ارباب
نويسنده: محمدرضا كاظميان *
جالب است! چون الان وسيله اي در دست گرفته ام كه پيشينيان ما به آن مي گفتند "خودكار." البته بر سر همين اسمي كه براي آن گذاشته بودند هم خيلي بحث است چرا كه اين وسيله اصلا براي خودش كار نمي كند و حتما بايد آن را در دست گرفت و روي اين برگ كه داريد از روي آن مي خوانيد كشيد. گذشتگان ما به اين برگ "كاغذ" مي گفتند. البته اين اصلا به الياف هاي اَبشر الكترونيكي كه ما به آن مي گوييم كاغذ شبيه نيست و ساختاري طبيعي دارد . به هر حال اكنون هيچ IVT (تايپ كننده هوشمند صدا) نزديك من نيست ، حتي يک صفحه كليد لمسي هم ندارم. البته بايد اعتراف كنم يک صفحه كليد دكمه اي را از موزه داخلي كتابخانه شهر به امانت گرفته ام و حروف را با تقليد از حروفي كه روي آن كشيده شده مي نويسم. به هر حال براي اولين بارم است ! اما اين نوشته چيست؟ نامه اي است براي همه آنهايي كه خود را "برده" نمي دانند.
حدود 200 سال پيش اجداد ما كه به تازگي عدد 2000 را بر تقويم خود مي ديدند ، شروع به پيشرفت هايي كرده بودند، آنها كم كم به وسيله اي خو گرفته بودند كه نامش رايانه بود. البته رايانه هاي آنها بيشتر شبيه اسباب بازي بودند! آنها به جز چند محاسبه رياضي ، اتصال به اينترنت (تقريبا همان چيزي كه ما به آن آي سين(1) مي گوييم ، بازي هاي رايانه اي و پخش تصوير و موسيقي و در نهايت (اگر كاربر حرفه اي بود) نقشه كشي و انيميشن كار ديگري نمي كردند. شايد تعجب كنيد كه آنها چطور حاضر بودند كه براي چنين چيزهاي بي ارزشي ، زحمت دادن فرمان " روشن شو!" را متحمل شوند! حال براي اين كه بيشتر تعجب كنيد بايد بگويم رايانه هاي آنان ، با فرمان روشن نمي شد بلكه دكمه اي داشت كه با فشار آن ، دستگاه به كار مي افتاد! اما اوضاع همين طور نماند و به تدريج رايانه ها بهتر شدند . اجداد ما ابر رايانه هايي هم مي ساختند كه البته كاركرد آنها به مراتب بهتر از رايانه هاي عادي بود . آنها از ابررايانه در زمينه هاي نظامي ، هواشناسي ، مخابرات ، فيزيك و... استفاده مي كردند . با رضايت بخش شدن نتايج استفاده از ابر رايانه ها ، بودجه هاي بيشتري به سمت پژوهش هاي رايانه اي سرازير شد و به پيشرفت امور سرعت بخشيد. البته يک چيز جالب اين بود كه آنها بايد به رايانه هايشان "برنامه" مي دادند ، در واقع آنها بايد كاري را كه مي خواستند به يک زبان مي نوشتند و به رايانه ها مي دادند و آن هم درست بود ، شخص برنامه نويس بسيار شاد مي شد؛ اما اگر اشتباهي در نوشتن برنامه روي مي داد آن وقت ممكن بود جوابي كه بايد 365721 مي آمد ، مي شد : 19235ـ ! مثلا با كمال تاسف و به دليل يک نقص در برنامه هدايت گر سفينه ، در سال 2011 دو فضانورد كشته شدند. اينها همه به اين دليل بود كه انسان هنوز به فناوري "هوش مصنوعي" نرسيده بود. به همين دليل رايانه هاي آنها "ياد نمي گرفتند." مثلا ممكن بود يک دي وي دي (نوع قديمي SCMD2) حاوي اطلاعات جغرافيا را در يک رايانه نصب ميکردند و آن رايانه فقط اطلاعات را مثل يک انبار در خود ذخيره مي كرد در حالي كه شخصاً هيچ تفاوتي بين كشور چاد با قله اورست قائل نبود!
ولي سرانجام در سال 2031 اوين نوع هوش مصنوعي به وجود آمد، مدلي كه مي توانست ياد بگيرد و تجربه كسب كند. البته در ابتدا اين نوع از هوش تنها قادر به انجام كارهايي ساده بود ، ولي به هر حال نكته مهم اين بود . مي توانست "ياد بگيرد." دو سال بعد مدل ارتقا يافته اي ايجاد شد. كه مانند يك كودك انسان با گوش دادن به يک زبان مي توانست آن را بياموزد . از آنجايي كه ديگر اساس كار كشف شده بود ، اين نوع از هوش خيلي سريع ارتقا يافت تا سرانجام به جايي رسيدن كه مي توانست "حس كند" و "لذت ببرد يا رنج را تحمل كند." اما از اينجا به بعد ديگر نمي شد با وسائل مجهز به هوش مصنوعي مثل اجداد ماشين حسابشان برخورد كرد كه هر وقت عصباني شديد ، كه مثلا چرا در كسب و كارتان ضرر كرده ايد ، به گوشه اي پرتابشان كنيد. در اين زمان بود كه قانون حمايت از هوش مصنوعي نوشته شد كه اگر بخواهم خلاصه بگويم حقوقي مانند انسان را به آنها مي داد . اما با پيشرفت هاي هوش مصنوعي ، تونايي آنها هر چه بيشتر به انسان ها ثابت مي شد . آنها صبر و خرد كارهايي مي كردند كه يک انسان يا در شان خود نمي دانست يا از عهده اش بر نمي آمد. به تدريج اين هوش را بر روبات هاي انسان نما سوار كردند كه بشود به راحتي و همه جا از آن استفاده كرد. البته بايد ذكر كنم در اين زمان ، ربات هاي انسان نما از لحاظ ظاهر ، بسيار شبيه انسان هاي واقعي شده بودند تا آنجا كه روي بدنشان كدي را حك مي كردند كه با انسان ها اشتباه گرفته نشوند. همانطور كه گفتم هوش مصنوعي هر چه بيشتر وارد زندگي بشري شد. ابتدا كارهاي خدمات ، بعد كارهاي اجرايي كوچك ، سپس كارهاي اجرايي عادي و همين طور مديريت هاي كوچك و بعد از آن مديريت هاي كلان به آنها واگذار شد.
در واقع در اين زمان هوش مصنوعي به قدرتي رسيده بود كه مي توانست با داده هايي كه خودش ياد مي گرفت ، تا حدودي اوضاع آينده را پيش بيني كند. با اطلاعات اقتصادي اوضاع بورس را تا يكي دو سال بعد ، با اطلاعات هواشناسي اوضاع جوي از قبيل خشك سالي و احتمالات بارشي را تا چند سال بعد ، پيش گويي مي كرد . اما آنها ديگر مانند اجداد ابتدايي شان نبودند كه فقط پيش بيني كنند و چيزي از آن نفهمند و تنها اطلاعات را در اختيار انسان ها بگذارند . آنها هوشمند بودند و در نتيجه بر اساس پيش بيني هاي خود راهبردهاي بسيار موثري طراحي مي كردند كه جوامع را هدايت مي كرد و باعث شده بود جوامع انساني به حد بسيار خوبي از رفاه برسد. آنها دقيقا مي دانستند كي سرمايه گذاري كنند. كي پول خود را به جاي ديگري منتقل كنند، كي بكارند و كي درو كنند. اين بود كه كم كم از حد يک مدير عادي بالاتر رفتند و نوعي هدايت جوامع را به عهده گرفتند. تا اين جاي داستان ، همه چيز عالي بود. انسان ها بدون آن كه كار كنند حقوق دريافت مي كردند و مي توانستند عمرشان را در راهي كه مي خواستند صرف كنند.
انواع مختلف هوش مصنوعي ، خود را وارد مسابقات انساني نمي كردند چون مي دانستند كه برد حتما با آنها خواهد بود و نمي خواستند باعث سرخوردگي انسان ها شوند. البته فقط در سال 2090 به دليل يک روياي قديمي كه انسان ها داشتند ، بين تيم ملي فوتبال ژاپن كه قوي ترين تيم فوتبال در آن زمان بود و تيم هوش مصنوعي يک مسابقه انجام شد كه تيم انساني نتيجه را 3-1 واگذار كرد. روبات ها حتي بين خودشان هم مسابقه برگزار نمي كردند تا نكند جذابيت رقابت هاي آنها، تماشاچيان رقابت هاي انساني را كم كند.
پس از مدتي توانايي هوش هاي مصنوعي به حدي رسيد كه طراحي مدل هاي بهتر ، خارج از قدرت انسان ها شد و در نتيجه خود آنها اين وظيفه را به عهده گرفتند. از آنجايي كه در سپردن كارها به روبات ها در كشورهاي كمتر پيشرفته مقاومت هايي وجود داشت ، سرانجام در هفت كشور كه قدرت هاي نخست جهان به حساب مي آمدند هوش هاي مصنوعي تمام اختيارات را به دست گرفتند ، و به گونه اي مي توان گفت كه قدرت اصلي آن كشورها شدند. از اين پس آنها را "فرامرد" ناميدند. اين كار با توجه به اين كه اين كشورها در آن زمان همگي جزو ده قدرت برتر جهان بودند، عملا به اين معني بود كه كنترل جهان در دست فرامردان قرار گرفته است . البته بايد يادآوري كنم در چهارتاي اين كشورها انتخاباتي صورت گرفت كه يك طرف آن كانديداي انسان در طرف ديگر يک فرا مرد بود و مطباق پيش بيني ها ، در هر چهار كشور برد با فرا مردان بود اما اين هنوز هم پايان كار نبود.
اروپا حدود 200سالي مي شد كه متحد بود ولي هنوز اختلافات زيادي بين اين قاره و آمريكا با روسيه متحد ، يا بين چين و ژاپن بوده اين نيز مي توانست با ايجاد يک ناظر همگاني برطرف شود، يعني يک نمونه برتر از فرامرد كه بتواند بهتر از ديگر مدل ها به امور رسيدگي كند. كار طراحي و ساخت اين مدل اندكي كمتر از يک سال و ده ماه طول كشيد. در طراحي آن سعي شد همه اطلاعاتي كه تا آن زمان به دست آمده بود ، به وي داده شود: از نام كوه هاي كشورها گرفته تا قيمت كشورهاي مختلف جهان ، آن هم به واحد پول خودشان . همه درمان هاي كشف شده تا آن زمان براي همه مريضي ها ، نام تمام داروها، تمام اصطالحات علمي (چه فيزيك چه شيمي و چه پزشكي و رياضي) با مفهوم و كاربردشان به او آموخته شده بود. در كمال تعجب ، او تمام انسان هايي كه در آن زمان روي كره زمين زندگي مي كردند را با تصويرشان مي شناخت و حتي خلاصه اي از سرگذشت زندگي شان و اوضاع كنوني شان را بلد بود. او تمام اشخاص مهم تاريخي را مي شناخت و تاريخ همه حوادث مهم از قبيل جنگ ها و حوادث طبيعي و.. را مي دانست . او تمام فرمول ها را مي دانست ، از تمامي حساب هاي بانكي مطلع بود و حتي ريز نمرات و معدل افراد در حال تحصيل يا فارغ التحصيل را مي دانست ! خلاصه او هر چه را كه تا آن زمان بشر مي دانست ، ياد گرفته بود . او مي توانست از طريق آي سين به همه جايي كه فناوري راه يافته بود سرک بكشد! و به علاوه تمام اين اطلاعات سرسام آور ، به او جسم فوق العاده كارآميد داده شده بود تا بتواند به كارهاي جهان رسيدگي كند. و اين حدود پانزده سال پيش بود. اما گويا همه ، يک چيز را فراموش كردند و آن هم اين بود كه اهو به هوش مصنوعي مجهز است! او مستقل فكر مي كند و مي تواند از تفكرات خود به هر نتيجه اي برسد. نمي شد براي او هدف ترسيم كرد. نمي شد به او گفت كه از اين دانش براي رفاه بشر استفاده كن. البته چون قبلا هرگز نمونه اي از تمرد هوش مصنوعي ديده نشده بود ، به نظر مي رسيد زياد جاي نگراني نباشد.اما اين يكي با همه فرق مي كرد، او در تمام دنيا و در تمام تاريخ بي نظير بود و هست . نمي شد به او گفت اشتباه مي كني ، چون حتي اگر اشتباه هم مي كرد فراتر از آن بود که كسي متوجه آن شود! و اين بود كه روزي رسيد كه گفت : "به نظر من و بر اساس تاريخ كه آن را از همه شما بهتر مي دانم ، انسان ذاتا موجود بدي نيست به شرطي كه كنترل شود... او سال ها پرندگان و حيوانات را در قفس نگه مي داشته غافل از اين كه خود او بيشتر به آن مستحق است! چرا كه در عين اين كه بسيار زيباتر و شگفت انگيز تر از آنهاست ، بسيار خطرناک تر هم هست!" يا روز ديگري كه گفت :"مي توان گفت همان طور كه هميشه انسان ها تاكيد داشتند ، ما موجودات هوشمند اكنون ارباب زمين هستيم و هر كه هوشمند تر باشد ، در مقام بالاتري است . بديهي است همان طور كه از نام ما پيداست ، ما در جوانبي فراتر از انسان ها هستيم و به دليل زحمات بيشتري كه بر دوش ماست مقام بالاتر حق ما به نظر مي رسد ، همان طور كه انسان ها هم در راي گيري هاي مختلف اين را تاييد مي كنند. و البته خوشبختانه ، ديگر فرامردان اين استحقاق را در من ديده اند كه آنها را هدايت كنم..." به طور خلاصه او داشت خودش را "ارباب" خطاب مي كرد! تا آن زمان هنوز براي اين كه انسان ها و فرامردان با هم اشتباه گرفته نشوند روي بدن فرامردان كد مي گذاشتند اما "ارباب" در پايان همين سخنراني اعلام كرد كه از آن به بعد به جاي فرامردان بايد روي بدن انسان ها كد گذاشته شود!" ... زيرا به اين وسيله ، كنترل آنها آسان تر هم مي شود." شواهد زيادي وجود دارد كه او در شكل گيري جنگ هاي اخير دست هايي داشته است . البته طبق فلسفه او" براي ساختن، خراب كردن هم لازم است ."
به هر حال اين وضع كنوني ماست . اگر چه گروه هاي مخالف ريز و درشتي در حال شكل گيري هستند ، اما مبارزه با كسي كه همه چيز را مي داند واقعا كار دشواري است . فرض كنيد فقط در يكي در اعتراضات ، شما را ببيند؛ او شما و خانواده تان را مي شناسد و تمامي عضويت ها و رمزهاي عبور شما را بلد است و به كمک آي سين به همه چيز دسترسي دارد. پس اگر رفتيد خانه و ديديد كه نمي توانيد وارد حساب بانكي و حتي پست الكترونيک تان بشويد زياد تعجب نكنيد ، زيرا "ارباب" يا آن را مسدود كرده و يا كلمه عبورش را تغيير داده است! آن وقت ديگر كارت اعتباريتان هم كار نمي كند و نمي توانيد حتي يک غذاي فشرده بخريد . به علاوه بايد اعتراف كرد كه از وقتي او امور را به دست گرفته ، خيلي چيزها بهتر شده : جرائم به شدت كاهش يافته ، درمان سه بيماري لاعلاج در همين 15 سال پيدا شده ، و وسايل تفريح هم به صورت رايگان درآمده است . براي خيلي از مردم اينها كافي است ، حتي به قيمت فراموش كردن انسان بودنشان . ولي با اين همه هنوز اميدهايي باقي است . كشورهايي كه هنوز در آنها هدايت انساني وجود دارد ، همكاري هاي موثري در راه پروژه " باز پس گيري زمين " انجام داده اند. براي اولين بار در چندين صد سال اخير ، مهاجرت معكوس شكل گرفته و افرادي از كشورهاي پيشرفته ، دارند به كشورهاي كمتر پيشرفته مي روند. از جمله روش هايي كه اكنون استفاده مي شود ، كنار گذاشتن تدريجي نمادهاي فناري است و به همين دليل است كه من اكنون دارم اين نامه را با خودكار مي نويسم. در پايان فقط مي گويم خوش به حال اجدادمان كه رايانه هايشان با دكمه روشن مي شد ، اما لا اقل لازم نبود براي گرفتن وام او را ضامن كنند.(3 سال است كه ضمانت انسان ها رسميت ندارد و هر كس تنها با ضمانت يك فرا مرد مي تواند وام بگيرد!)
نامه اي به تمام آنها كه نمي خواهند "برده" باشند...
/ع
حدود 200 سال پيش اجداد ما كه به تازگي عدد 2000 را بر تقويم خود مي ديدند ، شروع به پيشرفت هايي كرده بودند، آنها كم كم به وسيله اي خو گرفته بودند كه نامش رايانه بود. البته رايانه هاي آنها بيشتر شبيه اسباب بازي بودند! آنها به جز چند محاسبه رياضي ، اتصال به اينترنت (تقريبا همان چيزي كه ما به آن آي سين(1) مي گوييم ، بازي هاي رايانه اي و پخش تصوير و موسيقي و در نهايت (اگر كاربر حرفه اي بود) نقشه كشي و انيميشن كار ديگري نمي كردند. شايد تعجب كنيد كه آنها چطور حاضر بودند كه براي چنين چيزهاي بي ارزشي ، زحمت دادن فرمان " روشن شو!" را متحمل شوند! حال براي اين كه بيشتر تعجب كنيد بايد بگويم رايانه هاي آنان ، با فرمان روشن نمي شد بلكه دكمه اي داشت كه با فشار آن ، دستگاه به كار مي افتاد! اما اوضاع همين طور نماند و به تدريج رايانه ها بهتر شدند . اجداد ما ابر رايانه هايي هم مي ساختند كه البته كاركرد آنها به مراتب بهتر از رايانه هاي عادي بود . آنها از ابررايانه در زمينه هاي نظامي ، هواشناسي ، مخابرات ، فيزيك و... استفاده مي كردند . با رضايت بخش شدن نتايج استفاده از ابر رايانه ها ، بودجه هاي بيشتري به سمت پژوهش هاي رايانه اي سرازير شد و به پيشرفت امور سرعت بخشيد. البته يک چيز جالب اين بود كه آنها بايد به رايانه هايشان "برنامه" مي دادند ، در واقع آنها بايد كاري را كه مي خواستند به يک زبان مي نوشتند و به رايانه ها مي دادند و آن هم درست بود ، شخص برنامه نويس بسيار شاد مي شد؛ اما اگر اشتباهي در نوشتن برنامه روي مي داد آن وقت ممكن بود جوابي كه بايد 365721 مي آمد ، مي شد : 19235ـ ! مثلا با كمال تاسف و به دليل يک نقص در برنامه هدايت گر سفينه ، در سال 2011 دو فضانورد كشته شدند. اينها همه به اين دليل بود كه انسان هنوز به فناوري "هوش مصنوعي" نرسيده بود. به همين دليل رايانه هاي آنها "ياد نمي گرفتند." مثلا ممكن بود يک دي وي دي (نوع قديمي SCMD2) حاوي اطلاعات جغرافيا را در يک رايانه نصب ميکردند و آن رايانه فقط اطلاعات را مثل يک انبار در خود ذخيره مي كرد در حالي كه شخصاً هيچ تفاوتي بين كشور چاد با قله اورست قائل نبود!
ولي سرانجام در سال 2031 اوين نوع هوش مصنوعي به وجود آمد، مدلي كه مي توانست ياد بگيرد و تجربه كسب كند. البته در ابتدا اين نوع از هوش تنها قادر به انجام كارهايي ساده بود ، ولي به هر حال نكته مهم اين بود . مي توانست "ياد بگيرد." دو سال بعد مدل ارتقا يافته اي ايجاد شد. كه مانند يك كودك انسان با گوش دادن به يک زبان مي توانست آن را بياموزد . از آنجايي كه ديگر اساس كار كشف شده بود ، اين نوع از هوش خيلي سريع ارتقا يافت تا سرانجام به جايي رسيدن كه مي توانست "حس كند" و "لذت ببرد يا رنج را تحمل كند." اما از اينجا به بعد ديگر نمي شد با وسائل مجهز به هوش مصنوعي مثل اجداد ماشين حسابشان برخورد كرد كه هر وقت عصباني شديد ، كه مثلا چرا در كسب و كارتان ضرر كرده ايد ، به گوشه اي پرتابشان كنيد. در اين زمان بود كه قانون حمايت از هوش مصنوعي نوشته شد كه اگر بخواهم خلاصه بگويم حقوقي مانند انسان را به آنها مي داد . اما با پيشرفت هاي هوش مصنوعي ، تونايي آنها هر چه بيشتر به انسان ها ثابت مي شد . آنها صبر و خرد كارهايي مي كردند كه يک انسان يا در شان خود نمي دانست يا از عهده اش بر نمي آمد. به تدريج اين هوش را بر روبات هاي انسان نما سوار كردند كه بشود به راحتي و همه جا از آن استفاده كرد. البته بايد ذكر كنم در اين زمان ، ربات هاي انسان نما از لحاظ ظاهر ، بسيار شبيه انسان هاي واقعي شده بودند تا آنجا كه روي بدنشان كدي را حك مي كردند كه با انسان ها اشتباه گرفته نشوند. همانطور كه گفتم هوش مصنوعي هر چه بيشتر وارد زندگي بشري شد. ابتدا كارهاي خدمات ، بعد كارهاي اجرايي كوچك ، سپس كارهاي اجرايي عادي و همين طور مديريت هاي كوچك و بعد از آن مديريت هاي كلان به آنها واگذار شد.
در واقع در اين زمان هوش مصنوعي به قدرتي رسيده بود كه مي توانست با داده هايي كه خودش ياد مي گرفت ، تا حدودي اوضاع آينده را پيش بيني كند. با اطلاعات اقتصادي اوضاع بورس را تا يكي دو سال بعد ، با اطلاعات هواشناسي اوضاع جوي از قبيل خشك سالي و احتمالات بارشي را تا چند سال بعد ، پيش گويي مي كرد . اما آنها ديگر مانند اجداد ابتدايي شان نبودند كه فقط پيش بيني كنند و چيزي از آن نفهمند و تنها اطلاعات را در اختيار انسان ها بگذارند . آنها هوشمند بودند و در نتيجه بر اساس پيش بيني هاي خود راهبردهاي بسيار موثري طراحي مي كردند كه جوامع را هدايت مي كرد و باعث شده بود جوامع انساني به حد بسيار خوبي از رفاه برسد. آنها دقيقا مي دانستند كي سرمايه گذاري كنند. كي پول خود را به جاي ديگري منتقل كنند، كي بكارند و كي درو كنند. اين بود كه كم كم از حد يک مدير عادي بالاتر رفتند و نوعي هدايت جوامع را به عهده گرفتند. تا اين جاي داستان ، همه چيز عالي بود. انسان ها بدون آن كه كار كنند حقوق دريافت مي كردند و مي توانستند عمرشان را در راهي كه مي خواستند صرف كنند.
انواع مختلف هوش مصنوعي ، خود را وارد مسابقات انساني نمي كردند چون مي دانستند كه برد حتما با آنها خواهد بود و نمي خواستند باعث سرخوردگي انسان ها شوند. البته فقط در سال 2090 به دليل يک روياي قديمي كه انسان ها داشتند ، بين تيم ملي فوتبال ژاپن كه قوي ترين تيم فوتبال در آن زمان بود و تيم هوش مصنوعي يک مسابقه انجام شد كه تيم انساني نتيجه را 3-1 واگذار كرد. روبات ها حتي بين خودشان هم مسابقه برگزار نمي كردند تا نكند جذابيت رقابت هاي آنها، تماشاچيان رقابت هاي انساني را كم كند.
پس از مدتي توانايي هوش هاي مصنوعي به حدي رسيد كه طراحي مدل هاي بهتر ، خارج از قدرت انسان ها شد و در نتيجه خود آنها اين وظيفه را به عهده گرفتند. از آنجايي كه در سپردن كارها به روبات ها در كشورهاي كمتر پيشرفته مقاومت هايي وجود داشت ، سرانجام در هفت كشور كه قدرت هاي نخست جهان به حساب مي آمدند هوش هاي مصنوعي تمام اختيارات را به دست گرفتند ، و به گونه اي مي توان گفت كه قدرت اصلي آن كشورها شدند. از اين پس آنها را "فرامرد" ناميدند. اين كار با توجه به اين كه اين كشورها در آن زمان همگي جزو ده قدرت برتر جهان بودند، عملا به اين معني بود كه كنترل جهان در دست فرامردان قرار گرفته است . البته بايد يادآوري كنم در چهارتاي اين كشورها انتخاباتي صورت گرفت كه يك طرف آن كانديداي انسان در طرف ديگر يک فرا مرد بود و مطباق پيش بيني ها ، در هر چهار كشور برد با فرا مردان بود اما اين هنوز هم پايان كار نبود.
اروپا حدود 200سالي مي شد كه متحد بود ولي هنوز اختلافات زيادي بين اين قاره و آمريكا با روسيه متحد ، يا بين چين و ژاپن بوده اين نيز مي توانست با ايجاد يک ناظر همگاني برطرف شود، يعني يک نمونه برتر از فرامرد كه بتواند بهتر از ديگر مدل ها به امور رسيدگي كند. كار طراحي و ساخت اين مدل اندكي كمتر از يک سال و ده ماه طول كشيد. در طراحي آن سعي شد همه اطلاعاتي كه تا آن زمان به دست آمده بود ، به وي داده شود: از نام كوه هاي كشورها گرفته تا قيمت كشورهاي مختلف جهان ، آن هم به واحد پول خودشان . همه درمان هاي كشف شده تا آن زمان براي همه مريضي ها ، نام تمام داروها، تمام اصطالحات علمي (چه فيزيك چه شيمي و چه پزشكي و رياضي) با مفهوم و كاربردشان به او آموخته شده بود. در كمال تعجب ، او تمام انسان هايي كه در آن زمان روي كره زمين زندگي مي كردند را با تصويرشان مي شناخت و حتي خلاصه اي از سرگذشت زندگي شان و اوضاع كنوني شان را بلد بود. او تمام اشخاص مهم تاريخي را مي شناخت و تاريخ همه حوادث مهم از قبيل جنگ ها و حوادث طبيعي و.. را مي دانست . او تمام فرمول ها را مي دانست ، از تمامي حساب هاي بانكي مطلع بود و حتي ريز نمرات و معدل افراد در حال تحصيل يا فارغ التحصيل را مي دانست ! خلاصه او هر چه را كه تا آن زمان بشر مي دانست ، ياد گرفته بود . او مي توانست از طريق آي سين به همه جايي كه فناوري راه يافته بود سرک بكشد! و به علاوه تمام اين اطلاعات سرسام آور ، به او جسم فوق العاده كارآميد داده شده بود تا بتواند به كارهاي جهان رسيدگي كند. و اين حدود پانزده سال پيش بود. اما گويا همه ، يک چيز را فراموش كردند و آن هم اين بود كه اهو به هوش مصنوعي مجهز است! او مستقل فكر مي كند و مي تواند از تفكرات خود به هر نتيجه اي برسد. نمي شد براي او هدف ترسيم كرد. نمي شد به او گفت كه از اين دانش براي رفاه بشر استفاده كن. البته چون قبلا هرگز نمونه اي از تمرد هوش مصنوعي ديده نشده بود ، به نظر مي رسيد زياد جاي نگراني نباشد.اما اين يكي با همه فرق مي كرد، او در تمام دنيا و در تمام تاريخ بي نظير بود و هست . نمي شد به او گفت اشتباه مي كني ، چون حتي اگر اشتباه هم مي كرد فراتر از آن بود که كسي متوجه آن شود! و اين بود كه روزي رسيد كه گفت : "به نظر من و بر اساس تاريخ كه آن را از همه شما بهتر مي دانم ، انسان ذاتا موجود بدي نيست به شرطي كه كنترل شود... او سال ها پرندگان و حيوانات را در قفس نگه مي داشته غافل از اين كه خود او بيشتر به آن مستحق است! چرا كه در عين اين كه بسيار زيباتر و شگفت انگيز تر از آنهاست ، بسيار خطرناک تر هم هست!" يا روز ديگري كه گفت :"مي توان گفت همان طور كه هميشه انسان ها تاكيد داشتند ، ما موجودات هوشمند اكنون ارباب زمين هستيم و هر كه هوشمند تر باشد ، در مقام بالاتري است . بديهي است همان طور كه از نام ما پيداست ، ما در جوانبي فراتر از انسان ها هستيم و به دليل زحمات بيشتري كه بر دوش ماست مقام بالاتر حق ما به نظر مي رسد ، همان طور كه انسان ها هم در راي گيري هاي مختلف اين را تاييد مي كنند. و البته خوشبختانه ، ديگر فرامردان اين استحقاق را در من ديده اند كه آنها را هدايت كنم..." به طور خلاصه او داشت خودش را "ارباب" خطاب مي كرد! تا آن زمان هنوز براي اين كه انسان ها و فرامردان با هم اشتباه گرفته نشوند روي بدن فرامردان كد مي گذاشتند اما "ارباب" در پايان همين سخنراني اعلام كرد كه از آن به بعد به جاي فرامردان بايد روي بدن انسان ها كد گذاشته شود!" ... زيرا به اين وسيله ، كنترل آنها آسان تر هم مي شود." شواهد زيادي وجود دارد كه او در شكل گيري جنگ هاي اخير دست هايي داشته است . البته طبق فلسفه او" براي ساختن، خراب كردن هم لازم است ."
به هر حال اين وضع كنوني ماست . اگر چه گروه هاي مخالف ريز و درشتي در حال شكل گيري هستند ، اما مبارزه با كسي كه همه چيز را مي داند واقعا كار دشواري است . فرض كنيد فقط در يكي در اعتراضات ، شما را ببيند؛ او شما و خانواده تان را مي شناسد و تمامي عضويت ها و رمزهاي عبور شما را بلد است و به كمک آي سين به همه چيز دسترسي دارد. پس اگر رفتيد خانه و ديديد كه نمي توانيد وارد حساب بانكي و حتي پست الكترونيک تان بشويد زياد تعجب نكنيد ، زيرا "ارباب" يا آن را مسدود كرده و يا كلمه عبورش را تغيير داده است! آن وقت ديگر كارت اعتباريتان هم كار نمي كند و نمي توانيد حتي يک غذاي فشرده بخريد . به علاوه بايد اعتراف كرد كه از وقتي او امور را به دست گرفته ، خيلي چيزها بهتر شده : جرائم به شدت كاهش يافته ، درمان سه بيماري لاعلاج در همين 15 سال پيدا شده ، و وسايل تفريح هم به صورت رايگان درآمده است . براي خيلي از مردم اينها كافي است ، حتي به قيمت فراموش كردن انسان بودنشان . ولي با اين همه هنوز اميدهايي باقي است . كشورهايي كه هنوز در آنها هدايت انساني وجود دارد ، همكاري هاي موثري در راه پروژه " باز پس گيري زمين " انجام داده اند. براي اولين بار در چندين صد سال اخير ، مهاجرت معكوس شكل گرفته و افرادي از كشورهاي پيشرفته ، دارند به كشورهاي كمتر پيشرفته مي روند. از جمله روش هايي كه اكنون استفاده مي شود ، كنار گذاشتن تدريجي نمادهاي فناري است و به همين دليل است كه من اكنون دارم اين نامه را با خودكار مي نويسم. در پايان فقط مي گويم خوش به حال اجدادمان كه رايانه هايشان با دكمه روشن مي شد ، اما لا اقل لازم نبود براي گرفتن وام او را ضامن كنند.(3 سال است كه ضمانت انسان ها رسميت ندارد و هر كس تنها با ضمانت يك فرا مرد مي تواند وام بگيرد!)
نامه اي به تمام آنها كه نمي خواهند "برده" باشند...
پي نوشت ها :
1-International Share of information,s Network (ISIN)
شبكه جهاني اشتراك اطلاعات
2 ـ Super Compressed Micro Disc
يا ديسك ميكروي فوق فشرده (حتي همين وسيله هم 80 سالي هست كه ديگر استفاده نمي شود!)
*از محمد رضا کاظميان پيش از اين داستان "من و پدر بزرگم" (اسفند88)و مقالات" مهار هم جوشي هسته ها" (شهريور 89*و "نظريه هاي نهايي فيزيک" (مهر 89)در دانشمند منتشر شد.
mohammadkazemiyan@hotmaih.com
/ع