طريقتِ خلوتيه جرّاحيه
نويسنده:شيمز فريدلَندر ؛ محمد نصيرى
يكى از مهمترين فرقه هاى صوفى در تركيه امروز، فرقه خلوتيه جَرّاحيه در كشور مصر گسترش يافت و از آن به بعد تاكنون در آنجا پابرجا مانده است. اين فرقه رشد قابل توجهى را در قرن سيزدهم هجرى/ نوزدهم ميلادى، به ويژه ، در نتيجه تعاليم كمال الدين البكرى، مؤسس شاخه «بكريه» خلوتيه، كسب كرد. علاوه بر اين، در قرن دوازدهم هجرى / هجدهم ميلادى، ديگر شاخه هاى فرقه خلوتيه; نظير كماليّه، در ديگر مناطق مشرق عربى، مانند فلسطين گسترش يافت. فرقه سَمّانيّه خلوتيه از يك سو در آفريقاى سياه، و از سوى ديگر، از طريق مكّه، در جنوب شرق آسيا گسترش يافت. سوريه نيز يكى از مهمترين عرصه هاى فعاليت خلوتيه بود و تا زمانهاى اخير، شاخه هاى همين فرقه; از قبيل جماليه و بخشيّه، در اين منطقه، فعال بودند.
تركيه به عنوان عرصه اصلى فعاليت طريقه خلوتيه، باقى ماند. در قرن يازدهم هجرى/ هفدهم ميلادى، اين فرقه به عنصرى مهم حتى در حيات سياسىِ عثمانيها تبديل شد. اوج شكوفايى معنوىِ اين فرقه در دوران عثمانيها، در طى دوره فرمانروايى سليمان كبير، و سلطان سليم اول بود. به علاوه، اين فرقه در تركيه و ديگر ولايات امپراطورى عثمانى، تا همين سده، به رشد و گسترش خود ادامه داد. اين طريقت تا انقلاب فرهنگىِ سال 1967م، در آلبانى قدرتمند بود و تا به امروز، در يوگسلاوى همچنان فعال است و در كشورهاى مصر، سوريه، لبنان و فلسطين نيز به حيات خود ادامه داده است. اگرچه در تركيه، فعاليت رسمى فرقه خلوتيه همراه با ديگر فرق صوفيه در سال 1925م، متوقف گرديد، اما با اين همه، همچنان به حيات خود ادامه داده است; به ويژه شاخه جراحيه آن كه بسيار فعال است و همچنان استانبول را به عنوان مركز فعاليتهاى خود حفظ كرده است.
پيروان فرقه خلوتيه خود را وارث تعاليم جنيد مى دانند. و معمولا از ديدگاههاى ابن عربى بهويژه در خصوص آموزه وحدت وجود، حمايت و پيروى كرده اند. به لحاظ تاريخى، آنها داراى پيشينه شيعى نيز بوده اند. اين فرقه همواره بر روزه دارى، شب زنده دارى، طهارت، سكوت، و نيايش (ذكر)، تأكيد داشته است. آنان همچنين بر عزلت معنوى (خلوت) از سه تا چهل روز، چلّه نشينى اصرار دارند. در اين فرقه، آموزه هاى مفصلى درباره مراحل ذكر «هفت نام الهى» (اسماء سبعه) وجود دارد كه با مراحل هفت گانه تكامل معنوىِ نفس انسان، متناظر است. اعضاى اين فرقه به طور مرتب در نيايش جمعى و رقص مقدس (الحضرة) سماع، شركت مى كنند و به آنها خواندن و دم گرفتنِ «وِرد الستار» شيروانى، در زمان ها و موقعيت هاى خاصّى كه رهبران اين فرقه تعيين نموده اند، تعليم داده مى شود. با اين همه، هر شاخه اى، چنان كه در شاخه خلوتيه جرّاحيه مشهود است، اوراد مخصوص به خود را نيز دارد.
اعضاى فرقه خلوتيه جراحيه به اين واقعيت اشاره مى كنند كه، امام احمد بن عثمان شَرنوبى، جانشين و داماد قطبِ سلسله، ابراهيم دسوقى، تقريباً سيصد سال قبل از تولد نورالدين جراحى در كتاب طبقات الاولياء نوشت:
سيد نورالدين جراحى از استانبول خواهد بود و در سال 1115 هجرى قمرى ظهور مى كند و چهل و چهار سال عمر مى كند يكى از كرامات وى، اين است كه او در همين جهان، جايگاه رفيع خود را در بهشت مشاهده مى كند و پس از وفات، بى درنگ، وارد بهشت مى شود. و خداوند دعاهاى كسانى را كه به زيارتِ او شتافته و كسانى كه در حضور او دعا كرده اند، مى پذيرد».
پير نورالدين در ذيل همين عبارت از كتاب طبقات الاولياء كه در حال حاضر، در كتابخانه فاتح، در استانبول (با شماره 3286) نگهدارى مى شود، امضا كرده است.
بنيان گذار فرقه، خلوتيه جراحيه، پير نورالدين جراحى، در سال 1089هـ./1679م، زاده شد. تبارِ وى از طريق پدرش، سيد عبدالله بن محمد حسام الدين به امام حسين عليه السلام و از طريق مادرش به عبيد بن جراح مى رسيد; عبيد يكى از ده صحابه اى است كه بنا به سنّت، پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، در اين جهان، به بهشتى بودنشان بشارت داد.
نورالدين در سن 19سالگى رشته حقوق را، با درجه ممتاز، به پايان برد. و سلطانْ او را به عنوان قاضى القضات مصر، كه در آن زمان از ولايات عثمانى بود، منصوب كرد. او هنگامى كه از طريق استانبول، با اسب، به مصر مسافرت مى كرد و بهوسيله يكى از ملازمانش در فرقه براى خداحافظى از خانواده اش همراهى مى شد، حاجى حسين افندى، دايى اش را در خانه اش كه درگاه تكيه جلوتيه ـ شاخه اى از فرقه دراويش خلوتى است ـ ملاقات كرد. اين تكيه در تپه توى گر بود. دايىِ نورالدين به او سفارش كرد، كه آن پير را ملاقات كند; يعنى كسى را كه پيش از معارفه، اسم او سيدنورالدين را مى دانست. در طى مراسم ذكر كه بعد از اقامه نماز برگزار مى شد، نورالدين حالت خلسه اى را تجربه كرد و آكنده از اشتياق مريدىِ اين پير شد. شيخ على علاءالدين به او فرمان داد تا به دنيا، پشت كند. از اين رو، نورالدين از موقعيت شغلىِ ممتازش، كناره گرفت و ملازمانش را پراكنده ساخت و همه دارايى اش را به اعضاى خانواده اش واگذاشت; او سپس به عزلت معنوى (خلوت) روآورد و مدت چهل روز را با گوشه گيرى و روزه دارى سپرى كرد. وى به مدّت هفت سال، در نزد استادش تلمّذ كرد، تا اين كه در سنّ 26سالگى، او خود به عنوان پير، معرفى شد.
پير نورالدين جراحى، در ايام زندگانى اش از ميان دراويش متعدد خود، هفت جانشين داشت ـ تكيه او عمارتى عثمانى بود كه سلطان آن را براى او ساخته بود، و امروزه هنوز در ميدان كَرَگمرك استانبول پابرجاست. در سال 1115قـ./1705م، وقتى كه او به منصب پيرى رسيد و تكيه را رسماً افتتاح كرد، اسماء الهى، قطعات و دعاهاى مخصوص فرقه، ورد كبير صباحيه (مناجات عظيم صبحگاهى)، و ورد صغير مسائيه (مناجات عظيم شبانگاهى)، آداب (قوانين سلوك) و قواعد مخصوص اين شاخه فرقه خلوتى; همه را از طريق الهام الهى فراگرفت.
زمانى پير نورالدين جراحى در چندين تكيه در سراسر تركيه، حدود چهل هزار درويش داشت; برخى از جانشينان او در استانبول ماندگار شدند و ديگران به بورسا، اِدِرنه در كشور يونان كه در آن زمان، بخشى از امپراطورى عثمانى بود، رفتند. برخى از جانشينانِ وى شاخه هايى را بنيان گذاشتند كه تا به امروز هنوز پابرجا هستند، هم زمان شاخه هاى ديگرى هم در مناطق ديگر تأسيس شد.
حضرت مُراوى، شيخ يحيى افندى، چهارمين جانشين پير نورالدين، بعد از ساختن چهل تكيه در شبه جزيره موريا، زمانى كه براى تصدىِ آن مقام جانشينى در كرَگمرك، به استانبول عزيمت مى كرد، صدساله بود. او در آنجا، به مدت 24سال، مُرشد بود و در يك خلوتِ معنوى، يعنى دوره عزلت معنوى اى كه ويژگى اين فرقه است، درگذشت. پير نورالدين به دراويش هشدار مى داد كه در دنيا باشند; امّا، نه از آنِ دنيا و وابسته به آن.
تكيه كَرَگمرك در ابتدا، درباريان سلطان و مقامات عالى رتبه را جذب كرد. همچنان كه فرقه مولويّه، در همان زمان، توجه روشنفكران و هنرمندان را و فرقه بكتاشيّه، نظاميان را، و فرقه نقشبنديّه روحانيان را جذب كرده بود. امروزه، مردم از هر طبقه اجتماعى، در آنجا براى ذكر گرد هم مى آيند. در هر يك از شب هاى تعيين شده، ممكن است وزير تشريفات، يا يكى از اساتيد دانشگاه، در كنار يك كفاش يا درودگر بنشيند.
ويژگىِ منحصر به فردِ جرّاحيان ذِكر فراگير و چند بعدىِ آنهاست كه به عنوان موهبتى خاص، ريشه در شناخت مقام پير نورالدين دارد. بر اساس سنّت ديرين، گفته مى شود كه جايگاه آبى يا حركت چرخشى در ذكر تكرار مى شود. بدين ترتيب در طريقت جراحيّه عناصر اصلىِ بسيارى از فرقه هاى مختلف صوفيه را مى توان يافت.
ذكر جرّاحى، جهرى (با صداى بلند) و آهنگين است و تصنيفهاى موسيقايى اى را به كار مى گيرد كه از طريقه هاى گوناگون اخذ شده است. جرّاحيان به عنوان دراويش هوزن معروف اند، زيرا اسم هو را فرياد مى كنند و آن را به عمل تنفسى متصل مى كنند كه صداى مهار شده اى از اين اسم را مى آفريند. اين صدا، اغلب به آهنگ سنگين يك ارّه تشبيه شده است; زيرا پير اشاره مى كند كه ذكر بايد قلبى گردد، يعنى از قلب بيرون بيايد. آوازخوانهاى گروه كه موسوم به ذاكران هستند، بيرون از حلقه دراويش و در امتداد نوازندگانى مى ايستند كه بندير (دو نوع طبل) و سنچ هايى را كه براى آهنگ به كار مى روند، مى نوازند. در مراسم ذكر، دراويشى كه داخل يك حلقه مى نشينند، كلمه توحيد (لااله الاّ الله) را كه از پى آن، اسم متعالىِ الله و سپس اسم هو مى آيد، سر مى دهند. در بين هر حلقه اى، قرآن و دعا خوانده مى شود; سپس دراويش مى ايستند و اصول; يعنى الهىِ اوّلى را كه شمس الدين سيواسى تعيين كرده است، مى خوانند. آنها با گفتن هو كه به نام الهى بسط مى يابد، ذكر را ادامه مى دهند. آنان با تكرار حى القيوم اللّه كه شيخ وفا در ابتدا، آن را به آنها داد، و درنهايت با حىّ، حىّ، حىّ، هو، به مراسم پايان مى دهند.
به هر يك از دراويش، مطابق مرتبه اش، نام ها يا اسماء معيّنى داده مى شود. تعداد اين اسما، بالغ بر 28 اسم مى شود كه رمزِ طريقت به شمار مى آيد.
از زمان پير نورالدين جرّاحى تاكنون، بيست شيخ پير در جايگاه آبى (پوست رنگين) در درگاه تكيه اصلى در كَرَگمرك، جلوس داشته اند و براى پيوند يافتن با خدا، از اصول اسلامى تبعيت كرده اند تاكنون نوزده نفر از مشايخ در كنارِ پير نورالدين و خانواده اش در اين درگاه، به خاك سپرده شده اند. نوزدهمين شيخ، يعنى حاج شيخ مظفرالدين جرّاحىِ خلوتى، به آمريكا رفت و شعبه اى از آن فرقه را در غرب، تأسيس كرد. هدف اصلىِ شيخ مظفر اين بود كه تا آنجا كه ممكن است، مردمانى را بيابد كه شعار وحدت را; يعنى، خدايى جز خداى يگانه نيست و محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پيامبر اوست بازگويند. وى در 12فوريه سال 1985م، در حالى كه سرش را به نشانه تعظيم، براى دعا و نماز، خم كرده بود در حال ركوع و لب ها و قلبش آواى توحيد را تكرار مى كرد، وفات كرد. هم اينك، در درگاه اصلىِ جراحيه در استانبول، شيخ صفر افندى، بيستمين شيخ درگاه اصلىِ فرقه جراحيه، امامت مسلمانان را در نماز و نيايش برعهده دارد و طريقتِ او در آمريكا همچنان به فعاليت خود ادامه مى دهد.
تركيه به عنوان عرصه اصلى فعاليت طريقه خلوتيه، باقى ماند. در قرن يازدهم هجرى/ هفدهم ميلادى، اين فرقه به عنصرى مهم حتى در حيات سياسىِ عثمانيها تبديل شد. اوج شكوفايى معنوىِ اين فرقه در دوران عثمانيها، در طى دوره فرمانروايى سليمان كبير، و سلطان سليم اول بود. به علاوه، اين فرقه در تركيه و ديگر ولايات امپراطورى عثمانى، تا همين سده، به رشد و گسترش خود ادامه داد. اين طريقت تا انقلاب فرهنگىِ سال 1967م، در آلبانى قدرتمند بود و تا به امروز، در يوگسلاوى همچنان فعال است و در كشورهاى مصر، سوريه، لبنان و فلسطين نيز به حيات خود ادامه داده است. اگرچه در تركيه، فعاليت رسمى فرقه خلوتيه همراه با ديگر فرق صوفيه در سال 1925م، متوقف گرديد، اما با اين همه، همچنان به حيات خود ادامه داده است; به ويژه شاخه جراحيه آن كه بسيار فعال است و همچنان استانبول را به عنوان مركز فعاليتهاى خود حفظ كرده است.
پيروان فرقه خلوتيه خود را وارث تعاليم جنيد مى دانند. و معمولا از ديدگاههاى ابن عربى بهويژه در خصوص آموزه وحدت وجود، حمايت و پيروى كرده اند. به لحاظ تاريخى، آنها داراى پيشينه شيعى نيز بوده اند. اين فرقه همواره بر روزه دارى، شب زنده دارى، طهارت، سكوت، و نيايش (ذكر)، تأكيد داشته است. آنان همچنين بر عزلت معنوى (خلوت) از سه تا چهل روز، چلّه نشينى اصرار دارند. در اين فرقه، آموزه هاى مفصلى درباره مراحل ذكر «هفت نام الهى» (اسماء سبعه) وجود دارد كه با مراحل هفت گانه تكامل معنوىِ نفس انسان، متناظر است. اعضاى اين فرقه به طور مرتب در نيايش جمعى و رقص مقدس (الحضرة) سماع، شركت مى كنند و به آنها خواندن و دم گرفتنِ «وِرد الستار» شيروانى، در زمان ها و موقعيت هاى خاصّى كه رهبران اين فرقه تعيين نموده اند، تعليم داده مى شود. با اين همه، هر شاخه اى، چنان كه در شاخه خلوتيه جرّاحيه مشهود است، اوراد مخصوص به خود را نيز دارد.
اعضاى فرقه خلوتيه جراحيه به اين واقعيت اشاره مى كنند كه، امام احمد بن عثمان شَرنوبى، جانشين و داماد قطبِ سلسله، ابراهيم دسوقى، تقريباً سيصد سال قبل از تولد نورالدين جراحى در كتاب طبقات الاولياء نوشت:
سيد نورالدين جراحى از استانبول خواهد بود و در سال 1115 هجرى قمرى ظهور مى كند و چهل و چهار سال عمر مى كند يكى از كرامات وى، اين است كه او در همين جهان، جايگاه رفيع خود را در بهشت مشاهده مى كند و پس از وفات، بى درنگ، وارد بهشت مى شود. و خداوند دعاهاى كسانى را كه به زيارتِ او شتافته و كسانى كه در حضور او دعا كرده اند، مى پذيرد».
پير نورالدين در ذيل همين عبارت از كتاب طبقات الاولياء كه در حال حاضر، در كتابخانه فاتح، در استانبول (با شماره 3286) نگهدارى مى شود، امضا كرده است.
بنيان گذار فرقه، خلوتيه جراحيه، پير نورالدين جراحى، در سال 1089هـ./1679م، زاده شد. تبارِ وى از طريق پدرش، سيد عبدالله بن محمد حسام الدين به امام حسين عليه السلام و از طريق مادرش به عبيد بن جراح مى رسيد; عبيد يكى از ده صحابه اى است كه بنا به سنّت، پيامبر اكرم(صلّی الله علیه و آله و سلّم) ، در اين جهان، به بهشتى بودنشان بشارت داد.
نورالدين در سن 19سالگى رشته حقوق را، با درجه ممتاز، به پايان برد. و سلطانْ او را به عنوان قاضى القضات مصر، كه در آن زمان از ولايات عثمانى بود، منصوب كرد. او هنگامى كه از طريق استانبول، با اسب، به مصر مسافرت مى كرد و بهوسيله يكى از ملازمانش در فرقه براى خداحافظى از خانواده اش همراهى مى شد، حاجى حسين افندى، دايى اش را در خانه اش كه درگاه تكيه جلوتيه ـ شاخه اى از فرقه دراويش خلوتى است ـ ملاقات كرد. اين تكيه در تپه توى گر بود. دايىِ نورالدين به او سفارش كرد، كه آن پير را ملاقات كند; يعنى كسى را كه پيش از معارفه، اسم او سيدنورالدين را مى دانست. در طى مراسم ذكر كه بعد از اقامه نماز برگزار مى شد، نورالدين حالت خلسه اى را تجربه كرد و آكنده از اشتياق مريدىِ اين پير شد. شيخ على علاءالدين به او فرمان داد تا به دنيا، پشت كند. از اين رو، نورالدين از موقعيت شغلىِ ممتازش، كناره گرفت و ملازمانش را پراكنده ساخت و همه دارايى اش را به اعضاى خانواده اش واگذاشت; او سپس به عزلت معنوى (خلوت) روآورد و مدت چهل روز را با گوشه گيرى و روزه دارى سپرى كرد. وى به مدّت هفت سال، در نزد استادش تلمّذ كرد، تا اين كه در سنّ 26سالگى، او خود به عنوان پير، معرفى شد.
پير نورالدين جراحى، در ايام زندگانى اش از ميان دراويش متعدد خود، هفت جانشين داشت ـ تكيه او عمارتى عثمانى بود كه سلطان آن را براى او ساخته بود، و امروزه هنوز در ميدان كَرَگمرك استانبول پابرجاست. در سال 1115قـ./1705م، وقتى كه او به منصب پيرى رسيد و تكيه را رسماً افتتاح كرد، اسماء الهى، قطعات و دعاهاى مخصوص فرقه، ورد كبير صباحيه (مناجات عظيم صبحگاهى)، و ورد صغير مسائيه (مناجات عظيم شبانگاهى)، آداب (قوانين سلوك) و قواعد مخصوص اين شاخه فرقه خلوتى; همه را از طريق الهام الهى فراگرفت.
زمانى پير نورالدين جراحى در چندين تكيه در سراسر تركيه، حدود چهل هزار درويش داشت; برخى از جانشينان او در استانبول ماندگار شدند و ديگران به بورسا، اِدِرنه در كشور يونان كه در آن زمان، بخشى از امپراطورى عثمانى بود، رفتند. برخى از جانشينانِ وى شاخه هايى را بنيان گذاشتند كه تا به امروز هنوز پابرجا هستند، هم زمان شاخه هاى ديگرى هم در مناطق ديگر تأسيس شد.
حضرت مُراوى، شيخ يحيى افندى، چهارمين جانشين پير نورالدين، بعد از ساختن چهل تكيه در شبه جزيره موريا، زمانى كه براى تصدىِ آن مقام جانشينى در كرَگمرك، به استانبول عزيمت مى كرد، صدساله بود. او در آنجا، به مدت 24سال، مُرشد بود و در يك خلوتِ معنوى، يعنى دوره عزلت معنوى اى كه ويژگى اين فرقه است، درگذشت. پير نورالدين به دراويش هشدار مى داد كه در دنيا باشند; امّا، نه از آنِ دنيا و وابسته به آن.
تكيه كَرَگمرك در ابتدا، درباريان سلطان و مقامات عالى رتبه را جذب كرد. همچنان كه فرقه مولويّه، در همان زمان، توجه روشنفكران و هنرمندان را و فرقه بكتاشيّه، نظاميان را، و فرقه نقشبنديّه روحانيان را جذب كرده بود. امروزه، مردم از هر طبقه اجتماعى، در آنجا براى ذكر گرد هم مى آيند. در هر يك از شب هاى تعيين شده، ممكن است وزير تشريفات، يا يكى از اساتيد دانشگاه، در كنار يك كفاش يا درودگر بنشيند.
ويژگىِ منحصر به فردِ جرّاحيان ذِكر فراگير و چند بعدىِ آنهاست كه به عنوان موهبتى خاص، ريشه در شناخت مقام پير نورالدين دارد. بر اساس سنّت ديرين، گفته مى شود كه جايگاه آبى يا حركت چرخشى در ذكر تكرار مى شود. بدين ترتيب در طريقت جراحيّه عناصر اصلىِ بسيارى از فرقه هاى مختلف صوفيه را مى توان يافت.
ذكر جرّاحى، جهرى (با صداى بلند) و آهنگين است و تصنيفهاى موسيقايى اى را به كار مى گيرد كه از طريقه هاى گوناگون اخذ شده است. جرّاحيان به عنوان دراويش هوزن معروف اند، زيرا اسم هو را فرياد مى كنند و آن را به عمل تنفسى متصل مى كنند كه صداى مهار شده اى از اين اسم را مى آفريند. اين صدا، اغلب به آهنگ سنگين يك ارّه تشبيه شده است; زيرا پير اشاره مى كند كه ذكر بايد قلبى گردد، يعنى از قلب بيرون بيايد. آوازخوانهاى گروه كه موسوم به ذاكران هستند، بيرون از حلقه دراويش و در امتداد نوازندگانى مى ايستند كه بندير (دو نوع طبل) و سنچ هايى را كه براى آهنگ به كار مى روند، مى نوازند. در مراسم ذكر، دراويشى كه داخل يك حلقه مى نشينند، كلمه توحيد (لااله الاّ الله) را كه از پى آن، اسم متعالىِ الله و سپس اسم هو مى آيد، سر مى دهند. در بين هر حلقه اى، قرآن و دعا خوانده مى شود; سپس دراويش مى ايستند و اصول; يعنى الهىِ اوّلى را كه شمس الدين سيواسى تعيين كرده است، مى خوانند. آنها با گفتن هو كه به نام الهى بسط مى يابد، ذكر را ادامه مى دهند. آنان با تكرار حى القيوم اللّه كه شيخ وفا در ابتدا، آن را به آنها داد، و درنهايت با حىّ، حىّ، حىّ، هو، به مراسم پايان مى دهند.
به هر يك از دراويش، مطابق مرتبه اش، نام ها يا اسماء معيّنى داده مى شود. تعداد اين اسما، بالغ بر 28 اسم مى شود كه رمزِ طريقت به شمار مى آيد.
از زمان پير نورالدين جرّاحى تاكنون، بيست شيخ پير در جايگاه آبى (پوست رنگين) در درگاه تكيه اصلى در كَرَگمرك، جلوس داشته اند و براى پيوند يافتن با خدا، از اصول اسلامى تبعيت كرده اند تاكنون نوزده نفر از مشايخ در كنارِ پير نورالدين و خانواده اش در اين درگاه، به خاك سپرده شده اند. نوزدهمين شيخ، يعنى حاج شيخ مظفرالدين جرّاحىِ خلوتى، به آمريكا رفت و شعبه اى از آن فرقه را در غرب، تأسيس كرد. هدف اصلىِ شيخ مظفر اين بود كه تا آنجا كه ممكن است، مردمانى را بيابد كه شعار وحدت را; يعنى، خدايى جز خداى يگانه نيست و محمّد(صلّی الله علیه و آله و سلّم) پيامبر اوست بازگويند. وى در 12فوريه سال 1985م، در حالى كه سرش را به نشانه تعظيم، براى دعا و نماز، خم كرده بود در حال ركوع و لب ها و قلبش آواى توحيد را تكرار مى كرد، وفات كرد. هم اينك، در درگاه اصلىِ جراحيه در استانبول، شيخ صفر افندى، بيستمين شيخ درگاه اصلىِ فرقه جراحيه، امامت مسلمانان را در نماز و نيايش برعهده دارد و طريقتِ او در آمريكا همچنان به فعاليت خود ادامه مى دهد.
پی نوشت :
درباره خلوتيه نگاه كنيد به:
E. Bannerth, "La khalwatiyya en Egypte", Me¨langes Institut Domincain d'Etudes Orientals du CAIRE, vol.8, 1964-66, IIff
و همچنين نگاه كنيد به:
F. de Jong, "khalwatiyya" in the new Encyelopedin of Islam, 4:991-93.
در حال حاضر يك نوشته مفصل درباره اين فرقه كه به كوشش، شيخ مظفر افندى فراهم آمده است، همو كه تعاليم خود را در دهه 1970م به آمريكا آورد، به زبان انگليسى موجود است. نگاه كنيد به:
Shaykh Muzaffar, Irsha¦d (Warwick, NY: Amity House, 1988).
و همچنين نگاه كنيد به:
Shems FriedLander, "When You Hear Hoofbeats Think of a Zebra" (New York: Harper & Row, 1987); and Shaykh Muzaffer. The Unveilingoflove (New York: Inner Traditions-International, 1981).