تا کار مرا وصل تو تيمار ندارد شاعر : انوري جز با غم هجر تو دلم کار ندارد تا کار مرا وصل تو تيمار ندارد کاريست که جز هجر تو بر بار ندارد بيرونقي کار من اندر غم عشقت هجر تو چنين کار به بيگار ندارد دارد سر خون ريختنم هجر تو داني اين هست غم هجر تو نهمار ندارد گويي که ندارد به تو قصدي تو چه داني از گلبن ايام نه گل خار ندارد با هجر تو گفتم که چه خيزد ز کسي کو جانا تو نگوييش که انکار ندارد گفتي که چو دل جان بده انکار نداري يک ره تو بگو گفت...