تصوف در آفريقا (1)
نويسنده:عبدالرحمن ابراهيم دوى ؛ مصطفى سلطانى
مدت ها قبل از استقرار نهايى اسلام در افريقا، مردان مقدس و مرشدان، با بخش هايى از اين قارّه تصادفاً ارتباط پيدا كرده بودند. [1] مبلغان صلح جوى مسلمان و اشراف زادگان بازرگان قبل از اسلامى شدن كامل اين مناطق، از آنجا عزيمت كرده و با آرامى آنجا را ترك كرده بودند، به گونه اى كه ساكنان آن مناطق آنها را از ياد برده بودند. بسيارى از بازرگانان اوليه نيز به سبك خود مبلّغ بودند. هر گاه آنان به صورت كاروانى سفر مى كردند و براى تجارت يا استراحت توقف مى كردند، نمازشان را به جماعت مى خواندند. اين عمل بر ساكنان محلى تأثير بسيارى مى گذاشت. بازرگانان، آرام آرام و به تدريج، هر چه كه بوميان افريقا به آيين آنها علاقه مند مى شدند، بازرگانان، معلّمان و مردان مقدّسى را كه داوطلب تعليم اسلام به بوميان بودند با خود به آن مناطق مى بردند. اين مردان مقدس و صوفى عقائد و اصول اسلام را به بوميان مى آموختند و عملا انجام شعائر و مناسك را به آنها نشان مى دادند و بركت (نيروى معنوى رازآلود) خود را در جمع بين امور دنيايى و دينى به كار مى گرفتند. برخى از مبلغان اوليه زندگى خود را وقف اين هدف كردند و با وجود سختى هاى بسيار، ساليانى را در مناطق بيگانه سپرى كردند. «اين پيشگامان مصمم اسلام، همانند نقش آفرينان در يك فرهنگ مكتوب كه اسرارشان به طور مستقيم تنها براى فرهيختگان و تحصيل كردگان قابل دسترسى است، در جوامعى كه با آنها مواجه مى شدند تأثير چشم گيرى مى گذاشتند».(1) آن سرزمين ها را آنان به عنوان محل زندگى خويش قرار مى دادند و غالباً در آنجا ازدواج كرده، عضوى از اعضاى آن كشورها شدند. آنان در هر وضعيتى مردم محلى را راهنمايى مى كردند، و هر گاه لازم بود تفاوت ميان اعمال خالص اسلامى با اعمال التقاطىِ بومى را خاطرنشان مى كردند.
گرايش هاى اسلامى و صوفيانه همزمان وارد آفريقا شدند و گسترش آنها نيز توأمان بود. صوفيان به عنوان مبلّغان منفرد يا به عنوان اعضاى طريقه هاى سازمان يافته، از پيشگامان در تغيير دين افراد محلى بودند و قبائل را به نحو سطحى مسلمان مى كردند. سِرْ هاملتون كيب[2] تحولات بعدى را چنين وصف مى كند:
موفق ترين مأموريت ها غالباً مأموريت مشترك مردان قبائل بود، هرچند بسيارى ازآنان بى فرهنگ، خَشِن و بى نزاكت بودند. آنها شالوده هايى را پايه ريزى كردند كه برپايه آن، تأثيرات شريعت والاهيات رسمى درنسل هاى بعدى كاملا به بارنشست.
گسترش بى وقفه مرزهاى دينى اسلام در قرن هاى بعدى در افريقا، هند، اندونزى، و از طريق آسياى ميانه در تركستان، چين و جنوب شرقى اروپا، عمدتاً مرهون آنها مبلّغان صوفى بود.(2)
تصوف به سرعت در شمال افريقا گسترش يافت و از طريق اسپانيا وارد مغرب شد و از قرن هفتم هجرى/سيزدهم ميلادى به سرعت گسترش يافت و مرشدان صوفى ساختنِ زاويه ها را آغاز كردند.
ازقرن نهم هجرى/ سيزدهم ميلادى فرقه هاى صوفى اى به وجود آمدند كه ويژگى هاى برجسته اى داشتند كه هم اينك نيز به همان ويژگى ها شناخته مى شوند.(3) پس از آن كه طريقت ها و فرقه هاى صوفى شكل گرفتند، زاويه ها ، تكايا و رباط هاى صوفى توسط هر فرقه اى ساخته شد. آقاى تريمينگهام[3] مى گويد: «اين رباط ها پست هاى مرزى را تقويت مى كردند; پست هايى كه غالباً مبلّغان بانفوذ اسلام نگهبانان آنها بودند.(4)
فرقه هاى صوفى فعاليت هاى اصلاحى مختلفى را با هدف بازگشت به معنويت و خلوص اسلام، همانطوركه در زمان پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، صورت مى دادند. فرقه هاى صوفى معمولا مدعى داشتنِ سلسله نسب معنوى اى هستند كه به صحابه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از طريق آنان به خود پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بازمى گردد. اين امر، اين ادعا را كه پيرو يك فرقه صوفى بايد از فضيلتِ دينىِ بالاترى نسبت به مردم عادى برخوردار باشد، مشروع مى سازد.
حركت انضباطى و اصلاحى شديدى را كه در يك رباط اجرا مى شد در فعاليت هاى يك رباط در قرن پنجم هجرى و يازدهم ميلادى كه در جايى از ساحل موريتانى با اقيانوس اطلس ساخته شده بود، مشاهده كرد.(6) هدف اصلى اين جنبش ها تعليم اصول اسلام به قبائل نيمه مشرك بود كه به اسلامِ ظاهرى ايمان آورده بودند. رهبر اين رباط فرد مقرراتىِ خشنى به نام عبدالله بن ياسين بود كه رسالت اصلاحى خود را در ميان قبائل بربرِ كشور مغرب، يعنى گودالا،[7] از سال 430ق/39ـ1038م تا سال 450ق/59-1058 آغاز كرد. به گفته ابن ابى زر، عبدالله بن ياسين حركت خود را در ميان مردمى آغاز كرد كه نماز نمى خواندند، نام خداوند را بر زبان نمى آوردند و به ندرت از شهادتين اطلاعى داشتند; مردمى كه به خاطر پيروى از هوس هايشان گرفتار فراموشى و روى گردانى از خدا شده بودند.(7) عبدالله بن ياسين را شمار زيادى از افرادى كه مريد او شده بودند در آن رباط احاطه كردند. او آنگاه تبليغ اسلام به بربرها را آغاز كرد. اين حركت اسلامى به نام المُراويد يا المرابطون معروف است (زيرا اين حركت از آن رباط شروع شد).
البكرى، قواعد سختگيرانه عبدالله در مورد مراسم مذهبى را وصف كرده است: مجازات تأخير در اقامه نماز بيست ضربه تازيانه، مجازات ترك سجاده پنج ضربه تازيانه، و مجازات بلند كردن صدا در مسجد را ضابطان تعيين مى كردند.(8) عبدالله بن ياسين سرانجام در جهاد عليه فرقه بدعت گذار برگهاوات[8] جان خود را از دست داد. تعاليم گمراه كننده اين فرقه عبارت بود از: ارائه قرآنى جديد مشتمل بر هشتاد سوره، روزه گرفتن در ماه رجب به جاى ماه رمضان، برگزارى عيدقربان در يازدهم محرم، اجراى نماز جمعه در روز پنج شنبه، و تحريم خوردن تخم مرغ ، ماهى و سر حيوانات.(9)
به زودى تصوف مرابطون مشخصه اسلام در سنگامبيا شد. امروزه نيز اين تصوف عامل مهمى در حيات دينى مردم آن سرزمين است. مرابطون موريتانيايى اسلام را به مناطق زيادى در جنوب رودخانه سنگال معرفى كردند.(10) امروزه بيشتر مسلمانان غرب آفريقا عضو يكى از فرقه هاى مهم صوفى هستند. مرابطْ نام معلّم معنوى، و طالبْ[9] نام شاگرد معنوى او است كه راهنمايى در اعمال دينى را از او دريافت مى كند.
نيازى ندارد كه در اينجا وارد جزئيات مربوط به گسترش فرقه هاى صوفى در شمال آفريقا و كشور مغرب شويم، زيرا از موضوع بحث ما خارج است. در اينجا تنها مى توان به يكى از مهم ترين فرقه هاى اخير به نام سَنوسيه[10] پرداخت. در پايان اين مقاله فهرستى از بيشتر فرقه هاى آفريقايى ارائه مى شود كه زمان به وجود آمدن آنها را نيز نشان مى دهد. ما گسترش و رشد اين فرقه ها را در شرق آفريقا، شرق سودان و غرب آفريقا با مقدارى تفصيل بررسى خواهيم كرد.
در دوره فونگ[11] كه از سال 906ق/1500 م آغاز شد نفوذ صوفيان در شرق سودان عمدتاً از حجاز سرچشمه مى گرفت. در اين ناحيه بيش از بيست فرقه مختلف صوفى وجود دارد كه برجسته ترين آنها شاذليه و خَتْميّه هستند، كه ختميّه به عنوان طريقه ميرقانيه هم معروف است. هم اكنون در جمهورى سودان فرقه ختميّه مشهورترين فرقه است; به ويژه در ميان اخلاف محمد احمد، مهدى سودان از سال 1259ق/1843م تا 1302ق /1885م، هر چند كه خود مهدى استاد معنوىِ فرقه سمّانيه بود.
در شمال شرق سودان و شاخ آفريقا مشهورترين طريقه، قادريه است كه توسط شريف ابى بكر بن عبداللّه العيدروس كه در سال (915ق /1255م) در عدن از دنيا رفت، در حرار در اتيوپى رواج يافت. احمديّه طريقه مشهور ديگرى است كه توسط سيد احمد ابن ادريس الفاسى (1173ق /1760م ـ1253ق/1837م) فاضل ترين اصلاح طلب مكّه پايه گذارى شد. مجاهد مشهور مسلمان شيخ عبداللّه حسن، يكى از علماى پرهيزكار سومالى از طرفداران پرشور اين طريقه بود. همو بود كه در آغاز اين قرن جهاد خود را عليه استعمار و دست اندازى مسيحيان به دشت هاى كشور مسلمان سومالى و ستيز با مسيحيانِ مناطق كوهستانىِ اتيوپى را رهبرى كرد.
ديگر فرقه مشهور در شرق آفريقا، فرقه شاذليه است. شيخ صوفى اى كه خود را وقف ترويج تعاليم فرقه شاذليه كرد،سيدمحمد ابن شيخ بود. وى درجزايركومورو زندگى مى كرد ودر سال 1338ق /1920م از دنيا رفت. در كيلوا[12] فرقه شاذليه مشهورترين فرقه است.
فرقه رفاعيّه در سواحل (ساحل) زنگبار گسترش يافت. رفاعيّه اعمال بسيار سختى را انجام مى دهند; از جمله اين اعمال بلعيدن آتش و استفاده از ابزارهاى تيز براى سوراخ كردن بخش هايى از بدن است. اعضاى اين فرقه در حال تكرار ذكر و سرودهاى ستايش خداوند، پيامبر و شيخ احمد رفاعى از طبل و تنبور استفاده مى كنند.
همين طور طريقه عيدروسيه[16] كه به وسيله احمد دنداراوى تأسيس شد نيز در زنگبار، شمال كنيا، سومالى و جزائر كومورو پيروانى دارد، اما در مجموع قادريه بيشترين پيروان را در شرق آفريقا دارد. در اوگاندا و زنگبار شاذليه قوى ترين فرقه است و قادريه پس از آن قرار دارد.
تصوف در شرق افريقا در ابتدا مناطق ساحلى را تحت تأثير قرار داد و سپس به مناطق مركزى گسترش يافت، هر چند توفيق چندانى نيافت. مقبره هاى بزرگان صوفيه در سواحل و در جزائرى مثل لامُو يافت مى شوند. زنان سواحل شرق آفريقا به زيارت اين مقبره ها مى روند. جديدترين مقبره از صالح بن عبداللّه است كه در 1354ق/1935م از دنيا رفت و مؤسس رباط رياضات در لامُو بود. همانند برخى ديگر از بخش هاى جهان اسلام روى مقبره گل هايى گذاشته مى شود و جشن هاى سالانه عُرْس همراه با سرودهاى ستايش و ذكر در آنجا برگزار مى شود. مقبره شاه مِشهَم[19] قرار دارد كه تعداد زيادى از مردم محلى به زيارتش مى روند.
شاه عثمان دَنْ فُودْيُو از نيجريه و شيخ احمد از مِسيِنا دو نفر از اين اصلاح طلبان بودند كه جهاد عملى كردند و تحول اساسى در مردم ايجاد كردند. به دليل تأثير از زاويه اَزَوَدْ بود كه شيخ سديا الكبير (1194ق /1780م ـ 1868ق/1285م) از افراد قبيله اُولاد بيررى و نوه اش سديا بابا (1286ق/1869م ـ 1342ق/1924م) توانستند بر قبائل مُورِيشْ در موريتانى و قبائل ولف در سنگال تأثير بگذارند. سپس در آنجا تعدادى از شاخه هاى قادريه ظهور يافتند كه عبارتند از: فرقه لِسِدِيّه به رهبرى سديا بابا (م1342ق/1924م ) و فاضِلِيّه به رهبرى محمد فاضل (م1276ق /1860م) و مُريدِيّه به رهبرى احمد بامبا (م1345ق /1927م). اين شاخه ها با نيازهاى معنوى سياهان آفريقا هماهنگى داشتند. مشهورترين فرقه، مُريدِيّه است كه پيروان زيادى در اختيار دارد و به سرعت در ميان ولف ها، كه عمدتاً كشاورز، و از «بت پرستان» سنگال هستند گسترش يافته است. مركز اين فرقه در مسجد تونا است، تأكيد اين فرقه بر كشاورزان آنجا بود. رهبران اين طريقه به كشاورزى اشتراكى ترغيب مى كردند. رهبر كنونى اين فرقه شيخ فَلِيلُو مِبْك[25] است كه تمامى پيروان اين طريقه به او احترام مى گذارند.
ديگر شيخ قادرىِ مشهور، شاه عثمان دَن فُودْيُو است، كه جهاد مشهورى را براى اصلاح پيروانش آغاز كرد. نفوذ او كاملا در كشورهايى كه هم اكنون در شمال نيجريه قرار دارند تا نيجريه مركزى و زِرْما گسترش يافت. نفوذ فرقه قادريه زمانى آنچنان زياد شد كه رهبران اين طريقه در تشكيل دولت هاى جديد حالت ابزارى يافتند; دولت هاى جديد در منطقه فوتاجالون در سال 1137ق /1725م، فوتو تورو در سال 1190ق /1776م، مَسِينا در سال 1225ق /1810م، و خلافت سُكُوتُوى نيجريه در سال 1219ق /1854م. در حال حاضر، اين نفوذ و تأثير تا حد زيادى كاهش يافته است و مردم به تيجانيه گرايش يافته اند. هنوز نيز اين تمايل ادامه دارد. امروزه تيجانيه در غرب آفريقا به عنوان فرقه صوفىِ حاكم ظاهر شده است.
ادامه دارد ...
گرايش هاى اسلامى و صوفيانه همزمان وارد آفريقا شدند و گسترش آنها نيز توأمان بود. صوفيان به عنوان مبلّغان منفرد يا به عنوان اعضاى طريقه هاى سازمان يافته، از پيشگامان در تغيير دين افراد محلى بودند و قبائل را به نحو سطحى مسلمان مى كردند. سِرْ هاملتون كيب[2] تحولات بعدى را چنين وصف مى كند:
موفق ترين مأموريت ها غالباً مأموريت مشترك مردان قبائل بود، هرچند بسيارى ازآنان بى فرهنگ، خَشِن و بى نزاكت بودند. آنها شالوده هايى را پايه ريزى كردند كه برپايه آن، تأثيرات شريعت والاهيات رسمى درنسل هاى بعدى كاملا به بارنشست.
گسترش بى وقفه مرزهاى دينى اسلام در قرن هاى بعدى در افريقا، هند، اندونزى، و از طريق آسياى ميانه در تركستان، چين و جنوب شرقى اروپا، عمدتاً مرهون آنها مبلّغان صوفى بود.(2)
تصوف به سرعت در شمال افريقا گسترش يافت و از طريق اسپانيا وارد مغرب شد و از قرن هفتم هجرى/سيزدهم ميلادى به سرعت گسترش يافت و مرشدان صوفى ساختنِ زاويه ها را آغاز كردند.
ازقرن نهم هجرى/ سيزدهم ميلادى فرقه هاى صوفى اى به وجود آمدند كه ويژگى هاى برجسته اى داشتند كه هم اينك نيز به همان ويژگى ها شناخته مى شوند.(3) پس از آن كه طريقت ها و فرقه هاى صوفى شكل گرفتند، زاويه ها ، تكايا و رباط هاى صوفى توسط هر فرقه اى ساخته شد. آقاى تريمينگهام[3] مى گويد: «اين رباط ها پست هاى مرزى را تقويت مى كردند; پست هايى كه غالباً مبلّغان بانفوذ اسلام نگهبانان آنها بودند.(4)
سلسله هاى صوفيه
فرقه هاى صوفى فعاليت هاى اصلاحى مختلفى را با هدف بازگشت به معنويت و خلوص اسلام، همانطوركه در زمان پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، صورت مى دادند. فرقه هاى صوفى معمولا مدعى داشتنِ سلسله نسب معنوى اى هستند كه به صحابه پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) و از طريق آنان به خود پيامبر(صلّی الله علیه و آله و سلّم) بازمى گردد. اين امر، اين ادعا را كه پيرو يك فرقه صوفى بايد از فضيلتِ دينىِ بالاترى نسبت به مردم عادى برخوردار باشد، مشروع مى سازد.
حركت انضباطى و اصلاحى شديدى را كه در يك رباط اجرا مى شد در فعاليت هاى يك رباط در قرن پنجم هجرى و يازدهم ميلادى كه در جايى از ساحل موريتانى با اقيانوس اطلس ساخته شده بود، مشاهده كرد.(6) هدف اصلى اين جنبش ها تعليم اصول اسلام به قبائل نيمه مشرك بود كه به اسلامِ ظاهرى ايمان آورده بودند. رهبر اين رباط فرد مقرراتىِ خشنى به نام عبدالله بن ياسين بود كه رسالت اصلاحى خود را در ميان قبائل بربرِ كشور مغرب، يعنى گودالا،[7] از سال 430ق/39ـ1038م تا سال 450ق/59-1058 آغاز كرد. به گفته ابن ابى زر، عبدالله بن ياسين حركت خود را در ميان مردمى آغاز كرد كه نماز نمى خواندند، نام خداوند را بر زبان نمى آوردند و به ندرت از شهادتين اطلاعى داشتند; مردمى كه به خاطر پيروى از هوس هايشان گرفتار فراموشى و روى گردانى از خدا شده بودند.(7) عبدالله بن ياسين را شمار زيادى از افرادى كه مريد او شده بودند در آن رباط احاطه كردند. او آنگاه تبليغ اسلام به بربرها را آغاز كرد. اين حركت اسلامى به نام المُراويد يا المرابطون معروف است (زيرا اين حركت از آن رباط شروع شد).
البكرى، قواعد سختگيرانه عبدالله در مورد مراسم مذهبى را وصف كرده است: مجازات تأخير در اقامه نماز بيست ضربه تازيانه، مجازات ترك سجاده پنج ضربه تازيانه، و مجازات بلند كردن صدا در مسجد را ضابطان تعيين مى كردند.(8) عبدالله بن ياسين سرانجام در جهاد عليه فرقه بدعت گذار برگهاوات[8] جان خود را از دست داد. تعاليم گمراه كننده اين فرقه عبارت بود از: ارائه قرآنى جديد مشتمل بر هشتاد سوره، روزه گرفتن در ماه رجب به جاى ماه رمضان، برگزارى عيدقربان در يازدهم محرم، اجراى نماز جمعه در روز پنج شنبه، و تحريم خوردن تخم مرغ ، ماهى و سر حيوانات.(9)
به زودى تصوف مرابطون مشخصه اسلام در سنگامبيا شد. امروزه نيز اين تصوف عامل مهمى در حيات دينى مردم آن سرزمين است. مرابطون موريتانيايى اسلام را به مناطق زيادى در جنوب رودخانه سنگال معرفى كردند.(10) امروزه بيشتر مسلمانان غرب آفريقا عضو يكى از فرقه هاى مهم صوفى هستند. مرابطْ نام معلّم معنوى، و طالبْ[9] نام شاگرد معنوى او است كه راهنمايى در اعمال دينى را از او دريافت مى كند.
نيازى ندارد كه در اينجا وارد جزئيات مربوط به گسترش فرقه هاى صوفى در شمال آفريقا و كشور مغرب شويم، زيرا از موضوع بحث ما خارج است. در اينجا تنها مى توان به يكى از مهم ترين فرقه هاى اخير به نام سَنوسيه[10] پرداخت. در پايان اين مقاله فهرستى از بيشتر فرقه هاى آفريقايى ارائه مى شود كه زمان به وجود آمدن آنها را نيز نشان مى دهد. ما گسترش و رشد اين فرقه ها را در شرق آفريقا، شرق سودان و غرب آفريقا با مقدارى تفصيل بررسى خواهيم كرد.
در دوره فونگ[11] كه از سال 906ق/1500 م آغاز شد نفوذ صوفيان در شرق سودان عمدتاً از حجاز سرچشمه مى گرفت. در اين ناحيه بيش از بيست فرقه مختلف صوفى وجود دارد كه برجسته ترين آنها شاذليه و خَتْميّه هستند، كه ختميّه به عنوان طريقه ميرقانيه هم معروف است. هم اكنون در جمهورى سودان فرقه ختميّه مشهورترين فرقه است; به ويژه در ميان اخلاف محمد احمد، مهدى سودان از سال 1259ق/1843م تا 1302ق /1885م، هر چند كه خود مهدى استاد معنوىِ فرقه سمّانيه بود.
در شمال شرق سودان و شاخ آفريقا مشهورترين طريقه، قادريه است كه توسط شريف ابى بكر بن عبداللّه العيدروس كه در سال (915ق /1255م) در عدن از دنيا رفت، در حرار در اتيوپى رواج يافت. احمديّه طريقه مشهور ديگرى است كه توسط سيد احمد ابن ادريس الفاسى (1173ق /1760م ـ1253ق/1837م) فاضل ترين اصلاح طلب مكّه پايه گذارى شد. مجاهد مشهور مسلمان شيخ عبداللّه حسن، يكى از علماى پرهيزكار سومالى از طرفداران پرشور اين طريقه بود. همو بود كه در آغاز اين قرن جهاد خود را عليه استعمار و دست اندازى مسيحيان به دشت هاى كشور مسلمان سومالى و ستيز با مسيحيانِ مناطق كوهستانىِ اتيوپى را رهبرى كرد.
گسترش تصوف در شرق آفريقا
ديگر فرقه مشهور در شرق آفريقا، فرقه شاذليه است. شيخ صوفى اى كه خود را وقف ترويج تعاليم فرقه شاذليه كرد،سيدمحمد ابن شيخ بود. وى درجزايركومورو زندگى مى كرد ودر سال 1338ق /1920م از دنيا رفت. در كيلوا[12] فرقه شاذليه مشهورترين فرقه است.
فرقه رفاعيّه در سواحل (ساحل) زنگبار گسترش يافت. رفاعيّه اعمال بسيار سختى را انجام مى دهند; از جمله اين اعمال بلعيدن آتش و استفاده از ابزارهاى تيز براى سوراخ كردن بخش هايى از بدن است. اعضاى اين فرقه در حال تكرار ذكر و سرودهاى ستايش خداوند، پيامبر و شيخ احمد رفاعى از طبل و تنبور استفاده مى كنند.
همين طور طريقه عيدروسيه[16] كه به وسيله احمد دنداراوى تأسيس شد نيز در زنگبار، شمال كنيا، سومالى و جزائر كومورو پيروانى دارد، اما در مجموع قادريه بيشترين پيروان را در شرق آفريقا دارد. در اوگاندا و زنگبار شاذليه قوى ترين فرقه است و قادريه پس از آن قرار دارد.
تصوف در شرق افريقا در ابتدا مناطق ساحلى را تحت تأثير قرار داد و سپس به مناطق مركزى گسترش يافت، هر چند توفيق چندانى نيافت. مقبره هاى بزرگان صوفيه در سواحل و در جزائرى مثل لامُو يافت مى شوند. زنان سواحل شرق آفريقا به زيارت اين مقبره ها مى روند. جديدترين مقبره از صالح بن عبداللّه است كه در 1354ق/1935م از دنيا رفت و مؤسس رباط رياضات در لامُو بود. همانند برخى ديگر از بخش هاى جهان اسلام روى مقبره گل هايى گذاشته مى شود و جشن هاى سالانه عُرْس همراه با سرودهاى ستايش و ذكر در آنجا برگزار مى شود. مقبره شاه مِشهَم[19] قرار دارد كه تعداد زيادى از مردم محلى به زيارتش مى روند.
تصوف در غرب آفريقا
فرقه قادريه
شاه عثمان دَنْ فُودْيُو از نيجريه و شيخ احمد از مِسيِنا دو نفر از اين اصلاح طلبان بودند كه جهاد عملى كردند و تحول اساسى در مردم ايجاد كردند. به دليل تأثير از زاويه اَزَوَدْ بود كه شيخ سديا الكبير (1194ق /1780م ـ 1868ق/1285م) از افراد قبيله اُولاد بيررى و نوه اش سديا بابا (1286ق/1869م ـ 1342ق/1924م) توانستند بر قبائل مُورِيشْ در موريتانى و قبائل ولف در سنگال تأثير بگذارند. سپس در آنجا تعدادى از شاخه هاى قادريه ظهور يافتند كه عبارتند از: فرقه لِسِدِيّه به رهبرى سديا بابا (م1342ق/1924م ) و فاضِلِيّه به رهبرى محمد فاضل (م1276ق /1860م) و مُريدِيّه به رهبرى احمد بامبا (م1345ق /1927م). اين شاخه ها با نيازهاى معنوى سياهان آفريقا هماهنگى داشتند. مشهورترين فرقه، مُريدِيّه است كه پيروان زيادى در اختيار دارد و به سرعت در ميان ولف ها، كه عمدتاً كشاورز، و از «بت پرستان» سنگال هستند گسترش يافته است. مركز اين فرقه در مسجد تونا است، تأكيد اين فرقه بر كشاورزان آنجا بود. رهبران اين طريقه به كشاورزى اشتراكى ترغيب مى كردند. رهبر كنونى اين فرقه شيخ فَلِيلُو مِبْك[25] است كه تمامى پيروان اين طريقه به او احترام مى گذارند.
ديگر شيخ قادرىِ مشهور، شاه عثمان دَن فُودْيُو است، كه جهاد مشهورى را براى اصلاح پيروانش آغاز كرد. نفوذ او كاملا در كشورهايى كه هم اكنون در شمال نيجريه قرار دارند تا نيجريه مركزى و زِرْما گسترش يافت. نفوذ فرقه قادريه زمانى آنچنان زياد شد كه رهبران اين طريقه در تشكيل دولت هاى جديد حالت ابزارى يافتند; دولت هاى جديد در منطقه فوتاجالون در سال 1137ق /1725م، فوتو تورو در سال 1190ق /1776م، مَسِينا در سال 1225ق /1810م، و خلافت سُكُوتُوى نيجريه در سال 1219ق /1854م. در حال حاضر، اين نفوذ و تأثير تا حد زيادى كاهش يافته است و مردم به تيجانيه گرايش يافته اند. هنوز نيز اين تمايل ادامه دارد. امروزه تيجانيه در غرب آفريقا به عنوان فرقه صوفىِ حاكم ظاهر شده است.
ادامه دارد ...
پی نوشت :
[1] مشخصات كتاب شناختىِ اين اثر از اين قرار است:
Ibrahim Doi, Abdur-Rahman, Sufism in Africa, In: Islamic Spirituality, Ed. Nasr, Seyyed Hossein, NewYork, 1997, PP.290-303.
[2]. sir Hamilton Gibb
[3]. Trimingham
[4]. A.S. tritton
[5]. Goddala
[6]. sanhaja
[7]. Lamtuma
[8]. Barghawata
[9]. ta¦lib
[10]. sanusiyyah
[11]. Fung
[12]. Kilwa
[13]. Aydarusiyyah
[14]. Lamn
[15]. Alawiyyah
[16]. al-Dandarawiyyah
[17]. Mashaham
[18]. Mombasa
[19]. Taka
[20]. Wolof
[21]. Arausilyyah
[22]. Kunta
[23]. Azawad
[24]. Timbuktu
[25]. Falilu Mbake