فرهنگ حجاب و عفاف از منظر ادیان الهی
پوشش زن در ادیان الهی
در آيين زرتشت، يهود، مسيحيت و اسلام كه اين فصل به بررسي آنها ميپردازد حجاب بر زنان امري لازم بوده است. كتابهاي مقدس مذهبي، دستورات و احكام ديني، آداب و مراسم و سيره عملي پيروان اين اديان چهارگانه، بهترين شاهد و عاليترين گواه بر اثبات اين مدعاست.
حجاب زنان، از سنن قديمي تمدن هاي بشري بوده است و در اديان الهي به خصوص زرتشت، يهود و مسيحيت مسئله حجاب و رعايت آن مطرح بوده است در بعضي از اديان مثل دين يهود، مسئله حجاب سخت تر از حجابي است كه اسلام مي گويد. البته حجاب در بعضي از اديان الهي گذشته كمي سختتر از حجاب اسلامي بوده است، هر چند امروزه به آن پاي بند نيستند.
گفتار اول) حجاب در آيين زرتشت
بنابراين، در زمان بعثت زرتشت و قبل و بعد از آن ، زنان ايراني از حجابي كامل برخوردار بودهاند. برابر متون تاريخي ، در همه آن زمانها پوشاندن موي سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رايج بوده است و زنان هر چند با آزادي در محيط بيرون خانه رفت و آمد ميكردند و همپاي مردان به كار ميپرداختند، ولي اين امور با حجاب كامل و پرهيز شديد از اختلاطهای فسادانگيز همراه بوده است.
جايگاه فرهنگي پوشش در ميان زنان نجيب ايرانزمين به گونهاي است كه در دوران سلطه كامل شاهان، هنگامي كه خشايار شاه به ملكه «وشي» دستور داد كه بدون پوشش به بزم بيايد تا حاضران، زيبايي اندام او را بنگرند، وي امتناع نمود و از انجام فرمان پادشاه سر باز زد و به خاطر اين سرپيچي، به حكم دادوَران، عنوان «ملكه ايران» را از دست داد( آزادي يا اسارت، ص106؛ تورات، باب استر، آيه 1 ).
در زمان ساسانيان كه پس از نبوت زرتشت است افزون بر چادر، پوشش صورت نيز در ميان زنان اشراف معمول شد. به گفته «ويل دورانت» پس از داريوش، زنان طبقات بالاي اجتماع، جرأت نداشتند كه جز در تختِ روانِ روپوش دار از خانه بيرون بيايند و هرگز به آنان اجازه داده نميشد كه آشكارا با مردان آمد و رفت كنند. زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي حتي پدر و برادرشان را ببينند. در نقشهايي كه از ايران باستان بر جاي مانده است، هيچ صورت زني ديده نميشود و نامي از ايشان نيامده است.( تاريخ تمدن، ج1، ص552 ).
تجليّات پوشش در ميان زنان ايران چنان چشمگير است كه برخي از انديشمندان و تمدننگاران، ايران را منبع اصلي ترويج حجاب در جهان معرفي كردهاند( تاريخ تمدن، ج2، ص78 / زناشوئي و اخلاق، ص135 ) از آنجا كه مركز بعثت «اشو زرتشت» ايران بوده است و آن حضرت در زمينه اصل حجاب و پوشش زنان در جامعه خويش كمبودي نميديده است، با تأييد حدود و كيفيت حجاب رايج آن دوران، كوشيد تا با پندهاي، خود ريشههاي دروني حجاب را تعميق و مستحكم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواري حجاب معمول قرار دهد.
به پند و اندرزهاي «اشوزرتشت» بنگريد تا تلاش وي براي تعالي و آموزش مباني حجاب و بيان لزوم توأم نمودن حجاب ظاهري با عفّت باطني، روشنتر شود؛ او ميفرمايد:
اي نوعروسان و دامادان!... با غيرت، در پي زندگانيِ پاكمنشي بر آييد... .اي مردان و زنان! راه راست را دريابيد و پيروي كنيد. هيچ گاه گردِ دروغ و خوشيهاي زودگذري كه تباه كننده زندگي است، نگرديد؛ زيرا لذّتي كه با بدنامي و گناه همراه باشد، همچون زهر كشندهاي است كه با شيريني درآميخته و همانند خودش دوزخي است. با اين گونه كارها، زندگاني گيتي خود را تباه مسازيد. پاداش رهروان نيكي، به كسي ميرسد كه هوا، هوس، خودخواهي و آرزوهاي باطل را از خود دور ساخته، بر نفس خويش چيره گردد و كوتاهي و غفلت در اين راه، پايانش جز ناله و افسوس نخواهد بود. فريب خوردگاني كه دست به كردار زشت زنند، گرفتار بدبختي و نيستي خواهند شد و سرانجامشان خروش، فرياد و ناله است ( يسنا، ص53، پندهاي5 8 ).
گفتني است كه در دين زرتشت، لباس يا كيفيت خاصي براي حجاب زنان واجب نشده است؛ بلكه لباس رايج آن زمان كه شامل لباس بلند، شلوار و سرپوش يعني چادر يا شنلي بر روي آن بوده است، مورد تقرير و تنفيذ قرار گرفته است. هر چند كه استفاده از «سِدرِه و كُشتي» لباس مذهبي ويژه زرتشتيان توصيه شده است.در توضیح این دو واژه لازم است بیان شود که «سدره» از نه پاره پارچه سفيد و نازك دوخته شده و در زير پيراهن، چسبيده به بدن پوشيده شود. سدره كه در اوستا (ستره) ناميده شده، به معناي آن نيز هست. علماي اسلام نيز براي بيان حكم حجاب از واژه ستر استفاده كردهاند. «كُشتي»، كمربند باريكي است كه از پشم گوسفند بافته شده و بايد پيوسته آن را بر روي سدره به كمر بندند البته بر هر مرد و زن واجب است كه هنگام انجام مراسم عبادي و نيايش، سر خود را بپوشاند ( موبد موبدان، رستم شهرزادي، دين و دانش، انجمن زرتشتيان تهران، سال 1357 ).
بنا به گفته موبد «رستم شهرزادي»:
پوشش زنان بايد به گونهاي باشد كه هيچ يك از موهاي سرِ زن از سرپوش بيرون نباشد . در خرده اوستا، به طور صريح چنين آمده است:
« نامي زت واجيم، همگي سر واپوشيم و همگي نماز و كريم بدادار هورمزد»( خرده اوستا، فصل آفرينگان دهمان )؛يعني همگان نامي ز تو بر گوييم و همگان سر خود را ميپوشيم و آن گاه به درگاه دادار اهورمزدا نماز ميكنيم.
بر اساس آموزههاي ديني، يك زرتشتي مؤمن، بايد از نگاه ناپاك به زنان دوري جويد و حتي از به كارگيري چنين مرداني خودداري كند. در اندرز «آذربادماراسپند» مؤبد موبدان آمده است:
مرد بدچشم را به معاونت خود قبول مكن ( سالنماي 1372، چاپ انجمن زرتشتيان تهران، ص10 ).
پوشش موي سر و داشتن نقاب بر چهره، پس از سقوط ساسانيان نيز ادامه يافته است. به اين نمونه بنگريد:
پس از فتح ايران، هنگامي كه سه تن از دختران كسري، شاهنشاه ساساني را براي عمر آوردند، شاهزادگان ايراني همچنان با نقاب، چهره خود را پوشانده بودند. عمر دستور داد تا پوشش از چهره بر گيرند تا خريداران پس از نگاه، پول بيشتري مبذول دارند. دوشيزگان ايراني خودداري كردند و به سينه مأمور اجراي حكم عمر مشت زده، آنان را از خود دور ساختند. عمر بسيار خشمناك شد؛ ولي امام علي(ع) او را به مدارا و تكريم آنان توصيه فرمود ( حجاب در اسلام، ص59، به نقل از السيرة الحلبيه، ج2، ص49 ).
گفتار دوم)حجاب در آيين يهود
گفتوگوي علني ميان ذكور و اِناث، حتّي بين زن و شوهر از طرف فقهاي دين ممنوع گرديده بود... . دختران را به مدرسه نميفرستادند و در مورد آنها كسب اندكي علم را به ويژه چيز خطرناكي ميشمردند. با اين همه، تدريس خصوصي براي اِناث مجاز بود . نپوشاندن موي سر خلافي بود كه مرتكب آن را مستوجب طلاق ميساخت زندگي جنسي آنان، عليرغمِ تعدد زوجات، به طرز شايان توجّه ، منزّه از خطايا بود. زنان آنان، دوشيزگاني محجوب، همسراني كوشا، مادراني پُرزا و امين بودند و از آنجا كه زود وصلت ميكردند، فحشا به حدّاقل تخفيف پيدا ميكرد ( تاريخ تمدن، ج12، ص62 66 ).
بدون ترديد مبناي حجاب در شريعت يهود، آيات تورات بود كه بر حجاب تأكيد مينمود. كاربرد واژه «چادُر» و «برقع» كه به معناي روپوش صورت است، در آن آيات، كيفيت پوشش زنان يهودي را نشان ميدهد. تورات تشبه مرد و زن به يكديگر را نهي نموده، ميگويد:
متاع مرد بر زن نباشد و مرد لباس زن را نپوشد؛ زيرا هر كه اين را كند، مكروه «يَهْوَه» خداي توست ( تورات، سفر تثنيه، باب 22، فقره 5 ).
بيحجابي سبب نزول عذاب معرفي شده است ؛ خداوند ميگويد:
از اين جهت كه دختران صهيون متكبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم راه ميروند و به ناز ميخرامند و به پايهاي خويش خلخالها را به صدا ميآورند. بنابراين خداوند فَرْق سر دختران صهيون را كَلْ خواهد ساخت و خداوند عورت ايشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زينت خلخالها و پيشاني بندها و هلالها را دور خواهد كرد و گوشوارها و دستبندها و روبندها را و دستارها و زنجيرها و كمربندها و عطردانها و تعويذها را و انگشترها و حلقههاي بيني را و زخوت نفيسه و رداها و شالها و كيسهها را و آينهها و كتان نازك و عمامهها و برقعها را، و واقع ميشود كه به عوض عطريّات، عفونت خواهد شد و به عوض كمربند، ريسمان و به عوض مويهاي بافته، كَلي و به عوض سينهبند، زنّار پلاس و به عوض زيبايي، سوختگي خواهد بود؛ مردانت به شمشير و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد و دروازههاي وي، ناله و ماتم خواهند كرد و او خراب شده، بر زمين خواهد نشست . ( تورات، كتاب اشعياء نبي، باب سوم، فقره 16 26 )
افزون بر موارد فوق، در كتاب مقدس، وجوب پوشاندن موي سر( تورات، سفر اعداد، باب 5، فقره 18 ) لزوم پرهيز از زنان فريبكار و بيگانه ( تورات، كتاب روت، باب دوم، فقره 8 10 )، نهي از لمس و تماس ( تورات، كتاب امثال سليمان نبي، باب ششم، فقره 1 10 و 20 26 ) و واژه چادر ( همان مدرك، باب سوم، فقره 15 )، نقاب ( تورات، كتاب اشعياء نبي، باب 47، فقره 1 و 2 ) و بَرقَع ( تورات، كتاب غزلهاي سليمان، باب 4، فقره 1 ) آمده است؛ به عنوان نمونه در مورد عروس يهودا ميخوانيم:
پس رخت بيوكي را از خويشتن بيرون كرده، برقعي به رو كشيده و خود را در چادري پوشيد و به دروازه عينايم كه در راه تمنه است، بنشست ( تورات، سفر پيدايش، باب 38، فقره 14 و 15 ).
در «تلمود» اصليترين كتاب فقهي كه به گفته ويلدورانت، اساس تعليم و تربيت يهود است( ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج12، ص34 . )، نيز بر لزوم پوشاندن سر از نامحرمان، لزوم سكوت زن و پرهيز از هرگونه آرايش براي ساير مردها( همان، ص31 )، پرهيز از نگاه زن به مردان بيگانه ( همان، ج1، ص492 )، اجتناب از نگاه مرد به زنان نامحرم( همان، ص30 ) و لزوم پرهيز از هر امر تحريكآميز( همان، ج12، ص28 )، تأكيد شده است.
برابر حكم سختگيرانه تلمود، اگر رفتار زن فضيحتآميز باشد، شوهر حق دارد او را بدون پرداخت مبلغ كتوبا(مهريه) طلاق دهد و زناني كه در موارد زير به رفتار و كردار آنها اشاره ميشود، ازدواجشان باطل است و مبلغ كتوبا(مهريه) به ايشان تعلّق نميگيرد؛ زني كه از اجراي قوانين ديني يهود سرپيچي ميكند و فيالمثل بدون پوشاندن سرِ خود، به ميان مردان ميرود، در كوچه و بازار پشم ميريسد و با هر مردي از روي سبك سري به گفتوگو ميپردازد. زني كه در حضور شوهر خود، به والدين او دشنام ميدهد و زن بلند صدا كه در خانه با شوهر خود به صداي بلند درباره امور زناشويي صحبت ميكند و همسايگانِ او ميشنوند كه چه ميگويد ( گنجينهاي از تلمود، ص186 ).
برخورد حضرت موسي(علیه السلام) با دختران شعيب كه به آنان فرمود تا پشت سر او حركت كرده، از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدايت كنند، و نيز سيره عملي يهوديان مبني بر استفاده از چادر و برقع و روبند، تفكيك و جدا بودن محل عبادت زنان از مردان در كنيسه، ناشايسته شمردن اشعاري كه در تمجيد زيبايي زنان سروده شده است و ايراد خطابه توسط زنان از پشت پرده، بيانگر كيفيت شديد و سختگيرانه حجاب نزد يهوديان است.
گفتار سوم)حجاب در آيين مسيحيت
بنابراين مسيحيت، براي از بين بردن زمينه هرگونه تحريك و تهييج، زنان را به صورت شديدتري به رعايت كامل پوشش و دوري از هر گونه آرايش و تزيين فراخواند. برابر متون تاريخي، چادر و روبند، براي همگان حتّي براي خاتونهاي اشراف ضروري بود و در اعياد نيز كسي آن را كنار نميگذاشت؛ بلكه با طلا و نقره و پارچههاي زربفت آن را تزيين مينمودند و حتّي براي تفريح نيز با حجب و حياي كامل در مجالس انس و يا گردشهايي دور از چشم نامحرمان، شركت ميجستند.
انجيل در موارد فراوان، بر وجوب حجاب و پوشش تأكيد و پيروانش را به تنزّه از اِعمال شهوت و عفاف فراخوانده است؛ در انجيل ميخوانيم:
همچنين زنان پير در سيرت متقي باشند و نه غيبتگو و نه بنده شراب زياده، بلكه معلمات تعليم نيكو؛ تا زنان جوان را خِرَد بياموزند كه شوهر دوست و فرزند دوست باشند؛ و خردانديش و عفيفه و خانهنشين و نيكو و مطيع شوهران خود كه مبادا كلام خدا متهم شود ( انجيل، رساله پولس بتيطس، باب دوم، فقره 1 6 )
در «كتاب مقدس» در مورد لزوم آراستگي به حيا و كنار نهادن آرايش ظاهري چنين آمده است:
همچنين زنان، خويشتن را بيارايند به لباسِ مزّين به حيا و پرهيز؛ نه به زلفها و طلا و مرواريد و رختِ گرانبها ...زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد و زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود؛ بلكه در سكوت بماند ( انجيل، رساله پوليس به تيموناوءس، باب دوم، فقره 9 15 ).
همچنين اي زنان، شوهران خود را اطاعت نماييد تا اگر بعضي نيز مطيع كلام نشوند، سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد چون كه سيرت طاهر و خدا ترس شما را ببينند و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلّي شدن به طلا و پوشيدن لباس بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسد، روح حليم و آرام كه نزد خدا گرانبهاست؛ زيرا بدين گونه زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكل به خدا بودند، خويشتن را زينت مينمودند ( انجيل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1 6 )
افزون بر موارد پيشين، «عهد جديد» نيز لزوم پوشاندن موي سر، به ويژه در مراسم عبادي( انجيل، رساله اول پولس رسول به قرنتيان، باب يازدهم، فقره 1 17 )، لزوم سكوت به ويژه در كليسا( همان، باب چهاردهم، فقره 34 36 )، با وقار و امين بودن زن ( انجيل، رساله پولس رسول به تيمونائوس، باب سوم، فقره 11 ) و نهي از نگاه ناپاك به بيگانگان را خاطرنشان ساخته، ميگويد:
كسي كه به زني نظر شهوت اندازد، همان دم، در دل خود با او زنا كرده است؛ پس اگر چشم راستت، تو را بلغزاند، قلعش كن و از خود دور انداز؛ زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد، از آن كه تمام بدنت در جهنم افكنده شود ( انجيل متي، باب اول، فقره 28 30 و باب هجدهم، فقره 8 10 ).
دستورات ديني پاپها و كاردينالهاي مسيحي كه بر اساس آن پوشاندن صورت الزامي و تزيين موي سر و آرايش آن و تنظيم آنها در آيينه و سوراخ نمودن گوشها و آويختن گلوبند ، خلخال ، طلا و دستبند قيمتي ، رنگ نمودن مو و تغيير صورت ظاهري ممنوع بود ، شدت بيشتري رانشان ميدهد( زن و آزادي، ص 53 ).
در مورد سيره عملي زنان مسيحي، دائره المعارف لاروس ميگويد:
دين مسيحي ، براي زن ، خِمار را باقي نهاد؛ وقتي وارد اروپا شد ، آن را نيكو شمرد. زنها در كوچه و وقت نماز ، خمار داشتند. در قرون وسطي ، خصوصاً قرن نهم ، خمار رواج داشت. آستين خمار، شانه زن را پوشيده ، تقريباً به زمين ميرسيد. اين عادت تا قرن سيزدهم باقي بود ( زن و آزادي، ص 65 )
ويل دورانت نيز در مورد سيره عملي زنان مسيحي چنين مينويسد:
ساق پاي زنان چيزي نبود كه در ملأ عام و يا رايگان به چشم خورد.... البسه بانوان در مجالس تورنه، موضوع مهمّي براي روحانيون بود كه كاردينالها، درازي جامههاي خواتين را معيّن ميكردند. هنگامي كه كشيشان چادر و روبند را يكي از اركان اخلاقيات عيسوي دانستند، به دستور زنها، چادرها را از مشمش ظريف و حرير زربفت ساختند... ( تاريخ تمدن، ج 13، ص 498 500، با اندكي تصرف و تلخيص ) تصويرهايي كه از پوشاك مسيحيان و زنان اروپا به جا مانده، به وضوح حجاب كامل زنان را نشان ميدهد( پوشاك اقوام مختلف، ص 116 ).
در روايات ما نيز چنين آمده است:
حضرت عيسي (علیه السلام) فرمود:
از نگاه كردن به زنان بپرهيزيد؛ زيرا شهوت را در قلب ميروياند و همين، براي ايجاد فتنه در شخصِ نگاه كننده كافي است ( سفينة البحار، ج 2، ص 596 ).
دكتر «حكيم الهي» استاد دانشگاه لندن در كتاب «زن و آزادي» پس از تشريح وضعيت زن نزد اروپاييان، در مورد حكم پوشش و حجاب زن نزد مسيحيت، عقايد «كلمنت» و «ترتوليان»، (دو مرجع مسيحيت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو ميكند:
زن بايد كاملاً در حجاب و پوشيده باشد، مگر آن كه در خانه خود باشد زيرا فقط لباسي كه او را ميپوشاند، ميتواند از خيره شدن چشمها بهسوي او مانع گردد. زن نبايد صورت خود را عريان ارائه دهد تا ديگري را با نگاه كردن به صورتش وادار به گناه نمايد. براي زن مؤمن عيسوي، در نظر خداوند، پسنديده نيست كه نزد بيگانگان به زيور آراسته گردد و حتّي زيبايي طبيعي آن نيز بايد مخفي گردد؛ زيرا براي بينندگان خطرناك است . ( زن و آزادي، ص 53 )
به استناد قرائن موجود اعم از نمونههاي لباسي كه در گذشته استفاده مي شده است و شمايل قديمي حضرت مريم و فرهنگ و تمدن آن زمان در فلسطين مي توان به اطمينان گفت كه حضرت مريم حداقل همين حجابي را كه ما مي شناسيم داشته است.
اقليت هاي مذهبي كه در قلمرو حكومت اسلامي زندگي مي كنند موظفند مقررات و قوانين كشور اسلامي را رعايت كنند. از جمله مواردي كه اقليت هاي مذهبي در جامعه اسلامي بايد رعايت كنند عبارتند از:
1- رعايت كليه مقررات و قوانين اسلامي ، كشورهاي محل اقامت
2- احترام به مقررات و شعائر ديني
3- عدم تظاهر به منكرات، ( جواهر الكلام، ج 21، كتاب جهاد، صص271 268 ).
اقليت هاي مذهبي نمي توانند سنت هاي حاكم بر جامعه اسلامي را بشكنند و طبق قراردادشان با حكومت اسلامي نبايد به حدود و احكام اسلامي تجاوز كنند.
گفتار چهارم)حجاب در آیین اسلام
انديشمند شهيد مرتضي مطهّري در اين باره مي فرمايد:
پوشش زن در اسلام اين است که زن در معاشرت خود با مردان، بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد. حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنّت، مي توان به دست آورد. آياتي که در اين باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس هاي زن و مرد را ذکر کرده است، بدون آنکه کلمه«حجاب» را به کار برده باشد.
حجاب داراي ابعاد مختلفي همچون معرفتي، ديني، تاريخي و نمادين است. حجاب به تعبيري روشن يکي از مرزهاي نفوذ ناپذير عالم اسلام با دنياي غير است. ردپاي حجاب در غرب حتي به حوزه هاي پسامدرنيسم، فمنيسم بومي و اسلامي، نماد و سبک شناسي و مسائل قدرت کشيده شده است. اين موارد فقط واجد يک مفهوم اند :
قدرت و اهميت حجاب
حجاب در معناي کلي و عملي آن در غرب فرآيندي را سبب ساز شده است که فرد محجبه، آن را به عنوان نماد و شاخص موقعيت اجتماعي و هويت خويش قرار مي دهد.حجاب امروز به خصوص در غرب به واسطه موج گرايش به آن متضمن پيوندهاي پيچيده علائق و باورهاي فردي، سياسي و مذهبي است. حجاب براي بسياري نماد آشکاري از ايمان و عقيده شخصي آميخته با مسائل ديني و فرهنگي است و براي بسياري ديگر مبارزه اي سياسي و عبادي عليه وضع موجود و مبارزه اي نمادين براي بهبود شرايط موجود.
حجاب هر چه باشد به مانند ساير تکاليف وابسته به اصول اسلام يک تکليف است. تکليفي به مثابه پرچمي که مشخص مي کند چگونه بايد زيست و براي تقرب به خداي خويش آن را بايد رعايت کرد. البته حجاب هم نه تحميلي بلکه انتخابي است؛ زيرا يکي از افتخارات دين اسلام اين است که دين انتخاب است نه تحميل. مگر نه اينکه نمي توان به زور آدميان را با حجاب يا بي حجاب کرد. نمونه بارز آن شکست پروژه کشف حجاب اجباري رضاخان است. رضا شاه در پروژه اش شکست خورد. چون از مباني ذهني و فکري مردم که همانا ارادت قلبي به دستورات اسلام است، ناآگاه بود.
بنابر گواهي متون تاريخي، در اکثر قريب به اتفاق اقوام و ملل، حجاب در ميان زنان معمول بوده، هر چند فراز و نشيب هاي زيادي را طي کرده است و گاهي با اِعمال سليقه ي حاکمان تشديد يا تخفيف يافته است ولي هيچ گاه به طور کامل از ميان نرفته است .
مورخان به ندرت از اقوامي بدوي ياد مي کنند که زنان شان داراي حجاب مناسب نبوده يا به صورت برهنه در اجتماع ظاهر مي شدند . تعداد اين اقوام به قدري نادر است که در مقام مقايسه - به قول انديشمندان- قابل ذکر نيستند و شايد بتوان گفت وجود برخي موانع سبب جلوگيري از بروز تمايلات و استعدادهاي فطري و طبيعي آنان شده است و يا عواملي باعث انحراف آنان از مسير فطرت گشته است ( حجاب در اديان الهي، ص 22 ).
شهيد مطهري در مورد اين که کدامين اقوام داراي حجاب بوده اند چنين بيان مي کند :
در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته است و از آن چه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است اما در عرب جاهليت حجاب وجود نداشته است و به وسيله ي اسلام در عرب پيدا شده است ( مسئله حجاب، ص 5 ).
«مهدي قلي هدايت» در کتاب «خاطرات و خطرات» در خصوص پوشش زنان در ملل مختلف مي گويد :
اگر به لباس ملي کشورهاي جهان بنگريم به خوبي حجاب و پوشش زن را در مي يابيم؛ براون واشنايور ، نويسنده ي غربي ، در کتابي به نام پوشاک اقوام مختلف ، پوشاک اقوام گوناگون جهان از عهد باستان تا قرن بيستم را به صورت مصور ارائه کرده اند . نگاهي کوتاه به اين کتاب روشنگر اين واقعيت است که در عهد باستان در ميان يهوديان، مسيحيان، زرتشتي ها، يونانيان و اهالي روم، آلمان، خاور نزديک و برخي مناطق ديگر پوشش زن به طور کامل رعايت مي شده است ، به گونه اي که زنان چين در معابر عمومي جز در پرده و ملحفه ظاهر نمي شدند و در خانه نيز داراي اندروني و بيروني بوده اند . ( خاطرات و خطرات، ج4 ص 405 )
بدون شك، پوشش زن در برابر مردان بيگانه، يكي از ضروريات دين اسلام است. قرآن كريم ميفرمايد:
به مردان مؤمن بگو :
چشمان خود را از آنچه حرام است مانند ديدن زنان نامحرم و عورت ديگران فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ كنند، اين براي آنان پاكيزه تر است ، قطعاً خدا به كارهايي كه انجام مي دهند، آگاه است ( نور، آیه30 ) و به بانوان باايمان بگو چشمهاي خود را فروپوشند و عورتهاي خود را از نگاه ديگران پوشيده نگاه دارند و زينتهاي خود را، جز آن مقداري كه ظاهر است، آشكار نسازند و روسريهاي خودرا بر سينه خود افكنند و زينتهاي خود را آشكار نسازند؛ مگر براي شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان همكيششان، كنيزانشان و مردان سفيهي كه تمايلي به زنان ندارند و كودكاني كه از امور جنسي بياطلاعند و پاهاي خود را بر زمين نكوبند تا زينتهاي پنهانشان آشكار شود و همگي به سوي خداوند توبه كنيد اي موءمنان؛ باشد كه رستگار شويد ( نور، آيه 31 ).
افزون بر آن، در آيات ديگر، پوشيدگي كامل اندام( احزاب،آیه 59 )، نيك و شايسته، با وقار و بدور از تحريك سخن گفتن و دوري از آرايشهاي جاهليت نخستين توصيه شده است( احزاب، آيه 32 ). در روايات نيز پوشيدن جامه بدننما و نازك نزد نامحرم( سنن ابيداوود، ج2، ص383 )، آرايش و استعمال عطر در خارج از خانه( بحارالانوار، ج103، ص243 )، اختلاط فساد برانگيز زن و مرد( ناسخ التواريخ، ج2 )، دست دادن و مصافحه با نامحرم( همان، ص163 ) و تشبه به جنس مخالف ( بحارالانوار، ج103، ص258 ) منع شده است و مردان با غيرت( نهجالفصاحه، ص143 )، به هدايت و كنترل همسر و دختران، عفّت نسبت به زنان مردم( وسايل الشيعه، ج14، ص138و141 ) و دوري از چشمچراني توصيه شدهاند.
در مجموع مي توان گفت حجاب به معناي يک رفتار انساني در طول تاريخ با فراز و نشيب هاي فراواني همراه بوده و گرايش هاي مختلفي در هر دوره بر نوع حجاب افراد مؤثر بوده است . اگر چه رسم حجاب در بين اقوام غير عرب مانند ايران باستان ، اروپا، قوم يهود و ... مرسوم بوده است. اسلام، نه تنها واضع قانون حجاب نبوده است، بلکه در جهت جلوگيري از افراط و تفريط هايي که در طول تاريخ در مورد حجاب به وجود آمده بود، به قانونمند کردن و تنظيم و تخفيف آن همت گماشته است و آن را به صورتي متعادل ، صحيح و متناسب با فطرت انساني زن ارائه نموده است.
پس معلوم شد كه تفاوت اساسي حجاب اسلامي با حجاب اديان گذشته، در اين است كه اسلام وجوب پوشش زنان را متناسب با شئونات انسان، با تعديل و نظم مناسب و به دور از افراط و تفريط، سهلانگاري مضرّ يا سختگيري بيمورد به جامعه بشري ارزاني داشته است. حجاب اسلامي همچون حجاب مورد توصيه پاپها، به معناي حبس زن در خانه يا پردهنشيني و دوري از شركت در مسائل اجتماعي نيست؛ بلكه بدين معناست كه زن در معاشرت خود با مردان بيگانه، موي سر و اندام خويش را بپوشاند و به جلوهگري و خودنمايي نپردازد تا در جامعه، غريزه آتشين جنسي تحريك نگردد؛ بلكه در محيط خانواده، اين غريزه به صورت صحيح ارضا گردد.
ارسال مقاله توسط كاربر محترم سايت : alghalam
ع