه آمريكا و بازتاب داخلي و خارجي اين رويداد بررسي شده است.
كليد واژه: ايران، عمان، آمريكا، جنگ ظُفار، خليج فارس.
جنگ ظُفار به عنوان يكي از بارزترين نمونه هاي اجراي دكترين نيكسون – كيسينجر در تاريخ ديپلماسي دنياي معاصر از جنبه هاي گوناگون قابل بررسي است. اين مقاله به بررسي علل حضور نظامي ايران در اين بحران و دخالت مستقيم نظامي در مسايل داخلي يك كشور كه به نيابت از ارتش آمريكا و در راستاي منافع غرب صورت گرفته است، مي پردازد. با توجه به رويكرد كنوني آمريكا به سياست مداخلة مستقيم در امور كشورهاي ديگر و نيز ناهماهنگي دولتهاي متحد آمريكا با تز منطقه اي آن كشور در فضاي بين المللي امروز جهان، موضوع اين مقاله در خور بررسي و توجه بيشتري است.
مقدمه
در همين زمان تحولاتي در منطقه در حال شكل گيري بود كه ثبات آن را بيش از پيش دستخوش دگرگوني مي كرد؛ از جمله اين تحولات مي توان به جنگي اشاره كرد كه در ايالتهاي جنوبي كشور عمان – يعني ظُفار- در جريان بود. اوج اين درگيري همزمان با سالهايي است كه شاه ايران از محل فروش نفت بيشترين درآمد را به دست مي آورد.
روشن است كه اين درگيري و گسترش آن به سرزمينهاي همجوار مي توانست تهديدي براي منافع بالفعل و بلندمدت غرب باشد. (2) افزون بر اين، موضع گيري ايدئولوژيك شورشيان ظُفار كه بر سوسياليزم تكيه داشتند و برخورداري از حمايت كشورهايي همچون يمن جنوبي چپ گرا، شوروي و چين مزيد بر علت شده بود و لزوم كنترل و مهار آن را قطعي مي ساخت. از سوي ديگر، براي شاه ايران فرصتي مناسب بود تا بتواند نقش تازة خود (ژاندارمي منطقه) را به نمايش بگذارد و محك بزند.
موقعيت جغرافيايي – سياسي ظُفار
موقعيت استراتژيك عمان يعني نزديكي به تنگة هرمز، سواحل يمن و درياي سرخ موجب اهميت آن شد. در سالهاي پاياني سدة هجدهم در مسقط (پايتخت فعلي عمان) سلطان نشيني شكل گرفت كه انگليس از آن حمايت مي كرد. بدين ترتيب در عمان دو حكومت متضاد به وجود آمد.
جنگ اول
جنگ دوم
1. شرايط اقليمي – جغرافيايي مناسب براي جنگهاي چريكي (وجود كوهستانها) (هاليدي، 1358، ص 49)؛
2. حمايت و پشتيباني يمن جنوبي كه هم مرز ظفار بود.
در سپتامبر 1968 در حمرين كنگره اي برگزار شد كه درآن ملي گرايان و چپ گرايان شبه جزيرة عربستان شركت داشتند. در اين كنگره، استراتژي انقلابيان مشخص شد؛ آنان تصميم گرفتند ارتش معظم و واحدهاي چريكي تشكيل دهند. اين نشست موجب به رسميت شناختن قيام شد. انقلابيان مرام ماركسيستي را انتخاب كردند و به همين سبب يمن جنوبي، شوروي، مصر و عراق از آنان حمايت كردند. انقلابيان موفق شدند مناطقي از عمان را تصرف و ضرباتي بر دشمن وارد كنند. (همانجا).
بازيگران بحران ظفار
سياست خارجي آمريكا در پايان دهة چهل در منطقة خليج فارس
تز نيکسون مکانيزمي نوين را براي حفظ منافع غرب مطرح کرد. (نيکسون، 1362، ص 328). به همين دليل آمريکا در دهه پنجاه سيل تسليحات خويش را به سمت ايران، به عنوان مجري سياست مورد نظر گسيل داشت. عربستان که رقيب ايران به شمار مي رفت، در مقايسه با ايران قابليتهاي لازم براي رهبري اين حرکت را نداشت، بنابراين آمريکا رهبري شاه را براي حفظ منافع غرب در چارچوب دکترين نيکسون پذيرفت. با اين وصف ثبات سياسي عربستان در منطقه محفوظ مي ماند و آرامش خاطر آن نيز فراهم مي شد.
دلايل دخالت ايران در جنگ ظفار
تنگه هرمز در درگيريها و جنگهاي احتمالي دريا به دريا و دريا به خشکي نقش دفاعي مناسبي دارد. (حافظ نيا، 1371، ص 430). از سوي ديگر قرار داشتن آن در مسير انتقال نفت مورد نياز جهان غرب به عنوان نقطه کنترل و اهرم فشار، به دليل وابستگي اروپا به نفت منطقه خليج فارس و بازار مصرف ثروتمند آن، بخشي حساس از شبکه حمل و نقل دريايي اروپا را تشکيل مي دهد. (همان، ص 429).
در فوريه 1972 /1351 در ديدار نمايندگان ايران و عمان، پيمان ورود ايران به عمان امضا شد و بر اساس آن، دخالت گسترده و حاکميت ايران بر قسمتي از زمينها و آبهاي ساحلي عمان آغاز شد. (افراسيابي، 1367، ص 6-285). با ورود نيروهاي ايران، وضعيت نبرد به سود نيروهاي حکومتي عمان تغيير کرد. با نزديکي روابط تهران – پکن،(4) حمايت چين از جنگجويان ظفار کاهش يافت. توافقهاي ايران و عراق در مارس 1975، برقراري روابط ديپلماتيک بغداد – مسقط را در پي داشت که اين عامل نيز به از دست دادن هر چه بيشتر کمکهاي خارجي جبهه خلق منجر شد.
بر اساس موافقتنامه سرّي مارس 1972 ميان ايران و انگليس، مقرر شد ايران با همکاري نيروهاي انگليسي که براي آموزش ارتش کوچک عمان در آن کشور حضور داشتند، در اين جنگ شرکت کنند. در اين هنگام انگليس بخش عمده نيروهايش را از شيخ نشينهاي خليج فارس خارج کرده و جز پانصد افسر و سرباز مزدور کسي در خدمت سلطان عمان باقي نمانده بود.
در 29 آذر 1352 به درخواست سلطان قابوس، نيروهاي ايراني در صلاله پياده شدند. قسمتي از اين نيروها در جزاير موريان و خوريان پراکنده و مستقر گرديدند. هنگام عزيمت سربازان ايراني به ظفار، سيسکو، معاون سياسي وزارت امور خارجه آمريکا، اظهار کرد:
«ما ديگر احتياجي به دخالت نظامي در اين منطقه نداريم، چون سالهاست ايالات متحده براي نوسازي ارتش ايران و عربستان کمکهاي گسترده اي مي کند.» (هوشنگ مهدوي، 1368، ص 8-427).
اقدام بعدي ايران فرستادن بيست فروند بالگرد به اردوگاههاي سلطان قابوس و صلاله بود که بيست و پنج فروند جت جنگنده آنها را همراهي مي کردند. ديگر نيروهاي ايراني از مراکز فرماندهي خود در صلاله دستور مي گرفتند. در آن زمان براي توجيه حرکت نيروهاي ايراني، پيمان سنتو اعلام کردکه مجموعه مانورهاي نظامي از 29 آبان 1352 به مدت دوازده روز انجام خواهد شد. در اين مانورها، نيروهاي دريايي و هوايي ايران، انگليس، آمريکا و ترکيه شرکت داشتند. نيروهاي ايراني زير پوشش مانور سنتو، از پايگاه بزرگ چابهار در استان بلوچستان با کشتيهاي جنگي به سوي ظفار حرکت کردند. جبهه آزاديبخش که متوجه قدرت رزمي نيروهاي مشترک شده بود، استراتژي جنگي خود را تغيير داد. نيروهاي چريکي جبهه در يک درگيري بزرگ در آذر 1353 صدمات سنگيني به واحدهاي ايراني وارد کردند. شاه در مصاحبه با خبرنگار روزنامه هرالد تريبيون گفت:
«اين وحشي ها که از کمونيستها بدترند، بايد قلع و قمع گردند.» (Herald Tribune, 15, Dec 1977) .
سرانجام در عمليات گسترده نظامي ايران و پس از تسليم شدن شماري از شورشيان به نيروهاي دولتي، جنگ ظفار به پايان رسيد و سلطان قابوس در 11 دسامبر 1975 به طور رسمي اين پيروزي را به مردم عمان اعلام کرد.
دخالت نظامي ايران در جنگ ظفار بازتابي گسترده در جهان نداشت. تنها سرهنگ قذافي ناخرسندي خود را از آن ابراز کرد اما در داخل، مقامهاي رژيم ايران تجاوز نظامي ايران به ظفار را پيروزي ملي و موفقيت ارتش اعلام کردند. تصميم شاه براي دخالت در جنگ چريکي ظفار که در آن گروهي ناسيوناليست که مشي مارکسيسم، لينينسم داشتند و بر ضد رژيم سلطان قابوس مي جنگيدند، بر ملاحظات ويژه اي استوار بود. شاه بايد به متحدان خود و شيوخ خليج فارس ثابت مي کرد که در انجام تعهداتش به عنوان ژاندارم منطقه و برادر بزرگ تر کوتاهي نخواهد کرد. بايد به چينيها و ديگراني که به چريکها کمک مي کردند، ثابت مي کرد که در منطقه نفوذش، خرابکاري را تحمل نخواهد کرد. او بايد از شکست چريکها مطمئن مي شد؛ زيرا در غير اين صورت پايگاهي جديد در منطقه به وجود مي آمد که از لحاظ داخلي و خارجي براي وي مشکل آفرين مي شد. (کاتوزيان، 1372).
هنگامي که غرب ژاندارمي شاه را پذيرفت، جاه طلبي و غرور بيش از حد شاه که در طول دهه چهل به تحرک سياسي منطقه اي ايران انجاميد، او را به فکر توسعه حريم امنيت دريايي ايران انداخت؛ چنان که در چهلمين سال تأسيس نيروي دريايي در آذر 1350 در يک سخنراني براي نخستين بار اعلام داشت:
«از اين پس مرزهاي دريايي ايران در آن سوي خليج فارس و بحر عمان، يعني در اقيانوس هند قرار دارد. بنابراين ديگر وظيفه نيروي دريايي حفاظت آبادان، خسروآباد، بوشهر، هرمز، بندرعباس و حتي جاسک و چابهار نيست، بلکه حفظ حريم امنيت ايران است که بسيار دورتر از اين نقاط قرار دارد.» (کيهان، 1351/9/7).
با پيروزي ظاهري عمليات ضد چريکي ظفار در پايان 1975، انتظار مي رفت ايران نيروهايش را از عمان خارج کند، اما شاه که تمايلي به اين کار نداشت گفت:
«به محض اينکه سلطان قابوس اراده نمايد ما نيروهاي ايراني را از عمان عقب مي کشيم ولي سلطان خودش بايد بگويد که از اين پس به نيروهاي ايراني احتياجي ندارد.»
با وجود اين، واحدهاي ايراني تا پس از انقلاب در اين کشور ماندند و به ساختن سکوهاي رادار در پايگاه باستيون واقع در شمال غربي عمان پرداختند و بر نقل و انتقال نظامي در يمن جنوبي نظارت کردند.
پی نوشت ها :
1- نخست اين سياست، دو ستوني ناميده شد و بعدها با تغييراتي در اوايل دهة هفتاد ميلادي بر اساس دكترين نيكسون – كيسينجر، ايران به عنوان ژاندارم يا قدرت منطقه اي براي حفظ ثبات و امنيت منطقه اي (كه البته بايد به حفظ منافع استراتژيك غرب به ويژه ايالات متحده مي پرداخت) مطرح شد.
2- بر اساس تئوري دومينو.
3- كشورهاي ژاپن، برزيل، يونان و تايوان بر اساس تز نيكسون، حافظ منافع آمريكا در مناطق خاص خود بودند.
4- به دنبال ديپلماسي پينگ پنگ در اوايل دهه هفتاد كه به بهبود روابط ايالات متحده آمريكا و چين انجاميد، روابط ديگر دولتها از جمله ايران با چين بهبود يافت.
ادامه دارد...