بررسی زندگی و نظر علمای شیعه در مورد عایشه
نويسنده:جواد سالمي
منبع : سایت راسخون
منبع : سایت راسخون
چکیده:
در بخش بررسی زندگی وی ، سن ازدواج عایشه با پیامبر صلی الله علیه و آله و نحوه ترور او را بررسی می کنیم و در بخش احادیث به بررسی حدیث رضاعه ، افک و حدیث نفی وصیت پیامبر توسط وی می پردازیم.
در پایان نظر کلی شیعه را نقل می کنیم که ام المومنین هم از این قاعده مستثنی نیست.
کلید واژه :
عایشه ، شیعه ، افک ، رضاعه ، ترور عایشه ، نفی وصایت پیامبر
مقدمه
فقط در ايّام حجّ سال 1381 ، ده ميليون و 685 هزار جلد كتاب به 20 زبان زنده دنيا ، ( غالباً بر ضدّ شيعه ) توسّط دولت سعودى در ميان زائران خانه خدا ، توزيع شده است. ( مجلّه ميقات ، شماره 43 ، ص 198 ، به نقل از روزنامه عكاظ ، مورّخ 11 / 9 / 81 . .)
يكى از روحانيون سرشناس شيعه در منطقه قطيف كشور سعودى ، در شب 12 رجب سال جارى ( 1382 ) در مكّه مكرّمه اظهار داشت : كتاب « للّه ثمّ للتاريخ » را با كاميونهاى بزرگ در منطقه قطيف و احساء در ميان شيعيان به رايگان توزيع كردهاند .
همين كتاب ، در كشور كويت سال 1380 هجرى شمسى در يكصد هزار تيراژ چاپ و منتشر گرديد كه توسّط دانشمند متعهّد جناب آقاى مهرى ( نماينده ولى فقيه ) به دولت كويت اعلام گرديد : اگر از نشر و توزيع اين كتاب موهن و ضدّ شيعه جلوگيرى نشود ، بيم آن مىرود كه كويت ، به لبنان ديگرى در منطقه تبديل شود. (- جريده « الرأي العام الكويتيّة » به تاريخ 30 / 6 / 2001)
در برخى از مؤسّسات پژوهشى ، كتابهايى كه در طول 14 قرن بر ضدّ شيعه چاپ و منتشر شده ، تهيّه و يا شناسايى شده ، و آمار آنها از مرز 5000 عنوان تجاوز كرده است . از اين مجموعه ، 3000 عنوان به زبان اردو ، 1500 عنوان به زبان عربى و 500 عنوان به زبانهاى مختلف ديگر است. (کتاب 40 سوال پیرامون امامت و خلافت تالیف آیت الله قزوینی).
هجوم فوق لزوم پاسخ گویی دقیق و سریع را روشن می سازد.یکی از محورهایی که میان تمام نوشته های ضد شیعی به شدت پر رنگ است و آن را به عنوان برگ برنده علیه شیعیان می دانند، بحث نحوه قضاوت علمای تشیع در مورد زنان پیامبر بالاخص عایشه است.متاسفانه علمای بزرگ وهابی همواره موضوع عدم احترام شیعه به "ام المومنین عایشه " را مطرح کرده و به تازگی نیز فردی برای اختلاف اندازی میان امت پیامبر به عنوان شیعه، به همسر پیامبر توهین کرده است.البته این این فتنه که از لندن مدیریت شد ،با واکنش قاطع رهبر انقلاب و مراجع مواجه ،و در نطفه خاموش شد.ابتدا نظر علمای معاصر شیعه را در این باب بررسی می کنیم:
نظرات علمای شیعه :
نظرعلامه طباطبایی (ره) :
پس تشبيه همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به مادران ، تشبيه در بعضى از آثار مادرى است ، نه همه آنها، چون مادر به غير از وجوب احترام و حرمت نكاح ، آثار ديگرى نيز دارد، از فرزند خود ارث مى برد، و فرزند از او ارث مى برد، و نظر كردن به روى او جائز است ، و با دخترانى كه از شوهر ديگر دارد نمى شود ازدواج كرد، چون خواهر مادرى آدمى است ، و نيز پدر و مادر مادر، جد و جده آدمى است ، و برادرانش دايى ، و خواهرانش خاله انسان است ، ولى همسران رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم ) به غير از آن دو حكم ، احكام ديگر مادرى را ندارند".( تفسير الميزان جلد414/16)
نظر آیت الله مکارم شیرازی :
اين ارتباط و پيوند معنوى ، تنها تاثيرش مساله حفظ احترام و حرمت ازدواج با زنان پيامبر بود، چنانكه در آيات همين سوره ، حكم صريح تحريم ازدواج با آنها بعد از رحلت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آمده است ، و گر نه از نظر مساله ارث و همچنين ساير محرمات "نسبی" و"سببی"، كمترين اثرى ندارد، يعنى مسلمانان حق داشتند، با دختران پيامبر ازدواج كنند، در حالى كه هيچكس با دختر مادر خود نمى تواند ازدواج كند، و نيز مساله محرميت و نگاه كردن به همسران پيامبر براى هيچكس جز محارم آنها مجاز نبود." (تفسیرنمونه 204/17)
نظر بانو مجتهده امين :
نظر سلطان الواعظين متكلم بزرگ شيعي :
سلطان الواعظین در مناظره خود با بزرگان اهل سنت شهر پیشاوردر پاسخ به عالم اهل سنت که شیعیان را به عدم احترام به زنان پیامبر متهم می کند به صورت کاملا قاطع می فرماید:"اعتقاد شيعه برآن است كه هر كس نسبت فحش و قذف به هر يك از زنان رسول خدا ولو عايشه و حفصه باشد كافر ملحد و ملعون است و خون و مالش حلال است، چه آنكه چنين نسبتي اهانت بزرگ به مقام مقدس پيامبر است." (شب هاي پيشاور ص 177 ")
به راستي اگر سلطان الواعظين براي پاسخ به اهل سنت، چنين مطلبي را بيان كرده بود چه احتياجي به اين غلظت بود؟
فتاوا و زندگی عایشه
ازدواج و مرگ عایشه
سن عایشه در هنگام ازدواج با پیامبر :
اقوال علما در باره سن عايشه در هنگام ازدواج با رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم مختلف و متفاوت است ، برخي از علماي اهل سنت از قول خود عايشه تا شش سال نيز ذكر كردهاند !؛ اما شواهد وجود دارد كه سن عايشه بيش از آن بوده كه خود ادعا كرده است .
اولاً : ابن اسحاق ، عايشه را از جمله كساني شمرده است كه در اول بعثت ايمان آورده و گفته است : وهي يومئذ صغيرة . او (عايشه ) در آن هنگام خردسال بود . السيرة النبوية - ابن هشام الحميري 166/1
اگر ما سن عايشه را در زمان بعثت هفت سال بدانيم ، وي در هنگام ازدواج با رسول خدا ، 17 سال و در هنگام هجرت به مدينه 20 سال داشته است .
ثانياً : عايشه پيش از آنكه با پيامبر ازدواج كند ، در عقد شخص ديگري به نام جبير بن مطعم بوده است ؛ چنانچه ابن سعد در الطبقات الكبري مينويسد :
عبد الله بن أبي مليكه ميگويد : رسول خدا صلي الله عليه وآله وسلم از عايشه دختر ابوبكر خواستگاري كرد ، ابو بكر گفت : من عايشه را به جبير بن مطعم دادهام ، به من اجازه دهيد تا آنها را منصرف كنم . ابوبكر آنها را منصرف كرد و طلاقش را گرفت ، سپس رسول خدا با او ازدواج كرد .( الطبقات الكبرى - محمد بن سعد – 59/8)
به هر حال به نظر می رسد این یک تناقض تاریخی است و پیامبر با دختری که هنوز به بلوغ نرسیده ازدواج نکرده است،هر چند که دختران آن روزگار در سنین کم هم جثه بزرگی داشتند.( سایت ولیعصر)
بررسی مرگ عایشه نیز مورد اهمیت است و موجب آشکار شدن چهره کسانی است که برای رسیدن به قدرت هر مانعی را به سهولت از میان بر می داشتند.
ترور عايشه در سال 58 هجرى به دلیل مخالفت با معاویه
معاويه براى گرفتن بيعت مردم مدينه با پسرش يزيد به آن شهر سفر كرده بود، ولى بسيارى از صحابه با اومخالفت كردند; چرا كه يزيد را شخصى فاسق و نادان مى دانستند.
در اين شرايط معاويه تصميم گرفت از مخالفان اين بيعت، به خصوص كسانى كه عثمان را كشته بودند انتقام بگيرد; لذا دستور قتل عبدالرحمان بن ابى بكر و خواهرش عايشه را صادر كرده و هر دو را ترور نمود.
عبدالرحمان مسموم شد و برخى نيز گفته اند زنده به گور شد.
”البداية والنهاية، ابن كثير، 123/8، المستدرك الحاكم، 476/3 ”
البته به نظر مى رسد هر دو روايت درست باشد و معاويه او را پس از مسموم كردن زنده به گور كرده باشد.
عايشه به سبب جنايت جديد معاويه ترور عبدالرحمان بن ابى بكر، بر معاويه شوريد و به طور علنى با مروان بن حكم كه فرماندار مدينه از جانب معاويه بود در افتاد و بالاخره معاويه او را نيز به دو برادرش محمد و عبدالرحمان ملحق كرد.
معاويه براى ترور عايشه نيز چاهى حفر كرد و آن را از ديده افراد پنهان داشت.
” كتاب حبيب السير، غياث الدين بن همام الدين حسينى، ص 425.”
اين ترور نيز در سال 58 هجرى اتفاق افتاد.
دشمنى بين عايشه و بنى اميه در بالاترين حدّ ممكن بود، ليكن بنى اميه با ترور پدرش ابابكر و برادرانش و عموزاده اش طلحه، او را تضعيف كردند.
ابن كثير در «البدايه والنهايه» نوشته است كه عايشه و عبدالرحمن در يك سال مردند ” البداية والنهاية ،ابن كثير، 96/8"
و سنّ عايشه 67 سال بود. ” همان، 101/8”
در كتاب « الصراط المستقيم » آمده است:
معاويه روى منبر نشسته بود و مى خواست براى پسرش يزيد بيعت بگيرد ولى عايشه گفت: آيا سه خليفه بيش از تو براى پسرانشان بيعت گرفتند؟ گفت: نه. عايشه گفت: پس تو به كدام يك از آنها اقتدا مى كنى؟ معاويه از اين سخن شرمسار شد و چاهى بر سر راه عايشه حفر كرد و عايشه در آن افتاد و مرد.” الصراط المستقيم45/3”
عبدالله بن زبير در اعتراض به معاويه گفت: " مى دانيم كه خر، ام عمرو را برد ولى نه ام عمرو برگشت و نه خرش!” . (همان، ص46 )
به هر حال معاویه از عثمان بسیار زرنگ تر بود و قبل از آن که همچون عثمان فتوای نعثل بودنش صادر شود او را به همان جایی فرستاد که قبلا بنی امیه ، پدرش را فرستاده بودند. ( کتاب ترور عایشه و ابوبکر )
دلیل اهمیت عایشه
پاسخ در احادیث و نحوه بیان تاریخ توسط وی نهفته است که اینک این مسائل را بررسی می کنیم.
فتاوا و داستان های عایشه :
با این حدیث که در صحاح اهل سنت است، باز هم وهابیت همیشه در حال تبلیغ این امر است که شیعه قائل به تحریف قرآن است.لازم به ذکر است که کلیه علمای مسلمان چه شیعه چه سنی و چه وهابی قرآن را مصمون از تحریف می دانند. عایشه در استناد دادن ها به سنت هم دائما پیامبر را تحقیر می کرد:به این حدیث توجه کنید:عايشه مىگويد: «رسول خدا صلىاللهعليهوسلم به «سهلة» دختر «سهيل» دستور داد كه به پسر خواندهاش «سالم» شير بدهد. او گفت: چگونه به او شير بدهم در حالى كه او مردى بزرگ است؟! پيامبر صلىاللهعليهوآله تبسمى كرد و فرمود: من مىدانم كه او مردى بزرگ است». (يعنى با اين حال مىگويم به او شير بده تا با تو محرم شود و تا شوهر تو يعنى «أبو حذيفة» از اينكه او وارد بر تو مىشود ناراحت نشود!)
تذكر اين نكته نيز لازم است كه داستان شير خوردن «سالم» را نيز فقط عايشه نقل كرده است كه در آن اشكالات متعددى ديده مىشود كه مهمترين آنها اين است كه اگر سالم با سهلة نامحرم است چگونه مىتواند شير او را بخورد. أبو حذيفة از اينكه سالم به زنش -كه با او نامحرم است- نگاه مىكند ناراحت مىشود ولى اگر شير زنش را بخورد ناراحت نمىشود! آيا مىتوان پذيرفت كه نگاه كردن به زنى حرام باشد ولى مكيدن شير از پستان او حلال؟! راستى چقدر مسخره است! آيا نمىتوان به قاطعيت گفت: كه اين روايت همچون آيهاى كه برهاى بتواند آن را بخورد ساختگى است؟ آيا از مجموع اين داستان نمىتوان فهميد كه عايشه از جعل حديث ابائى نداشت؟ آيا باز هم مىتوان به روايات عايشه اعتماد كرد؟ ( همان ص 8 )
افسانه افک جنایتی که هم چنان ادامه دارد :
شاید بتوان گفت که جنگ جمل اصغر و اکبر تمام شد وبا شکست اصحاب جمل رو سیاهی به ذغال ماند ولی جنایت افک همچنان ادامه دارد و مستشرقان بر علیه پیامبر رحمت جو سازی های گسترده ای را به پا کرده اند.
آنچه كه در صحيح بخاري آمده ، ظاهر در اين است كه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اتهام را پذيرفته و يا تحت تأثير قرار گرفته است ، افسانه و بهتان به رسولاللَّه و اهلبيت اوست . در اين افسانه ، پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم جزء اصحاب افك قرار داده شده است !
آيا آن حضرت نيز چون ساير گنهكاران ، مورد نكوهش الهي قرار گرفت و جزء كساني بود كه قرآن كريم به آنها فرمود : چرا باوركرديد و نگفتيد : ( هذا إِفْكٌ مُبِينٌ ) و چرا نگفتيد : ( سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ ) ! در حالىكه به يقين پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم از آغاز مىدانست كه اين گمانىاست بد؛ ( وَ هُوَ عِنْدَاللَّهِ عَظِيمٌ ) و از نخست با خود مىگفت : ( هذا إِفْكٌ مُبِينٌ ) و باور داشت كه : ( سُبْحانَكَ هذا بُهْتانٌ عَظِيمٌ ) . نور : 20 – 11
امّا طبق افسانهي كه در بخاري آمده ، پيامبر خدا صلي الله عليه و آله وسلم به خاطر اين اتهام ، يك ماه از عايشه كناره گرفت . هر زمان كه مىآمد ، با كنايه « كيف تيكم » ؛ « داستان چيست ؟ » عايشه را سرزنش مىكرد و او رنج مىبرد . پيامبر براي طلاق عايشه با علي مشورت كرد . عايشه خطاب به پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم گفت : « انّي و اللَّه لقد علمت لقد سمعتم هذا الحديث حتّي استقرّ في أنفسكم و صدَّقتم به . . . » ، « به خدا قسم مىدانم شما اين اتهام را شنيدهايد ، بهطوري كه در نفس شما خانه كرده و آن را تصديق نمودهايد ، اگر انكار كنم ، سخنم را باور نمىكنيد ! » صحيح بخاري ، ج 5 ، كتاب المغازي ، ص 223 - 227 ، باب 151 حديث الإفك ، و كتاب التفسير ، تفسير سوره نور ، ص 462/6
معاذ اللَّه ! آيا پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم اتهام را كاملاً پذيرفته و در نفسش مستقر شده است و آنچنان تصديق كرده كه ديگر انكار عايشه سودي ندارد ؟ ( اهل بیت از دین دفاع می کنند )
خلاصه ای از داستان افک
عایشه گوید: هرگاه رسول خدا(ص) می خواست سفر کند میان زنان خود قرعه می زد و هر کدام قرعه به نامش اصابت می کرد او را همراه می برد. در غزوه « بنی مصطلق » نیز میان زنان خود قرعه زد و قرعه به نام من اصابت کرد و مرا با خود همراه برد. در سفرهای رسول خدا قرار بر این بود که هر گاه شتر برای سواری زنی که همراه بود آماده می شد، زن در میان کجاوه می نشست، آن گاه مردانی می آمدند و پایین کجاوه را می گرفتند و آن را بلند می کردند و بر پشت شتر می نهادند و ریسمانهای آن را محکم می کردند، سپس مهار شتر را می گرفتند و به راه می افتادند.
در مراجعت از غزوه « بنی مصطلق » هنگامی که رسول خدا نزدیک مدینه رسید، در منزلی فرود آمد، و پاسی از شب را در آن منزل گذراند، سپس بانگ رحیل داده شد و مردم به راه افتادند.
عایشه گوید: برای حاجتی بیرون رفته بودم، و در گردنم گردنبندی از دانه های قیمتی«ظفار» بود، و بی آنکه توجه کنم، گردنبندم گسیخته بود و چون به اردوگاه رسیدم به فکر آن افتادم و آن را نیافتم، و مردم هم آغاز به رفتن کرده بودند. پس درپی گردنبند به همانجا که رفته بودم بازگشتم و پس از جستجو آن را یافتم. در این میان مردانی که شترم را نگهداری می کردند آمده بودند و به گمان اینکه در کجاوه نشسته ام آن را بالای شتر بسته و به راه افتاده بودند، و من هنگامی به اردوگاه بازگشتم که مردم همه رفته بودند و احدی باقی نمانده بود، پس خود را به چادر خود پیچیدم و در همانجا دراز کشیدم و یقین داشتم که وقتی مرا ندیدند در جستجوی من برخواهند گشت.
عایشه می گوید: به خدا قسم، در همان حالی که دراز کشیده بودم صفوان بن معطل سلمی که برای کاری از همراهی با لشکر باز مانده بود، بر من گذر کرد. چون مرا دید، بالای سر من ایستاد و(چون پیش از نزول آیه حجاب مرا دیده بود)مرا شناخت و گفت: انا لله و انا الیه راجعون ، همسر رسول خداست که تنها مانده است. سپس گفت: خدای تو را رحمت کند، چرا عقب مانده ای؟اما من به وی پاسخ ندادم. سپس شتری را نزدیک آورد و گفت: سوار شو و خود دورتر ایستاد. سوار شدم و آن گاه صفوان نزدیک آمد و مهار شتر را گرفت و با شتاب در جستجوی اردو به راه افتاد، اما سوگند به خدا که نه ما به مردم رسیدیم و نه آنها از نبودنم در کجاوه با خبر شدند، تا بامداد فردا که اردو در منزل دیگر پیاده شدند و ما هم به همان وضعی که داشتیم رسیدیم. دروغگویان زبان به بهتان گشودند و گفتند، آنچه گفتند و اردوی اسلام متشنج شد. اما من به خدا قسم بی خبر بودم. سپس به مدینه رسیدم و چیزی نگذشت که سخت بیمار شدم، و با آنکه رسول خدا، پدر و مادرم از بهتانی که نسبت به من گفته بودند به من چیزی نمی گفتند، اما می فهمیدم که رسول خدا نسبت به من لطف و محبت سابق را ندارد و مانند گذشته که هرگاه بیمار می شدم، بسیار تفقد و دلجویی می کرد، در این بیماری لطف و عنایتی نشان نداد و هرگاه نزد من می آید، از مادرم که مشغول پرستاری من بود می پرسید که بیمار شما چطور است؟و بیش از این احوال پرسی نمی کرد. تا آنجا که روزی گفتم: ای رسول خدا کاش مرا اذن می دادی که به خانه مادرم می رفتم، و مرا همانجا پرستاری می کرد. فرمود: مانعی ندارد. پس به خانه مادر رفتم، و از آنچه مردم گفته بودند بکلی بی خبر بودم، تا اینکه پس از متجاوز از بیست روز بهبود یافتم و شبی با ام مسطح دختر ابی رهم بن مطلب بن عبد مناف(که مادرش دختر صخر بن عامر، خاله ابی بکر بود)برای حاجتی بیرون رفتم و در بین راه پای او به چادرش گیر کرد و به زمین خورد و گفت: خدا مسطح را بدبخت کند. گفتم: به خدا قسم به مردی از مهاجرین که در بدر حضور داشته است بد گفتی. گفت: ای دختر«ابی بکر»مگر خبر نداری؟گفتم: چه خبر؟پس قصه بهتانی را که درباره من گفته بودند به من گفت: گفتم: راستی چنین حرفی بوده است؟گفت: آری به خدا قسم که چنین گفته اند.
عایشه می گوید: به خدا قسم، دیگر نتوانستم به دنبال کاری که داشتم بروم و همچنان بازگشتم و چنان می گریستم که می پنداشتم گریه جگرم را خواهد شکافت. پس به مادرم گفتم: خدا تورا بیامرزد، مردم چنین سخنانی می گویند، و توبه من هیچ نمی گویی؟گفت: دختر جان، اهمیت مده، به خدا قسم که اتفاق می افتد زنی زیبا در خانه مردی باشد که آن مرد او را دوست می دارد و اگر هووهایی هم داشته باشد آنها و دیگران درباره وی چیزهایی می گویند.
وی گوید: در اثر همین قضیه میان اسید بن حضیر اوسی و سعد بن عباده خزرجی نزاعی در گرفت و نزدیک بود فتنه ای میان اوس و خزرج پدید آید.
عایشه می گوید: رسول خدا نزد من آمد، علی بن ابی طالب و اسامة بن زید را خواست و در این باب با آن دو مشورت کرد. اسامه درباره من سخن به نیکی راند و گفت: ای رسول خدا از همسرت نه ما و نه تو جز نیکی ندیده ایم و آنچه مردم می گویند دروغ و یاوه است. اما علی(ع)گفت: ای رسول خدا زن بسیار است و شما هم می توانی زنی دیگر بگیری - تا آنجا که می گوید - رسول خدا گفت: ای عایشه تو را بشارت باد که خدا بی گناهی تو را نازل کرد، گفتم: خدا را شکر.
پس رسول خدا بیرون رفت، و برای مردم خطبه خواند، و آیات نازل شده را بر آنان تلاوت فرمود، و سپس دستور داد تا مسطح بن اثاثه، حسان بن ثابت، حمنه دخترجحش(خواهر زینب)را که صریحا بهتان زده بودند، حد زدند.
به روایت ابن اسحاق: بعدها معلوم شد که صفوان بن معطل سلمی مردی ندارد و نمی تواند با زنان آمیزش کند. او در یکی از غزوات اسلامی به شهادت رسید.
نوشته اند که صفوان بن معطل هنگامی که از گفتار بهتان آمیز حسان بن ثابت و دیگران با خبر شد، روزی سر راه بر حسان گرفت و شمشیری بر وی فرود آورد و او را مجروح ساخت، و رسول خدا از حسان خواست تا از صفوان صرف نظر کند و در مقابل، نخلستانی به او داد و نیز کنیزی مصری به نام سیرین که عبد الرحمان بن حسان از وی تولد یافت.
حسان بن ثابت را در پشیمانی و معذرت خواهی از آنچه در این پیشامد گفته بود، اشعاری است که ابن اسحاق آنها را نقل می کند. درباره حدی که بر حسان، مسطح و حمنه جاری شده، نیز اشعاری گفته اند
و این بود خلاصه داستان طبق روایات اهل سنت که در بیش از پانزده حدیث نقل شده و سند همه آنها نیز به خود عایشه می رسد. ( سایت حوزه نت به نقل از زندگانی حضرت محمد (ص))
تحلیل گران تاریخی شیعه اشکالات بسیاری بر این حدیث وارد دانسته اند که به دلیل اطاله کلام تنها به چند عدد از آنها اشاره می کنیم:
1-داستان افک با شرح حالی طولانی که ام المومنین عایشه بیان می کند باید دارای هزاران راوی باشد، در حالی که همان طور که گفته شد نه تنها این گونه نیست بلکه تنها راوی شخص عایشه است.
2-ام المونین مگر چقدر از سپاه دور شده بود که همهمه سپاهیان را متوجه نشد؟
3- چگونه قبیله بنی تیم در مقابل یک ماه تهمت ،هیچ گونه واکنشی نشان نمی دهد؟قریش گر چه اسلام را پذیرفته بود ولی عصبیت قبیلگی را محفوظ داشت.ابوعمر روایت می کند که «ابوسفیان در مقابل سلمان،صهیب و بلال عبور می کرد و آنها گفتند :شمشیر خدا هنوز از گردن دشمن خدا سیراب نشده است! ابوبکر فورا واکنش نشان داد و گفت:آیا این سخن را به بزرگ قریش می گویید؟تا آخر حدیث (الاستیعاب،شرح حال صهیب ص 316)
4-چگونه کسانی که کجاوه را حمل می کردند متوجه خالی بودنش نشدند؟( نقش عایشه در تاریخ اسلام 205/4)
5- سوره نور که آیه افک در آن سوره است. در سال نهم هجرت نازل شد چنانکه آیات صدر این سوره نیز بدان گواهی دهد و در همان سال نیز ابراهیم فرزند رسول خدا(ص)از دنیا رفته و تهمت زننده نیز در همان سال این گفتار ناهنجار را به خیال خود برای تسلیت رسول خدا بر زبان جاری کرده. . . ولی جنگ «بنی المصطلق »همان گونه که شنیدید در سال ششم اتفاق افتاده است!
6- در این روایات آمده که صفوان بن معطل مردی نداشته، در صورتی که ابن حجر در شرح حال او می نویسد او زن داشت و همسرش را کتک زد و آن زن شکایت صفوان را به نزد رسول خدا برد...( سایت حوزه نت به نقل از زندگانی حضرت محمد(ص)
این نمونه ای از اشکالات علمای شیعه است که تاکنون جواب قانع کننده ای از طرف اهل سنت بدان داده نشده است.
عایشه قاتل و منکر وصایت امام علی (ع) :
علمای شیعه در نقد این حدیث عایشه چندین وجه را ذکر کرده اند:
الف- وصایت را در حالی عایشه انکار می کند که طبرانی در کتاب الکبیر خود از سلمان فارسی نقل نموده که رسول خدا فرمود:" وصی من ، مرکز اسرارم، بهترین فردی که پس از خود باقی می گذارم که وعده هایم را منجز سازد و دینم را ادا نماید علی بن ابی طالب است" مسند احمد جز پنجم حاشیه صفحه 32
ب- به هر حال انکار وصایت از جنگ های پی در پی عایشه بسیار آسانتر بود و مرتبا تسلیم عواطف خود بر ضد امام (ع) می شد.ابن عباس وقتی در حدیثی می گوید:" عایشه از علی خوشش نمی آمد و دوست نمی داشت در هیچ مورد از او به نیکی یاد شود" طبقات ابن سعد ص 29 ، اشعار عایشه از فرط خوشحالی در هنگام شهادت مولای متقیان هم دلیل دیگری بر نوع احساسات عایشه نسبت به امام است.
ج- نوع حدیث عایشه هم قابل مناقشه است و این نوع مردن هرگز مستلزم نفی وصایت نیست و پیامبر قبل از فوت به وصایت حضرت سفارش کرده و هیچ عاقلی دقیقه 90 زندگی را به امر وصایت اختصاص نمی دهد
د- حضرت علی (ع) می فرماید :" پیامبر هنگام مرگ هزار باب علم به من گشود که از هر باب هزار باب دیگر گشوده شد"( کنز العمال حدیث 6009 ) ادعای عایشه در مورد این گونه مردن پیامبر با روایات مسلم که پیامبر در آغوش حضرت علی به ملکوت اعلی پیوستند در تضاد است. ( المراجعات 360-390 )
هـ- عدم وصیت بر خلاف قرآن است ، زیرا خداوند در سوره بقره آیه 180 از واژه ( کتب علیکم ) استفاده کرده که دلالت بر لزوم و تعلق می کند.راضی شدن به این حدیث عایشه دلالت بر عدم عمل به قرآن از سوی پیامبر می شود! از طرفى هم رسول اكرم ( ص ) فرموده است : وظيفه هر مسلمان داشتن وصيّتنامه است ، و نبايد سه شب از عمر مسلمانى سپرى شود ، مگر اينكه وصيّت او در كنارش قرار گرفته باشد. عبد اللّه بن عمر مىگويد : وقتى كه اين حديث را از رسول اكرم ( ص ) شنيدم ، هيچ شبى را بدون وصيّت نامه سپرى نكردم ؛ صحيح مسلم ، ج 5 ص 70 ، أوّل كتاب الوصيّة . .
آيا مىشود گفت : كه عبد اللّه بن عمر به سخنان رسول گرامى ( ص ) بيش از خود حضرت ، پايبند بود؟این تناقض خشم خداوند را در پی دارد. (چهل سوال پیرامون خلافت و امامت) يا أيّها الذين آمنوا لِمَ تقولون ما لا تفعلون كبر مقتاً عند اللّه أن تقولوا ما لاتفعلون (الصف : 2 و3 ) ، البته نوع کینه توزی های عایشه در نقل احادیث واضح است که نمونه کوچک آن را در حدیث افک مشاهده کردید که ام المومنین عایشه به نحوی سعی داشت تا امیر المومنین را به قضاوت ناصحیح متهم و او را مشمول توبیخ آیات افک کند.
پاسخ گویی به یک شبهه :
وی می گوید:« روايتي را در بحارالأنوار نقل كرده اند از قول آقا اميرالمؤمنين (عليه السلام) كه مي گويد: سافرت مع رسول الله صلى الله عليه و آله وسلم ليس له خادم غيري، و كان له لحاف ليس له لحاف غيره و معه عائشة و كان رسول الله صلى الله عليه و آله ينام بيني و بين عائشة ليس علينا ثلاثتنا لحاف غيره، فإذا قام إلى صلاة الليل يحط بيده اللحاف من وسطه بيني و بين عائشة.
من با رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به سفر رفتم و عايشه هم همراه رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بود و تنها خدمتگذار رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) من بودم و يك لحاف هم بيشتر نداشتيم، و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) بين من و عايشه مي خوابيد. رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) صبح بيدار شد براي نماز شب خواندن و من خوابيده بودم و رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمد اين لحاف را بين من و عايشه فاصله گذاشت و جمع كرد تا فاصله باشد بين من و عايشه. بحارالأنوار، 40/2
عثمان الخميس مي گويد كه ببينيد شيعه مي گويد علي (عليه السلام) و عايشه زير يك لحاف بودند، در حاليكه در كتاب كافي دارند كه: إذا وجد الرجل و المرأة في لحاف واحد ، جلدا مائة جلدة : اگر يك مردي و يك زني را زير يك لحاف بيابند، بايد به آنها صد شلاق بزنند. كافي، 181/7
علمای شیعه در پاسخ به این عالم کویتی این حدیث بحار را فاقد سند خواندند. البته اهل سنت هم دارای این اسرائیلیات در کتب خود هستند که دیگر مثل احادیث شیعه مرسله نیست.
آقاي حاكم نيشابوري از استوانه هاي علمي اهل سنت كه ذهبي و ابن حجر او را تعريف و تمجيد گفته اند و او را متخصص در فن رجال دانسته اند، كتابي دارد به نام مستدرك الصحيحين؛ يعني آنچه از نظر صحيح بخاري و مسلم، جا مانده و شرايط حجيت بخاري و مسلم را دارد، در اين كتاب آورده است؛ ايشان مي فرمايد از قول زبير:
أرسلني رسول الله في غداة باردة فأتيته و هو مع بعض نسائه في لحافه، فأدخلني في اللحاف، فصرنا ثلاثة ... هذا حديث صحيح الإسناد.
رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) روز سردي دنبال من فرستاد، آمدم خدمت رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) و ديدم او با يكي از همسرانش در زير لحاف خوابيده است، رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مرا داخل لحاف كرد و ما سه نفر شديم.
مستدرك الصحيحين حاكم نيشابوري، 364/3
اگر روايت مرسله در كتاب بحارالأنوار گفته است علي (عليه السلام) زير لحاف رفت، ولي رسول اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) وسط خوابيد، روايت اهل سنت اين را هم نگفته است و معلوم نيست كه زبير وسط بوده يا نه؛ حاكم نيشابوري هم مي گويد اين حديث سندا صحيح است.
نظر کلی شیعه در مورد صحابه
آیت الله مکارم شیرازی نظر شیعه در مورد صحابه را این گونه توضیح می دهد :
"در ميان ياران پيامبر (ص) افراد بزرگ و فداكار و با شخصيتى بودند و قرآن و روايات اسلامى در فضيلت آنان،بحث فراوانى دارد،ولى اين به آن معنى نيست كه همه اصحاب پيامبر را معصوم بدانيم و اعمال آنها را بدون استثناء صحيح بشمريم،چرا كه قرآن در آيات زيادى (آيات سوره برائت،سوره نور و سوره منافقين) از منافقانى سخن مىگويد كه در لا به لاى اصحاب پيامبر (ص) بودند،در ظاهر جزء آنها محسوب مىشدند،در حالى كه آيات قرآن شديدترين مذمتها را از آنها نموده است.و از سوى ديگر كسانى بودند كه بعد از پيامبر (ص) آتش جنگ در ميان مسلمين روشن كردند و بيعتخود را با امام و خليفه وقتشكستند،و خون دهها هزار مسلمان را ريختند،آيا ما مىتوانيم همه اين افراد را از هر نظر پاك و منزه بشمريم؟!
به تعبير ديگر چگونه مىتوان هر دو طرف نزاع و جنگ (مثلا جنگ جمل و صفين) را درستكار و منزه دانست؟اين تضادى است كه براى ما قابل قبول نيست و آنها كه موضوع«اجتهاد»را براى توجيه اين مسائل كافى مىدانند كه بگويند يكى از دو طرف بر حق بوده،و ديگرى خطا كار،اما چون به اجتهاد خود عمل مىكرده است،نزد خداوند معذور،بلكه داراى ثواب است!-براى ما پذيرفتن اين سخن مشكل است.
چگونه مىتوان به بهانه اجتهاد، بيعت با جانشين پيامبر (ص) را شكست، و سپس آتش جنگ را روشن كرد و خون بى گناهان را ريخت،اگر اين همه خونريزى با توسل به اجتهاد قابل توجيه باشد چه كارى قابل توجيه نيست!
صريح تر بگوييم، ما معتقديم: همه انسانها حتى ياران پيامبر (ص) در گرو اعمال خويشند، و اصل قرآنى «ان اكرمكم عند الله اتقيكم،گرامىترين شما نزد خدا با تقواترين شماست» درباره آنها نيز صادق است. بنابراين بايد وضع آنها را با عملشان روشن سازيم و به اين صورت يك قضاوت منطقى درباره همه آنان داشته باشيم و بگوييم:آنها كه در عصر پيامبر (ص) در صف اصحاب مخلص بودند و بعد از پيامبر (ص) نيز براى پاسدارى از اسلام كوشيدند،و به پيمانى كه با قرآن داشتند وفادار ماندند آنها را خوب مىدانيم و به آنها احترام مىگذاريم.
آنها كه در زمان آن حضرت در صف منافقان بودند و كارهايى كردند كه قلب مبارك پيامبر (ص) را آزرده ساختند،و يا بعد از رحلت پيامبر (ص) مسير خود را تغيير داده كارهايى انجام دادند كه به ضرر اسلام و مسلمين تمام شد،آنها را دوست نداريم.قرآن مجيد مىگويد:«لا تجد قوما يؤمنون بالله و اليوم الآخر يؤادون من حاد الله و رسوله و لو كانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشيرتهم اولئك كتب فى قلوبهم الايمان،هيچ قومى را كه ايمان به خدا و روز رستاخيز دارند نمىيابى كه با كسانى كه نافرمانى خدا و رسولش را كردند دوستى كنند هر چند پدران يا فرزندان يا برادران يا خويشاوندان آنها باشند،آنان كسانى هستند كه خدا ايمان را بر صفحه دلهايشان نوشته است». سوره مجادله،آيه 22
آرى آنها كه در زمان حيات پيامبر (ص) يا بعد از رحلت او،پيامبر (ص) را آزار دادند به اعتقاد ما شايسته ستايش نيستند. ولى نبايد فراموش كرد كه جمعى از ياران پيامبر (ص) بزرگترين مجاهدتها را در راه پيشرفت اسلام نمودند و از سوى خداوند مورد مدح و ستايش قرار گرفتند،همچنين كسانى كه بعد از آنها روى كار آمدند يا در آينده تا پايان دنيا متولد مىشوند چنانچه راه اصحاب راستين و خط و برنامه آنها را ادامه دهند شايان هر گونه مدح و ثنا هستند «السابقون الاولون من المهاجرين و الانصار و الذين اتبعوهم باحسان رضى الله عنهم و رضوا عنه،پيشگامان نخستين از مهاجران و انصار و كسانى كه به نيكيها از آنها پيروى كردند،خداوند از آنها خشنود شد و آنها از خداوند خشنودند».سوره توبه،آيه 100. اين عصاره عقيده ما درباره صحابه پيامبر اسلام (ص) است."( کتاب اعتقاد ما)
نتیجه گیری :
به هر حال این ها نظرات علمای بزرگ شیعه بود و هر گز نباید تعصبات خشک مشتی جاهل را به حساب شیعه نوشت و با مراجعه به تقکرات متلکمین بزرگ شیعی ، باید نظر شیعه را به دست آورد.
منابع تحقیق :
1. ترجمه تفسير الميزان جلد 16 تاليف علامه طباطبايي، مترجم: محمدباقر موسوي همداني چاپ بيست و يكم دوره 20 جلدي
2. تفسير نمونه جلد 17 صفحه 204 تالیف آیت الله مکارم و همکاران انتشارات دار الکتب الاسلامیه چاپ1353
3. مخزن العرفان في تفسير القرآن ج 10 ص 195 تاليف بانو امين دوره ي 15 جلدي چاپ انتشارات نشاط اصفهان
4. شب هاي پيشاور ص 177 مترجم كريم فيضي ناشر: انتشارات احتجاج نوبت چاپ اول زمستان 86
5. سایت ولی عصر ، زیر نظر موسسه ولی عصر ، آیت الله قزوینی
6. عایشه در صحاح ص 21 بی جا
7. عایشه در صحاح ص 22 بي جا
8. اهل بیت از دین دفاع می کنند، نويسنده: يوسفي _ صاحبي فرد ، انتشارات موسسه تحقيقاتي وليعصر(عج) چاپ 1384
9. سایت حوزه نت به نقل از زندگانی حضرت محمد(ص)، رسولی محلاتی، سید هاشم؛
10. نقش عایشه در تاریخ اسلام ج 4 قسمت افسانه افک ص 205 الی 211
11. سایت حوزه نت به نقل از زندگانی حضرت محمد(ص)، رسولی محلاتی، سید هاشم؛
12. این دلایل را علامه شرف الدین در کتاب المراجعات در نامه های 70-78 مطرح کرده است. مترجم :محمد جعفر امامی ناشر: شرکت چاپ و نشر بین الملل چاپ هفتم پاییز 87
13. کتاب 40 سوال پیرامون امامت و خلافت تالیف آیت الله قزوینی حفظ الله ، ناشر: انتشارات موسسه ولیعصر چاپ 1384
14. داستان ترور ابوبکر و عایشه ، تالیف محقق گرانقدر : نجاح الطائى بي جا
15. کتاب اعتقاد ما تالیف آیت الله ناصر مکارم شیرازی بي جا