پديده چنار خونبار الموت قزوين (2)

تبار شناسي پديده ي چنار خونبار نشان مي دهد سابقه ي تاريخي اين موضوع به دوره صفويه بر مي گردد. اسناد مكتوب كه همگي به دوران قاجارتعلق دارند، حاكي از شهرت پديده چنار خونبار در دوران صفويه به ويژه در عصر شاه سلطان حسين است. در ذيل به منابع عمده اشاره نموده ، سپس به تجزيه و تحليل آن خواهيم پرداخت.
شنبه، 23 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پديده چنار خونبار الموت قزوين (2)

 پديده چنار خونبار الموت قزوين (2)
پديده چنار خونبار الموت قزوين (2)


 

نويسنده: دكتر كريم خانمحمدي*




 

 

چنار خونبار زرآباد در اسناد مكتوب
 

تبار شناسي پديده ي چنار خونبار نشان مي دهد سابقه ي تاريخي اين موضوع به دوره صفويه بر مي گردد. اسناد مكتوب كه همگي به دوران قاجارتعلق دارند، حاكي از شهرت پديده چنار خونبار در دوران صفويه به ويژه در عصر شاه سلطان حسين است. در ذيل به منابع عمده اشاره نموده ، سپس به تجزيه و تحليل آن خواهيم پرداخت.
بيشترين استناد در اين نوع مقولات به كتاب اسرارالشهاده نوشته ي ملاّ آقا معروف به فاضل دربندي (متوفاي 1286ق) است. وي در اين باره مي نويسد :از جمله حكايات غريبه و آثار عجيب كه تا روز قيامت تداوم دارد، آن چيزي است كه در يكي از روستاهاي قزوين رخ مي دهد:«و منها ايضاً ما في جُملة من اصقاع العالم و اقطاع الأرض من الاثار الباقيه الي يوم القيامة و ذلک كما اَنَّ في قرية من قري قزوين و هي تُسمّي بقرية زرآباد شجرة كبيره العمر عظيمة القطر و هي من قسم الشجر الذي تسمّي بالعجمية چنار فان غُصناً من وسطها ينشق في يوم عاشوراء بحيث يحدث حين الانشقاق صوت هايل فتسيل منه الدماء الكثيره و يجتمع الخلق الكثير عند تلک الشجرة في ذلک الوقت و يأخذون تلک الدماء السائلة بالكراسيف و نحوها»(فاضل دربندي ،[بي تا]، ص 543).
جوهري در كتاب طوفان البكاء در شعله پانزدهم كتاب خويش، با عنوان «شعله ي پانزدهم نقل خون چكيدن نخل زرآباد قزوين، ظهر روز عاشورا»در دو صفحه بزرگ چاپ سنگي داستان خون چکيدن را به صورت تركيبي از نظم و نثر درج نموده، در استدلال به سجده جمادات به خداوند متعال مي نويسد :«دليل قبول ولايت نمودن نباتات در روز قتل افتخار موجودات، خون چكيدن نخل زرآباد قزوين گواه اين مطلب روشن تر از آفتاب جهان تاب آسمان فضيلت و كمال و بدر عالم آراي فلک تقديس و جلال برگزيده حضرت وهّاب حضرت عبدالوهّاب.

 

سالي شدم چه ذرّه عنان گير آفتاب
مدحت گر ركاب همايون آن جناب

با فرقه اي ز سلسله ي غم رسيدگان
هم چشم رودبار زرآباد ديدگان

در پاي آن درخت شب ماتم حسين
ديديم خون چكيدن نخل از غم حسين

شرفياب شدن مصنّف به موكب آن حضرت به شرف از زيارت در سنة خمس و اربعين مأتين بعد الف من الهجره اتفاق افتاد». نسخه ي خطي كتاب مذكور در كتابخانه مدرسه علميه امام صادق (عليه السلام) به شماره ثبت 181 موجود است. بر اساس تاريخ ضبط شده در آخر كتاب خطي ، اين كتاب در تاريخ 1260 هجري به اتمام رسيده است و بر اساس متن فوق ، مؤلف كتاب در سال 1245 حادثه چنار خونبار مشاهده كرده است.
محمد هاشم بن مُحمد علي خراساني، در كتاب منتخب التواريخ در باب چهارم مي نويسد :«به تواتر شنيده شده كه در زر آباد قزوين درختي است كهنسال و همه ساله ظهر عاشورا ناله از آن درخت شنيده مي شود و از يک شاخه از شاخه هاي آن درخت خون مي جوشد و مردم در اطراف آن درخت مشغول عزاداري و گريه زاري هستند» (محمد هاشم بن محمد ، 1353، ص232).
محمد ابن سليمان تنكابني (1235-1302ق) در كتاب اكليل المصائب في مصائب الاطائب كه در سال 1288 قمري به رشته تحرير در آمده است. اسطوره پرندگان خونين بال [كه بال خويش به خون امام حسين آلوده كردند] را به تفصيل نقل كرده، از كتاب مخزن نقل مي كند:«مسموعم شد كه يكي از آن مرغان كه پر و بال خود را به خون آلوده بودند، آمد و بر سر درخت چناري نشست كه در قريه ي زرآباد رودبار از محال قزوين واقع است (اكنون آن درخت باقي است؛ در جنب امامزاده علي اصغر) از آن سال تا به حال، در هر سال، در شب عاشورا يا روزش، از شاخش يا ساقش به قدر ذبح مرغي خون جاري مي شود و از هر شاخي كه خون آيد، آن شاخ خشک مي شود. مؤلف كتاب گويد كه خون آمدن در ايام عاشورا از درخت در الموت نيز به كرات اتفاق افتاده، چنان كه در مسكن خودم در تنكابن، از درختي به كرّات در عاشورا خون مشاهده نمودم»(تنكابني ، 1381 ، ص38). ظاهراً همچنان كه فحواي نوشتار فوق نشان مي دهد ،مؤلف كتاب توجه نداشته كه درخت الموت همان چنار قزوين است.
ميرزا محمد حسين شهرستاني كتاب الخصائص الحسينيه نوشته آيت الله شيخ جعفر شوشتري را با عنوان «اشک روان بر امير كاروان»ترجمه نموده و از آنجا كه جلد دوم خصائص به دست وي نرسيده است ، وي برخي خصايص را با تكلف تمام استدراک نموده است. وي مي نويسد :«آثار دگرگوني اجسام از شهادت امام حسين (عليه السلام) پس از گذشت چهارده قرن هنوز در گوشه و كنار به چشم مي خورد؛ يكي از آنها جاري شدن خون از درخت چنار«زرآباد» است. ... نويسنده ي سطور سال گذشته (دهم محرم 1412هـ) با جمعي از دوستان به زرآباد رفته، روان شدن خون را از اين درخت با چشم خود ديده است و از خوانندگان كتاب دعوت مي كند كه روز عاشورايي را به زرآباد رفته ، اين درخت را با چشم خود ببينند. اين درخت در كنار قبر مطهّر امامزاده اي مشهور به «علي اصغر بن موسي بن جعفر(عليه السلام)» قرار دارد و ظاهراً بيش از 600-700 سال از عمرش گذشته است. در سال گذشته كه اين ناچيز افتخار حضور داشت، درست لحظه ي اذان صبح خون جاري شد و بيش از چهار ساعت ادامه داشت»(شهرستاني، 1374، ص63-64).
شيخ آقا بزرگ تهراني در سه مورد به پديده چنار خونبار اشاره دارد. در كتاب الذريعه الي تصانيف الشيعه، «چنار خونبار»تصنيف شماره 1469 مي باشد :«چنار خونبار : في احوال شجرة يقال انّها كانت يخرج منها الدم في يوم عاشورا من كل سنة و هي بمشهد الامامزاده في زرآباد علي ثمانية فراسخ من قزوين للسيد محمد رضا بن المير محمد قاسم الحسيني نزيل قزوين صاحب بحرالمغفرة» (آقا بزرگ ،[بي تا] ، ج5،ص308).
آقا بزرگ در جلد اول طبقات اعلام الشيعه ذيل اسم سيد حسين زرآبادي و همچنين در ضمن شرح حال سيد محمد باقر تهراني به اين پديده اشاره كرده ، مي نويسد :«درخت دلب در منزل همين سيد قرار داشت كه هر ساله از آن در روز عاشورا خون جاري مي شد و مردم به آن تبرک جسته و نذورات مي دادند. من اين درخت را در محله پامنار در كوچه صدراعظم بارها ديده ام. نظير اين درخت در مشهد امامزاده زرآباد هشتاد فرسخي قزوين وجود دارد كه «چنار خونبار»ناميده مي شود» (آقا بزرگ، 1404ق، القسم الثاني عن الجزء الاول ، ص501 و القسم الاول من الجزء الاول ، ص 209).
آيت الله دستغيب شيرازي در كتاب داستان هاي شگفت، بر اين پديده مهر صحت گذاشته، مي نويسد :«مسئله پيدايش خون از بعض جمادات و نباتات در بعض نواحي زمين هنگام عاشوراي حسين (عليه السلام) كه دلالت بر بزرگي مصيبت آن حضرت مي كند، في الجمله مسلم و مورد اتفاق مورخين شيعه و سني است و براي مزيد اطلاع به كتاب شفاءالصدور مراجعه شود و در كتاب رياض القدس قضيه مشاهده شدن ريختن خون از درختي كه در زرآباد قزوين است، مفصلاً نقل شده است »(دستغيب ، [بي تا] ، ص 122)؛ البته هر چند داستان كبوتران خونين بال و شفا يافتن چشم دختر يهودي از بركت خون مطهر امام حسين (عليه السلام) در كتاب رياض القدس به تفصيل نقل شده است ، اما در اين كتاب علي الظاهر هيچ اشاره اي به چنار خونبار زرآباد نشده است (واعظ قزويني ، [بي تا]، ص 194-197).
شهرت پديده «چنار خونبار»به مرور باعث شد حكم فقهي اين نوع خون از فقها سؤال شود و به كتب فقهي راه يابد. آيت الله مرعشي نجفي در تعليقه عروة الوثقي با عنوان «الغاية القصوي لمن رام التمسک بالعروة الوثقي»پنجمين مورد از خون هاي پاک را، خون هاي جاري شده از درختان دانسته، مي نويسد :«كالخارج من الشجرة الموجودة في قرية ـ زرآباد ـ من قري بلدة قزوين و نحوهما»(مرعشي نجفي ، [بي تا] ،ص92).
شيخ محمد مظفري در كتاب ايضاح الحجة في شرح العروة ضمن اشاره به فتواي آيت الله مرعشي نجفي داستان چنار خونبار را به تفصيل ذيل ، نوشته است :«ذكر سيدنا الاستاذ النجفي المرعشي مدظله العالي في تلعيقته: و كالخارج من شجرة موجودة في قرية زرآباد من قري بلدة قزوين الخ.
أقول :زرآباد : قرية من قري رودبار ألموت قزوين و فيها قبر ابن الامام موسي الكاظم علي الاصغر (عليه السلام) وفي قرب المقبرة شجرة عظيمه تسمي الفارسية بـ«چنار خونبار»و يعتقد الناس بان كل سنه يوم العاشور تنكسر جذعة منها و تخرج دم من موضع الكسر و هذا هو المعروف قديماً و حديثاً و كتب ذلک الأكابر في كتبهم ، منهم الحجة آية الله العظمي السيد موسي زرآبادي القزويني جامع العلوم العقليه و النقلية صاحب التأليفات النافعه في الفقه و الاصول و التفسير و الكلام و غير ذلک المتوفي في سنة 1353 هـ كل ذلک عند ابنه الحجه السيد جليل زرآبادي مدظله :و من جملة تأليفاته ما سماه بالكرامات و ذكر في الكلرامة السادسة ما اجمله بالعربيه؛ إن جريان الدم من الشجرة يوم العاشور لم يتخلف الي سنة 1322 هـ ، ثم نقل عن والده الحجة السيد علي قده أنه راه قريب ثلاثين سنة ، وهو ايضاً نقل عن والده الحجة السيد مهدي (قده) أنه ايضا رآه في كل سنة،و هو أيضا نقل عن والده الآغامير بزرک أنه ايضا رآه في كل سنة.
ثم قال الحجة السيد موسي قده : انا ذهبنا الي قرية زرآباد في سنة 1316 هـ مع جمع من العلماء منهم السيد ابراهيم التنكابني و لآخوند ملا علي الطارمي و الآخوند ملا محمد زين آبادي و جمع من الطلاب و الكسبه و رأينا جريان الدم من الشجرة قريب الظهر من العاشور ، و ارسل السيد ابراهيم احداً ليأخذ الدم بالقطن و جاء به و كان معطراً جداً ، ثم نقل أحد المعمرين و هو الحاج حسن السيمياري أنه قال لي : اني تشرفت الي الزيارة مع جدكم السيد مهدي رحمه الله اذاً سمعنا صوتا كصوت كسر البندق و خرج دم عن موضع الكسر كخروجه من العرق حين الفصد ثم قال :عميت عيناي لو كذبت في ذلک»(المظفري ، 1410ق ، ص208).
يكي از كتب متأخر كه در ترويج حوادثي همانند «پديده چنار خونبار» نقش داشته است، كتاب اجساد جاويدان است كه با حمايت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي در سال 1374به چاپ رسيده است. نويسنده كتاب پس از استناد به منابع پيش گفته، مي نويسد:«در شب عاشوراي 1412هـ آقاي حاج سيّد فخرالدّين زرآبادي كه اينک مقيم تهران است، از جدّ خود مرحوم حاج سيّد محمّد مجتهد نقل فرمود كه ايشان در ايّام اقامت خود در نجف اشرف به ايران آمده بود و مدتي در زادگاه خود «زرآباد» اقامت داشت. در آن ايام يكي از نوجوانان زرآباد امامزاده را در خواب ديده بود، به ايشان فرموده بود كه :ريشه درخت مرا اذيت مي كند. آن شخص رؤياي خود را به مرحوم حاج سيّد محمّد گفته بود، به دستور ايشان جمعي از افراد صالح در حضور ايشان به امامزاده رفته، قبر را شكافته بودند و ديده بودند ريشه ي درخت همانند بالشي زير سر امامزاده قرار دارد و به تدريج ريشه رشد كرده، فضاي لحد را در قسمت زير سر پر كرده است. آن گاه ريشه درخت را بريده ، قبر مطهّر را پوشانيده بودند.
نگارنده اين داستان را از جمعي از كهنسالان زرآباد پرسيد. همگي از اين داستان آگاه بودند و ضمن تأييد آن گفتند: آن نوجوان كه اين خواب را ديده و جسد مطهّر امامزاده را نيز مشاهده كرده، اكنون در قيد حيات است. ما را به منزل آن شخص راهنمايي كردند، پيرمردي بود در حدود نود ساله و از امراض مختلفي رنج مي برد و به خود مي پيچيد. فرزندش او را از سبب رفتن ما به ديدار او آگاه ساختند ، حالي پيدا كرد و نشاطي در چهره اش ظاهر شد و اين چنين آغاز كرد:«من اينک در سرازيري قبر هستم ، آنچه با چشم خود ديده ام براي شما مي گويم، اگردروغ بگويم چشمانم كور باد. آقاي سيّد محمّد مجتهد زرآبادي بودند. من شبي امامزاده را خواب ديدم، آن وقت من حدوداً پانزده ساله بودم، به من فرمود :ريشه درخت مرا آزار مي دهد. من خواب خود را به آقا سيّد محمّد مجتهد گفتم. ايشان چند نفر را انتخاب كردند و به من فرمودند :تو نيز بيا. بيل و كلنگ و ارّه و مقداري گچ و آجر مهيّا كرده، شبي به بقعه ي امامزاده رفتيم. در بقعه را بستيم و قبر مطهّر را شكافتيم، ريشه ي درخت زير سر امامزاده همانند بالش قرار داشت، ريشه بالا آمده بود و صورت امامزاده به سقف لحد نزديک شده بود. نظر به اينكه من خواب را ديده بودم، به من امر فرمودند كه دست هايم را زير سر امامزاده بگذارم و سر مبارک را روي دستم نگهدارم تا ريشه را با ارّه ببرّند. جسد امامزاده تر و تازه بود. به نظر مي رسيد كه 14 الي 15 سال داشته باشد. تازه جاي سبيل ها سبز شده بود. بر سر مباركش جاي ضربتي بود که گويي همين الان خونش بند آمده است. سر مقدس آن قدر با طراوت بود كه من احساس مي كردم امامزاده به حمّام رفته و تازه از حمّام بيرون آمده وهنوز بدنش را خشک نكرده است » (مهدي پور ، 1374،ص99).
در سال 1385 كتابي با عنوان چنار خونبار زرآباد الموت توسط علي رشوند به چاپ رسيد كه بيشتر صبغه ي تبليغاتي دارد و بدون تأمل علمي نگرش عاميانه به پديده چنار را جمع بندي كرده است. براي اشراف به نگاه عاميانه به پديده چنار خونبار اين اثر، كتاب قابل توجهي است (رشوند ، 1385).
در يک جمع بندي از مستندات مكتوب در اين زمينه مي توان گفت : اين حادثه حدود 170 سال پيش در كتب تاريخي و به تبع آن در كتب فقهي انعكاس يافته است. جوهري صاحب كتاب طوفان البكاء، سيد موسي زرآبادي نويسنده كتاب خطي كرامات و شهرستاني ادعا مي كنند جاري شدن خون از چنار را ديده اند، اما بقيه ي نويسندگان شنيده هاي خود را درج نموده اند؛ البته هيچ يک از نويسندگان با نگاه علمي درباره اينكه آيا جاري شدن خون (صمغ يا ماده مترشحه) فقط انحصار به عاشورا دارد و آيا اين ماده ماهيت خوني دارد يا نه، اشاره اي نكرده اند؛ به هر حال اين پديده، يک پديده ي طبيعي است و همچون برخي از حوادث، ساخته شيادان نيست؛ هر چند ممكن است نگاه عاميانه با نگاه علمي به نتايج مختلفي رهنمون گردد.
 

پی نوشت ها :
 

* عضو هيئت علمي دانشگاه باقرالعلوم
 

منبع: فصلنامه شيعه شناسي شماره 27
ادامه دارد...



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط