نظريه سي. پي. اچ. و زمان

زمان يكي از پيچيده ترين كميتهايي است كه همواره ذهن همگان را بخود مشغول داشته و دانشمندان و فلاسفه بسياري تلاش كرده اند ماهيت آن را شناسايي و تبيين كنند. در اين مورد انديشه هاي ملا صدرا عمق و غناي خاصي دارد. شايد دليل كنجكاوي و حساسيت انسان نسبت به زمان ناشي از عمر كوتاه وي و آرزوي برخورداري از يك
شنبه، 21 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نظريه سي. پي. اچ. و زمان

نظريه سي. پي. اچ. و زمان
نظريه سي. پي. اچ. و زمان


 






 

مقدمه:
 

زمان يكي از پيچيده ترين كميتهايي است كه همواره ذهن همگان را بخود مشغول داشته و دانشمندان و فلاسفه بسياري تلاش كرده اند ماهيت آن را شناسايي و تبيين كنند. در اين مورد انديشه هاي ملا صدرا عمق و غناي خاصي دارد. شايد دليل كنجكاوي و حساسيت انسان نسبت به زمان ناشي از عمر كوتاه وي و آرزوي برخورداري از يك زندگاني جاويد باشد. همين كنجكاوي و حساسيت موجب پيدايش سئوالات بسياري در مورد زمان شده كه اساسي ترين آنها را مي توان در سئالات زير خلاص كرد:
1 - ماهيت زمان چيست؟
2 - آغاز و پايان جهان چگونه است؟
3- آيا مي توان حركت زمان را كندتر يا تندتر كرد؟
4- آيا مي توان گذشته را بازسازي كرد؟
5 - چرا جهت زمان از گذشته به آينده است؟
هدف اين فصل پاسخ فيزيكي به سئوالات بالا با استفاده از نظريه سي. پي. اچ. است. بنابراين نخست زمان را از نقطه نظر مكانيك كلاسيك مطرح كرده و سپس ديدگاه نسبيت تشريح مي شود و سرانجام با توجه به نظريه سي. پي. اچ. زمان مورد بررسي قرار مي گيرد. توجه به اين نكته ضروري است كه اين بررسي با توجه به ويژگيهاي سي. پي. اچ. است كه در جدول ضميمه (پائين صفحه) منعكس شده انجام مي شود.

ساعت چيست؟
 

ساعت ابزاري است كه تكرار پديده اي خاص را نشان مي دهد. زمين يك ساعت است، زيرا دائماً تكرار طلوع و غروب خورشيد را نشان مي دهد. قلب انسان نيز يك ساعت است، زيرا ضربانش پديده اي تكراري است. اما برخي ساعتها منظم تر از برخي ديگر هستند. در مقام مقايسه زمين از قلب منظم تر است. زيرا با دويدن يا بيماري آهنگ ضربان قلب تغيير مي كند. بنابراين زمين و قلب را نمي توان دو ساعت يكسان دانست، زيرا گاهي فاصله ي دو طلوع خورشيد با تعداد x ضربان قلب و گاهي با تعداد y ضربان قلب اتفاق مي افتد.

زمان از نظر نيوتن
 

زمان مطلق، واقعي و دقيق؛ مقدم به ذات و فقط وابسته و فرمانبردار طبيعت خويش است. منحصر به فرد است. همواره با توجه به طبيعت خود عمل ميكند و هيچگونه تماسي با خارج از نهاد خود ندارد. عاري از حركت است و ضرورتاً تغييرناپذير. گذشت دقيق زمان مطلق، در بازه مطلقي رخ ميدهد كه هيچ تغييري بر موجوديت اجرام و اجسام صورت نمي پذيرد. بنابراين سنجش آن فقط با توجه به نهاد خودش ممكن است.
در نقطه مقابل زمان نسبي، آشكار و متعارف قرار دارد كه نسبت به موارد خارج از طبيعت خود حساس مي باشد. منحصر بفرد نيست و با ابزار اطرافش سنجيده مي شود. توسط عنصر حركت مورد تحليل قرار ميگيرد و از آنجايي كه در بازه مي تواند قرار گيرد، درك آن مشهود است. دو ساعت ، يك ماه، سه سال و غيره درك ما را از زمان نشان ميدهد. از آنجا كه قادر به تصور موردي ساكن در بعد زمان نيستيم ، به واسطه عنصر جنبش به تغيير و حركت اشراف پيدا ميكنيم و بدين وسيله به گذشت زمان نسبي آگاهي پيدا ميكنيم. زمان مطلق فراي درك ما و غير قابل سنجش با ابزار اندازه گيري ما (و هر ابزار اندازه گيري نسبي ديگري) است. زمان مطلق فقط و فقط با مطلق اندازه گرفته مي شود.
"مطلق" ها مي توانند جزيي از طبيعت مطلق باشند. از آنجايي كه ما شناخت عملي از "مطلق" نداريم نمي توانيم مفهوم آن را حلاجي كنيم. بخشي از مشكل در نسبي بودن خود ما و درك ما است. مثلا ميگويم: "حدود يك ساعت پيش بود كه او رفت." از كجا ميدانيم؟ از آنجا كه او ديگر اينجا نيست. الان در جاي ديگري است. به واسطه حس تغيير مي فهميم كه فاصله زماني لحظه اي كه او ما را ترك كرد تا بدين لحظه بنا بر واحد و پايه استاندارد زماني كه بدان عمل ميكنيم، مثلاً حدود 3600 ثانيه (اين واحد نيز مقدم به ذات نمي باشد) شده است. اما اين مبنا موجوديت عملي ندارد. يك قرارداد است مابين ما. ميگويم پس حدود يك ساعت پيش بود كه او رفت. اين "يك ساعت" كاملاً نسبي است و منعكس كننده درك ما از گذر زمان است.
همچنانكه در سطور بالا ترسيم شد، در مكانيك كلاسيك زمان مطلق است. مطلق بودن زمان از نظر تجربي به اين صورت است كه هرگاه تعدادي ساعت يكسان داشته باشيم و اين ساعتها را در يك لحظه خاص همزمان كنيم، مستقل از حركت و تغيير مكان و... براي هميشه همزماني آنها برقرار خواهد بود. بنابراين هر كوششي براي كند كردن گذشت زمان بيهوده خواهد بود. و زمان مستقل از اشياء و پديده هاي فيزيكي، حركتي يكنواخت از گذشته به آينده دارد. بعبارت ديگر جهان داراي ساعتي است كه با آهنگ ثابت تيك تاك مي كند.

نيوتن و فضا
 

فضاي مطلق، مقدم به ذات خود، بدون نياز به عاملي خارجي همواره مشابه و بدون حركت (تغيير) باقي مي ماند. در عوض فضاي نسبي، بعدي تغييرپذير و يا ميزاني براي سنجش فضاي مطلق است. حواس ما با موقعيتشان نسبت به اشياء همواره در حال تخمين و گمانه زني هستند. نتيجه اين سنجش با اجسام پيرامون است كه ما آن را، عاميانه، ابعادي از فضاي حركت پذير مي دانيم. آن چيزهايي كه ما به واسطه آنها "تغيير" را متوجه مي شويم قادر به فهم "تغيير" در بعد مطلق نيستند. پس ميگويم؛ فضاي مطلق تغييرناپذير است.
ممكن است كه فضاي مطلق در نهاد خود تغييرپذير باشد اما مطمناً نه به مفهوم "تغيير" كه در نسبيت از آن نام ميبريم. به بيان ديگر مي توان چنين نيز گفت كه فضاي مطلق و نسبي در شكل و حجم يكسان هستند اما در مبناي عددي يكسان نمي باشند. زماني كه به فضاي مطلق فكر ميكنيم، اعداد ابزاري هستند خارجي. بنابراين توان سنجش در بعد مطلق را ندارند. يك تونل زيرزميني و يا پلي هوايي را تصور كنيد. فضاي مطلق و نسبي كه از تصور اين دو در مغز ما شكل ميگيرد يكسان و هم حجم است. اما به مجردي كه ميخواهيم آنها را حل و فصل كنيم، نسبتشان با سطح زمين را در نظر ميگيريم. امتدادشان را با اعداد و ارقام مي سنجيم. در يك كلام، مدام ابزاري خارجي نسبت به ذات مطلق مي آفرينيم كه تصوير قابل لمس گردد. در اينجا ما تصويري نسبي را در مغزمان رديابي ميكنيم و نه مطلق.
بنابراين از نظر نيوتن، زمان مطلق و فضا نيز مطلق و مستقل از يكديگرند. ز يك نظر مي توان به نيوتن حق داد كه فضا و زمان را مطلق بداند. زيرا در مكانيك كلاسيك سرعت نامتناهي پذيرفته شده بود و انتقال علائم و آثار گرانشي بصورت آني منتشر شوند. هرچند بسياري از فيزيكدانان از جمله لايبنيتز باور نيوتن نيوتن را در مورد زمان قبول نداشتند، اما ايشان نيز نمي توانستند دليل فيزيكي ارائه دهند كه چرا زمان مطلق نيست يا آنكه بينش بهتري جايگزين آن كنند. نيوتن چنين تصور مي كرد كه جهان يك ساعت دارد، اما لايبنيتز جهان را ساعت مي پنداشت. در هر صورت هيچكدام از اين ديدگاه ها از پشتوانه ي دلايل فيزيكي برخوردار نبودند. تا آنكه سرانجام انيشتين با نفي سرعت نامتناهي توانست سرعت نور را بعنوان حد سرعت ها مطرح كنند و با استفاده از آن همزماني ساعتها را در دستگاه هاي مختلف به چالش بكشد و ثابت كند كه زمان نه تنها مطلق نيست، بلكه از يك دستگاه به دستگاه ديگر تغيير مي كند.

نسبيت و زمان
 

طبق نسبيت سرعت باعث كند شدن گذر زمان مي‌‌شود، يعني زماني كه ناظر ساكن اندازه مي‌‌گيرد، طولاني‌تر از زمان اندازه گيري شده توسط ناظري است كه با سرعت از او دور مي‌‌شود. در نسبيت همزماني رويدادها بستگي به دستگاه مختصاتي دارد كه ناظر همزماني را بررسي مي كند. زماني كه شخصي مي‌‌گويد من هر روز راس ساعت دوازده شب مي‌‌خوابم، منظورش اين است كه دو رويداد خوابيدن او و قرارگرفتن عقربه ساعت روي عدد دوازده بطور همزمان روي مي‌‌دهند. اما مسئله اصلي اين است كه اين دو رويداد كه در يك چارچوب همزمان هستند، در چارچوب ديگري كه نسبت به چارچوب اول در حال حركت است، همزمان به نظر نمي‌‌آيند، هر چند هر دو چارچوب لخت باشند. بنابراين زمان، كميتي مطلق نبوده و به سرعت چارچوب مرجع بستگي دارد. اين پديده قبلاً در فصل 26 انقباض طول يا منقبض شدن فضا مورد بررسي قرار گرفت، نتيجه ي آن رابطه ي زير است: قطاري را در نظر بگيريد كه با سرعت ثابت v در جركت است. ناظري كه در ايستگاه ساكن است، از نظر وي ساعت درون قطار كندتر از زماني كه در ايستگاه متوقف بوده كار مي كند. اگر زمان را در ايستگاه T و در قطار t در نظر بگيريم، آنگاه خواهيم داشت:

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

ناظر ساكن در ايستگاه مشاهده مي كند كه ساعت درون قطار كندتر كار مي كند.
بنابراين از ديد ناظر ساكن، ساعت درون قطار كندتر از ساعت وي كار مي كند. البته در سرعتهاي معمولي مشاهده ي كند شدن ساعت متحرك محسوس نيست، در در سرعتهاي قابل مقايسه با سرعت نور قابل توجه است.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

ساعت متحرك كندتر كار مي كند.
چون سرعت يك كميت نسبي است، هر دو ناظر (ساكن روي زمين و سرنشين سفينه) هر يك ساعت ديگري را كندتر مي بيند. اين امر به مسئله ي پارادوكس دو قلوها تبديل شده كه در اينجا مورد بحث قرار نمي گيرد. اما آزمايشهاي انجام شده در مورد مومزونها كه با سرعت نزديك به سرعت نور حركت مي كنند، اثبات شده است.

زمان در نسبيت عام
 

همچنانكه در نسبيت عام مورد بحث قرار گرفت، نسبيت عام به بررسي دستگاه هاي شتاب دار مي پردازد. ميدان گرانشي نيز يك دستگاه شتابدار است. در دستگاه هاي شتابدار فضا خميده است، زيرا مسير نور هنگام عبور از يك ميدان گرانشي منحني است كه تحت عنوان فضا - زمان مطرح مي شود. لذا فضا-زمان خميده است و هرچه خميدگي بيشتر باشد، ساعت كندتر كار مي كند. يعني در ميدان گرانشي قوي تر، ساعت كندتر است.

انبساط زمان در ميدان گرانشي
 

طبق نظريه نسبيت عام، ساعتي كه در يك ميدان گرانشي قوي تر قرار دارد، كندتر از ساعتي كار مي كند كه در ميدان گرانشي ضعيف تر قرار دارد. بعنوان مثال در سطح سياره اي به جرم M و شعاع R ساعت كندتر از ساعتي كار مي كند كه در ارتفاع h از سطح سياره قرار دارد بطوريكه رابطه زير برقرار است:

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

شدت ميدان گرانشي موجب كندتر شدن ساعت مي شود.
كه در آن G ثابت جهاني گرانش، c سرعت نور است.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

ساعتي كه در ارتفاع قرار دارد، تندتر كار مي كند.

زمان ويژه
 

زمان ويژه زماني است كه ناظري كه در فضا - زمان حركت مي كند، بوسيله ساعت خود اندازه گيري مي كند. زمان ويژه در نسبيت عام اهميت زيادي دارد، زيرا آثار انبساط زمان را ناظر توسط آن مي تواند در موقعيت هاي مختلف و در مسير هاي متفاوتي كه در فضا - زمان طي مي كند، بسنجد. فرض كنيم ناظري مسير p را در فضا - زمان طي مي كند برابر باشد، در اين صورت زمان ويژه ناظر از انتگرال زير به دست مي آيد:

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

كه در آن اندازه زماني است كه در مسافت كوتاه dp اندازه گيري شده است كه از رابطه زير به دست مي آيد:

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

كه در آن زير راديكال طول ژئودزيك مسير ناظر در فضا - زمان نسبيت عام است. كه اگر آن را با استفاده از فضا - زمان مينكوفسكي بيان كنيم بصورت زير خواهد شد (سبيت عام را ببينيد):

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

ديسك دوار
 

از آنجاييكه چارچوبهاي شتاب دار به در نسبيت عام مورد بررسي قرار مي گيرند، لذا مي توان ديسك دوار را يك چارچوب شتابدار در نظر گرفت و رويدادها از جمله مسئله ي زمان را در آن مورد بررسي قرار داد. ديسك چرخاني را در نظر بگيريد كه با سرعت دوراني در حال چرخش حول محوري است كه از مركز آن مي گذرد. يك ناظر در حال چرخيدن به دور ناظر ديگري است. زمان ويژه ناظر دوار را مي توان از رابطه زير به دست آورد.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

كه نشان مي دهد زمان ناظر چرخان كمتر از زمان ناظر ثابت است.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

اگر بجاي كه معادل سرعت خطي v است، v قرار دهيم، همان رابطه (1) به دست خواهد آمد.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

در نسبيت (چه در نسبيت خاص و چه در نسبيت عام)، زمان از يك دستگاه به دستگاه ديگر يا يك مكان به مكان ديگر تغيير مي كند. در نسبيت خاص زمان تابع سرعت و در نسبيت عام تابع شتاب دستگاه است. در هر صوردت دو مسئله در اينجا قابل توجه و جمعبندي است:
1 - افزايش سرعت خطي v موجب كند شدن زمان مي شود. اين كاهش تا جايي ادامه مي يابد كه اگر سرعت v بسمت سرعت نور ميل كند، زمان كاملاً متوقف مب شود.
2 - افزايش شتاب گرانشي يا شدت ميدان گرانش موجب كند شدن زمان مي شود. اگر در رابطه

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

زير راديكال صفر شود، آنگاه زمان كاملاً متوقف مي شود.
حال به بررسي پديده ي آهنگ ساعتها از ديدگاه نظريه سي. پي. اچ. مي پردازيم.

نظريه سي. پي. اچ. و زمان
 

در نظريه سي. پي. اچ. همه ي ذرات/اجسام از سي. پي. اچ. تشكيل شده است. بنابراين براي بررسي آهنگ يك ساعت بايد ديد كه سي. پي. اچ. هاي سازنده ي آن در شرايط مختلف فيزيكي چگونه رفتار مي كنند. قبل از هرچيز به اين مسئله بايد توجه داشت كه سي. پي. اچ. همواره با سرعتي بالاتر از سرعت نور حركت مي كنند، يعني:

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

سي. پي. اچ. همواره با مقدار سرعتي بيشتر از سرعت نور حركت مي كند.
بنابراين گذشت زمان شامل سي. پي. اچ. نمي شود. بعبارت ديگر زمان بر سي. پي. اچ. نمي گذرد. نه تغيير ميكند و نه نابود مي شود. اين نتيجه ي دور از انتظاري نيست، زيرا طبق قانون بقاي جرم-انرژي نيز، چيزي نابود نمي شود. تنها در اينجا بايد نيرو را نيز به آن افزود.
رابطه ي (3 بالا) نشان مي دهد كه مجموع سرعت اسپيني و انتقالي سي. پي. اچ. همواره ثابت است. طبق اصل سي. پي. اچ. نيز تمام سرعت سي. پي. اچ. از انتقالي به اسپيني يا بالعكس قابل تبديل است. در اين تغيير سرعت ها است كه بر اثر خواص بار-رنگي سي. پي. اچ. ها ايجاد مي شود، ذرات مختلف بوجود مي آيند كه با سرعتي كمتر از سرعت سي. پي. اچ. حركت مي كنند و زمان بر آنها مي گذرد. بعبارت ديگر همه ذرات (بجز سي. پي. اچ.) حتي فوتونها نيز مشمول گذر زمان هستند. برخي ذرات عمر بيشتري دارند و برخي ديگر، عمري كوتاه تر دارند، اما همه ي آنها سرانجام متلاشي مي شوند.

زمان در نسبيت خاص و سي. پي. اچ.
 

طبق رابطه (1) هرگاه سرعت دستگاه v افزايش يابد، ساعت درون آن نيز كندتر مي شود. بنابراين سرعت سيستم (يا ذرات) با سي. پي. اچ. قابل مقايسه است. جسم ساكني را در نظر بگيريد كه ساعت متصل به آن با آهنگ خاصي حركت مي كند. سرعت آن را افزايش مي دهيم، هرچه مقدار اين سرعت به سرعت سي. پي. اچ. نزديكتر شود، ساعت كندتر مي شود. هنگاميكه سرعت آن به سرعت نور برسد (فوتونها)، تقريباً زمان براي آن بسمت صفر مي كند، اما متوقف نمي شود. بهمين دليل فوتونها نيز واپاشيده مي شوند (توليد زوج را بخاطر آوريد.).

زمان در نسبيت عام و سي. پي. اچ.
 

در نسبيت عام، ساعتي كه در ميدان گرانشي قوي تر قرار دارد، كندتر از ساعتي كه در ميدان گرانشي ضعيف تر قرار دارد، كار مي كند. از طرف ديگر در نظريه سي. پي. اچ.، هرچه چگالي گراويتون بيشتر باشد، بار - رنگها بيشتر بر هم اثر مي كنند و مانع تبديل سرعت اسپيني سي. پي. اچ. ها به سرعت خطي مي شوند. بهمين دليل مانع از انتشار سي. پي. اچ. ها (كوانتومهاي انرژي) در فضا مي شوند. يعني از در مقابل حركت ساعتها، ممانعت ايجاد مي شود. لذا در سطح زمين، ساعت كندتر از بالاي كوه كار مي كند.
حال اگر گذشت زمان در نسبيت عام و نسبيت خاص را تواماً در نظر بگيريم متوجه خواهيم شد كه زمان (براي ذرات و اجسام) از دو طريق قابل انبساط است، يكي افزايش سرعت انتقالي، بطوريكه هرچه سرعت انتقالي بيشتر و به سرعت سي. پي. اچ. نزديكتر شود، و ديگري تبديل سرعت انتقالي به اسپين. بنابراين زمان تابع اسپين است.
گفته بالا از دو طريق بيشينه مي شود. يكي زمانيكه v بسمت VCPH ميل كند، و ديگري هنگاميكه s افزايش يابد. توجه شود كه در اينجا از نظر تغيير آهنگ ساعتها چيزي به نسبيت افزوده نمي شود، فقط ماهيت فيزيكي و دليل شهودي كند شدن يا تند شدن ساعتها بيان مي شود. اما مطلب مهمي كه مي توان به نسبيت افزود توضيح زمان است كه در نسبيت به آن توجه نشده است.

ماهيت زمان
 

در نظريه سي. پي. اچ. همه ي ذرات از سي. پي. اچ. تشكيل مي شود (شكل زير).

نظريه سي. پي. اچ. و زمان

سي. پي. اچ. به انرژي و انرژي به ماده و پاد ماده تبديل مي شوند.
سي. پي. اچ. ها بر اثر خاصيت بار-رنگي كه دارند، بيكديگر گشتاور وارد مي كنند و اسپين مي گيرند. با هم تركيب شده و كوانتومهاي انرژي پديد مي آيند و ساعت درست مي شود. اين ساعت (كوانتوم انرژي) متلاشي مي شود (توليد زوج ذره - پاد ذره) و ساعتهاي جديد بوجود مي آيند. بنابراين هر ذره يا جسمي در طبيعت يك ساعت است. در لحظه اي خاص توليد مي شود و تعدادي تيك تاك انجام مي دهد و دوباره به سي. پي. اچ. يا ذرات ديگر واپاشيده مي شود. يعني هر چيزي در جهان (حتي جهان قابل رويت) يك ساعت است.
لذا از ديدگاه نظريه سي. پي. اچ.، جهان انباشته از ساعت ها است، يعني فقط ساعت وجود دارد. لذا ناظر تنها ساعتها را مي بيند و آهنگ حركت ساعتها را. بنابراين زمان بيان يا نام آهنگ تيك تاك ساعت ها است و بنفسه بيان كننده هيچ كميت خاصي نيست. بعبارتي صريح و روشن، زمان تنها يك نام است و موجوديت ديگري ندارد. زمان نام پديده ي خاصي است كه در طبيعت روي مي دهد و آن تيك تاك ساعت است، مانند نامي كه به حركت خاصي مثلاً حركت دوراني يا پردابه مي دهيم.
بنابراين در جهان فقط ساعتها وجود دارند و رابطه ساعتها با يكديگر و زمان تنها بيان كننده ي نوعي حركت يا ارتباط بين پديده ها با يكديگر است. از اين ديدگاه همچنانكه زمان بر سي. پي. اچ. ها نمي گذرد، هستي نيز فاقد زمان است، يعني لحظه ي از عمر كل هستي نمي گذرد، پس لحظه ي آفرينش هم اكنون است. اما هر چيزي در نظام هستي، يك ساعت است. در لحظه اي خاص شكل مي گيرد و پس از آنكه يكسري حركت انجام داد، از حركت باز مي ماند و ساعتي ديگر بوجود مي آيد.
لذا فضا- زمان يعني جرم و كنشي كه با محيط دارد. با در نظر گرفتن هم ارزي جرم و انرژي، مي توانيم بگوييم فضا-زمان چيزي بجز انرژي نيست. اما اگر بخواهيم دقيقتر بيان كنيم، بايد گفت كه در نظريه سي. پي. اچ.، فضا - زمان يعني توده هاي سي. پي. اچ. و كنش آنها با يكديگر.
حال مي توانيم سئوالات مطرح شده در آغاز اين متن را بررسي كنيم.

1 - ماهيت زمان چيست؟
 

همچنانكه در سطور بالا بيان شد، زمان هيچگونه موجوديت فيزيكي ندارد، تنها نام يا اصطلاحي است كه براي حركت يا آهنگ ساعت ها بكار مي رود.

2 - آغاز و پايان جهان چگونه است؟
 

اگر منظور از جهان كل نظام هستي است، جهان هيچ آغاز و پاياني ندارد، نه از نظر زماني و نه از نظر مكاني. اما جهان قابل مشاهده، مانند همه ي ساعت ها، لحظه اي تشكيل شده و پس از تعدادي تيك تاك، فرو ميريزد يا واپاشيده مي شود. مانند منظومه شمسي يا ستارگان.

3- آيا مي توان حركت زمان را كندتر يا تندتر كرد؟
 

اگر به جاي زمان، ساعت بگذاريم، مي توان حركت آن را كندتر يا تندتر كرد. تنها مشكل شناخت مكانيزم عمل و فناوري است. يعني تا جايي مي توان آهنگ ساعت ها را كند كرد كه تيك تاك آنها بسمت صفر ميل كند، اما نمي توان مانع از تيك تاك آنها شد. يعني ساعت ها نمي توان از كار انداخت بطوريكه ماهيت ساعت بودن خود را حفظ كنند، اما مي توان سرعتشان را كم يا زياد كرد.

4- آيا مي توان گذشته را بازسازي كرد؟
 

هيچ دليل منطقي و فيزيكي وجود ندارد كه نتوان گذشته با بازسازي كرد. تنها مشكل در شناخت ويژگيهاي گذشته و مكانيزم بازسازي است.

5 - چرا جهت زمان از گذشته به آينده است؟
 

چون ما با ساعت ها سر و كار داريم، و ساعت ها نيز آغازي دارند، چنين تصور مي كنيم كه زمان تنها يك جهت و آنهم از گذشته به آينده دارد. در حاليكه اصولاً زمان موجوديتي ندارد كه سو داشته باشد. ولي اگر منظور از زمان همان حركت ساعت ها باشد، مي توان گذشته ي آنها را بازسازي كرد، در اينصورت نمي توان گفت كه زمان فقط يكسو دارد.
منبع: سی.پی.اچ ﺗﺌﻮری
* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : sm1372



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط