حفظ حجاب وسلامت رواني جامعه
هيچ فردي حق ندارد از خود، تصويري به نمايش بگذارد که موجب آسيب هاي روحي ورواني جامعه وآزار ديگران باشد.اگر چه حجاب زنان و پوشش مردان تا حدودي امري شخصي و سليقه اي وانتخابي است، ولي اصل مسئله پوشش با تفاوت هاي خاص مربوط به زن و مرد،امري اجتماعي و تکليف است ، نه حق .
هر انساني که در جامعه زندگي مي کند، مکلف است به حقوق ديگران احترام بگذارد وکاري نکند که باعث آزار ديگران شود وچه آسيبي بالاتر از تحريک شهوت در نيروي جوان کشور و برهم زدن آرامش رواني جامعه. اسلام ،تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه، انديشيده و در اين زمينه، هم براي زنان و هم براي مردان، تکليف معين کرده است.وظيفه اي مشترک که آموزه هاي اسلامي هم براي مرد وهم براي زن مقرر کرده، مربوط به نگاه کردن است.زن و مرد نبايد به يکديگر خيره شوند.همچنين وظيفه اي که براي زنان مقرر کرده، آن است که بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند ودر اجتماع، به جلوه گري ودلربايي نپردازند و به هيچ صورت و با هيچ شکل و رنگ وبها نه اي ، کاري نکنند که موجب تحريک مردان بيگانه شوند.
با عفاف و حجاب وخويشتن داري ، مي توان از هرز رفتن استعدادها، توان ها و امکانات جلوگيري کرد و به بالندگي هنجارها و ارزش ها پرداخت. پايبند نبودن به حجاب ، آرامش خانواده و جامعه را بر هم و به التهاب دامن مي زند.
دليل رواج بيماري هاي رواني در دنياي غرب، آزادي جنسي وتحريکات فراوان است که در جرايد، مجله ها ، سينماها وتئاترها ومحافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابان ها و کوچه ها ديده مي شود.
درهر جامعه اي که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بوده است؛ يعني زنان در خارج از محدوده ازدواج ، خود آرا و خودنما نبودند و وسيله تهييج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دايره ازدواج دنبال لذت طلبي وکام جويي نبودند، قلب ها و روح ها ، آرام وسالم و درنتيجه ، جامعه از نظر رواني در آرامش و سلامت بوده است. (1)
/خ
هر انساني که در جامعه زندگي مي کند، مکلف است به حقوق ديگران احترام بگذارد وکاري نکند که باعث آزار ديگران شود وچه آسيبي بالاتر از تحريک شهوت در نيروي جوان کشور و برهم زدن آرامش رواني جامعه. اسلام ،تدابيري براي تعديل و رام کردن اين غريزه، انديشيده و در اين زمينه، هم براي زنان و هم براي مردان، تکليف معين کرده است.وظيفه اي مشترک که آموزه هاي اسلامي هم براي مرد وهم براي زن مقرر کرده، مربوط به نگاه کردن است.زن و مرد نبايد به يکديگر خيره شوند.همچنين وظيفه اي که براي زنان مقرر کرده، آن است که بدن خود را از مردان بيگانه بپوشانند ودر اجتماع، به جلوه گري ودلربايي نپردازند و به هيچ صورت و با هيچ شکل و رنگ وبها نه اي ، کاري نکنند که موجب تحريک مردان بيگانه شوند.
با عفاف و حجاب وخويشتن داري ، مي توان از هرز رفتن استعدادها، توان ها و امکانات جلوگيري کرد و به بالندگي هنجارها و ارزش ها پرداخت. پايبند نبودن به حجاب ، آرامش خانواده و جامعه را بر هم و به التهاب دامن مي زند.
دليل رواج بيماري هاي رواني در دنياي غرب، آزادي جنسي وتحريکات فراوان است که در جرايد، مجله ها ، سينماها وتئاترها ومحافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابان ها و کوچه ها ديده مي شود.
درهر جامعه اي که روابط زن و مرد بر اساس عفاف بوده است؛ يعني زنان در خارج از محدوده ازدواج ، خود آرا و خودنما نبودند و وسيله تهييج مردان را فراهم نکردند و مردان هم در خارج از دايره ازدواج دنبال لذت طلبي وکام جويي نبودند، قلب ها و روح ها ، آرام وسالم و درنتيجه ، جامعه از نظر رواني در آرامش و سلامت بوده است. (1)
پي نوشت:
1-يوسف عليپور باغبان نژاد و اصغر رضايي، حجاب؛ آزادي يا اسارت،صص 159-163(با تلخيص).
/خ